_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

بمناسبت بيست و هفتمين  سالگرد شهادت حميد رضا نوروزي

 


30.07.2007

سوسن نوروزی

مراسم بزرگداشت بیست و هفتمین سالگرد شهادت حمید رضا را با یاد  برادر  دیگرمان مجید  و قرباني شدن  غریبانه سعید  گرامی میداریم  .
سعيد به فرمان رجوي هاي خائن در غربت قربانی  و به خاك سپرده شده تا ما  حتی از ديدن مزارش  محروم باشیم !

حمیدرضا درهفتم مرداد 1360با انديشه مبارزه اي اصولی برای ایجاد حکومتی  عادلانه  و آزادادیخواه براساس تعالیم اسلام که خواهان رهبریتی عادل ، شجاع و آزادیخواه  برای تشکیلات بود  در راه رهايي ملت از هرگونه استبداد و استعمار و استثماری بهمراه سهراب همرزم خود در نبردی نابرابر در خون خود غلتيدند تا راه آزادی و رهایی هموطنان را  به رهبری فردی  مدعی برقراری حکومتی عادلانه چون حکومت  حضرت علي (ع) را  هموارسازند.

 هنگامی خبر واقعه حمید را به ما اعلام نمودند که چند ساعت  قبل خبر فرار رجوی به پاریس از رسانه ها اعلام شده بود !
در روز فرار رجوی  خائن از وطن  تعدادی از جوانان  ارزشمند  در خون غلتیدند تا رهبردروغگو و فریبکارشان به سرزمین آزادی بگریزد!

حمید از سن 16 سالگی و قبل از انقلاب فعالیت های اجتماعی و  سیاسی خود را آغاز نمود او با ایجاد هسته های مقاومت در جنوب شهر و نیز کمک مادی و غیرمادی به حلبی نشینان و حاشیه نشینان در سالهای 55 تا 60 یکی از چهره های آشنا برای این مردمان بود .
حمید علیرغم  نوجوانی و داشتن زندگی نسبتا" مرفه  پیوسته در کمک به انسان های تهیدست  حلبی نشین شهرتهران پیشقدم بود  و درهمین راستا حرکت میکرد و  همواره از آنان بعنوان  قربانیان استعمار و استثمار یاد می کرد او معتقد بود  آشنایی این افراد به حقوق قانونی وحقه اشان  از وظایف نیروهای پیشتاز می باشد. حمید که حرکت خود را در فعالیت های اجتماعی و آشنایی با کانون های اسلامی آغاز نموده و با اندیشه های مرحوم دکتر علی شریعتی آشنا شده بود  در همین مسیر گام بر میداشت  ، او با دوستی نزدیکی که با برادران رحمانی  داشت تحت آموزشهای علی رحمانی با نام تشکیلاتی اکبر کمالی که بعد از انقلاب ازمسئولین تشکیلات  کارمندی سازمان بود قرار میگیرد .
 یاد شده (علی رحمانی ) در ضربات گسترده بر سازمان  جان باخت .

 بخشی از تاريخ سرزمین عزیزمان که بدست رهبريت غاصب  تشكيلات مجاهدين (رجوي)  رقم خورده  يادآور رنجي عظيم برخلقي است كه مي پنداشت فرزندانشان با پرچمداري آزاد مردي زندان ديده و شكنجه شده !!!  با شناختی صحیح از روشهای مبارزاتی در جهت برقراری حکومتی دمکراتیک ، مبارزه ای برخاسته از حرکت امام حسین  (ع) و مبتی بر عدالت حضرت علي (ع)  ، با درکی عمیق از پیچیدگی های رفتاری امپریالیسم که هدفش رهايي ملتی بزرگ از قيد هرگونه استبداد و استعمار و استثماري است حرکت می نمایند.!
چه پدران و مادراني كه مي دانستند فرزندانشان در راه رهايي ملت ومبارزه با امپرياليسم براي كوتاه كردن دست چپاولگران از غارت سرمایه های ارزشي ملت به این قربانگاه  رفته اند  و سرافرازانه اين درد جانكاه را تحمل ميكردند تا ملتي حلاوت آزادي چشند ، عزیزانمان  نیز خود برهمين باور و باتجسم حرکتی عاشورایی به فريادهایي  پاسخ دادند که می پنداشتند فریادهای حسینی است و هرگز در تصورشان نمی گنجید كه اين فريادهای یزیدانه ای است که از گلوي  دژخيمی نقاب برچهره  کشیده  خارج می شود.
امروز پس از گذشت سالها دردی طاقت فرسا بروجودمان آشکار شده ، انگار همین دیروزعزیزان خود را از دست داده ايم و با اندوه و تاسف از  گذري  بیش از سه دهه  بر عدم شناخت اين دژخيمان زمانه ، و افسوسی بر ياري اين ديو صفتان قدرت طلب که تمسخر کنندگان عدالت خواهی ملتی بزرگ می باشند یاد قربانیان تشکیلات را گرامی می داریم!
هميشه مي پنداشتم كه مجيد را مظلومانه  از دست داده ايم . امروز براين باورم كه سعيد را مظلوم تر از مجيد از دست داده ايم .
چه كسي پاسخگوي قتل مظلومانه سعيد است ؟
حميد و مجيد عزيز  آيا هرگز تصور می کردید كه اين نامردان با سعيدو سعیدها که برای برقراری حکومت عادلانه به یاریشان شتافته اند اين چنين كنند!
رجوي هاي خائن !
آيا هرگز جرئت خواهيد داشت تا پاسخگوی  جرائم  خود باشيد ؟
بكدامين جرم  عزیزان ما را كشتيد ؟ بكدامين گناه فرزندان ما را شكنجه كرديد ؟
با چه وقاحتي به منتقدين مي تازيد ؟
از حركات شما در شگفتيم ، فقط  بدين اميديم كه خشونت و بی رحمی را پاياني است حتي ديكتاتوري جنون آميز رجوي ها !
بلاشک روزي پاسخگوی اعمالتان خواهيد بود.

برادران خوبم  شما با انديشه آزادي  ملت و خلقهاي تحت ستم  و برقراري عدالتي  علي گونه ما را ترك کردید  ولي ببيند مدعيان خلقي با ما چه كردند ! وچه بر سر عزیزان ما که از یارانشان بودند می آورند.

قسم به خون به ناحق ریخته شده  تمامی  قربانیان تشکیلات و به نمایندگی از طرف  خانواده ها برای رسوایی قاتلین و شکنجه گران سعید و سعیدها ونیز خواسته آنان که همانا رهایی تک تک اسرای در بند این دژخیمان می باشد، هرگونه تلاشی  را که قادر باشیم  در راه رسوایی رجوی ها انجام داده و در هر شرایطی از تلاش دست نخواهیم کشید. و سعی خواهیم داشت تا در سرزمین ایران عزیز  خانواده های قربانیان ( چه قربانیان جان باخته و چه  اسیران در چنگال رهبران این فرقه ) را آگاه نما ئیم .
   
وقتی خانواده هاي قربانیان تشكيلات  چهره بدون  نقاب  رجوی ها  را می بینند متحیر  از این همه وقاحت و بیشرمی  به جنایات رجوی ها می نگرند ،  نگاه بهت زده اشان  روحت را آزار می دهد و ترا از  گشودن سیرت کثیف رجوی ها در پیشگاه این عزیزان پشیمان میسازد!
شكسته شدن جسم اين عزيزان را  نه با پنداری از شكسته شدن  وجود عزيز شان  در گذري 30 ساله  ، بلکه شکسته و خمیده شدن انسانی  با زجری صد ساله و کشنده  در برابر ديدگانت  ظاهر ميشود و آنگاه وجودت را ندامت و دردي  جانکاه فراميگيرد .
روحت آزرده مي شود ، احساس گناه ميكني  !  كه چرا اين عزيزان را از تصورات شيرين اشان جدا كرده اي . ولي  وقتي  ميبيني  كه هنوز اين  نابكاران  دست از  رفتارهاي  ناشايست خود بر نداشته  و در انديشه  فريبي  دگر بر ملت انند مگر ميتوان خاموش ماند و اين عزيزان را از جنایت های رهبران بي راه رفته  كه تشكيلات آگاه ننمود ؟
بهنگام آشکار شدن  جنایات رجوی ها  يكي از مادران با درد ، میگفت که  چه کسی می توانست  تصور کند  که این فرد خود شکنجه گر باشد؟
ديگر عزيزي ناباورانه از اين جنايت ها  میگوید : چه کسی می توانست  تصور کند  اين دژخیم  با نواختن  طبلي تو خالي  فرزندان ما را به  زنجير  كشانده است ؟

خواهري آرام سرش را بزير انداخته و با شرمندگي از جنايتي كه رجوي انجام داده ولي بارش را او بر دوش  احساس میکند  ميگفت :   آيا آنچه شنیده واقعیت دارد ؟
دیگری میخواست بداند : آیا اینكه او در زندان ساواك  خيانت ميكرده  و همرزمانش را  براي بقاي  خود  لو داده  واقعيت دارد؟ و آيا بجای آموختن راه هاي اصولي مبارزه ،  دوره هاي آموزشي خيانت و جنايت و جاسوسي را گذرانده است ؟
یکی  میگفت شايد بهمين دليل است كه بر منتقدين مارك خيانت مي زند چون كافر همه را به كيش خود پندارد !
 و به مصداق  ضرب المثل  دست پيش گرفتن تا پس نيفتادن است كه اينگونه بر یاران پیشین مي تازد و از القابی استفاده می نمایند  که شایسته وجود رذل و خبیث خودشان است و در مواردی خود را آنچنان به نسیان میزنند که گویا اصلا" این افراد را نمی شناسند.
یکی میگفت شاید بیچاره آیزایمر گرفته ، در اینصورت نیز شایسته مقام رهبری تشکیلات چون تشكيلات  مجاهدين نمی باشد!

یکی از مادران بر سر مزار پسرش میگفت بخدا باور کنید که فرزندان ما صادق بودند و هرگز چنین خواسته ای نداشتند. ما هرگز تصور نمیکردیم که رجوی ها ادعای خداگونه ای و پیامبری داشته باشند و از فرزندان ما بخواهند که بجای پروردگار آنها را ستایش کنند . آنها صلاحیت چنین ادعایی را ندارند. رهبریت سازمان باید در یک رای گیری آزادانه انتخاب شود آنها باید ازاین جایگاه خلع شوند.

خواهري ميگفت كه  سالها در برابر مخالفين  كه از ازدواج مسخره اين دو نفر  بما نيشخند  ميزدند ( هرچند كه در دل خود نيز نمي توانستيم مقبوليت اين حركت را بپذيريم ولی  در ظاهر)  به دفاع بر مي خواستيم ! حال نيز بايد تمسخر دیگران را از طلاقهاي اجباري ، شكنجه ها ، كشتار ها ، حركات لات منشانه و تهاجم به اجتماعات منتقدين را تحمل نمایيم!
آيا او ماهيتا" مخالف آزادي بوده و براي فريب  ملت شعارهاي آزاديخواهي سر ميداده و حتي به عدالت خواهی ملت نيز اعتقادي نداشته  است ؟

آيا انديشه هاي مبارزاتي اين سخيف ها بر اركانی  بنيان گذاشته  شده که در ضدیت با ارزش های آزادیخواهی است ؟

آيا اندیشه و شعارهای آزادیخواهی او بر تفكرات  خشونت طلبی  ديكتاتورهاي تاريخي ، جريان داشته است ؟

آيا او با گستاخي و بيشرمي هرچه بيشتر بدروغ خود را  وامدار حنيف و صادق و بديع زادگان معرفي ميكرده تا قادر باشد  بر جايگاه آنان  تكيه زند ؟
آیا قابل تصور بود کسی که از  وجود زندانهای مخوف و اعدام هایي به جرم هواداري و خواندن نشريه  فریاد می زد  و جامعه  جهاني را بشهادت  فرا مي خواند ، خود  شكنجه گر  و  قاتل  منتقدين باشد و بدستورش خون  سعید نوروزی  وعلی  زرکش  و احمدی  و ..... ریخته شود و  نیز اجبار هواداران  به  اعمال و رفتار جنایتکارانه و.............   و ایجاد چالش برای ریخته شدن خون هواداران به بهانه افزایش رقم قربانیان تشکیلات   ...........    ؟

و امروز نیز  بر جداشدگان تهمت هايي بزند كه در شان و شخصيت خودش هست.

در مخیله كدامين مدعي آزاديخواهي افكاري اينچنين جنایتکارانه  نقش بسته ؟

دستور خودسوزي پيروان براي  آزادي ............... ؟  پناه بر خدا  چه دد منشانه جان انسانها را مي ستانند تا خود برقرار باشند ؟
آيا باقي رهبران  به بهاي جان  هواداران ،  دمكراسي را معنايي است ؟
آيا جان باختن هواداران براي ماندن رهبران وظيفه اي است كه خانواده ها بايد  به آن تن داده و ازخون فرزندان خود بگذرند؟
این شیوه در  کدامین تشکیلات سیاسی و مدعي مبارزه راه آزادي مشروعيت داشته است ؟

اين همه دوگانگي در گفتار و رفتا ر بر كدامين باوري  تكيه دارد؟

و هزاران آيا و چرا هايي كه فقط در يك پروسه قضايي  و با حضورشان در دادگاهي منصفانه جوابش مشخص خواهد شد.

ياد تمامي قربانيان تشكيلات مجاهدين گرامي باد !

ایران / سوسن نوروزي  07/05/1386

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد