_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

 

حق پدری، برای نجات فرزند (1)

 

چاپ در نشریه هلندی " تراو" 29 -08-2007

گزارش از :  یودیت نورینک

برگردان : کانون رهائی

 

"نشریه پرتیراژ و سراسری " تراو" در روز سه شنبه 29 آگوست صفحات اصلی روزنامه را به گزارشی در مورد آقای حبیب خرمی وفرزند او به نام بهادر که مجاهدین قصد داشتند وی را ربوده و به عراق ببرند و حبیب او را با به خطر اندختن خود از دام تروریسم نجات داد و وضعیت مجاهدین در عراق اختصاص داده است."

 

"کسی که پسر خود را ربود تا او را از چنگال یک سازمان تروریستی نجات دهد در حالیکه دادگاه هم علیه او بود. حبیب خرمی  یک ایرانی الاصل هلندی،  بمدت نه سال با دادگاه برای الحاق خانواده جنگید.

 

" آنها دوران خوش جوانی را از ما ربودند" در حالیکه این جمله را حبیب با تاسف می گوید ، پسر نوزده ساله او با سختی سعی میکند که جملات هلندی را بفهمد . زبانی که او به مدت هشت سال نشنیده است.تمام مدت این هشت سال آنها از هم جدا بودند زیرا دادگاه خرمی را برای ربودن! فرزند خودش مجرم تشخیص داده بود.

" اگر من او را از چنگال مجاهدین نجات نمی دادم، خودم را هرگز نمی توانستم ببخشم." این جمله را خرمی در منزلش گفت و ادامه داد

" خیلی سخت است که سعی کنی  از فرزندت محافظت کنی و به او امنیت ببخشی ولی دادگاه هلند تورا مجرم بشناسد"

خرمی در سال 1992 از مجاهدین جداشده و به هلند آمد.این گروه جنگنده ایرانی  تبلیغ می کنند که آلترناتیو رژیم تهران هستند و از خاک عراق و در حاکمیت صدام با رژیم ایران می جنگیدند.

گروهی که بعدا از یک نیروی مخالف سیاسی تبدیل به یک فرقه مسلح شد که  اعضاء خودش را مجبور می کرد که از همسرانشان طلاق بگیرند و از بچه هایشان جدا شوند.

این مسئله برای خرمی قابل تحمل نبود.زمانیکه او و همسرش لیلا و فرزندش بهادر را از یکدیگر جدا کردند، او تصمیم گرفت که کمپ را ترک کرده و به جستجوی فرزندش بشتابد. ولی همسرش لیلا جدائی را پذیرفت و در عراق نزد مجاهدین باقی ماند.

بهادر توسط مجاهدین به کانادا برده شد. او در آن زمان فقط سه سال داشت هنگامیکه می بایست نزد خانم سیمین شفیعی و آقای حامدپیرا رفته و در آنجا زندگی کند.

آنها او را مرتب به تجمعات مجاهدین می بردند تا او را از کودکی برای مبارزه با رژیم تهران آماده کنند. بهادر یکی از صدها کودکی بود که توسط  مجاهدین در سال 1991 باید پدر ومادرشان را ترک می کردند. در یک پادگان نظامی کودکان وظیفه ای ندارند و رهبر مجاهدین آقای مسعود رجوی می خواست که هرچه زودتر از دست آنان خلاص شود.

قربانیان کوچک توسط  ربایندگان به کانادا و اروپا و آمریکا منتقل می شدند. بعضی از آنان توسط هواداران سازمان نگهداری می شدند و بعضی دیگر بطور جمعی در خانه های مخصوص مجاهدین، سرپرستی می شدند" در نهایت بازهم آنان به کمپ در عراق برگردانده می شدند"

بهادر آهی می کشد و می گوید" وقتی که من در کانادا بودم همه پسر عموهایم در سن هفده سالگی ناپدید شدند و هیچوقت هم برنگشتند.

ادامه دارد

 

این خانم چادری و کودکش در کنار زنهای مجاهد، همان 5،2 میلیون مردم عراق هستند

که مجاهدین از آن نام می برند

مطلب در ارتباط:

ــ آدم ربا کیست؟

 

سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد