_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

داستایوسکی ، و زوال شخصیت انسان دراسارت

17.09.2007

ع . سلطانی دشت بزرگ

 

Dostojewski , Fjodor 1821 – 1881

داستایوسکی،نویسنده روس،یکی ازمهمترین رمان نویسان ادبیات جهانی است. آثار او حاوی زندگی و مشاهداتش در اردوگاه های کار اجباری سیبریه تزاری هستند. او در رمانهایش از تجربیات شخصی خود استفاده می نماید. حکم اعدام و سالها زندان وبازداشت وتبعید،موجب شدند که او ازآته ایسم آنارشیستی نخستین خودبسوی یک مسیحیت سنتی، گرایش یابد. دوران اسارت به اوآموخت که چگونه درنده صفتی و فرشته منشی درروح مخفی آدمی درهمسایگی تنگاتنگ با همدیگرقرار دارند. غالب رمانهای اورامیتوان گزارش ادبی ازفراز و فرود شخصیت انسان اسیروزندانی بشمارآورد. توصیف روانشناسی زندانیان سیاسی ومجرمین معمولی درآثاراونقش مهمی دارند.اونشان میدهد که چگونه میان گروهی اززندانیان روشنفکروسایر خلافکاران اجتماعی درشرایط زندان،بیگانگی واختلاف پیش می آید وچرا محکومین خلافکار،روشنفکران سیاسی راقبول ندارند.دربعضی دیگراز رمانهایش او به انتقاداز نظریه اجتماعی-آته ایستی مد روز آنزمان میپردازد. بی دلیل نیست که اورا یکی ازانقلابیون بریده درادبیات نیز می نامند. مبارزه بامشی چریکی سازمان خلقیون ازطریق ادبی،یکی دیگرازاهداف پشیمانی او درشرایط زندان بود؛ به این دلیل بعداز شکست انقلاب 1905 پاره ای ازآثاراو سلاحی برای مبارزه با: ماتریالیسم، انقلاب، و سوسیالیسم شدند. اوبعداز توبه، مبارزه باخط مشی چریکهای آنارشیست را،ازجمله وظایف شهروندی خودبحساب می آورد.

رمانهای خالی ازظنز، و رئالیسم روانشناسانه او،مخلوطی ازرمانتیک ورئالیسم هستند.درآثاراونه مناظرزیبا،و قهرمانان جذاب زن و مرد،بلکه خیابان اصلی وکوچه های شهرهای بزرگ" توسری خورده" وانسانهای فلک زده،تحقیرو توهین شده،نقش مکان وشخصیت های ادبی را بعهده دارند، یاانسانهایی که ازنظراخلاقی واجتماعی موردتحقیرقرار گرفته اند.آنزمان  بیچاره گی شهرهای بزرگ رانشان دادن،ازجمله مسائل روزجامعه بود. اومیگفت که دردورنج انسانها،میتواند تنهادلیل آگاهی آنان باشد. بعدها رمانهای روانشناسانه اوروی مکاتب ادبی: ناتورالیسم،اکسپرسیونیسم، و اگزیستنسیالیسم تعثیرمهمی گذاشتند. سمبولیستها اورا یکی ازآموزگاران خودبشمار می آوردند.داستایوسکی گاهی اززبان قهرمانانش،یک اتوپی ناسیونالیستی رامطرح میکرد،وبرای شرح وتوصیف واقعیات،گاهی ازمکتب ناتورالیسم کمک میگرفت.

 داستایوسکی ،غیرازبالزاک ودیکنز،تحت تعثیرسبک ادبی : گوگول، شیلر، هوگو،گئورگ زند،ولتیر،سروانتس و پوشکین نیزبود. اودرآثارپوشکین،منبعی برای یک آشتی ملی بین جریانات روشنفکری رامیدید. درسخنرانی مراسم خاکسپاری پوشکین،داستایوسکی ازتمام جریانات سیاسی؛آنزمان دشمن هم درفضای فکری روسیه، دعوت به آشتی نمود.بلینیسکی،منتقدمعروف آنزمان،نخستین آثار داستایوسکی را کوششی برای ادبیات اجتماعی-انتقادی نامید. بلینسکی در داستایوسکی،یک گوگول جدید را میدید. هرتسن هم بعدازآشنایی باداستایوسکی درلندن،گفته بودکه اویک انسان جالب ، ولی ساده لوح،بدون اعتماد به نفس بخود، باایمانی شورانگیز به مردم عامیانه؛ یعنی یک "موشیک"نابغه است. نیچه نیز مینویسد که اوتنها روانشناسی است که به وی چیزی آموخته است. داستایوسکی غیرازتعثیرمستقیم روی گورکی، روی فلسفه،الاهیات، وادبیات اروپایی قرون 19 و 20 نیزتعثیرگذاشته است. ازدیگرشاگردان ادبی داستایوسکی میتوان از:یوسف کنراد،ژولیان گرین،توماس مان، جویس، ترومن کاپوته، دودرر، و آلبرکامو، رانام برد. توماس مان آثارش را به نویسندگان جوان توصیه میکرد،چون آنان اغلب عمق سقوط و زوال شخصیت انسانی درجامعه بیمار رانشان میدهند.

فئودور داستایوسکی بین سالهای 1821 تا 1881 در روسیه زندگی نمود. اودرسال 1849 بعدازلغوحکم اعدام به 4سال زندان و10سال کاراجباری زیرشرایط وحشتناک جسمی وروحی محکوم شد. وی درنامه ای به برادرش درسال 1854 مینویسد که این سالها نباید درزندگی او بی تعثیر باشند،چون اوتصمیم گرفته است که دیگر وقت اش رابامسائل جزئی وغیرمهم تلف نکند. داستایوسکی بعدها به سبب تعقیب طلبکاران بارها به خارج ازروسیه فرارنمود؛ اومعتاد به بازی قماربود، ودرغرب یکبارتمام داروندارخودراباخت.ولی درپایان عمربادختری که 25سال ازاوجوانتربود ازدواج نمود.گرچه علیوشا،پسر دوساله داستایوسکی همچون پدربه بیماری صرع مبتلا بود ودرسال 1878 درگذشت،آنزمان اینگونه بیماری را "بیماری مقدس" نامیدند که میتوانست نشانه الهام و وحی برای بیمارباشد!

 داستایوسکی بعدازآزادی اززندان گفته بود چون عوام مذهبی هستند،روشنفکرمبارز نیزباید مذهبی باشد، وخلاف چرنیشفسکی نویسنده رمان (چه باید کرد؟) میگفت که انسان فقط به کار و تندرستی جسمی، و رفاه نسبی،نیازندارد. وی به تمسخر بهشت رفاه مادی درجامعه سوسیالیستی آینده چرنیشفسکی نیزپرداخت. وی خلاف چرنیشفسکی میگفت که انسان محصول شرایط اجتماعی نیست چون انسانهایی یافت میشوند که فقط برای تفریح دست به قتل وجنایت میزنند. بعدها ادعاشد که انقلاب اکتبر 1917 غلط بودن رویاهای سیاسی داستایوسکی راثابت نمود،چون داستایوسکی میگفت که برای حل فقردر روسیه و اصلاح دین، نه تنها جامعه به چریک و انقلاب بلکه به دمکراسی نیز نیازی ندارد. اوفرهنگ مردم راهمان دین مردم میدانست. به دلایل فوق بعدازپیروزی انقلاب درسال 1917 داستایوسکی ازرتبه اول درادبیات اجتماعی به مقام دوم؛بعداز تولستوی،سقوط نمود.منتقدین داستایوسکی،سبک ناتورالیستی اورا احساساتی،هیجانی و جنجالی نامیدند،چون درنظرآنان،داستایوسکی علاقه خاصی به وارونه جلوه دادن حقایق و طرح موضوعات جنجال برانگیز،خشن و حیوانی داشت.

ازجمله آثاراو: برادران کارامازوف، ساده لوح، غولها، خانه اموات،یادداشت های زیرزمین، قمارباز، جنایات و مکافات، و غیره هستند. آثارداستایوسکی را بدو دسته : پیش ازبازداشت درسیبریه،- و بعدازبازداشت وی درسیبریه، تقسیم میکنند. او نه تنها به انتقادازغرب و مسیحیت کاتولیک میپردازد، بلکه خلق روس راناجی بشریت پیش بینی میکرد. اودررمان(خانه اموات) ازتراژدی دخترانی میگوید که چنانچه شوهری نیابند،فروخته خواهند شد. منتقدین شوروی کتاب (یاداشت های زیرزمین)اورا اعتراضی فردگرایانه و بیمارگونه علیه اجتماع بحساب می آوردند.

رمان (غول ها) ی داستایوسکی رامیتوان نخستین رمان ادبیات سورئالیستی جهان بشمار آورد.این رمان درآغاز باعنوان "آته ایست ها" قراربود منتشرشود. داستایوسکی دراین رمان با فعالیتهای آنارشیستی و سیوسیالیستی تصویه حساب می نماید. درمرکز این رمان سیاسی،یک گروه آنارشیست یا نیهلیست توطئه گرانقلابی قراردارد.داستایوسکی برای منبع رمان ازگزارشات مطبوعات جنجالی تزاری آنزمان درباره جنبش چریکی "خلقیون" استفاده کرد.درآنجا غیراز گروههای انقلابی نیهلیست،نمایندگان لیبرالیسم روسیه نیزمطرح میشوند. موضع دیگر این کتاب،دشمنی داستایوسکی با تورگنیف است. گروه دیگری ازمنتقدین ادبی،آنرا یک ورق پاره ایدئولوژیک نامیدند. چون نقد شوروی درآن رمان تمایلات ضد انقلابی و ضد سوسیالیستی میدید، این کتاب تاسال 1957 زیر سانسورماند.

داستایوسکی دررمان (برادران کارامازوف)غیرازطرح موضوعات فلسفی به توصیف سه برادرمیپردازد: مسن ترین آنان بجرم قتل پدر دستگیرشده، برادرمیانه،آته ایست است و برادر خردسال تر یعنی علیوشا،بصورت طلبه ای مسیحی در جستجوی خداست. فروید آنرا مهمترین رمانی نامید که تاآنزمان نوشته شده بود،گرچه آن رمانی جنایی است ولی به مسائل فلسفی و روانشناسانه میپردازد. خستگی ناشی ازنوشتن این رمان را آنزمان دلیل مرگ زودرس داستایوسکی دانستند.

رمان (جنایات و مکافات) اورا اوج هنرداستانسرایی واقعگرایانه و روانشناسانه می نامند. راسکولین،قهرمان رمان در آنجا میگوید که اگر خدایی نباشد،انسان اجازه هرکارخلافی را می یابد. و قهرمان رمان (ساده لوح) داستایوسکی رابا دون کیشوت سروانتس، و پیکویک چارلز دیکنز مقایسه میکنند. این رمان یکی از تراژدی-کمدی های ایده آلیستی ادبیات جهانی بشمار می آید.

 

مطالب در ارتباط:

ــ سقوط فرهنگ، نشانه زوال حكومت بود ؟

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد