انجمن پیوند
22.11.2006
پروانه می سوزد
شمع خاموش می شود
شب در حال گذر است
داستان من هنوز تمام نیست
با حضور قابل توجه دوستان و
آشنایان بانو معصومه يگانه موسوی و همچنین با شرکت اعضاء و نمایندگانی
از انجمن های:
ايران سبز
آوا
قلم
رهایی
ایران پیوند
و تعدادی دیگر از همرزمان
سابق معصومه مراسم خاکسپاری وی در شهر
Harmelen در
کشور هلند برگزار شد.
به دلیل کثرت بالای هلندیها
مراسم به زبان هلندی برگزار شد.
نغمه های موزیک
Queens of Fado
فضای سالن برگزاری مراسم را پر کرده بود.
راس ساعت 30/10 موقع ورود
تابوت حامل پیکر خانم موسوی به سالن افراد حاضر به پا خاسته و ادای
احترام نمودند. موقع ورود تابوت به سالن موزیک "
همه انسانها را برادران خودت ببین" از بتهوون
نواخته می شد.
خانم
Jose ضمن خوشآمد
گویی به حضار برنامه را افتتاح نمودند.
سوزان فراهانی دخترجوان
معصومه به همراه 2 دو دختر نوجوان هلندی 6 شمع را به یاد معصومه روشن
نمودند.
-
شمعی بخاطر
سوزان و البرز( فرزندان معصومه)
-
شمعی بخاطر
خانواده معصومه که سختیهای بسیاری در راه مبارزه برای آزادی متحمل
شدند.
-
شمعی بخاطر
خود معصومه بعنوان یک مادر
-
شمعی بخاطر
سختیهایی که معصومه در مناسبات مجاهدین متحمل شد
-
شمعی بخاطر
رابطه ای که معصومه با همسر سابق اش مجید داشت
-
و شمعی
بخاطر معصومه بعنوان یک پناهنده
در ادامه سوزان؛ شعری را که
برای مادرش سروده بود قرائت کرد و سپس تعدادی از دوستان هلندی معصومه
منجمله Mikeو
Betty
پشت میکروفون قرار گرفته و خاطرات و تاثیرات و برداشت های خود را از
معصومه برای حاضرین بیان کردند.
سونیا یگانه موسوی؛ خواهر
معصومه که از سوئد آمده بود شاخه گل رزی را بر روی تابوت معصومه قرار
داد.
در ادامه موزیک پروانه غرق
شده از Boudewijn de Groot
نواخته شد.
سپس بخشی از مطلب " نان برای
بین راه " نوشته Henri Nouwen
توسط
Betty برای حضار قرائت شد.
" آزادی برای مردن" نوشته ای
بود که معصومه روزهای آخر عمرش به همراه
Betty آن را
بسیار مطالعه می کرد.
در بخشی از این مطلب می
خوانیم:
ما چیز بسیار زیبایی را به
دوستان و اقوام خود می دهیم زمانیکه به آنها کمک می کنیم تا راحت تر
بمیرند.
بعضی وقتها آنها آماده رفتن
به سوی خدا هستند؛ اما برای ما مشکل است که آنها را رها کنیم.
اما با اینهمه لحظه ای پیش
می آید که ما کسی را که خیلی دوستش داریم باید آزادش بگذاریم تا به سوی
خدایش پرواز کند. پیش کسی که از نزد او آمده است.
ما بایستی آرام نزد کسی که
لحظات آخر عمرش را سپری می کند بنشینیم و بگوئیم که دوستت داریم. خدا
هم ترا دوست دارد؛ لازم نیست بترسی؛ می توانی با آرامش بروی؛ من ترا
بیش از این معطل نمی کنم. من به تو این آزادی را می دهم که بروی؛ برو؛
اما بدان که من همیشه ترا دوست خواهم داشت....
در ادامه موزیک
Sem Razao از
Amalia Rodrigues
که معصومه در روزهای آخر عمرش بسیار به آن گوش می داد پخش شد.
سپس وصیت نامه معصومه برای
حضار قرائت شد.
دوستان مهربانم
رهایم کنید
من تمام طول زندگانیم بر
علیه بیعدالتی مبارزه کرده ام
بخاطر این مبارزه من باید
رها می کردم و از خانواده ام ؛ کشورم و آینده ام خداحافظی می کردم.
اما در این مبارزه آخر
که من توان پیروزی در آن را
ندارم
تنها گذاشتن بچه هایم؛ مرا
بسیار آزار می دهد.
دوستان مهربانم اما با
اینهمه
من شکرگزارم
و از صمیم قلب امیدوارم که
همگی شما در زندگیتان خوشبخت باشید.
قطعه شعری از معصومه تحت
عنوان:چه کسی از بچه های من مراقبت خواهد کرد.
پایان بخش برنامه بود که
توسط خانم Betty
قرائت شد.
و پس از یک دقیقه سکوت به
احترام معصومه یگانه؛ تابوت وی در میان حزن و اندوه جمعیت به سمت محل
خاکسپاری به حرکت درآمد.
موقع خروج تابوت از سالن
ترانه رسم زمونه از رسول نجفیان فضای سالن را پر کرده بود
عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
کجاست اون کوچه
چی شد اون خونه
آدماش کجان خدا میدونه
بوتهء یاس بابا جون هنوز
گوشهء باغچه توی گلدونه
عطرش پیچیده تا هفتا خونه
خودش کجاهاست خدا میدونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز
گوشهء طاقچه توی ایونه
خودش کجاهاست خدا میدونه
خودش کجاهاست خدا میدونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
پرسید زیر لب یکی با حسرت
از ماها بعدها چه یادگاری
میخواد بمونه
خدا ميدونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه