_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

نگاهي به شكست كانديداهاي ايراني تبار در انتخابات شهرداري هاي تورنتو

 

 

سعید سلطانپور

18.11.2006

متاسفانه سه كانديداي ايرانی نمايندگي شهرداري هاي تورنتو عليرغم تلاش فراوان و حمايت نسبي خوب جامعه نه تنها نتوانستند به شهرداري راه يابند، که در يك مورد تعداد راي هاي پائين، باعث شد آنانی را كه به نوعي از اين كانديداها حمايت كرده بودند دچار ترديد کند. اين راي كم چنانچه به ريشه يابی آن نپردازيم احتمالا اثرات منفي به دنبال خواهد داشت. در حوزه محدودتر احساس سرخوردگی برای داوطلبانی که تنها به صرف ايرانی بودن نامزدها از آنان حمايت كردند و يا افرادي که به آنان راي دادند، به وجود مي آورد و در حوزه گسترده تر عدم پشتيبانی و مشارکت جامعه ايراني را حداقل در يك حوزه انتخاباتي نشان مي دهد كه در عرصه تاثيرگذاري سياسي مثبت نيست. در اين مطلب سعي مي شود به دلايل اين شکست به منظور مشاركت همه جانبه تر و درست تر در آينده پرداخته شود.

ابتدا بايد به اين سئوال پاسخ بدهيم براي چه كانديدا مي شويم؟
هر چند در انتخابات شهرداري احزاب سياسي به صورت مستقيم وارد نمي شوند، ولي تقريبا تمامي كانديداها و اعضاي انتخاب شده،‌ خط سياسي دارند. يعني سياسي بودن شرط لازم براي ورود در عرصه انتخابات است. پس اگر كسي به سياست علاقه اي ندارد و يا دسته بندي ها را نمي داند بهتر است كه در اين عرصه رقابتي وارد نشود.
خط مشي احزاب راست (‌محافظه كاران)، ميانه (‌لييرال ها) ‌و چپ (نيودمكرات) و سبز (‌محيط زيستي ها) در اداره شهر و تخصيص بودجه در ارائه سرويس ها‌ي شهرداري ها دخالت غيرمستقيم ولي جدي دارد.
از سوي ديگر حمايت حزب و بسيج امكانات حزب در خدمت كانديدا تاثير مستقيمي دارد.

ديويد ميلر از جناح چپ و عضو نيودموكراتهاست كه با 332969 راي براي دور دوم پيروز شد.

و جين پيت فيلد توسط محافظه كاران دست راستي و سرمايه داران بزرگ حمايت ميشد به همين دليل هم توانست اين تعداد رای را به خود اختصاص دهد، وگرنه او اصلا در اندازه اي نبود كه بتواند 188932هزار راي را به خود اختصاص بدهد.
البته در اين دوره تعداد راي دهندگان به دليل اجباري بودن شهروندي به 584000 تن كاهش يافته بود.
در منطقه 8 آنتوني پروزا از حزب نيودموكرات كه قبلا نماينده مجلس (كوئينز پارك) بود توانست رقيب خود را با 4738 راي در قبال 4159 راي شكست بدهد. رقيب وي پيتر لي پرتي از حزب محافظه كار بود. اين سومين تلاش پروزا براي دست يابي به صندلي شهرداري بود.

در منطقه پارك ديل (14) گورد پركز كه فعال محيط زيست است و از طرف ميلر معرفي و حمايت شد، توانست با كسب 3816 راي به شهرداري راه يابد. پارك ديل منطقه اي است كه ميلر خود از آن جا به شورا رفته بود. عضو دوره قبل براي رقابت با جرالد كندي در انتخابات استاني از منطقه پارك ديل استعفا كرده بود.
در منطقه ترينيتي ــ اسپاداينا (‌منطقه 20)‌هلن كندي از نيودمكرات ها در يك رقابت فشرده با چند صد راي به رقيب خود آلن وان كه خبرنگار "سي تي وي" بود، باخت .

در منطقه 21 سنت پل ، "جو مي هويك" كه از طرف ميلر حمايت مي شد توانست به پيروزي برسد. عضو اين منطقه در اين دوره شركت نكرد.
در منطقه 24 ديويد شراينر از محافظه كاران با 6930 راي مجددا به شهرداري راه يافت. ساناز اميرپور توانست 10/4٪ آرا به خود اختصاص بدهد.

در منطقه 26 (‌دان ولي غربي) كه بهار امين وزيري در آن كانديدا بود؛ ‌جان پاكر نماينده قبلي مجلس استان (‌كوئينز پارك) از حزب محافظه كار توانست با 3369 راي در غياب جين پيت فيلد به شهرداري راه يابد. اين منطقه با 15 نامزد شركت كننده بيشترين تعداد نامزدها را داشت.


در منطقه 29 ــ منطقه يوناني نشين دنفورت،‌ رقابت جدي بين "كيس اوسيس" محافظه كار كه معاون "مل لست من" شهردار سابق بود و ديانا الكسپولوس عضو نيودموكرات كه با 20 راي به اوسيس باخت، درگرفته بود. او5770 راي را به خود اختصاص داد.

در منطقه 34ــ (دان ولي شرقي) عضو فعلي محافظه كار با 60٪ آرا به شورا راه پيدا كرد. خانم سوسن سالك با 26٪ آرا دوم شد.

در منطقه 41 (‌اسكاربورو ــ رودخانه سرخ ــ روژ ريور) يك چيني مالزي الاصل به شورا راه يافت.
در منطقه 44 (‌اسكاربور شرقي): ران موسر كه قبلا عضو انجمن شهر بود و در سال 2000 به گي كابورن با 300 راي باخته بود بعد از كناره گيري كابورن در رقابت با ديانا هال مسئول دفتر كابورن، او را با 61 راي شكست داد.

در منطقه "وان" شهردار قبلی مايکل دی بس به خانم ليندا جكسون با اختلاف 28 راي باخت.
و شهردار 87 ساله مي سي ساگا خانم "هزل مك كالين" براي يازدهمين بار به سمت شهردار انتخاب شد.

در دوره جديد شاهد تلاش شهرهاي اطراف براي دريافت كمك هاي بيشتر از دولت براي بهبود حمل و نقل عمومي و نيز اهميت بيشتر به محيط زيست خواهيم بود.

دلايل شكست
نگاهي به ليست بالا نشان ميدهد كه:
1ــ بدون عضويت در يك حزب سياسي و يا حمايت تشكيلات و يا شخصيت هاي سياسي موجود تقريبا امكان پيروز شدن در انتخابات نيست.

2ــ با وجود عضو انجمن شهر در انتخابات، امكان پيروزي بر وي صرفنظر از وابستگي حزبي وي بسيار كم است. يعني مردم منطقه ترجيح مي دهند به نماينده اي كه در شهرداري هست تا زماني كه فرد مشهورتر و با نفودتري پيدا نشود، راي بدهند.
چهره هاي جديد همگي در صورت عدم نامزدي اعضاي قبلي توانستند به شورا راه يابند.

3ــ تقريبا تمامي اعضاي راه يافته پيش از اين در فعاليت هاي سياسي و اجتماعي در سطح محله خود و كمك به ستادهاي انتخاباتي نامزدهاي شوراي شهر و پارلمان شركت داشته اند. آنها سعي كرده اند از پايئن ترين سطح شروع كنند. شخصي مانند شلي كارول كه توانست از منطقه 34 با 60٪ آرا براي بار سوم انتخاب شود قبل از شهرداري معتمد مدرسه (‌تراستي) محل بوده است. وقتي در جريان انتخابات از او نظرش را براي نمايندگي مجلس استان پرسيدم، گفت اصلا به فکرش نيستم و هنوز زود است در موردش فكر كنم.

4 ــ آشنايي با محله و شناخته شدن از سوی مردم محل
تمامي اعضاي شوراي شهر از نزديك با پيچ و خم و مشكلات محله و مردم كم و بيش آگاه هستند. آنها در آن محله براي ساليان دراز زندگي مي كنند. متاسفانه دو تن از نامزدهاي ايراني در محله هائي شركت كردند كه خودشان در آن ساكن نبودند. يعني در يك كلام در آن محله ريشه نداشتند.
در منطقه 26 ، كه در آن اختلاف طبقاتي به شدت محسوس است، در بخش غربي آن يعني خيابان "بي ويو" و محله "لي سايد" پايگاه سنتي محافظه كاران است و آن طرف پل لي سايد آپارتمانهاي "تورن كليف پارك" محل سکونت مهاجران آسيائي است که عمدتا مسلمان و پاكستاني هستند و ناگفته نماند که هر آپارتمان چندين برابر ظرفيت خود را در خود جای داده است.
بسياري از آپارتمانها فاقد كوچكترين امكانات رفاهي است. اكثريت با مهاجران است ولي نماينده انتخاب شده از مهاجران نيست.
كانديدا شدن در اين منطقه يك اشتباه استراتژيك براي يك ايراني سكولار است، زيرا مذهبيون در آن نفوذ دارند. كما اين كه نفر دوم يک مهاجر تانزانيائي و تحصيلكرده تورنتو بود.

5 ــ به غير از مناطق اسكاربورو و انتخاب شدن دو رنگين پوست تقريبا تمامي شوراي شهر ريشه اروپائي دارند كه شايد از سقف شيشه اي ‌نژادپرستي نانوشته شده (ولي اعمال شده) حكايت ميكند.

واقعيت هايي درمورد جامعه ايراني
1ــ جامعه ايراني در يك منطقه متمركز نيست، بنابر اين هيچ گونه نامزدي نمي تواند تنها روي راي جامعه ايراني در منطقه حساب كند.
2ــ جامعه ايراني به شدت از نظر سياسي دچار فرقه گرائي است. شايد تنها مليتهای ديگری كه در اين زمينه ميشود به آن ها اشاره كرد تاميل هاي سريلانكائي هستند كه به دليل جنگ داخلي به كانادا مهاجرت كرده اند، و نيز افغان ها که به دليل اشغال و جنگ های داخلی به کانادا آمده اند.
چيني ها، ‌ايتاليائي ها، ‌يوناني ها در دوران قبل و هندي ها، ‌اروپاي شرقي ها و امريكاي لاتينی ها بيشتر به دلايل اقتصادي به كانادا مهاجرت كرده اند. در حالي كه ايراني ها انگيزه اصلي مهاجرتشان ستم حكومتي، ‌عدم رعايت حقوق بشر در ايران و جستجوي آزادي بوده است و دلايل اقتصادي در رده پايين تري قرار داشته است. در ضمن بسياري از ايرانيان مهاجر كه با شرط سرمايه به كانادا مهاجرت كرده اند عليرغم نق هاي سياسي كه مي زنند به دليل وابستگي درآمدشان به سيستم اقتصادي دلالي و بدون حسابرسي جمهوري اسلامي، مايل به حمايت و مشاركت در جامعه ايراني نيستند و پيرو سياست "آسه برو، آسه بيا كه گربه شاخت نزنه"، ‌هستند. مقايسه كنيد با هندي ها كه در برمپتون و مي سي ساگا مستقر هستند و مشكلي با حکومت ندارند لذا حول مسئله ملي در كانادا متحدتر مي شوند.

3ــ متاسفانه برخي از ايراني ها كه بدون رعايت اصول اخلاقي، ‌خود را نماينده جامعه ايراني معرفي كرده و بدين ترتيب با مقامات سياسي كانادا ارتباط برقرار كرده اند، اين امر بر ايشان مشتبه شده كه مي توانند با برگزاری چهار برنامه و نشست در هتل ها و خوردن استيك، برای جامعه تصميم بگيرند و رهبريت جامعه را به عهده بگيرند.
آن ها با تصميمات خودخواهانه، عملا با اعتبار جامعه ايراني بازي مي كنند. در يك دمكراسي هر كسي مي تواند آزادانه در انتخابات نامزد شود و علاقه مندان هم آزادانه راي بدهند، ولي بايد بدانند كه جامعه ايراني تنها در چند گروه معدود خلاصه نمي شود. در جامعه اي كه بعضي از زنان كم درآمدمان مجبورند براي ادامه زندگي خود در ازاي دريافت كمي پول از كمپاني هاي انحصاری داروسازي خود را همچون موش آزمايشگاهی براي امتحان داروها در اختيار آنها بگذارند، نپرداختن به اين مسائل فضا را باز مي گذارد که عده ای معدود با در اختيار داشتن ابزار قدرت (پول، رابطه، و نفوذ) فقط به منافع خود بينديشند و نه منافع جامعه. در اين جا وظيفه مطبوعات آزاد است که جامعه را با اين مشكلات آشنا كند. بايد تلاش کنيم جائي كه پاي منافع مردم چه ايراني و چه كانادائي در ميان است به هيچ مسامحه ای تن ندهيم. بايد تلاش کرد كه چند صدائي را تقويت كنيم. اميدواريم اين معدود دوستان در سياست هاي تكروانه شان تجديدنظر كنند.
اگر سياستمداران كانادائي در هتل جشن مي گيرند، مطمئن باشيد که قبلا آن ها با تك تك افراد حوزه انتخاباتي خود ديدار و گفتگو كرده اند و در حل مشكلات آنان شركت داشته اند و سالها در كميته هاي مختلف به صورت داوطلبانه شرکت داشته اند. اما ظاهرا در فرهنگ ما پرداختن به اصل و ريشه ها هميشه بايد قربانی ظواهر شود. شايد هم همين نقيصه است که ما صد سال است که به دنبال آزادی روانيم و همچنان اندر خم يک کوچه ايم.

عدم پشتكار
سياست يك هنر است. سياست مانند اداره خانه و خانواده يك تخصص است. بايد در همه لحظات در كنار خانواده بود تا آنان اعتماد كنند . سياست كاری مداوم و طولاني است و نه مقطعی.
متاسفانه شاهد هستيم كه در هر انتخاباتي اشخاصي خود را كانديدا ميكنند و در دوره هاي ديگر كناره مي گيرند. يعني همان گونه كه بدون خبر مي آيند بي خبر هم مي روند و تلاش دوباره اي نمي كنند. شايد قهر ميكنند.
در هر حال اين شغل ها همه حقوق بالاي 50 هزار دلاري دارد به اضافه امكانات جانبي، بنابر اين يادمان باشد منافع مادي براي نامزد شركت كننده دارد که اين بسيار خوب است و بايد هم چنين باشد و در كانادا كسي آن را برعكس سياستمداران ايران کتمان نميكند. در نتيجه خداي نكرده نخواهيم منتي سر جامعه ايراني بگذاريم .

تا آن جا كه من يادم هست آقاي دكتر ضيائي کانديداي نمايندگي پارلمان از حزب نيو دموكرات منطقه ريچموند هيل، خانم دکتر فهميه مرتضوی کانديداي نمايندگي مجلس استان از حزب ليبرال منطقه ويلوديل، آقاي پدرام معلميان ‌کانديداي نمايندگي مجلس از حزب نيودمكرات منطقه اسكاربورو،‌ آقاي علي احساسي کانديداي نمايندگي ليبرال از منطقه دان ولي در سال 2004 نمونه هايي از تلاش ايرانيان براي ورود به مراکز سياسي ميباشد. البته اين تجارب از نظر راه يابي فردي موفقيت آميز نبود ولي خوب است در اختيار عموم به صورت مستند قرار گيرد تا از اتلاف شدن انرژي جامعه جلوگيري شود.
براي موفق شدن بايد به تك تك ايراني ها مراجعه و گفت وگو كرد مخصوصا در منطقه انتخاباتي. بايد به تمامي اقليتهاي ديگر و نمايندگان آنان مراجعه كرد و نظرات آنان را جويا شد و بعد تصميم به نامزدي گرفت.

هم با شلي كارول و هم با ديويد ميلر با اطمينان به انتخاب شدنشان بر طبق شواهد صحبت كردم. هر دوي آنان تا آخرين لحظه طرف خود را جدي گرفته بودند. و بالاخره آن ها با برنامه ريزي صحيح توانستند صندلي هاي خود را تثبيت كنند. شلي كارول تك تك خانه هاي محله شان را در زد و با تمامي اقليتها صحبت كرد.
سه كانديدای ايراني تبار عليرغم شكست در انتخابات تجارب ارزشمندي را به دست آورده اند كه اگر با بينش و دانش صحيح و شناخت سيستم و منطقه همراه باشد، حتما در سال 2010 نتيجه بهتري خواهد داشت.
در هرحال بايد به كانديداها و كساني كه بدون چشمداشتي به آنان كمك كردند. خسته نباشيد گفت.
گذشته چراغ راه آينده است.

 

سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد