وق
وق سحابِ
« عنتری که لوطی اش مرده بود »!
میترا یوسفی
03.0702007
بیمار و
ملتهب و متوحش، دیگر حرکات و رفتارت زمان هذیان گویی از تب شکست تشبثات
اخیربرای گریختن از لیست تروریستی،( که به نظر ما چندان تاثیری در عاقبت تو
ندارد) جغجغه ی ناهنجار و نعره های گوشخراشت، طی تازه ترین معرکه، یادآور
ژست های هیتلر در روزهای واپسین بود. وقتی انرژی کاذب شکست موجب حرکات
ترسناک و ازفرط وحشت مسخره می شود.
یک دوره لنگه ات ادا و اطوار کنونی تو را در دهکده ی پاریسی درآورد و از
قدرت و قدرتمداری هیچ بدست نیاورد مگر دویدن به بیابان عراقی که صدام برایش
پاره استخوانی پرتاب کند و آخرین قطرات آبروی یافته به دروغ و نفاق را بر
تفت بیابان بریزد.
در وجهی دیگر جست و خیزهایت با الهام از عناوین کتاب های « صادق هدایت »
نشان داشت از« عنتری که لوطی اش» ناپدید شده است. در یکی از همان سخنرانی
های« اور/ سور/ اوآزی» از جست و خیزهای مسخره اش به سوی ایران زمین درعالم
هپروت وخیال، دخترکوچک یکی از بردگان، « سارا» نامی به خنده افتاد و مادر
ضعیف و بیچاره اش به عاقبت اندیشی و از ترس مسئولین که در نهایت وی را بزیر
ضرب خواهند برد، محکم بر سر دخترک کوفت و او را عوض خنده به گریه انداخت.
اگر پشت سرت لجه های خون قربانیان و دود و خاکستر آتش زدگان، هیبت هولناک
نمی نمایاند، ادعاهای قلابی و بی پشتوانه ات برعلیه تروریسم، بنیادگرایی و
مشت« کینگ کونگی» بر سینه زدن در قفای آزادی و دموکراسی مردم ایران! شوخی
خنده داری می شد. هرچند به خیال خودت چنان خبره و خیره سر شده یی که برای
مردم فرانسه و عراق هم تعیین تکلیف کنی. ( دخالت های خونین در عراق و حذف
آقای سارکوزی از رئیس حمهوری فرانسه! و در فیل هواکنی اخیرت، تصمیم به
شوراندن همه ی ملت های عضو اتحادیه اروپا! )
دامان آلوده ات از خون غریبه و آشنا، خلق آزاده ی عراق و ملت ایران و شمار
تکان دهنده یی از افراد خودت، آتش بیاری معرکه و سر تسلیم مصلحتی به آستان
آمریکایی ها ساییدن و همدستی با اشغالگران، دل برای عراق می سوزانی؟ تویی
که از قوت ونفت عراقی ها چنان خوردی که پس از سرنگونی صدام هم کفایت ولخرجی
های رسوایت کند و پرداخت به صرفه بران از طوفان! سالها به پشتگرمی صدام
حسین به تاجر و بقال و کاسب عراق زور گفتی؟ ظاهرا همیشه و هرحال یکی از
وظایف غیرانسانی ات، یاری دشمن برعلیه عراقی هاست!به شرط آنکه دشمن
برسرقدرت باشد. دیروز صدام و امروز آمریکا! عشوه های مشمئزکننده ات دلی از
دشمن منتخب ات از دیرباز، نخواهد برد. دستکم به یمن شعارها و رجزخوانی که
هنوز نشریات و نوارهایش هست : « امپریالیسم جهانخوار»، « دشمن اصلی خلق
ها»،« سد اصلی دوران » و... و... و...
شکست پشت شکست! سزاوارت باد که تو را به هذیان گویی واداشته، علیرضا
جعفرزاده را از طریق لابی ها با هزار حیله بجلو هُل دادی مگر راهی به «
احمد چلبی» شدن، برایت بازکند. سوداگران ترجیح دادند خود او را همان دم
دست،به عنوان « چلبی » برگزینند و آن انگیزه ی حسادت افسارگسیخته ات می
دانم چگونه آشوب در دل فتنه گر و جگر تشنه ات افکنده است، بیش باد و بیشتر
باد بغض و رنج و درد بر سینه ی هوسباز و سرفتنه گر و بحران ساز تو!
گفتگو با مردم ایران، آیا در صدای توست؟ صدای خائنی که سالهاست برای بخدمت
گرفته شدن، نزد اربابان دنیا حنجره دریده و از هیچ دنائت و خیانتی شرم
نورزیده ای.
سخن از حکومت و ملت ایران می بری، به اندازه ی پرکاهی بگو که با آن
چهارهزار نفر چه ها کرده یی که خود پر کاهی در انباشته ی جنایات توست! از
کشتار شیطانی و خبیثانه ی سعید نوروزی بگو، که جراتش به ُگزیدن راه های
عاقلانه برای رهایی از برده خانه ات و بازگشت به زندگی، چگونه تو را گزید
تا آشکارا به قتلش برخیزی. آزادی و حاکمیت مردم!؟ به اندازه ی پر کاهی بگو
از آنکه با یک مشت رجاله ی زن و مرد چگونه نفس آدمی در آن قلعه ی بدنام به
شیشه کردی و جان بی جانشان به چنگ گرفتی.
درمعرکه ی کذایی سالروز خردادماه دیگری که به دنبال فجایع خرداد60 در
ایران، بخاک اروپا برپا کردی،
هو وهلهله گاهی به اندازه جمعیت بود ولی نه شعارها! به دلیل ساده و روشن
آنک جمعیت اجیر به استثنای بخشی افغان، زبان فارسی نمی دانست.
مستمعین ردیف جلو و پیرامونت مشتی مزدور که علیرغم مدعی رژیم ایران و طبقه
هوادارش بودن، خود در ره به دندان گرفتن پاره استخوانی از تو، وسواس و
واهمه ی هیچ بی شرمی ندارند. از جاسوسی و حمله به دیگران بگیر تا هرگاه
منافع شان ایجاب کرد توطئه و قتل!همان ها که بزدلانه و خائنانه و فراتر از
بی غیرتی، در معاصی کبیره آزار کودکان، حتی تحت تجاوز قرار گرفتن فرزندان
بیگناه اعضای مجاهدین، خفقان گرفته اند و شیطانی تر از آن، سر و دُمِ
نامبارک برای تایید تو به ژست انکار وجود، می جُنبانند.
تو رجاله ی بی قانون بیابان عراق، لاف قانون می زنی؟ ( گذشته ازآنک خواندن
و مُهر زدن حقیقت نام تو، اطاعت قانون است! ) تویی که در مناسبات خشن تر از
دیکتاتوری ات یک روز ازدواج زور! بود و روز دیگر طلاق زور! آنجایی که یک
روز برهم زدن ازدواج نخستین در ره ازدواج رسوای رجوی، بیمه کننده ی
پیوندهای افراد اعلام شد و روز دیگر به علت همان ازدواج نامشروع! افراد می
باید نه تنها پاره و جدا، یکدیگر را به منزله ی پلیدترین دشمن، ملعون و
عفریته یخوانند! یکروز بچه دار شدن وظیفه بود و لختی دیگر کودکان را از
والدین ربودی.
تایید بحق و تردید ناپذیر تروریستی تو، ربطی به شرین زبانی و مماشات و آشتی
با دولت ایران ندارد.
اتفاقا دولت های اروپایی با تروریست شناخته شده یی چون توست که مماشات کرده
اند و سهل انگارانه اجازه داده اند شلوغ کاری و جنایت های گذشته در ایران
را ناف اروپا هم تکرار کنی. آدم به میدان ها آتش بزنی! به جلسات گردهمایی
ها بریزی و دست به عمل زشت « خودزنی » بزنی! به سرمایه دزدی و غیرقانونی (
که می باید مصادره شده و به ملت عراق بازگردانیده شود ) معرکه ها برپاکنی،
تازه در معرکه هایت به فحاشی دولت های اروپایی تاخته و مردم اروپا را به
شورش بخوانی. شورش به حمایت تو؟ تو که از هر گوشه یی و به هر جنبه یی با
سنت و شیوه و اخلاق و زندگی آنان، در تضادی؟ فرقه یی که اساس و بنیادش با
قتل و تولید وحشت گذاشته شده و این سنت را با کارنامه یی ازعملیات تروریستی
برقرار داشته و همواره ستوده است.
برنامه ات را نگاه کردم، چون قافیه را باخته و زار میزدی و ناشیانه رفتار
می کردی. .
درمعرکه هایت به رجز خوانی برعلیه حکومت ایران می پردازی که به قول خودت
قدرت فراوانی در عراق و لبنان و ایران دارد ( اگرچه تحت قدرت صدام حسین،
صدام را فاتح جنگ ایران و عراق، ارزیابی کردی). دولت ایران که هیچ! از فرط
جبن و ترس، جرات یک ثانیه رویارویی با یکی از خواهران نوروزی یا مادررضوان
و دختر دلشکسته اش که عزیزانشان را به قتل رسانده یی نداری. فکر میکنی با
به خاک سپردن عزیزان آنان در غربت بیابان عراق، از چنگ شان گریخته یی ؟ نه!
چنین نیست! روح بزرگ آنان در عزم عزیزانشان حلول کرده و در نبرد با توست که
به سوراخ ها خزیده یی!
حرف از دختر معلم ایرانی درباره ی پدر زندانی اش میزنی! مگر تو نیستی که
چون کژدم و اژدها به جان رابطه ی والدین وکودکان افتادی؟ مگر تو نیستی که
قلب فرزندان بیگناه مارا مالامال از درد یتیمی کرده یی؟ ( حتی در حیات
والدین تیره روز) پراز درد هست و بیش باد دل سیاهت بر آماسیده از چرک های
شهوت و نفرت! تا زنندگی تعفن، حتی گماشتگان خودت را از همنشینی ات
بگریزاند..
ُکرد ایران؟ به اندازه ی پرکاهی بگو که با کُرد عراق چه ها کرده یی. آیا
عمالت با تانک از روی آنها نگذشته و به غارت بر خانه های متروک شان، که از
دست صدام و تو گریخته بودند، بالا نرفتند تا به حقد و خیال آزارهمان منبع
زنگ زده ی آب هم شده بربایی؟
پیش از تو، صدام حسین هم جهت دلربایی نزد قدرت ها، در جلسات محاکماتش بسیار
به فحاشی ایران و ایرانی رفت.،علیرغم تقاضای آشتی ناگهانی و پرسروصدا با
ایران در آستانه ی شبیخون بر کویت و سپس سالها گردگیری با آمریکا و قدرت
های غربی، سم برزمین گذشته کوبیده و برعلیه ایران گردوخاک برپا کرد، فحاشی
ها راند مگر بدان از دام مجازات برهد که به طغیان ظلم و گناه، نرست. انتقام
ما را هم در نهایت به طنزی شگرف، همان امپریالیسم از تو خواهد گرفت.
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|