_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

روزهای تاریک بغداد ( 53)

تخصص و مکتب!

محمد حسین سبحانی

Sobhani_m_h@hotmail.com

یک شب در اتاق کارم نشسته بودم که رباب صادقپور تلفن زد و گفت:

" کاک صالح از نشست برگشته و می خواهد برای خودمان نشست بگذارد و گفت که ساعت۱۱ در اتاقش حاضر باشیم. ضمناً من نتوانستم برادر فاضل و برادر اکبر (1)  را پیدا کنم. در اتاق کارشان هم نیستند؟ نمی دانی آنها کجا هستند؟"

گفتم:

نه، ولی قرار بود فاضل بره پیش بهنام ( سید محمد سیدالمحدثین)،احتمال هم دارد که به " آسایشگاه برادران " رفته باشد.

او گفت:

نه برادر بهنام با کاک صالح در " نشست" بوده اند، آنها حتماً به آسایشگاه رفته اند. سپس رباب صادقپور به دلیل ممنوعیت تلفن زدن خانم ها به آسایشگاه آقایان از من خواست به آنها تلفن بزنم و زمان نشست را اطلاع بدهم.

« منظور رباب صادقپور از" نشست" جلسه ای بود که ستاد فرماندهی (2) ارتش آزادیبخش ومسعود و مریم رجوی گذاشته بودند.

البته نشست های مسـعود رجـوی معمولاً تا صبح طول می کشید. او عادت داشت که نشست یا کارهایش را تا صبح ادامه بدهد و بعد از نماز صبح صبحانه می خورد و تا بعدازظهر می خوابید.»

رباب صادقپور به تازگی مسئول من شده بود. وی هنوز اعتماد به نفس لازم را برای تنظیم رابطه تشکیلاتی با من پیدا نکرده بود، زیرا وی در گـذشته تحت مسئول من در بیمارستان قرارگاه اشرف بود و هنگامیکه مسئول من شده بود، برایش سخت بود که در این موضع با من تنظیم رابطه تشکیلاتی بکند. تقریباً تمام زنانی که در سازمان مجاهدین به دلیل " انقلاب ایدئولوژیک " رشد تشکیلاتی غیر متعارف کسب کرده بودند، دارای خودکم بینی و ضعف بودند.

رباب صادقپور در یکی از نشست های " ستاد امنیت " که ابراهیم ذاکری مسئولیت آن را بر عهده داشت، از میرحسین موسوی سیگاری نیا و حسین فرزانه سا انتقاد کرده بود که در تنظیم رابطه با آنها دست بستگی دارد و مثال زده بود که در تنظیم رابطه با من راحت تر است و با آنها اینگونه نیست. البته همان لحظه ابراهیم ذاکری صحبت رباب صادقپور را قطع کرد و به من گفت:

" صحبت رباب را نکته مثبت خودت تلقی نکن و آن را در جیب خودت نریزی!! این نمونه را بگذار کنار نمونه هایی که در نشست افشین، بچه ها مطرح می کردند."

( اشاره ابراهیم ذاکری به نشست انتقادی بود که در صفحه های ۲۸۸ و ۲۸۹ در مورد " تنظیم رابطه عاطفی " مطرح کردم.)

من فکر می کنم ریشه عدم تنظیم رابطه تشکیلاتی اعضا با یکدیگر به دلیل چگونگی سازماندهی تشکیلاتی بود که سازمان مجاهدین انجام می داد و حتی قبل از آن به دیدگاه سازمان به مقوله تخصص بر می گشت.

سازمان در مقابل " تخصص " بحث " ایدئولوژی " را به میان می آورد و از همین زاویه بحث " کادر همه جانبه " را در سازمان مطرح کرد. بعد از " انقلاب ایدئولوژیک " در سال ۱۳۶۴ این خط و دیدگاه به اوج خودش رسید و هر کس که دیدگاه ایدئولوژیک تری داشت، بطور اتوماتیک متخصص تر هم می شد. یعنی کسی که از نگاه رجوی تیپ ایدئولوژیک محـسـوب مـی شد، هم زمـان هـم می توانست پزشک باشد، هم یک نظامی، هم یک دیپلمات و هم یک عنصر حفاظتی.

مثلاً در سال ۱۳۶۷ دولت نوروزی، مهین مشفق نیا و من در عملیات باصطلاح " فروغ جاویدان " مسئول رسیدگی به مجروحین عملیات، در بیمارستان " مدینه الطب " و " جمهوری " بغداد بودیم.

دولت نوروزی مسئول مجروحین خانم بود. من نیز مسئول مجروحین مرد بودم و هر دو تحت مسئولیت مهین مشفق نیا قرار داشتیم، در صورتیکه هیچکدام از ما هیچگـونه تخصصـی در امر پزشکــی نداشتیم و تـنها چند پرستار تجربـی و امـدادگـر در اختیار داشتیم، ولی چون افراد ایدئولوژیک محسوب می شدیم در این موضع و مسئولیت قرار می گرفتیم.

در مورد عدم تنظیم رابطه درست تشکیلاتی بین موسوی سیگاری نیا و حسین فرزانه سا با رباب صادقپور نیز اشکال به دیدگاه سازمان به مقوله " تخصص و ایدئولوژی " و سازماندهی برآمده از این تفکر برمی گشت، چون رباب صادقپور اطلاعات و تخصص لازم را در زمینه کارهای اطلاعاتی و امنیتی نداشت.

البته این بدین مفهوم نیست که فرضاً افرادی که در " ستاد امنیت " بودند، همه در این مورد تخصص کلاسیک داشتند، ولی حداقل سابقه کار چند ساله در سازمان در این تخصص داشتند و به همین دلیل دربحث های تخصصی و اجرایی رباب صادقپور نمی توانست توانایی و بُِرش لازم را در مقابل افراد با تجربه داشته باشد و در تنظیم رابطه با آنها دچار مشکل می شد.

چه بسا بهتر بود رباب صادقپور در ستاد روابط خارجی و یا ستاد سیاسی سازماندهی می شد، زیرا وی دانشجوی آمریکا بود و به زبان انگلیسی نیز تسلط کامل داشت. البته اگر مناسبات مجاهدین قرار بود براساس تخصص و شایستگی سازماندهی شود دیگر نیاز نبود که آقای رجوی در " فرماندهی ارتش آزادیبخش " و سازمان مجاهدین تا ابد بماند و "انقلاب ایدئولوژیک" راه بیندازد.

 

زیرنویس ها:

(1) اکبر معینی از اعضـای قدیمی سـازمـان و زندانیان سیاسـی رژیم شـاه مـی باشد. خودش نقل می کرد که از مسئولین حفاظت مراسم سخنرانی مسعود رجوی در سال ۱۳۵۹ در استـادیوم امجدیه تهران بوده است. اکبر معینی بعد از شروع استراتژی " مبارزه مسلحانه " و با اوج گرفتن دستگیری ها در سال ۱۳۶۱ به پاکستان منتقل شد. وی در پاکستان یک سال تحت برخورد قرار گرفت، ولی پس از یکسال دوباره فعال شد و در " انقــلاب ایدئولوژیـک " سال ۱۳۶۴ عضو مرکزیت سازمان شد ولی مجدداً بعدها تحت برخورد تشکیلاتی قرارگرفت و رده و مسئولیت تشکیلاتی وی تنزل پیدا کرد و در لیست شورای مرکزی در سال ۱۳۷۰ به عنوان معـاون هیئت اجرایی تنزل پیدا کرد. وی هم اکنون عضو شورای ملی مقاومت می باشد.

 

(2) اعضای " ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش " به نقل از نشریه انجمن دانشجویان مسلمان شماره ۵۳ عبارت بودند از:

مسعـود رجوی، مریم رجوی، مهدی ابریشمچی، فـهیمه اروانی، ابراهیم ذاکری، سهیلا صادق، مـهدی براعـی، شهرزاد صـدر حاج سید جـوادی، ثریا شـهری، محــبوبه جــمشیدی، محمدعلی جابرزاده، حمیده شاهرخی، فایزه حصاری و آزاده رضایی .

 

 

در عکس اعضای ستاد فرماندهی ارتش ازادیبخش به ترتیب از راست مشاهده می شوند:

 سهیلا صادق، ابوالقاسم رضایی، مهدی ابریشمچی، مریم رجوی، مسعود رجوی، بیژن رحیمی ( وی به عنوان محافظ !! رجوی در جلسه حضور دارد، البته معلوم نیست مسعود رجوی در این اتاق در بسته که افراد خودی!! حضور دارند، دیگر از چه کسی می ترسد؟) محمود عطایی، مهدی براعی و ابراهیم ذاکری.ضمناً همانطور که در این عکس می بینید، محمود عطایی یکی از اعضای ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش می باشد ولی بعد ها رجوی رتبه وی را تنزل داد.

 

(3) دولت نوروزی نماینده فعلی سازمان و شورای ملی مقاومت در انگلستان می باشد. وی از دانشـجـویان عضو انجمن دانشـجویان مسلـمـان آمریـکا بود که به سـازمـان پیوست. وی قـبل از " طلاق های اجباری " یکی از مترجمین " بیمارستان طباطبایی " در بغداد بود و هم اکنون عضـو شورای رهبری سازمان می باشد.

 

دولت نوروزی

 

(4) مهین مشفق نیا از اعضای قدیمی سازمان می باشد که برادر وی بیژن مشفق نیا نیز در "ستاد امنیت" در حال فعالیت می باشد، وی عضو هیئت اجرایـی سازمان مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت می باشد.

مهین مشفق نیا

 

(5)بیمارستان های " مدینه الطب " و " جمهوری " اصلی ترین و بزرگترین بیمارستان های بغداد بودند که در هماهنگی بین ستاد روابط سازمان و مخابرات (سازمان اطلاعات و امنیت)عراق، بخش هایی از آن در اختیار سازمان برای بستری کردن مجروحین عملیات باصطلاح " فروغ جاویدان " قرار گرفته بود. بیمارستان های " مدینه الطب" و "جمهوری" هر دو در مرکز شهر و در کنار رود دجله واقع شده بودند.

 

 سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد