_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

آیا امکان تحول ودگرگونی در مجاهدین وجوددارد ؟

علی شمس

17.11.2006

سیستم های بسته با پایه های ایدئولژیک اقتدار گرا امکان تحول ودگرگونی را ندارند. این اصلی است که بارها در تاریخ ثابت شده است که سیستم های بسته چه به صورت رژِیم ها وچه به صورت سازمانها ویا سکتهای مذهبی وسیاسی نمیتوانند هرگونه دگرگونی را در خود ایجاد نمایند ، چون به فروپاشی آن رژیم ویا سیستم منجر میشود.

نمونه بارز آین گونه سیستم ها را در رژیم پادشاهی ایران و رژیم جمهوری اسلامی ایران و شوروی سابق بوضوح دیده و میبینیم . رژِیم جمهور ی اسلامی که بر اصل ولایت فقیه بنای آن گذاشته شده است با کوچکترین رفرم واقعی در دورن خود از هم خواهد پاشید وبی جهت نبود که حتی اگر دولت خاتمی میخواست ، نمیتوانست در درون چنین سیستمی رفرم ایجاد کند مگر آنکه پایه آن یعنی ولایت فقیه را بعنوان سمبل و ستون اصلی این سیستم دگرگون کند که به معنی فروپاشی جمهوری اسلامی است. در همین رابطه نیز سران رژیم جمهوری اسلامی حتی درمقابل کوچکترین تغییر عکس العمل سخت نشان داده وصد ها روزنامه را در زمان خاتمی بستند و حتی در زمان خاتمی سرکوب را افزایش دادند تا در همین راستا خواسته های دانشجویان را سرکوب کنند و کارگران وزحمت کشان را نیز به همین گونه به زنجیر ستم طبقاتی که گرفتار آن هستند بیشتر وبیشتر سرکوب نمایند که خواسته کلی اجتماعی بطور کل یعنی آزادی در جامعه اوج وپا نگیرد وامکان هر تحول کوچکی را در نطفه خفه نمایند.

و در همین سمت وسو است که بدرستی گفته میشود که در درون رژیم جمهوری اسلامی امکان تحول ودگرگونی ورفرم نیست ونبوده است و رژیم جمهوری اسلامی بخوبی میداند که کوچکترین راه آبی که برای آزادی مردم ایران باز شود به سیلابی تبدیل خواهد شد که مجیزه گویان دستگاههای استبدادی مانند بازرگان را هم به ترس ووحشت دچار خواهد کرد وبا تجربه سیلی که رژیم دیکتاتوری شاه را برد رژیم جمهوری اسلامی هم با کوچکترین تحول از بین خواهد رفت.

سیستم های استبدادی عموما بر قدر قدرتی فردی سوار است هرچند که گروهی عمل میکند و برای تغییر وتحول امکان برایش نیست و تغییر باید در ابتدا با بالاترین مظهر استبداد شروع شود که لاجرم به نابودی تمامی سیستم میانجامد.

سازمان مجاهدین بعنوان یک سیستم وسازمان وساختار سیاسی نیز از این امر مستثنی نیست . سازمان مجاهدین بعد از انقلاب بر پایه اقتدار گرائی فردی وایدئولژیکی رجوی پا به میدان مبارزه سیاسی گذاشت و در تجلی رهبری ولایت فقیهی وبطور موازی به رهبری رجوی قدسیت بخشید که این امر با کودتای انقلاب ا یدئولژیک در سازمان مجاهدین انجام گرفت . رجویسم با انقلاب ایدئولژیک مجاهدین پایه های قدرت رجوی را به عنوان ولی امر مجاهدین پایه ریزی کرد وساختار سیاسی سازمان مجاهدین را از پایه ویران ودگرگون کرد . بطوری که دیگر اعضای سازمان مجاهدین نه به عنوان یک عضو پویا متفکر در امر پیشبرد خط سیاسی وعملی مجاهدین بلکه به صورت یک عنصر اطاعت کننده در نزدولی امر سازمان بوجود آمد ورجوی از جنس آدمی به جنس ماوراء انسان تبدیل شد که تنها جوابگو در نزد خداوند است ؟ که البته خود رجوی هم در بسیاری موارد در حد خدا وپیامبر به عرش برده میشد . در واقع آنچه که در ولایت فقیه رزِیم جمهوری اسلامی بود بصورت بسیار افراطی تر وخدائی تر ومقدس تر در اصل رهبری ایدئولژیک مجاهدین وجود پیدا کردکه رجوی وبعد همسرش مریم رجوی این قدسیت را برای خود گزیدند و دنباله روان آنها نیز دیگر عضو سیاسی – انقلابی یک جریان سیاسی نبودند بلکه رهروانی بوده وهستند که اجازه سوال ندارند که این را نیز رجوی با فاکت آوردن از قرآن و دنباله روی حضرت موسی از ...... توجیه میکرد که موسی حق سوال کردن ندارد اگر حتی کارهای راهبر او عجیب و قریب به نظرش بیاید.

پس رهبری مجاهدین خلق یک رهبری سیاسی گزیده از طرف اعضای کمیته مرکز ی وغیره ومرسوم نیست ونبوده است بلکه لباس قدسیت پوشیده و مرزهای قرمز داشته و تنها راهبر بوده وهست که هیچگونه سوالی عضو سازمان ویا هوادار رهرو او نبایستی داشته باشد .البته سوال برای پیش برد خط در کار عملی مجاز است و لی مشورت و انتقاد ا زخط رهب از ر خط قرمزهاست .

حال با این شیوه سکت مانند رهبری مجاهدین در جهت گرفتن قدرت سیاسی بوده وهستند. بگذریم که جامعه ما بعد ا ز گذراندن جمهوری اسلامی و ولایت فقیه خمینی – خامنه ای دیگر حاضر به پذیرش چنین تفکرات ارتجاعی وتقدس گرایانه نیست .

با چنین توصیفاتی در میابیم که در واقع سیستم سازمان مجاهدین از نظر ایدئولژیک بسیار عقب افتاده تر از حتی ولایت فقیه رژیم جمهوی اسلامی است وحتی بسته تر . وبا چنین سیستم فناتیک-سکتاریستی هرکس امکان تحول ویا رفرم در مجاهدین را به مغر خود خطورمیدهد دچار همان توهمی شدده است که فکر میکند که در چهارچوب سیستم جمهوری اسلامی ویا با وجود جمهوی اسلامی وولایت فقیه آن میتواند مساله رفراندوم انجام دهد ویا رفرم انجام دهد. اگر دررژیم جمهوری اسلامی امکان تحول ورفرم وجود دارد درسیستم مجاهدین رجوی هم امکان تحول و رفرم وجود داردچون هردو براساس استبداد فردی تقدس پایه ریزی شده است.

اگر کسی نیز دچار توهم شده است که مجاهدین با پذیرش رفراندوم یک تحول در خود انجام داده اند وخیالات جنگ آزادی بخش خود را کنار گذارده اند بایستی بازهم دچار هالیناسیون شده باشد. –یک توضیح : جنگ مسلحانه توده ای تنها جنگ آزادی بخش است وبا حرکات سکتاریستی جدای از مردم نمیشود بجای مردم انقلاب کرد. تنها دفاع مشروع توده ها ی مسلح از خود یک جنگ آزادی بخش است ونه جنگ سکتاریستی یک گروه سکت برای بدست آوردن قدرت . وگرنه یک نظام خشونت آمیز مانند شاه و شیخ را نمیشود با نصیحت کنار گذارد این را مبارزه بر علیه شاه نشان داد که توده های مردم مسلح بودند که ارتش شاه را درهم شکستند ومقاومت گارد ارتش شاه را نابود کردند. پس هر حرکت مسلحانه ای حتما در جهت منافع خلق نیست . این را تاریخ سازمان مجاهدین خلق بخوبی نشان داد. ودرعین حال باید بین مبارزه مسلحانه چریکهای فدائی خلق وسازمان مجاهدین خلق در زمان شاه به عنوان گروههای سیاسی با گروه سکت مانند مجاهدین امروزی که تقدس رجویسم در واقع بر آن حاکم است ، تفاوت گذاشت.

رهبری مجاهدین در جهت تحول در خود نیست وظرفیت چنین تحولی را ندارد ومساله رفراندوم نیز در راستای سیاستهای واشنگتن به عنوان یک تاکتیک برای انقلاب مخملی انجام گرفت . در واقع مجاهدین دوخط موازی را هم اکنون نیز بکار میبرند از یک طرف خط رفراندوم برای یک تغییر انقلاب مخملی ودیگری خط نظامی . وهر دو این خطوط در جهت هماهنگی با سیاستهای آمریکا در منطقه میباشد که بتواند درسیاستهای امریکا در هر صورت قرار داشته باشد.

برای تحول مجاهدین بایستی مانند رژِیم ولایت فقیه محور کار ایدئولژیک خود را تغییر دهد واز یک سکت سیاسی –مافیائی به صورت یک سازمان سیاسی در آید که چنین امری برای مجاهدین وجود ندارد ، چرا که بایستی قوانین بازی دمکراتیک بودن را رعایت کند واز رهبری مادام العمر ورئیس جمهور مادام العمر رجوی خلاصی یابد وباید رهبری فعلی را به بازنشستگی بفرستد. مجاهدین حتی قادر به جوانگرائی در سطح رهبری خود نیست و میبینیم که رهبران آن همان افراد سی سال پیش هستند چون جوانگرائی در رهبری نیز باید همراه با جوانگرائی در تفکر باشد و هرگونه تحول مانند جمهوری اسلامی که در راس هرم باید انجام گیرد در سازمان مجاهدین نیز همراه با کنار گذاردن رهبری رجوی وایدئولژی رجویسم باید باشد ونفی رهبری ایدئولژیک که همان دیکتاتوری رجوی در سازمان مجاهدین است ، همانطورکه تحول در جمهوری اسلامی همراه با نفی ولایت فقیه است وچنین امکانی با وجود کله فلزی هائی مانند خود رجوی وباند محدثین ، ابریشم چی ، توحیدی و جابرزاده وداوری و... امکان پذیر نیست 

این ها از خصایص سیستم های بسته وسکت مانند است که بر اساس استبداد فردی پایه گذاری شده است که هرگونه تحولی را در خود غیر ممکن میسازد وکوچکترین تحول راه به مرگ سیستم میبرد.

www.khabargah.com

 

 

 سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد