_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون قلم"
آنتوني گيدنز و جهان رها شده
03.12.2007 سميه افشار آنتوني گيدنز يکي از برجسته ترين فيلسوفان اجتماعي معاصر در انگلستان است که تاثير انديشه هاي جامع او بر علوم اجتماعي و جامعه شناسي ، انکارناپذير است. وي به پيچيده تر شدن و بروز تغييراتي در جهان کنوني معتقد است که عواملي از قبيل اقتصاد، فرهنگ ، سياست و ارتباطات دست به دست هم داده اند و به اين پيچيدگي دامن مي زنند. در اين مقاله به بررسي آراي او در اين مورد پرداخته شده است. تجارت اطلاعات ، رشد فناوري و ارتباطات و رسانه هاي الکترونيکي باعث بروز تغييراتي در روند سياسي و فرهنگي بسياري از جوامع شده است که اين روند تنها مربوط به کشورهاي غربي و بويژه امريکايي نمي شود. اين تغييرات حتي در عرصه هاي خصوصي نيز وارد شده و باعث شکل گيري تعاريف جديدي از نقشها درون جامعه و خانواده شده است. شايد رشد و بروز اين تغييرات در تمام جوامع ، يکسان نباشد ولي مي توان براحتي اذعان داشت اين تغييرات در تمام جهان رو به گسترش است. ريسک پذير شدن جوامع و افراد در برابر وقايع ازجمله پيامدهاي اين تغييرات است. تا چندي پيش ، بشر تحت سيطره قدرت طبيعي قرار داشت و با پيش بيني وقايع دست به انتخاب هايي مي زد که گاه آن را انتخاب هاي عقلايي مي ناميد ولي امروزه بحث تاثير بشر بر محيط زيست و ناتوانايي پيش بيني نتايج رفتارها و واکنش ها به ميان مي آيد. خطر کردن و لذت بردن از آن در بسياري از جوامع ريسک پذير مشاهده مي شود. جهان گرايي عمدتا اقتصادي نيست بلکه دسته اي از عوامل و تغييرات اجتماعي ، فرهنگي و سياسي نيز در اين جريان دخالت دارند رشد سريع فناوري و اقتصاد و ارتباطات و تاثير آنها در عرصه هاي مختلف براحتي افراد را از گونه سنتي به حالت ريسک پذير بودن درآورده است. جامعه جديد ديگر حالت سنتي گذشته را ندارد و اعتقاد به قضا و قدر ، جاي خود را به تفکر و ساختن آينده داده است. سنت ، آيين هاي جمعي است که با تشريفات خاصي انجام مي شود. با وجود سنت ، ما مقيد به پاسخگويي در برابر اعمال و رفتاري که از ما سر مي زند ، نيستيم اما پديده پکپارچگي جهاني حتي در عرصه هاي کوچک مانند روابط خانوادگي نيز وارد شده و جامعه را از حالت سنتي خارج کرده است. در واقع سنت وجود دارد ولي نه آن گونه که ما آن را مي شناسيم. سنتها تغيير کرده اند و از حالت تقابل با مدرنيته خارج شده اند. آيين هاي شخصي ، وسواس و اجبار وارد زندگي شده و بسياري از عملها و عکس العمل هاي ما زير سايه وسواس و اجبار معنا يافته است. آنچه امروز در بحث سنت مطرح مي شود بنيادگرايي و توجه سنت به اين مفهوم است. بنيادگرايي به معني عدم پذيرش تکامل آموزه ها و ايده هاست. در واقع نپذيرفتن نظرات و نقدهاي ديگران ، نبود تعادل قدرت در خانواده و جامعه و... بنيادگرايي به حساب مي آيد. بحث بنيادگرايي تنها در مذهب وجود ندارد بلکه در حوزه هاي ديگر از جمله خانواده نيز به چشم مي خورد. در حقيقت خانواده از تغييرات جهاني شدن مصون نمانده ، تغييراتي که در نوع و اشکال خانواده به وجود آمده ، شاهدي بر اين مدعاست. امروزه 2 نوع ديدگاه نسبت به خانواده وجود دارد عده اي طرفدار خانواده سنتي هستند و هنوز در پي احياي آداب و سنن گذشته خانواده سنتي تلاش مي کنند ، اين نوع خانواده را تقديس کرده و انواع ديگر آن را کنار مي گذارند. برخي ديگر در مقابل اين گروه قرار مي گيرند. انواع گوناگون خانواده ، از قبيل تک سرپرست ، بي سرپرست و همجنس بازان را محصول جامعه جديد و تغييرات آن مي دانند و بازگشت به حالت سنتي خانواده را غيرممکن قلمداد مي کنند. به نظر آنها ، توزيع روابط قدرت در خانواده سنتي ، عادلانه نيست. در خانواده سنتي سلطه مرد بر زن و کودک و حتي سيطره والدين بر کوکان به وضوح به چشم مي خورد. با توجه به رشد آگاهي مردم و رواج دموکراسي در جوامع ، زنان تصور ديگري از تکاليف و وظايف خود دارند. آنان خواستار استقلال هويتي هستند. کودکان نيز در جامعه امروز حق و حقوقي دارند که مي توانند به طور قانوني درصورت لزوم از آن عليه والدين خود استفاده کنند. اين مساله بخصوص در جوامع غربي بسيار رواج يافته است. به عقيده گيدنز، با توجه به روند رو به رشد فناوري و رسانه و ارتباطات ، امکان بازگشت به خانواده سنتي مقدور نيست ، هرچند نوع خانواده سنتي در جامعه امروز ، ديگر کاربرد ندارد. آگاهي ازحق و حقوق و هويت فردي مانع بزرگي براي پذيرش روابط ناعادلانه قدرت و سلطه مردانه در خانواده به شمار مي رود. جهاني شدن بر سياستگذاري ها و نوع حکومت ها نيز تاثير مستقيم و غيرمستقيم داشته است. با بالا رفتن ميزان اطلاعات و رشد فناوري در جامعه ، مردم مايلند شاهد حکومت سياسي دموکراسي در جامعه خود باشند و دولتها نيز براي به دست آوردن مشروعيت ، از اين علاقه مندي بيشتر بهره مي برند. البته در اين ميان ، کم نيستند کشورهايي که دموکراسي در آن مستقر شده و دموکراتيزاسيون به مرحله تثبيت رسيده است ولي از اين نوع روند رو به گسترش دموکراسي ناراضي هستند. در حقيقت با اين اطلاعات و آگاهي هاي روزافزون مردم نمي توان از ميزان دسترسي به حجم بالاي اطلاعات جلوگيري کرد. اين روند باعث آگاهي يافتن مردم از نوع سياست گذاري ها و رفتار رهبران سياسي جامعه مي شود. در نتيجه سهل انگاري در انجام وظايف ، کم کاري يا دخل و تصرف غيرقانوني در منابع طبيعي و غيرطبيعي کشور به سرعت برملا مي شود و اين خود عامل مهمي در جهت نامشروع شدن سياست هاي دولت حاکمه است. بسياري از سردمداران و رهبران سياسي کشورهايي که به شيوه دموکراسي حکومت مي کنند ، از اين جريان ناراضي اند و خواستار محدود کردن سرعت ارتباطات و انتقال اطلاعات هستند. به عقيده گيدنز ، مي توان با تشکيل هياتي از نمايندگان تمام کشورها و پيوستن به بدنه دوم سازمان ملل ، بر اين مشکل فائق آمد. گيدنز با طرح مطالبي درباره جهاني شدن و آثار آن بر قسمتهاي مختلف و روابط متفاوت جامعه سعي در اثبات وقوع و گسترش اين پديده در جهان امروز دارد. نوامبر سال 1999 در بنگاه سخن پراکني بريتانيا، آنتوني گيدنز درباره تغييرات دنياي امروز سخنراني کرد. در اين سخنراني ، وي اعلام کرده است دنياي قرن 20 شبيه دنيايي که بنيانگذاران عصر روشنگري پيش بيني کرده بودند ، نيست. آنان سازنده فرهنگ غرب و شکل دهنده فرهنگ جهاني بودند و گمانشان بر آن بود که هر چه بشر درباره جهان طبيعي و زندگي گذشته خود بيشتر بداند، بهتر قادر به کنترل آن خواهد بود. بنابراين سوال مهمي که در اينجا مطرح مي شود اين است که چرا ما براي فهم جهان به صورت عقلايي تلاشي نمي کنيم؟ گيدنز در ادامه يادآور شده که در آن عصر ، عقيده بر آن بود اگر درکي عقلايي از دنياي خارج و تاريخ خود داشته باشيم ، مي توانيم تاريخ را با اراده خود به سوي اهدافمان هدايت کنيم. ثمره همين تلاشها جهت فهم جهان طبيعت و کنترل تاريخ بود که بر اثر گذشت زمان باعث رشد تمدن غرب و به وجود آمدن تمدن جهاني شد.اما امروزه با توجه به شرايط قرن بيستم و تغيير و تحولاتي که بسرعت شاهد آن هستيم ، اتفاق هايي که در جهان رخ مي دهد ، قابل پيش بيني نيستند. ما هر روز شاهد وقوع حوادث و اتفاقات کنترل ناپذير و غيرقابل پيش بيني هستيم. توسعه فناوري و رشد علم باعث وقوع مسائلي مي شود که پيش بيني ها را برهم مي زند. هرچند وقوع اين حوادث نبايد موجب از دست دادن اميد کنترل قوانين و اهداف جامعه شود. آنچه در اين برهه زماني ، بسيار مهم تلقي مي شود، توانايي کنترل قوانين براي رسيدن به اهداف مناسب و از پيش تعيين شده است. امروزه صاحب نظران 2 نگاه متفاوت نسبت به رخدادهاي جهان دارند:
1- عده اي که شکاکان يکپارچگي جهاني خوانده مي شوند، اعتقادشان بر اين است که صحبت از تغييرات بزرگ در جهان ، بيهوده است. به عقيده آنان ، بحث يکپارچگي جهاني را کساني مطرح کرده اند که مي خواهند از منافع خود حمايت کنند و عمدتا راستگرايان هستند. شکاکان يکپارچگي جهان عقيده دارند در قرن گذشته نيز بازار رقابتي يکپارچه وجود داشته و مرز بين کشورها باز بوده و بحث امروز نيز فقط در قالب لغت تغييرکرده ، در اصل نحوه زندگي همانند گذشته است. اينان با ديدي چپگرايانه به جهان و وقايع آن مي نگرند. معتقدند دولت ملت هنوز داراي قدرت است و جهان چندان هم پيچيده تر از قبل نشده ، در نتيجه ، ما مي توانيم در امور مختلف ازجمله اقتصاد همانند گذشته عمل کنيم.
2- تعدادي ديگر از صاحب نظران ، افراطيون نظريه يکپارچگي جهاني هستند. به عقيده آنان ، نه تنها يکپارچگي جهاني رخ داده بلکه اين يکپارچگي باعث تغيير همه نهادها و قسمتهاي جامعه شده است. طبق نظر اين عده ، عمر دولت ملتها به پايان رسيده و سيستم هاي سنتي تحول يافته اند و جهان روز به روز پيچيده تر مي شود به طوري که جهان امروز با گذشته کاملا متفاوت است. نظرات گيدنز در اين باره بيشتر نزديک گروه متاخر است. او با تکيه بر آمار اقتصاد مالي ، اثبات مي کند که سطح تجارت جهاني نسبت به سالهاي پيش ، پيشرفت قابل ملاحظه اي داشته است و ما شاهد توسعه در قسمت اقتصاد مالي هستيم. معاملات اقتصادي 24 ساعته جريان دارد ، به همين نسبت نيز ميزان حجم پول درگردش به طور تصاعدي افزايش يافته است که به طور حتم دانش اقتصاد يکي از عوامل اين رشد به شمار مي رود. آنچه امروزه مبادله مي شود ، کالا نيست بلکه اطلاعات مربوط به کالاست. تجارت اين اطلاعات از مبادله خود کالا ، مهمتر است. «اقتصاد بدون وزن» يا «اقتصاد الکترونيکي» نامي است که اين نوع مبادله به خود گرفته است. آنچه در اين جهان در حال تغيير مهم تلقي مي شود ميزان دستيابي به اطلاعات کالاست و نه خود کالا. گيدنز با وجود موافقت با نظريه افراطيون ، اشتباهات آنها را نديده نمي گيرد. او به صراحت بيان مي کند که اقتصاد در بحث يکپارچگي جهاني مي تواند يکي از حوزه ها و عوامل روند تغيير به حساب آيد و در واقع جهان گرايي عمدتا اقتصادي نيست بلکه دسته اي از عوامل و تغييرات اجتماعي ، فرهنگي و سياسي نيز در اين جريان دخالت دارند.يکي از عوامل تشديدکننده جهاني شدن ، انقلاب ارتباطات است. با انقلاب ارتباطات اواخر دهه 60 ميلادي بود که سيستم هاي اقتصادي شروع به تغييرکردند و اين تغييرات خود مقدمه اي براي تغييرات ديگر در حوزه هاي مختلف جامعه شد. امروزه به مدد ارتباطات جهاني مي توانيم در کمترين زمان ممکن با تمام نقاط دنيا رابطه برقرار کنيم. رشد ارتباطات و تاثير آن حتي در زندگي روزمره و خصوصي ما نيز احساس مي شود. تلويزيون و ديگر وسايل ارتباطي براحتي مي توانند تعيين کننده نوع روابط و رفتارهاي ما باشند. علاوه بر آن ، توسعه ارتباطات توانسته بر سياست ها و تصميم گيري هاي جوامع اثرگذار شود. بسياري از انقلاب هاي اروپاي شرقي مانند سقوط اتحاديه جماهير شوروي ، با توجه به اين تاثيرپذيري به وقوع پيوست. بنا بر نظر گيدنز ، يکپارچگي جهاني همانند يک منشور سه وجهي است. از يک طرف ، ميدان بازار جهاني ، قدرت ملتها را کاهش مي دهد که در نتيجه ، ملتها نمي توانند مانند گذشته تحت تاثير قدرت اقتصادي باشند و از طرف ديگر، يکپارچگي جهاني مرزهاي ملتها را از هم باز مي کند و مناطق جديد اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي و سياسي ايجاد مي کند. علاوه بر آن ، يکپارچگي جهاني قادر است درون مرزها شکلهاي محلي هويت فرهنگي به وجود آورد.آثار يکپارچگي جهاني تنها مربوط به دولتها و نظامهاي اجتماعي نمي شود بلکه اين پديده با زندگي ، شخصيت و هويت افراد سر و کاردارد. جهاني شدن ، ما را مجبور مي سازد تا انعطاف پذيرتر باشيم و «فردي تر» زندگي کنيم. فردي شدن به معناي خودپرستي يا خصوصي شدن نيست بلکه به معناي نيرويي است که زندگي را به طرف آينده اي باز سوق مي دهد. در اين شرايط است که تاثير آداب و رسوم و سنتها بر زندگي افراد، کمتر مي شود و يک هويت شخصي جديدي فارغ از اين سنتها شکل مي گيرد. مثال بسيار آشکار آن ، تغيير نقشها و ديدگاه هاي زنان در سالهاي اخير است. زنان امروز هويت جديدي براي خود متصور شده اند که با تصوير هويت زنان گذشته بسيار متفاوت است. آنان ديگر خود را زن خانه داري که صرفا مطيع شوهر بود ، نمي بينند که اين نگاه جديد خود باعث تغيير ريشه هاي موقعيت مردانه شده است. با ظهور انقلاب ارتباطي و از بين رفتن فاصله هاي فيزيکي و به وجود آمدن اقتصاد الکترونيکي مي توانيم درخصوص تاثير اين تغييرات بر ميزان اهميت دولت ملتها بحث کنيم.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |