_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

از برف های کلیمانجارو تا بریگادهای سرخ

 

12.10.2007

آتوسا سلطان زاده

 

Ernst Hemingway 1889 – 1961

 ارنست همینگوی، استاد داستان کوتاه نویسی، مهمترین نویسنده نسل بربادرفته آمریکایی درزمان جنگ جهانی اول بود. اوغیراز جایزه ادبی پولیتسردرسال 1952،دریافت کننده جایزه نوبل سال 1954 نیزبود. وی خالق 50 داستان کوتاه فراموش نشدنی میباشد. اونخستین نویسنده ای است که طبق توصیه هانری جیمز،موفق شد زیبایی ادبی را با درآمد مالی ناشی ازفروش کتاب را باهم ادغام کند. همینگوی تعثیر مهمی روی هنر داستان نویسی زمان حال بجا گذاشته. درسبک او نه شرح احساسات بلکه انعکاس دقیق اشیاء ورفتار افراد،مهم است. غالب آثارش پیرامون شجاعت مردان و قهرمان گری آرکائیک میباشند.اوموفق شدتامشاهدات وتجربیات مردانه خودرا درادبیات مطرح نماید. درآثاراوغیرازانتقاد اجتماعی،مسائلی پیرامون نسل بربادرفته،توصیف زشتی های جنگ ،فاشیسم و جاسوسی مطرح میشوند. اوازنسل مهاجر بربادرفته آمریکایی میگوید که بعداز پایان جنگ جهانی اول،درفرانسه خودرا با ادبیات،الکل،جنگ، وزنان مشغول کرده اند. همینگوی ازداوطلبان آمریکایی درجنگ مینویسد که شاهد خشونت و پوچی آدمکشی و جنگجویی میگردند.

اودرسبک داستاننویسی ژورنالیستی خود،فقط لازم ترین حرفها رامطرح میکند.این سبک کوتاه،دقیق وفشرده نویسی او تعثیری جهانی روی ادبیات جهان گذاشته است.آثاراورا میتوان مخلوطی ازفن ادبی ونیروی هنری بحساب آورد. به سبک ادبی او عنوانهای سندی و پدیده شناسانه نیزداده اند.اواستاد داستان کوتاه نویسی درادبیات آمریکایی است.تجربیات شخصی اودرزندگی،منبع استتیک ونیروی خلاق هنری آثارش میباشند.اوبرای آثارش مدام درجستجوی تجربیات شخصی بود. شرکت در دو جنگ جهانی و جنگ داخلی اسپانیا،علاقه به شکار،ماهیگیری،ماتادور های گاوباز،ولذت های جسمی،ازآنجمله هستند.همینگوی مخالف شدید سخن پراکنی های طویل و روده درازانه درداستان نویسی بود. سبک ادبی او رپرتاژی و زبانش،غیراحساسی وبدون همدردی با شخصیت های داستان هستند.منقدی نوشته بود که فن و سبک نویسندگی او غالبا درجستجوی موضوع،عرق می ریزند و منتقد دیگری دررابطه باخودکشی اودرسال 1961 گفته بود که ادبیات آمریکا،غولی درردیف تولستوی،فلوبر،استاندال،وبالزاک رااز دست داده است.

کارشناسان،آثاراورا به سه دوره تقسیم میکنند: مرحله مدرن و خلاق آغازین، مرحله جهت یابی ادبی اودردهه 30 قرن گذشته، ومرحله دهه های 40 تا 50 او. مرحله آخر اورا مرحله خستگی وناتوانی هنری وی مینامند. دیگران این مرحله راآغاز دوره پست مدرن درادبیات آمریکا بشمار می آورند.آثارمرحله اول اورا اصیل و جالب مینامند. درمرحله سوم،اواهمیت خاصی به زبان وافکار قهرمان داستان میدهد. دراین مرحله سبک سندی اوبه نفع زبان،دیالوگ و روایت کنارمیرود.همینگوی رادرکنار چخوف،تورگنیف،و جویس از ابدی های داستان کوتاه نویسی درغرب بشمارمی آورند. اومدعی بود که روزی چون تولستوی مشهوردرادبیات خواهد شد. وی مارک تواین،یوسف کنراد،استفان کرانه، و دوس پاسوس رااز آموزگاران ادبی خود میدانست. خلاف شایعات پیشین،نامه ها و یادداشتهای منتشرشده همینگوی درسال 1975،نشان دادند که آثار اورانباید عمدتا اتوبیوگرافیک بشمارآورد.

همینگوی ،نویسنده واقعگرا؛بانزدیکی به سمبولیستها،دارای زیباشناسی ادبی خاص خود است.منتقدی،نزدیکی اوبه ادبیات آوانگارد رابیشترمیداند تارقیب ادبی وی، یعنی فیتزجرالد.آثاراورا بخشی ازمدرنیته رمان نیز بحساب می آورند. علاقه اوبه پاکی وخلوص زبانی را ناشی ازنزدیکی سبک او به جریان ادبی اکسپریمنتل میدانند.منتقد دیگری،واقعگرایی اورا رئالیسم غیرمعمولی نامید،چون اودرسبک همچون عکسبرداری، بدون طرح احساس،یک گزارشگر ادبی میباشد. آنزمان به آثاراو بادیدی میان کتاب پرفروش سال، وتجربیات زبانی اکسپریمنتل نگریسته میشد. درواقعگرایی ادبی او، آگاهی بجای خیالپردازی قرارمیگیرد. برای همینگوی وظیفه دقت زبانی، بخشی ازیک اخلاق صداقت وفن نویسندگی است. همینگوی همچون اعضاء گروه نسل بربادرفته، ازجمله خانم گترود اشتاین و جناب عذرا پاوند،خواستار پاکی ونظافت زبان از پرگویی های کلاسیک بود.

منقدین چپ،انتقاد از فاشیسم و تنفر ضدجنگ اورا،فردگرایانه،ناامیدانه و جهانبینی اش را بدبینانه بحساب می آورند. موضوع اصلی پرسشهای ادبی او: هویت،نوستالژی،و حیثیت فردی در رابطه با روابط اجتماعی؛ درشرایط فوق العاده مانند جنگ،مبارزه،مرگ،خشونت، و شکار است، اوبرخورد با مرگ، عشق و خشونت را، شرایط کلیدی رشد انسان میدانست و به شرح ابتذال مرگ آور و اتفاقی بودن روزمره گی جنگ می پرداخت،برخوردبامرگ وانواع جان دادن، در پاره ای ازآثارش دیده میشوند. غیراز عشق ومرگ، گذر زمان،غیرت و مردانگی نیزازجمله موضوعات موردعلاقه همینگوی هستند.اودرطول عمرش،غیرازگزارشگر جنگ،سرباز،بوکسر و زنباز نیزبود. درآثاردیگری،او مبارزه انسان متمدن علیه طبیعت وحشی راتوصیف میکند. همینگوی از قهرمانی میگوید که درشکست نیز،پیروزی اخلاقی می بیند و می نویسد که انسان برای شکست ساخته نشده،چون او ممکن است که نابود شود،ولی شکست پذیر نیست،چون گرچه در درهها: جنگ،ویرانی و مرگ حاکم است-، در کوهها:پاکی،صافی و آرامش مشاهده خواهد شد. اوازشخصیت هایی میگوید که به گونه ای در جستجوی سعادت و هویت خود هستند.

گروهی ازمورخین ادبی مدعی هستند که هیچکس چون همینگوی تحولات توفانی سیاسی و اجتماعی سالهای 1960 تا 1900 آمریکا راازطریق رمانها،داستانها، و گزارشات خودثبت نکرده است؛ازآنجمله: ناسیونالیسم ترقیخواه و میهن پرستانه روزولت، نابودی ایده آلها براثر جنگ جهانی اول،بحران اقتصادی دهه بیست، دلایل ضدفاشیستی جنگ داخلی اسپانیا و جنگ جهانی دوم، و سرانجام رشد ایدئولوژی ناسیونالیستی درطول جنگ سرد. همینگوی درتمام طول عمر درکنار کارنویسندگی،به همکاری خبرنگاری و گزارشگری نیزبرای مطبوعات مشغول بود.سرانجام اوکه سنبل مردانگی ادبی وعاشق مرگ قهرمانی بود،درسال 1961 گلوله ای به شقیقه خودشلیک نمود،گرچه درسال 1954 دوبار براثر سقوط هواپیمایش،جان سالم بدربرده بود.به این دلیل گروهی مشهوریت ادبی اورا مرهون پاره ای افسانه های عجیب زندگی خصوصی اش میدانند. درپایان،خوانندگان بیشتر علاقمند به حوادث زندگی خصوصی وی بودند تابه آثار ادبی اش، و به تحلیل روانشناسان،چون او نمی توانست انتظارات عمومی راازنظر ادبی برآورده نماید،دست بخودکشی زد.

همینگوی ازنظر خانوادگی،ازقشرمتوسط بود.پدرش پزشک ومادرش خواننده بودند.وی درجنگ جهانی اول راننده آمبولانس بودوچندبارمجروح گردید ودرجنگ داخلی اسپانیا به هواداری ازچپ ها پرداخت.درآنجا،راستگرایان ژنرال فرانکو،علیه جمهوریخواهان،سوسیالیستها و کمونیستها می جنگیدند. درآنزمان باکمک مالی شوروی ها، 40000 داوطلب جنگی خارجی ازبریگادهای انترناسیونالیستی ؛ازآنجمله آندره مالرو و جرج آورل،علیه فاشیسم شرکت نمودند. وی درگزارشی مینویسد که بایدعلیه دیکتاتوری فرانکو و مبارزه بافقر درجنگ داخلی اسپانیا شرکت نمود. همینگوی درسالهای 1939 تا 1959 درکوبا زندگی نمود. وی درطول زندگی 4بار ازدواج نموده بود.

ازجمله آثاراو: پیرمرد و دریا- ناقوس ها برای که بصدا درمی آیند؟-برف های کلیمانجارو- نویسنده و جنگ – درکشوری دیگر- پاریس،یک جشنی برای زندگی – باغ عدن – مردان بدون زن- همراه کاروانی آفریقایی- تابستانی خطرناک- مرگی دربعدازظهر- پیروزی،دست خالی ماند- داشتن و نداشتن- ستون پنجم جاسوسی- گذرازرودخانه وجنگل- جزیرهها درتوفان- حقیقت درشفق- درزمان ما- قاتل- تپه های سرسبز آفریقا-و زندگی کوتاه ولی خوشبختانه ماکومه . کتاب داشتن و نداشتن اورا دررابطه بامبارزه سیاسی و طبقاتی بحساب می آورند. همینگوی درسال 1889 بدنیا آمده بود.

 

مطالب در ارتباط:

ــ گشت و گذاری در نمایشگاه کتاب فرانکفورت ( خسرو ناقد )

ــ غرب به یاد دوره رمانتیک افتاده است ( سارا ارمنی )

ــ معرفی نامزدان هفتمین دوره‌ی جایزه‌ی گلشیری ( مهیندخت قهاری )

ــ صلح جوی سوییسی، چارلز آلبرت گوبات ( الهام رفیع زاده )

ــ ۳۰ سال انتظار برای چاپ کتابی از فریدون آدمیت ( الیاس احمدی )

ــ خاطرات عاشقانه‌ی یک گدا ( نوشین شاهرخی )

ــ داستایوسکی ، و زوال شخصیت انسان دراسارت

ــ سقوط فرهنگ، نشانه زوال حكومت بود ؟

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد