_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

قدرت سیاسی، هدف یا ابزار ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق

 

27.07.2007

بهار ایرانی

 Mojahedin.ws

 

چالش جدی جریانات اپوزیسیون با سازمان مجاهدین خلق در طی سال های گذشته صرفنظر از اختلافات بنیادین در استراتژی مبارزه مسلحانه و پی آمدهای ناگزیر آن از جمله همکاری با صدام، و ایدئولوژیک بودن آنها، هژمونی طلبی مجاهدین و احساس قیومیت تمام و کمال برای سایر نیروهای اپوزیسیون بوده است. تلاشی شورای ملی مقاومت مجاهدین و ریزش قابل ملاحظه متحدین مجاهدین در شورا اعم از جریانات و شخصیت های منفرد نیز ریشه در این هژمونی طلبی داشته است. ادله و اعترافات مجاهدین نیز بر صحت این ادعا تاکید می کند. مجاهدین ظاهرا به دلایلی که مهمترین آن، سبقه و سازماندهی سیاسی و تشکیلاتی و در قدم بعد تاثیرگذاری تعیین کننده بر روند مبارزات بر علیه جمهوری اسلامی است، خود را تنها آلترناتیو مشروع می دانند. دلایل دیگر مورد ادعای مجاهدین در این راستا ظاهرا پایداری به اصل استقلال و آزادی است که به زعم آنها تمامی جریانات موازی فاقد این ویژگی هستند و لاجرم مجاهدین به دلیل دارا بودن این خصلت انقلابی و کنار نیامدن با قدرت های خارجی الزاما در تحولات فرضی نقش تعیین کننده و محوری داشته باشند. عدم استقبال اپوزیسیون از جبهه همبستگی مورد ادعای مجاهدین، تاکید بر تاکتیکی بودن طرح راه حل سوم و رفراندم مورد ادعای مجاهدین کمابیش با کمی تعمق و ژرف نگری در کنه این مانورهای سیاسی و تبلیغاتی ریشه در معضل هژمونی طلبی مجاهدین دارد. فراتر از اینها به زعم مجاهدین و حامیان سیاسی او عدم حمایت آمریکا از مجاهدین علاوه بر اشراف آمریکایی ها به مناسبات فرقه ای و بسیار پیچیده و خطرناک، ریشه در تن ندادن مجاهدین به تقسیم قدرت سیاسی میان اپوزیسیون و تن ندادن آنها به یک جبهه گسترده و متشکل به مثابه یک جبهه در تقابل با جمهوری اسلامی است. هژمونی طلبی تا آن میزان برای مجاهدین حائز اهمیت و به اصطلاح تعیین کننده است که به زعم تئوریسین های حامی مجاهدین و از جمله مفسر استراتژی قهر و دیپلماسی یعنی نیابتی حاضرند بابت آن سر بدهند اما اصل هژمونی را نه. نیابتی در خصوص کشمکش مجاهدین با همتاهای خود بر سر تشکیل جبهه موسوم به همبستگی و تقسیم قدرت سیاسی فرضی میان اپوزیسیون می گوید:

 

"امکان ندارد يک نيروی جدی و مسئول وارد  ائتلافی شود که می تواند  هژمونيش  را  بسادگی به زير علامت سوآل ببرد! آنهم نيرويی مثل مجاهدين که در اين  مقوله مشخص حاضرند سر را بدهند و هژمونی را نه!" (1)

 

او در بخشی دیگر از اظهاراتش یکی از دلایل بی مهری آمریکا نسبت به مجاهدین را تلاش بی حاصل آمریکا برای متقاعد کردن مجاهدین به عقب نشینی از این موضع تلقی و می نویسد:

 

"پيشتر بارها گفته ام که پيش شرط ساليان وزارت خارجه آمريکا برای آغاز  ديالوگ با سازمان مجاهدين هم به غير از نفی مبارزه مسلحانه از سوی آنان،  يکی  هم  همين تقسيم هژمونی با عناصر سرسپرده وابسته به خودش توسط مجاهدين  بود.  امری  که حتی با گذاشتن نام مجاهدين در ليست تروريستی شان در سال  1997 هم موفق به تحميل آن به مجاهدين نشده بودند." (2)

 

وی در تبیین پیشنهاد موسوم به راه حل سوم از سوی مریم عضدانلو (رجوی) و عدم استقبال گروه های اپوزیسیون و آمریکا از این طرح نیز تاکید دارد:

 

"آمریکایی ها باید به هژمونی مجاهدین در پروسه تغییر گردن بگذارند. یعنی همان چیزی که بیشتر از بیست سال است مورد اختلاف بوده و مجاهدین هرگز زیر بار آن نرفته اند." (3)

 

نیابتی در پاسخ به این سوال که در چنین شرایطی متهم کردن اضداد به قدرت طلبی مجاهدین ادعای بی ربطی نیست می گوید:

 

"اگر  منظور  خواست  بلاواسطه تصاحب  قدرت  سياسی باشد، اين  اتهام  وارد  است!  ولی بايد بلافاصله پرسيد که کدام نيروی سياسی جدی، در کدام  گوشه گيتی است که بدنبال تصاحب قدرت سياسی نباشد؟  اصلا  مگر موضوع  سياست چيزی به جز تصاحب قدرت سياسی است. بقيه مسائل که تعارفات  روشنفکری صرف است. آن کسی که  يک نيروی سياسی را به خاطر تلاش در جهت تصاحب قدرت سياسی  تخطئه می کند يا شارلاتان است و يا در بهترين  حالت هيچ چيز از  سياست  نمی فهمد!" (4)

 

نیابتی اما اصرار دارد هژمونی طلبی مجاهدین را نیز در راستای ضرورت مرحله انقلاب دمکراتیک مورد ادعای مجاهدین ارزیابی کند. او در این خصوص می نویسد:

 

"ولی اعتقاد به ضرورت هژمونی عنصر دمکراتيک - انقلاب اصلا ربطی به مقوله قدرت طلبی و يا ديکتاتوری مجاهدين ندارد! از درون تحليلی بيرون می آيد که  مرحله انقلاب را مرحله  انقلاب دمکراتيک ارزيابی می کند و  پيروزی  آنرا در گرو  هژمونی همين عنصر  دمکراتيک - انقلابی می داند." (5)

 

مجاهدین اصرار دارند این معنی را القا کنند که نقش آنها در دوران گذر از سرنگونی تا انتخابات دمکراتیک و تعیین نظام آینده نقش کاتالیزور و انتقالی است. در چنین وضعیتی مجاهدین ناگزیرند به نتایج انتخابات مورد نظر با هر نتیجه فرضی و احتمالی تمکین کنند. گو اینکه این ادعا ماهیتی پارادوکسیکال دارد، اما در این مختصر در پی اثبات بی پایگی این ادعا نیستیم.

 

چالش اصلی تر اما طرح این سوال بنیادی است که هژمونی مجاهدین بر اپوزیسیون آیا صرفا به نیت کسب قدرت سیاسی و تنها اعمال آن در دوران گذر و انتقال از نوع معمول و متداول در رقابت میان همه جریان های سیاسی و در نهایت با تعیین نوع سیستم اداره جامعه از طریق انتخابات آزاد، نقش یک سازمان سیاسی و برخوردار از همه حقوق ملحوظ شده دمکراتیک است و یا اینکه اهداف استراتژیک دیگری و از جمله اعمال هژمونی ایدئولوژیک در چشم انداز نهایی را دنبال می کند. به بیان دیگر کسب قدرت سیاسی برای مجاهدین به مثابه یک هدف استراتژیک است یا هدف مرحله ای و ابزاری برای محقق کردن جامعه و دولت ایدئولوژیک و فرقه ای و تعمیم شاخص های آن به مناسبات کلان اجتماعی. هدف این مختصر طرح این سوال و نظرخواهی از صاحب نظران و اعضای جداشده از سازمان است. پاسخ و گمانه زنی در این خصوص به نتایج فرضی متفاوت و بعضا متضادی منتهی خواهد شد. تلاش ما در این راستا تبیین و تحلیل این تعارضات و در نهایت چشم انداز جامعه ای است که به تاسی از آموزه ها و مولفه های انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین خلق محقق خواهد شد. با این توضیح که مجاهدین و رهبری آن به کرات دستاوردها و مولفه های انقلاب ایدئولوژیک را به مثابه یک راه گشایی جهانی از بن بست های اجتماعی و سیاسی مورد تاکید قرار داده اند. و سوال آخر اینکه کسب قدرت سیاسی فرضی مجاهدین با لحاظ شاخص هایی که مورد اشاره قرار گرفت چه دستاوردهایی به همراه خواهد داشت و چه نوع دولتی را نمایندگی خواهد کرد. پیشاپیش می توان مختصات چنین جامعه ای را در ابعاد میکرو آنگونه که نیابتی به مثابه مدل و نمونه مورد تاکید قرار می دهد پیش بینی کرد. او در تبیین جامعه ایدئولوژیک نمونه ای و مدلی اشرف می نویسد:

 

"این جامعه کوچک می بایستی که تمامی مختصات و ساختار سیاسی یک جامعه واقعی را در ابعاد میکرو داشته باشد. از دولت در سایه و ریاست جمهور گرفته تا پارلمان در تبعید و از ارتش و نیروی پلیس و زندان گرفته تا محاکم قضایی و رادیو و تلویزیون دولتی و نشریه و بولتن خبری و از دستگاه دیپلماسی تا سیستمهای ویژه مالی تا دستگاه عظیم لجستیکی تغذیه کننده این جامعه کوچک. این جامعه کوچک بایستی که طلایه دار گذار انسان طراز مکتب مجاهدین از دروازه دنیای کهن به اجتماع انسانها باشد. تا پیش از این هر چه هست اجتماع انسانی نیست، دنیای حیوانی است. ماقبل تاریخ است." (6)

 

حتی می توان این اذعان آشکار به دولت ایدئولوژیک آتی مجاهدین را نادیده گرفت و بر اساس تعارضات بنیادی تر میان نمود و ماهیت مجاهدین، این چشم انداز را به چالش کشید.

 

منابع

 

1- گفتگوی نیابتی با زری اصفهانی در سایت سپیده دمان. اردیبهشت سال 1385

2- همان.

3-  مبانی تئوریک راه حل سوم، خرداد 1385. بخش چهارم.

4- گفتگوی نیابتی با زری اصفهانی در سایت سپیده دمان.اردیبهشت سال 1385.

5- همان.

6- نگاهی دیگر به انقلاب درونی مجاهدین ، اندکی از برون، اندکی از درون. انتشارات خاوران. خارج از کشور. سال 1385. ص 109

 

مطلبی دیگر از بهار ایرانی:

جستارهایی در پیام 12 تیر مسعود رجوی 

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد