_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

www.iran-ghalam.de

سیمای آزادی یا سیمای ارتجاع

04.11.2007

رضا فانی یزدی ـ  ایران امروز

rezafani@yahoo.com

‏«سیمای آزادی» یکی از تلویزیون‌های ایرانی است که از طریق ماهواره در سراسر دنیا پخش می‌شود. این ‏تلویزیون در واقع رسانه صوتی-تصویری سازمان مجاهدین خلق ایران است. در یکی دو ماه گذشته تقریبا روزانه ‏برنامه‌های سیمای آزادی را نگاه می‌کنم. بیشتر انگیزه‌ام از دیدن این برنامه‌ها، یافتن دوستان قدیمی‌ام است که یا در ‏دوران جوانی و یا در زندان با هم بوده‌ایم. پس از ساعتهای متوالی تماشای این تلویزیون ظرف چند هفته گذشته، نه ‏تنها از دوستانم کسی را پیدا نکردم که بسیار متاسف شدم که سازمان مجاهدین با همه امکاناتی که در اختیار دارد، ‏رسانه‌ی صوتی و تصویری خود را به ابزاری برای تبلیغ مسعود و مریم تبدیل کرده است. بیش از آن، تاسفم از ‏اینروست که بسیاری از دوستانم که سالها در زندان‌های جمهوری اسلامی با سخت‌ترین شرایط و توام با شکنجه ‏سپری کردند و بسیاری از آنها ناجوانمردانه در قتل عام سال ۱۳۶۷ جان خود را از دست دادند، امروز اگر این ‏برنامه‌ها را می‌دیدند، درباره زندگی و مرگ خود چه اندیشه و احساسی داشتند.‏
اینروزها وقتی می‌گوییم سازمان مجاهدین خلق، یا بقول خودشان شورای ملی مقاومت، آنچه در ذهن می‌آید چیزی ‏بیشتر از مسعود و مریم نیست، یا بهتر بگویم تعلقات مسعود. شهر مجاهدین شهر اشرف است و ریاست جمهورش ‏مریم. در حقیقت مجاهدین هرچه دارند، ‌از صدقه سر مسعود است و تعلقات ایشان. اشرف و مریم خود نیز هرچه ‏دارند از آن مسعود است: اشرف، اشرف است چرا که همسر سابق مسعود بود، و مریم، مریم شد چرا که ‏همسرکنونی اوست و گرنه چرا صحبت از شوهر سابق او که از قدیمی‌ترین اعضای رهبری مجاهدین است،‌ ‏نیست؟ چرا عکس او را بر درو دیوار شهر اشرف نمی‌بینید، و یا بنیانگزاران اولیه سازمان، و یا ده‌ها وصدها ‏مجاهد قدیم و جدید؟
همسران مسعود از چنان موقعیتی برخوردارند که مسعود در پیام امسال خود به مناسبت رمضان سال۱۳۸۶ در ‏بخشی از سخن خود چنین می‌گوید:‏
" می‌گوئید، مگرخودت همه ما را نشان‌دار اشرف و اشرف‌نشان نکردی؟ بلکه کردم، خوب کردم، بازهم خواهم ‏کرد، بیشتر و بیشتر."
تصور کنید مثلا در دیداری که آقای خمینی با دیدارکنندگان خود در حسینیه جماران داشت، می‌گفت خوب کردم ‏همه شما ار نشان‌دار بتول و یا بتول‌نشان کردم، بازهم خواهم کرد، بیشتر و بیشتر. از آنجا مثال آقای خمینی را ‏آوردم که مسعود خودش را در حقیقت در جایگاه او می‌گذارد و همه تلاش‌اش اینست که در مقام رهبر، ولی مطلقه ‏فقیه و پیشوا عمل کند. تازه او کارهایی را می‌کند که آقای خمینی هم از کردن آنها اگرعاجز نبود، شرمنده بود. مثلا ‏اگر قرار بود آقای خمینی مثل ایشان عمل کند، اسم تهران را می‌گذاشت بتول، یا به پاسداران و فرماندارن ارتش ‏جمهوری اسلامی نشان بتول می‌داد. عکس بتول را در تمام شهرها و حسینیه‌ها بر درو دیوار آویزان می‌کرد و ‏بتول را رئیس جمهورمادام‌العمر نظام جمهوری اسلامی ایران می‌کرد.‏
وقتی شنیدم ترکمان باشی (صفر مراد نیازوف) رهبر ترکمنستان، سال ۲۰۰۳ را به نام مادرش سال قربان سلطان ‏نام نهاد، و یا ماه آوریل را برای همیشه ماه قربان سلطان نامید و یا نام مجله زنان در ترکمنستان را قربان سلطان ‏
گذاشت، به یاد رجوی افتادم که نام تکه زمینی را که حکمران آن است به نام همسر اولش اشرف گذاشت و همسر ‏دومش را رئیس جمهور همان تکه زمین کرد. احتمالا اگر آرزوی دیرین او در دستیابی به قدرت در سراسر کشور ‏ایران روزی برآورده شود، بعید نیست که اسم کشور ایران را به کشور اشرف تغییر دهد و اگر مریم هنوز همسر ‏ایشان باشد،‌ رئیس جمهور دائم‌العمر کشور مریم خواهد بود. مردم ایران هم افتخار خواهند داشت که نشان اشرف ‏بگیرند و اشرف‌نشان شوند.‏
خواهران و برادران مجاهد در اردوگاه اشرف این روزها سخت مشغول رقص و آواز و تهیه لباس‌های رقص و ‏دکوراسیون صحنه‌های نمایش پیروزمندانه انتخاب مریم خانم به ریاست جمهوری هستند.‏
جالب این است که حتی در جمهوری ضد دمکراتیک اسلامی ایران، رفسنجانی هم نتوانست دوره ریاست خود را ‏به بیش از ۲ دوره‌ی ۴ ساله، یعنی ۸ سال،‌تمدید نماید. اما مریم خانم به همت رهبر و ولی فقیه و مجاهد نستوه ‏برادر مسعود همچنان پس از ۱۴ سال رئیس جمهور جمهوری اسلامی مجاهدین خلق است. تازه ایشان نه با رای ‏برادران و خواهران مجاهد ساکن اشرف که با رای شعور کل که بسیار برتر از رای تک تک برادران و خواهران ‏مجاهد است در این مقام ابقا شده است و احتمالا تا انتخاب همسر بعدی مسعود که بلافاصله پس از همسری به ‏بالاترین مقامات سازمانی و کشوری برگزیده خواهد شد، در همین مقام قرار است باقی بماند.‏
اگر رضا پهلوی ادعای پادشاهی می‌کند حداقل از تخم و ترکه محمدرضا شاه پهلوی است. اگر آقای بنی صدر ‏ادعای ریاست جمهوری کند، حداقل در دوره‌ای از تاریخ این کشور با بیش از ۱۱ میلیون رای به عنوان رئیس ‏جمهوری انتخاب شده بود. اگر مرحوم بختیار ادعای نخست‌وزیری داشت بهرحال برگزیده شاه و موردتایید مجلس ‏شورای ملی زمان خود بود. حتی وقتی رهبران کنونی جمهوری اسلامی ایران در مقام ریاست جمهوری، ریاست ‏مجلس و ... ظاهر می‌شوند،‌ حداقل در یک مملکتی انتخاباتی برگزار شده و حالا هر چقدر قلابی،‌غیرعادلانه، ‏غیرمنصفانه، انحصارطلبانه و بشدت تبعیض گرایانه، ولی بهرحال عده‌ای کاندید شده‌اند و بهرحال یکی از ‏صندوق‌رای بیرون آمده است. نمی‌فهمم این ادعای احمقانه ریاست جمهوری منتخب شورای ملی مقاومت خانم ‏رجوی چه معنایی دارد و تا کی قرار است ادامه داشته باشد. ایشان از اوت ۱۹۹۳ رئیس جمهور برگزیده هستند.‏
در هیمن مقطع ما در جمهوری ضددمکراتیک اسلامی ایران شاهد حداقل ۳ رئیس جمهوری، رفسنجانی، خاتمی و ‏احمدی‌نژاد بوده‌ایم. ولی در نظام دمکراتیک مجاهدین انگار تا زمانی که رئیس جمهور همسر رهبر باقی بماند، ‏‏‌رئیس جمهوری او قطعی است. در حقیقت انتخاب رئیس جمهور در گرو برگزیدن همسر جدید از طرف رهبر ‏است. باز به یاد ترکمان باشی افتادم که اگر زنده بود چه بسا این بار همسر، خاله و یا عمه‌اش را شاید رئیس ‏جمهوری ترکمنستان می‌کرد. برایم واقعا پرسش‌انگیز است که کدامیک از دیگری یاد گرفته‌اند، رجوی از ‏ترکمان‌باشی یا ترکمان‌باشی از رجوی، و شاید هم هر دو از یک جنس‌اند و به طبیعت و غریزه خودشان رفتار ‏کرده‌اند.‏
دو سه هفته است که هر روز بخش قابل توجهی از برنامه‌های تلویزین آزادی به پخش رقص‌های دسته‌جمعی ‏مردان و پسران مجاهد به مناسبت چندمین سالگرد برگزیدن خانم مریم عضدانلو – ببخشید، رجوی – به مقام ‏ریاست جمهوری می‌گذرد.‏
مردان میانسال و گاه کمی پیر شده، هم‌دوره‌های خودما و یا حتی مسن‌ترها، به هزار آهنگ باید برقصند و عکس ‏مریم را به هزار شکل و شمایل برسرهایشان گرفته و به نمایش می‌گذارند. اینها همان مردانی هستند که زمانی که ‏صدام مجاهد نستوه زنده و در قدرت بود، در شهر اشرف سوار بر تانک و مسلسل بدست در مقابل مریم و مسعود ‏و تمثال صدام رژه می‌رفتند و حالا در مقابل تمثال مریم و مسعود و در مقابل نمایندگان ایاد علاوی و شیوخ سنی ‏عراقی شادمانه می‌رقصند، ‌اگر می‌گویم مردان، فکر نکنید که با نگاه مردسالارانه زنان را ندیده‌ام. در هیچ کدام از ‏رقص‌ها زنان را نمی‌بینید. به نظر می‌رسد که خواهران مجاهد درست با همان معیارهای حکومت جمهوری ‏اسلامی، البته اینبار در شهر اشرف، حق ندارند در مقابل چشم نامحرم برقصند.‏
در سیمای آزادی مجاهدین هم مثلا همان سیمای جمهوری اسلامی هنوز زنان باید با حفظ حجاب کامل اسلامی ‏بدون آرایش باید ظاهر شوند. حداکثر زنان می‌توانند همانند سیمای جمهوری اسلامی در گروه‌های کر آواز بخوانند ‏و یا در گروه ارکستر بنوازند. تفاوتشان با خوانندگان و نوازندگان زن در جمهوری اسلامی این است که در حاشیه ‏لباس‌هایشان عکس‌های مریم آذین‌بخش است و همه‌شان مریم نشان هستند.‏
نه در دوران شاه، نه در دوران جمهوری اسلامی ایران، نه در کره شمالی و نه حتی در عراق دوران صدام هم ‏اینهمه عکس رهبران حکومتی را بر سر و سینه و شانه نظامیان، پلیس، و نیروهای امنیتی و مردم هرگز ندیده‌اید ‏که در اردوگاه اشرف بر سروشانه و دست و حاشیه‌ی لباس و طبل و درخت و دکوراسیون آویزان است.‏
در اردوگاه سه هزارنفری اشرف به جرات می‌توان گفت که صدها هزار عکس با روسری‌ها و لباس‌های ‏رنگارنگ از مریم به درودیوار و سینه و شانه و دست مجاهدین است. حداقل سیمای آزادی مجاهدین چنین نشان ‏می‌دهد.‏
فقط در نمایش‌های رقص و آواز نیست که خانم مریم رجوی بر صفحه سیمای آزادی است، اخبار سیمای آزادی ‏اخبار مسعود و مریم است. (خانم مریم رجوی هم همانگونه که آقای احمدی‌نژاد با رهبران دول در دیگر کشورها ‏دست نمی‌دهد، در دیدارهای خود با مردان دست نمی‌دهد. با گرفتن دسته‌گلی در هر دو دست در تمام دیدارها از ‏دست دادن با مردان خودداری می‌کنند.البته نوبت به زنان که می‌رسد، روبوسی را فراموش نمی‌کنند.‏
شدت تنفر از رژیم جمهوری اسلامی ایران در کشتار مخالفین بویژه در دهه اول پس از انقلاب و بویژه کشتار ‏وحشیانه زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ متاسفانه باعث شده است که بخش قابل توجهی از نیروهای مخالف نظام ‏اسلامی به خود اجازه نمی‌دهند که رفتارهای مسخره و بشدت عقب‌مانده رهبری سازمان مجاهدین را به نقد بکشند. ‏این وحشت بیشتر به این دلیل است که رهبری سازمان مجاهدین هرگونه نقد و مخالفتی را با سیاست‌های خود به ‏محافل اطلاعاتی و امنیتی رژیم نسبت می‌دهد.‏

رهبری سازمان مجاهدین با مظلوم نمایی و گروگان گرفتن احساسات بازماندگان جنایت‌های رژیم اسلامی موفق ‏شده است که بخش قابل توجهی از اعضای این سازمان را همچنان در حاشیه حمایتی خود نگاه دارد. متاسفانه توده ‏هوادار سازمان توجهی نمی‌کند که سازمانی که در قدرت نیست یک چنین خیمه شب بازی‌های ارتجاعی و ضد ‏دمکراتیکی را راه انداخته است، زمانی که در کسوت قدرت حکومتی درآید چه خواهد کرد. ‏
رهبری سازمان مجاهدین بیشتر از دو دهه است که در نقش مزدور برای دول خارجی بویژه در دوران حیات ‏حکومت صدام در ارائه اطلاعات نظامی،‌ امنیتی، و همچنین شرکت در سرکوب مردم منطقه در کنار سازمان‌های ‏اطلاعاتی و امنیتی رژیم صدام ایفای نقش کرده است. و هم اکنون نیز در کنار ارتجاعی ترین محافل سیاسی منطقه ‏در خدمت دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی بیگانه تمام تلاش خود را در جهت اجرای پروژه‌هایی قرار داده است که ‏بیشترین آسیب آن به مردم کشور ما و نیروهای واقعا دمکرات و طرفدار حقوق بشر در داخل و خارج ایران وارد ‏خواهد آمد.‏
حسن داعی‌الاسلام، از اعضای این سازمان،‌ هرگونه حرکت صلح طلبانه و مخالفت ایرانیان با جنگ را به ‏دستگاه‌های اطلاعاتی و لابی جمهوری اسلامی نسبت می‌دهد و تمام تلاش خود را در کنار دیگر نیروهای طرفدار ‏جنگ به کار گرفته تا طرفداران صلح را خانه نشین نماید و مریم رجوی در شورای اروپا التماس می‌کند که شدت ‏تحریم‌های اقتصادی هرچه بیشتر و بیشتر شده و کشورهای غربی از هیچ فشاری بر مردم ایران فروگذار نکنند.‏


حسن داعی الاسلام

از اعضای قدیمی و ارشد مجاهدین که هویت تشکیلاتی خود را پنهان می کند

 

مریم رجوی بخوبی می‌داند که تحریم‌های اقتصادی خواست ایشان برعلیه جمهوری اسلامی همان شرایطی را ‏برای مردم ایران ببار خواهد آورد که خود شاهد آن بوده است که در دوران صدام برای مردم عراق به ارمغان ‏آورد، یعنی محرومیت میلیونها مردم عراق از نیازهای روزانه و بجای‌گذاشتن چند صدهزار قربانی. ایشان که ‏خود در آن دوران به اتفاق همسرشان جناب مسعود رجوی جزو سوگلی‌های صدام بودند و در عراق سکونت ‏داشتند، خوب می‌دانند که تحریم‌های اقتصادی، صدام و دارودسته‌اش و سوگلی‌ها و نوچه‌های صدام از جمله ‏رهبری سازمان مجاهدین را قربانی نکرد و چه بسا بخشی از آنها در هیات ناجی ملی محبوب مردم هم شدند.

تحریم‌های اقتصادی خواست ایشان بر احمدی‌نژاد و خامنه‌ای و ... هم تاثیر چندانی نخواهد داشت، بهای آن را ‏مردم ایران باید بپردازند. البته خانم رجوی کمترین صدمه‌ای از بابت چنین تحریم‌هایی متحمل نخواهند شد.‏

سیمای آزادی مجاهدین واقعا آئینه تمام نمای چهره واقعی این سازمان است. سیمای آزادی تصویریست از عدم ‏درک سازمان مجاهدین از دمکراسی، حقوق بشر، جایگاه زن، نقش رهبری، دیالوگ خشونت و انتقام و عدم تعلق ‏خاطر به منافع ملی و ارزش‌های ایرانی. اگر برای لحظه‌ای بتوان احساس منفی خود را نسبت به حکومت اسلامی ‏به کناری نهاد، و به آنچه مجاهدین در این سالها انجام داده و می‌دهند توجه کنیم، آنوقت می‌توان عمق فاجعه، عقب ‏ماندگی و ارتجاع و فریب و پوپولیسم را در چهره رهبری مجاهدین مشاهده کرد. ‏

با احترام،
رضا فانی یزدی
‏2007‏/11‏/03‏

 


نظر کاربران:

با نظر آقای فانی کمابیش موافقم. منتها مجاهدین وجمهوری اسلامی را دو روی سکه ای می دانم که در کارگاه " اسلام" ضرب شده‌اند. این دو درعین مخالفت قهرآمیز با یکدیگر ، هریک دیگری را تقویت می کند. مجاهدین دست کم دردو برهه ی خرداد ۱۳۶۰ و تابستان ۱۳۶۷ بیشترین کمک را به رژیم در کشتار بی‌دریغ مخالفان ودگراندیشان و بستن فضای سیاسی جامعه کردند. آن ها هرچند در ترکیب وهیئت کنونی نقش و جایی در جنبش آزادیخواهی و دمکراتیک مردم ایران ندارند اما می توانند در لحظات سرنوشت ساز با تحرکات ویرانگر خود خواسته یا ناخواسته به یاری رژیم بیایند.
*
من با نظر شما موافقم ولی شما به علت اصلی كه موجب بوجود آمدن چنين ديكتاتورهايی می شود نپرداخته ايد و بنظر من اسلام ناب انقلابی موجب پيدايش چنين تفكری در سراسر منطقه شده است و شما مصلحت انديشی می نماييد.

*
با سلام خدمت آقای فانی یزدی،
در مقاله خود البته به درستی کیش شخصیت در درون سازمان مجاهدبن خلق و دیگر اشکالات آن سازمان پرداخته اید. اما چنانکه شما خود نیز حتما می دانید اشرف ربیعی یک مجاهد تمام عیار بود که در خانه تیمی مجاهدین در تهران در اواخر سال ۶۰ در کنار موسی خیابانی و عده ای دیگر کشته شدند. در حالیکه همسر آیت الله خمینی جایی در فضای عمومی در مبارزات و در کنار همسرش به عنوان یک رهبر مذهبی سنتی نداشت. "اشرف" یا "اشرفی" پس ادای احترام به یک چریک کشته شده نیز هست.
بعلاوه واژه اشرفی بکارگرفته شده از سوی آقای رجوی نشانی از با ارزش بودن هم مادی و هم معنوی مدال و نشان مورد نظر نیز هست. در پایان نیز می گویید که کارهای مجاهدین مخالف ارزش های ایرانی است، که این مورد نیز حاکی از پرلطفی شما به فرهنگ ایرانی و شاید ندیدن نکات منفی آن نیز باشد. هرچه باشد مجاهدین نیز فرزندان همین آب و خاک و فرهنگند حال با این سرنوشت تراژیک.
با تشکر،
حمید فرخنده

 

مطالب در ارتباط:

ــ شیوه های اطلاعاتی اپوزیسیون جنگ طلب ( رضا فانی یزدی )

ــ رهبری  مجاهدین بر نقش حسن داعی الاسلام در این فرقه اعتراف کرد ( سایت ایران قلم )

ــ  رهبران فرقه ها تاریخ و مدت مصرف اعضا را مشخص می کنند ( محمد حسین سبحانی )

ــ «شورای ملی آمریکایی های ایرانی تبار»  ـ شبنم سهندی

ــ حضور یک عضو پشت پرده مجاهدین خلق در میزگرد صدای آمریکا ( سایت مجاهدین )

 

 

سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد