_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

اسير بيدادگر

 (قسمت پنجم)

 

27.07.2009

محسن عباسلو

این سلسله مقالات که درحال حاضر با کمک کانون آوا تنظیم و منتشر می گردد در انتها بصورت کتابی در خواهد آمد که تا تجربه ای باشد برای نسل بعد از ما تا دیگر اسیر شیادان دیگری تحت هر عنوان و بخصوص فرقه مجاهدین نشوند .

 

فهيمه ارواني ميگفت كه مناسبات سازمان پاك و رهائي بخش است.او مدعي بود كه سازمان از هر گونه نقص و ايراد مبرا است چونكه روح انقلاب (كذائي) خواهر مريم در مناسبات ساري و جاري ميباشد.سايرين نيز مريم قجر عضدانلو را به سيمرغ رهايي مردم ايران و بتي تشبيه مي كردند كه ميبايست توسط همه اعضاء ستوده ميشد.از نظر آنان مسعود رجوي رهبر فرقه نيز ابرمرد تاريخ مبارزات آزادي خواهانه مردم ايران بود.آنان وي را ادامه دهنده راه ستار خان، ميرزا كوچك خان و دكتر مصدق ميدانستند. هر كس كه كمترين شناختي از اين مبارزين ايراني و آقاي مسعود خان دارد بدرستي متوجه ميشود كه اين تشبيه چقدر گستاخانه و توهين به رادمردان ايراني ميباشد .البته اين تشبيه از اين جهت درست ميباشد كه آقاي رجوي را به شاه دوران مصدق و ..... تشبيه كنيم .البته باز هم رحمت به پدر آن شاه ،آقاي رجوي روي همه را سفيد كرده است.!

از ديدگاه مسئولين سازمان تنها ايدئولوژي قابل اتكاي جهان كه منجر به سعادت و خوشبختي بشريت ميشود انقلاب خواهر مريم بود.آنان ميگفتند كه سرنگوني دولت ايران اولين قدم ما ميباشد. در واقع اين عمل دروازه اي است به سوي جهاني كردن انقلاب خواهر مريم.( به نظر شما آيا اين افراد جزء دسته مجانين نيستند؟! با افرادي كه اينقدر خيالاتي ، ديوانه منش و رواني بودند ما چگونه ميتوانستيم تنظيم رابطه كنيم؟!!!!!!!)

فهيمه ارواني به من ميگفت: كه دست از اين رفتارهايت بردار و اين حرفها و ايراداتي كه مدعي هستي در سازمان وجود دارد اينها ناشي از تفكرات جامعه خميني زده ميباشدكه بر روي شما تأثير گذاشته است. تو بايد اين حرفها را كنار گذاشته و خودت را به انقلاب خواهر مريم بسپاري.

جواب من به اين خيال بافي هاي وي و ديگران منفي بود و جواب دادم كه از ديدگاه من اين عقيده و طرز فكر شما اشتباه و رؤيائي ميباشد و من نميتوانم به آن تن بدهم.

باز هم كه مثل هميشه وقتي مسئولين از دادن جوابي قانع كننده عاجز ميشدند هياهو راه مي انداختند .اين بار نيز از همين ترفند استفاده كردندو كار را به مشاجره كشانيدند.

فهيمه ارواني شروع به دادو بيداد كردن نمود.او مدعي بود كه هر كس با مواضع و دستورهاي سازمان مخالفت كند نفوذي و عامل رژيم ايران است. او به من ميگفت كه تو نيز پاسدار و نفوذي هستي .اگر نبودي با سازمان مخالفت نميكردي.

وي ميگفت كه ما دو سر طيف را به رسميت ميشناسيم يا تو با سازمان هستي و از سازمان دفاع ميكني كه فبهاالمراد ويا اينكه اگر با سازمان نباشي و به مخالفت با سازمان ادامه دهي در نتيجه مشخص ميشود كه تو نفر وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ميباشي.هيچ حد وسطي وجود ندارد.

من پاسخ دادم كه فهيمه خانم اين چه منطقي است كه شما داريد.اين طرز فكر شما با هيچ عقل سليمي جور در نمي آيد. ( اين اولين باري بود كه من ديگر از واژه خواهر استفاده نميكردم.آخه در فرقه رسم بر اين است كه بايد به زنها خواهر و به مردها برادر گفت و استفاده از واژه آقا و خانم يك نوع سركشي در برابر مناسبات به شمار مي آيد.)

شما به جاي اينكه به سئوالات ما جواب دهيد اين جور و با اين تهمت ها مي خواهيد دهان ما را ببنديد.اگر طبق نظر شما هر كس كه با سازمان نباشد با رژيم ايران است پس بالاي 80 درصد اعضاي سازمان با اين توصيف عامل رژيم ايران هستند.

شما خوب ميدانيدكه اكثريت نيروها با مواضع وطرز عملكرد شما مخالف بوده و از وضعيت موجود ناراضي ميباشندپس اين چه سازمان بي در و پيكري است كه اين همه نفر و عامل دولت ايران در آن وجود دارد؟بنابراين و با اين تفاسير شما بايد نام سازمان را عوض كنيد و نام اردوگاه وزارت اطلاعات را به آن بدهيد.

فهيمه ارواني داد زد و گفت خفه شو مزدور كثيف.يالا بالا بياور (اين هم از واژگان رايج در فرقه مجاهدين ميباشد)كه از طرف چه كسي به اين جا آمده اي كه اين حرفها را ميزني ؟اين حرفها و نظرات تو در مورد سازمان حرفهاي وزارت اطلاعات آخوندها ميباشد.اين وصله ها به سازمان نمي چسبد.كارهائي كه تو در سازمان انجام ميدهي و حرفهائي كه تو ميزني ،اينها كارها و اعمال دشمنان ماست.تو نفوذي رژيم ايران هستي .

من در پاسخ گفتم فهيمه خانم چرا توهين ميكنيد ؟ شما حق نداريد به من تهمت بزنيد.من سالها عمر و جواني ام را به پاي اين سازمان گذاشته ام شما حق نداريد به من توهين كنيد.

در اين لحظه ناگهان مهدي برائي از سر جايش بلند شدويك سيلي محكم به صورت من زد.

پس از اين حركت وي آشوب بپا شد و نشست بهم ريخت .همه به طرف من خيز برداشته بودندو دشنام ميداند.فهيمه دستور دا د كه يك شب ديگر به من فرصت دهند كه به اصطلاح آنان اعتراف كنم كه نفوذي رژيم ايران هستم تا دست از سرم بردارند.مهدي و حسن عزتي(نريمان) و مختاركرد مرا كشان كشان از اتاق جلسه بيرون كشاندند و به داخل اتاقي كه محل نگهداري من بود پرتابم كردند.چندتا فحش و ناسزا دادند و در را بستند و رفتند.

 

 ادامه دارد

-----------------

لینک به قسمت چهارم

لینک به قسمت سوم

لینک به قسمت دوم

لینک به قسمت اول

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد