_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

آيا سياست خاورمیانه ای آمریکا درجهت توسعۀ دموكراسی است؟

 

03.09.2007

مارینا اوتاوي

 برگردان : مصطفی شیرمحمدی
كشورهای عرب منطقه همواره به تعهد آمريكا در قبال توسعه ی دموكراسی در خاورميانه با ديد ترديد نگريسته اند و سياست های واشنگتن را فاقد انسجام و حتي گاهي همراه با تزوير ارزيابي مي كنند. در واقع، تعهد بوش رئيس جمهور و كانداليزا رايس وزير امور خارجه آمريكا در قبال توسعه دموكراسی انكار ناپذير مي باشد، چرا كه وجود دموكراسی در خاورميانه در جهت تامين منافع امنيتی آمريكا خواهد بود.

سياست واشنگتن در منطقه، بر قراری توازن ميان درك تازه از ضرورت ايجاد دموكراسی پس از حوادث يازده سپتامبر و نگراني های سابق در مورد دسترسی به نفت و تامين امنيت آمريكا و اسرائيل مي باشد. اما تمامي سازمان های دولتی آمريكا ايجاد دموكراسی را، در يك سطح مورد توجه قرار نداده اند. بويژه وزارت دفاع آمريكا كه هنوز نسبت به وجود رابطه ميان برقراری دموكراسی و تامين امنيت ايالات متحده در منطقه، دچار ترديد مي باشد. ايجاد چنين تنش هایی بدلیل تعهدات و منافع ناهمگون، منجر به اتخاذ سياست هايی شده است كه گاهاً فرايند توسعه دموكراسي را با اخلال مواجه كرده است.

نگرانی هاي هميشگی آمريكا كه به سياست های آن در منطقه جهت داده است، براي همگان شناخته شده مي باشد: امنيت، نفت و اسرائيل. همه دولت هايی که در آمريكا روی کار آمده اند، با درك صحيح از اين مسئله، همواره در صدد خنثي سازي تهديد هايی بوده اند كه از منطقه سرچشمه مي گیرد. در دوران جنگ سرد، تهديد اصلي، احتمال برقراری روابط نزديك ميان اتحاد شوروی و دولت های عرب منطقه بود. در واقع اين امر مدارای ايالات متحده با دولت های استبدادی منطقه، اما مخالف شوروی، را در پی داشت.

پس از فروپاشی اتحاد جماهير شوروی، اكنون آن تهديد بارز جاي خود را به تروريسم داده است. واكنش های سياسی به اين تهديد تازه تا حدی متعارض بوده است. از يك سو، دولت بوش با موضع گيري در قبال نبود دموكراسی، آن را عامل اصلي تروريسم اعلام کرده و دولت هاي عرب منطقه را بجهت استبدادی مورد انتقاد شدید قرار می دهد، و از سوی دیگر، همانند دوران جنگ سرد، در قبال دولت هایی که حمایت خود را از مبارزه این کشور با تروریسم اعلام می دارند، موضعی دوستانه اتخاذ می کند و کاستی های آنها در توسعه ی دموکراسی را نادیده می گیرد. این دو گانگی در سیاست بویژه در روابط با مصر مشهود است. واشنگتن این موضوع را به خوبی درک می کند که در مبارزه با تروریسم، نیازمند همکاری مصر است. بنابراین خواهان حفظ روابط قوی با دولت مبارک می باشد و در عین حال در صدد ایجاد اصلاحات سیاسی در این کشور است؛ چراکه معتقد است این امر در دراز مدت از تروریسم پیشگیری خواهد کرد. در نتیجه این سیاست، شاهد هستیم که مصر با واکنش های متفاوتی از جانب ایالات متحده مواجه است.

 

 دسترسی به نفت با قیمتی ثابت از دیگر نگرانی های دائمی آمریکاست. این کشور، علی رغم اهمیت روبه افزایش ذخایر نفتی شرق آفریقا و دریای خزر، به شدت به نفت خاور میانه وابسته می باشد. بنابراین واشنگتن نمی خواهد که تولید کنندگان نفت در منطقه را با خود دشمن کند. برخورد های متعارضی که به دلیل وابستگی نفتی پدید آمده، در سیاست آمریکا در قبال عربستان بسیار مشهود می باشد. حکومت پادشاهی عربستان منشا اصلی تروریسم تلقی می شود که مستقیما با تبلیغ وهابیت و بطور غیر مستقیم با اتخاذ سیاست های سرکوب گرایانه، باعث گسترش تروریسم می شود. اما عربستان دارای ذخایر عظیم نفتی و ظرفیت تولید مازادی است که در همین اواخر به افزایش معتدل قیمت نفت کمک شایانی نمود. علاوه بر این، این کشور همکاری معقولی در مبارزه با تروریسم داشته است. این موارد باعث شده است تا عربستان هدف انتقادات شدیدی قرار گیرد، اما آمریکا سیاست محتاطانه ای در قبال آن در پیش گرفته است.

دست آخر اینکه، همه دولت هایی که در آمریکا به روی کار آمده اند، متعهد به تامین امنیت اسرائیل بوده اند؛ هرچند که این تعهد منجر به اتخاذ سیاست های متفاوتی در طول زمان شده است. از دیدگاه دولت کارتر، تامین امنیت اسرائیل بمنزله پیشرفت روند صلح تلقی می شد؛ هرچند که این امر مستلزم وارد آوردن فشار به اسرائیل برای پذیرش توافق ها بود. سایر دولتها در ایالات متحده تمایل به حمایت از اسرائیل در تمامی سیاست هایش داشته اند.

طی دوره اول ریاست جمهوری بوش، روند صلح مورد بی توجهی کامل قرار گرفت و دولت شارون از حمایت بی قید و شرط آمریکا برخوردار شد. در دوره دوم نیز تاکنون تغییر خاصی در این سیاست صورت نگرفته است. تعهد تازه درقبال دموکراسی، نگرانی های سابق را برطرف نکرده است، بلکه با افزودن چهار عامل دیگر به این اوضاع پیچیده، تناقض های تازه ای را پدید آورده است. روند ایجاد دموکراسی، در کوتاه مدت و حتی میان مدت، می تواند بشدت ثبات منطقه را برهم زند. دولت بوش نگران آن است که تحولات سیاسی، پیامد هایی را در پی داشته باشد که به تهدید منافع آمریکا در منطقه بی انجامد. از جمله آنها می توان از به قدرت رسیدن اسلام گرایان افراطی در برخی کشورها و بی ثباتی مفرط در بعضی دیگر نام برد.

بنابراین آمریکا خواستار آن است که روند ایجاد دموکراسی بتدریج صورت گیرد و پیامد های حاصل از آن نیز مورد قبول این کشور باشد. برای نمونه، واشنگتن موافق برگزاری انتخابات است اما پیروزی احزاب اسلام گرا را بر نمی تابد، حال چه رسد به سازمان هایی چون حماس و حزب الله که از حمایت مردمی و شاخه نظامی برخوردارند و دشمن اسرائیل نیز محسوب می شوند.

تردیدی نسبت به تعهد اخلاقی و ایدئولوژیک دولت بوش در قبال ایجاد دموکراسی در خاور میانه وجود ندارد. مسئله مورد تردید این است که آیا سیاستی که قرار است اهداف متعارضی را برآورده سازد، قادر به دستیابی به یک انسجام کامل و تاثیر گذاری مثبت بر تحولات مربوط به دموکراسی در منطقه می باشد یا که خیر.

.
درباره ی نویسنده :
. مارینا اوتاوي: عضو برجسته ی برنامه "دموکراسي و حکومت قانون "، و نیز مدیر طرح "خاورمیانه" در بنیاد کارنگی. آخرین کتاب او "سفر نامعلوم: پیشرفت دموکراسي در خاورمیانه" ( با همکاری توماس کاروترز) نام دارد که در ژانویه 2005 منتشر شده است.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد