متن سلسله مصاحبه های سعید شاهسوندی
با
حسین مهری
(راديو صدای ايران
ـ آمریکا)
قسمت سوم و چهارم
انتخاب
طرح و نام از سایت ایران قلم می باشد
13.11.2007
سعید شاهسوندی
ــ
لینک به قسمت اول
ــ لینک به قسمت دوم
متن
قسمت سوم و چهارم
زمان مصاحبه:
امرداد 1383 برابر با اگوست 2004
دو جلسهي مذکور به صورت پرسش و پاسخ برگزارشد.
محورهای گفتوگو:
1- دربارهي آیتالله خمینی و نقش او
2- نظردربارهي ولایت فقیه
3- نقش سازمان در افشای کودتای نوژه
4- شرايط جهانی در زمان تاسیس سازمان مجاهدین
5- مذاکرات پنهانی رجوی با سران سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی
صدام حسین
6- مرگ یک سازمان سیاسی
7- مجاهدخلق: دیروز، امروز، فردا
8- مسئلهدار و معترض شدن سعید
پرسشهای شنوندگان
سئوال(13):
*شنونده ای از فلوریدا، در بارهي آیتالله خمینی میپرسد.
سعید شاهسوندی: اجازه دهید، من از فرهنگ لغات ایشان استفاده
نکرده، با کلمات و فرهنگ خودم به سئوال ایشان پاسخ دهم.
به نظر من آقای خميني محصول بخشي از سنّت، مذهب، فرهنگ و سابقه
تاريخي ماست. ایشان بر حسبِ یک تصادفِ خوشایند و یا ناخوشایند،
رهبري انقلاب را دست نگرفت. اساساٌ انقلاب و رهبری آن که کالا
نيست، تا به گفته آقاي رجوي بتوان آنرا دزديد. تفكر آقاي
خمينی و نیروی اجتماعی پشتیبان او، سالهای سال شايد صدها سال
و بیشتر از آن در جامعه ريشه داشت. در نهضت تنباكو ايشان را
ميبينيد. در نهضت مشروطه هم میبینید. درنهضت ملی برهبری
دکتر مصدق. در 15 خرداد 42، و در سالهای استبداد سیاه بعد از
آن و بالاخره در تحولات منجر به انقلاب بهمن.
اگر نخواهيم هر تحول و حرکتی را به کمک تئوری "توطئه"، که
معمولا هم "توطئه" انگلیسیهاست بررسی کنیم؛ بايد گفت كه آقاي
خمينی و تفکر ایشان، محصول مرحلهای از مراحل تکامل تاريخي ـ
اجتماعی، جامعه ايران است. آقاي خمينی که اقشار و طبقاتی از
جامعه ايران را نمايندگي ميكرد، در مقطعی از تحولات شتابان
اجتماعی با توجه به شرائط آن روزی جامعه ایران، باتوجه به
سابقه مبارزاتی و با توجه به شخصیت روحانی و کاریزماتیکی که
داشت، توانست همزمان، رهبری بلامنازع سیاسی و مذهبی را در
دست بگیرد. رهبری فردی که در بدو امر قدرت فوقالعاده
بسیجکنندگی اجتماعی نیز به ایشان داد، اما در عمق و بطن خود
نقطه ضعفهای بزرگتری را بهدنبال داشت.
سئوال(14)
آقاي شاهسوندي شما ولايت فقيه را قبول داريد يا نه؟
سعید شاهسوندی: خير! معلوم است كه قبول ندارم. اصلاً اختلاف من
با مسعود رجوی از این موضوع شروع ميشود. من در ابتدای نامهي
جدائیام به او نوشتهام که شما میخواهید پا جاي پاي
ولايتفقيه بگذاري. ولايت فقيه يعني "صغير" و "ناتوان" شمردن
انسان حال آنکه من به "توانائی"، "بلوغ" و "خرد" انسان (جمعی
وفردی) باور دارم.
سئوال(15)
آیا سازمان مجاهدین خلق در افشای کودتای نوژه دخالت داشت؟
سعید شاهسوندی: بله، ما اطلاع داشتیم. من خودم درآن سالها در
جریان بودم. ما از طریق نیروهائی که در ارتش داشتیم با خبر
شدیم. سازمان پس از اطلاع از ماجرا، با تشکیل یک مرکز
فرماندهی، شماری از "کادر"های تشکیلات را، که توانائی عملیاتی
داشتند، سازماندهی و مسلح کرد. ما در خانههای سازماني به
حالت آمادهباش درآمدیم، تا درصورتيكه کاری بخواهد صورت گیرد
به مقابله بپردازيم. به حکومت هم خبر دادهشد. البته آقای رجوی
بعضی اوقات روغن ریخته را نذر حضرت عباس میکرد. یعنی خود
حکومت جمهوری اسلامی هم این اطلاعات را بهدست آوردهبود. ما
هم بهدست آوردهبودیم و حزب توده هم بهدست آوردهبود. اضافه
کنم که روابط تشکیلاتی این افراد و کُل ماجرا بسیار گَل و گشاد
بود. این که تعدادی نظامی بخواهند با بمباران مراکزی با جنبش
عظیم مردمی در ابتدای انقلاب مقابله کنند، مطلقاٌ محکوم به
شکست بود.
سئوال(16)
شنونده دیگری پرسیدهاند:
1- با تضادی که بین مذهب و کمونیسم وجود دارد و ایدئولوژی
سازمان مجاهدین خلق بر این اساس قرار داشته و دارد چگونه است
که آقای شاهسوندی بعد از فروپاشی شوروی پی به این مسئله بردند؟
2- چطور با اختناق موجود در شوروی وقت و شکستهای پیدرپی
اقتصادی کمونیسم، این ایدئولوژی الگوی سازمان مجاهدین خلق است.
سعید شاهسوندی: سئوال مفصلی را مطرح کردید با موضوعات بسیار
گوناگون.
اول آنکه، سازمان مجاهدین در سال1344شمسی یعنی نزدیک 40 سال
پیش بنیانگذاری شد و آن موقع شوروی فرو نريختهبود. اتفاقاً
در دوران اوج جنگ سرد، جنگ ویتنام و ماجرای کوبا بود. جنایات
آمريكا در ويتنام، انسان غير راديكالی همچون "برتراندراسل" را
هم به اعتراض و تاسیس دادگاه جنايات جنگي امریکا در ویتنام
واداشت.
سازمان مجاهدين در فضاي جهان دو قطبي، فضای جنگ سرد، فضاي
انقلاب کوبا، فضای چهگوارا و انقلاب مسلحانه، فضای انقلاب
الجزایر، فضاي جنبشهای چریکی فلسطينيها علیه اشغالگری و
دریک کلام درفضای رادیکالیسم و انقلابیگری جهانی برمتنی از
استبداد داخلی پدیدآمد. . .
(بررسی عناصرتشکیل دهنده ایدئولوژی مجاهدین و متعاقب آن
مبارزهي مسلحانه انقلابی موضوع مفصلی است که درجای دیگر به آن
میپردازم)
سازمان مجاهدين در فضاي جهان دو قطبي، فضای جنگ
سرد، فضاي انقلاب کوبا، فضای چهگوارا و انقلاب
مسلحانه، فضای انقلاب الجزایر، فضاي جنبشهای
چریکی فلسطينيها علیه اشغالگری و دریک کلام
درفضای رادیکالیسم و انقلابیگری جهانی برمتنی از
استبداد داخلی پدیدآمد. . . |
|
دوم، مسئلهدار شدن من، علل گوناگون داشت. سالهای طولانی
عضویت در سازمان و تجربه شخصی از تصفیههای خونین درون
سازمانی، مشاهده بیعدالتیها و روابط غیردموکراتیک، خطوط غلط
و اصرار بر اشتباهات، قدرتطلبی و مسائل بسیار دیگر باعثِ رشدِ
جوانههای شک و تردید در من شد. سئوالات و چراهای فراوان در
درون من غلیان میکرد و من در جستجوی جواب بودم. البته تنها
فردِ مسئلهدار من نبودم افراد دیگری هم بودند. اما تماس افراد
به صورت مستقل ممنوع بود. اگر این ممنوعیت وجود نداشت شاید
تحول من و دوستانی نظیر من هم سریعتر و هم اصولیتر بود. این
مربوط است به سالهای 1365تا 1367و الزاماٌ ربطی به فروپاشی
شوروی ندارد. فروپاشی شوروی بعد از این تحولات است.
تحولات گلاسنوست و پروستریکا که آغاز شد باعث گردید تا اسرار و
مناسبات داخلی حزب کمونیست شوروی به بیرون درز کند. من که
تحولات را دنبال میکردم دیدم که ما مینیاتوری از آنها هستیم.
این را خطاب به رجوی در بیانیه جدائیام نیز نوشتهام که آنچه
درسازمان ما میگذرد کاریکاتور و مینیاتوری است از آنچه که در
همسایه شمالی گذشت، يا در ايرانِ جمهوري اسلامي ميگذرد.
خطاب به رجوی در بیانیه جدائیام نیز نوشتهام که
آنچه درسازمان ما میگذرد کاریکاتور و مینیاتوری
است از آنچه که در همسایه شمالی گذشت، يا در
ايرانِ جمهوري اسلامي ميگذرد. |
|
مینیاتور، به این دلیل که کپی برابراصل نبود. کپی یک صدم، یک
هزارم، یکصد هزارم از موارد ذکر شده کوچکتر بود. آنها ابعاد
میلیونی و بیشتر داشتد و هرکدام در زمان خود دنیا را تکان
دادهبودند، اما در سازمان ما همان تحول در ابعاد "میکرو"
جریان داشت. کاریکاتور به این دلیل که کپی برابر اصل نبود. کپی
ناقص و تغییر شکل داده و دِفوُرمِه یعنی کاریکاتور بود. چرا که
ایشان میخواست هم رهبر عقیدتی و ولیفقیه باشد و هم مسئول اول
و رهبر مقتدر تشکیلات. مینیاتور و کاریکاتور نامیدن ایشان و
کارهایشان مقدار زیادی ایشان را رنج داد و سالهای بعد سعی
کردند تلافی کنند.
به ایشان نوشتم؛ تلفیق چنین مینیاتوریزم و کاریکاتوریزمی است
که وضعیت کمدی ـ تراژیک کنونی سازمان و ما را میسازد. کمدی
است چون تکرار مسخره خطاهای دیگران است؛ تراژیک است چون با
گوشت و پوست وجانِ بهترینهای نسل ما بازی میکند. سالهای
سال مبارزه كرديم. به زندان رفتيم و شکنجه شدیم. برای آزادی،
برای عدالت، برای استقلال، برای رهائی و بهروزی مردم، برای
جامعهای بهتر. از زندانی به زندان ديگر افتادیم. از زندان
درآمدیم و به صحنه مبارزه بازگشتیم.
«عامل بدبختی من و شما و بدبختی همه خلقها
امپریالیسم بینالمللی است. عروسکهائی در اینور
و آنور دنیا سرکارند که اگر به خودشان بودند یک
لحظه هم روی پایشان بند نبودند. کائوکی، ملک
حسین.... بیائید نه خود رابفریبیم و نه دیگران را.
امروز در دنیا دو جناح وجود دارد. در یک طرف
محرومین، گرسنگان، آوارگان فلسطینی و مبارزین وجود
دارند و درطرف دیگر صاحبان ناپاک فانتومها،
ماشینهای عظیم جنگی و کارخانجات عظیم. ما از
اینکه در طرف اول قرارداریم افتخار میکنیم»
قسمتی از دفاعیه مسعود رجوی در سال 1351 |
یک سئوال از اقای رجوی:
اکنون در کجا ایستاده اید وبه چه چیزی افتخار می
کنید؟ |
خوب است بدانید، من فعالیت سیاسیام را از درب خروجی زندان قصر
در روز 21 دی ماه 1357 یعنی روزی که از زندان آزاد شدم مجددا
شروع کردم. من به تعداد انگشتان دو دست نیز به نزد خانه و
خانواده و پدر و مادرم نرفتم. در مقابل درب خروجی زندان قصر
بیانیهي زندانیان سیاسی آزادشده را خوانده و از همانجا
دوباره شروع به فعالیت کردم.
شاه سرنگون شد و جمهوری اسلامی مستقر، با آنهم مبارزه کردیم.
چند سالی سیاسی بعد هم نظامی. کردستان و کشورهای خارج و. . .
حالا رسیدهایم به وضعیتي که مسعود رجوی بعد از سالهای طولانی
مبارزه ما و نسل ما، علیه دو نظام استبدادیِ شاهنشاهی و
ولایت فقیه؛ چیزی به ما عرضه میدارد که کاریکاتور و مینیاتوری
از هردوی آنهاست. این آن چیزی بود که من نسبت به آن معترض و
مسئلهدار شدم. ایشان چون قادر به پاسخدادن منطقی به سئوالات
من نبود. پاسخی جز این نداشت که مرا، "خائن" بنامد.
حالا رسیدهایم به وضعیتي که مسعود رجوی بعد از
سالهای طولانی مبارزه ما و نسل ما، علیه دو نظام
استبدادیِ شاهنشاهی و ولایت فقیه؛ چیزی به ما
عرضه میدارد که کاریکاتور و مینیاتوری از هردوی
آنهاست. این آن چیزی بود که من نسبت به آن معترض
و مسئلهدار شدم. ایشان چون قادر به پاسخدادن
منطقی به سئوالات من نبود. پاسخی جز این نداشت که
مرا، "خائن" بنامد. |
|
سئوال(17)
حسین مُهری: من آرزو داشتم که از میان هممیهنان مجاهد هم
کسانی پای بر سر غرور بگذارند و به میدان آیند و با شما و با
ما گفتوگو کنند و باب یک بحث گسترده ملی آغاز شود که متأسفانه
مثل اینکه دستور سازمانی است که با رادیو صدای ایران و اصولاً
با هیچ ایرانی جز خودشان گفتوگو نکنند.
من الان داشتم نشریه مجاهد را میخواندم احساس کردم که بعد از
این همه ضربات هنوز اینها پند نگرفتهاند و هنوز شعار
میدهند. یک آقائی به نام محدثین که ظاهراٌ وزیر خارجه آقای
رجوی است، مصاحبه کردهاست با نشریه مجاهد. اجازه دهید من چند
جملهاش را بخوانم؟ ایشان میگوید:
«آخوندها میخواستند همان بلایی که 90 سال پیش دشمنان آزادی بر
سر مجاهدان مشروطه در پارک اتابک آوردهاند و شماری از آنها
را به خاک و خون کشیدند و ستارخان سردار ملی را مجروح کردند،
بر سر قرارگاه اشرف و مجاهدین بیاورند و خوشبختانه تیرشان به
سنگ خورد. بعد آقای محدثین گفتهاند که طی 16 ماه گذشته همه
انتظار داشتند که مجاهدین نابود شوند یا دست کم منشعب، تجزیه و
شقه شقه شوند. این انتظار البته کاملاً طبیعی و قانونمند بود.
اما مجاهدین به یمن انقلاب خواهر مریم و گذشتن از انگیزشها و
منافع فردی برای دفاع از آرمان آزادی و حاکمیت مردم
توانستهاند یکپارچه و متحد در مقابل این فشارها مقاومت کنند و
از سیاست و استراتژی خود میلی متر به میلی متر و سنگر به سنگر،
دفاع کنند. به راستی که این نه تنها افتخاری برای مجاهدین بلکه
یکی از افتخار آمیزترین صفحات تاریخ میهن ماست. »
محدثین میگوید:«اشرف امروز دیگر یک قرارگاه و یک مکان معمولی
نیست، بلکه شاخص آزادیخواهی و حقطلبی مردم ایران است. اشرف
نوک پیکان مبارزات صدساله مردم ایران برای دموکراسی و حاکمیت
مردم است یعنی آنچه مردم ایران از یک قرن قبل ازمشروطه و جنبش
مشروطه یا در جریان نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق و در
قیام ضد سلطنتی و در مبارزاتشان علیه فاشیسم مذهبی حاکم بر
ایران، داشتند. امروز در مبارزه فرزندان این آب و خاک در شهر
اشرف سمبلیزه شده و تبلور مادی پیدا شدهاست. امروز اشرف سنگر
آزادیخواهی مردم ایران است. »
آقای شاهسوندی، اگر تحلیل لازم است خواهش میکنم بفرمائید.
شنوندگان هم شاید بخواهند با شما صحبت کنند.
سعید شاهسوندی: اول این که این آقا در فضای تبلیغاتی جنگ دوم
سیر میکند که گمان میکند، دروغ هرچه بزرگتر باشد مردم
راحتتر قبول میکنند. حال آنکه از آن تجربهي شکست خورده،
بیش از نیم قرن گذشته و در عصر ارتباطات جهانی، بیش از تمسخر و
ریشخند چیزی نصیب گوینده نمیکند.
دوم: شما در ضمن صحبت به دو موضوع اشاره کردید. یکی این که
گفتید "هموطن مجاهد" و دیگر این که خواستید بیایند و گفتوگو
کنید. این دو نکته بسیار مهم است. من هم مانند شما بر آنها
تاکید میکنم. چنین دعوتی منحصر به مجاهدین هم نیست. راستی ما
مردمی که ایرانی نامیده میشویم، چرا نباید سوای اختلافات
سیاسی، عقیدتی، و فرهنگی و با به رسمیت شناختن تمامی اختلافات،
بتوانیم درکنار هم زندگی و با هم مبارزه کنیم، برای بهبود این
مملکت، نه برای ویران کردن و کشتن خودمان. آقای محدثین خاکستر
دیروز را بر باد میدهد. البته ایشان تنها نیستند. درطیف راست
ودر طیف چپ هم داریم.
سوم: من بهراستی نمیدانم آقای محدثین را "چپ" بدانم یا
"راست"!؟ زمانی مسعود رجوی در کتب آموزشی سازمان نوشت؛
ایدئولوژی مجاهدین سمت چپ و بالاتر از مارکسیسم قراردارد. این
مکتوب است. من خودم این موضوع را در سال 1355به آقای محدثین،
که نوجوانی بود که درپی اعتصابات دانشجوئی وارد زندان قصر شده
بود، شخصاٌ آموزش دادم. تعجب من از این است که عمل و کردار
ایشان با بدیهیترین اصول اعلامشده و مکتوب سازمان در تضاد و
تناقضی آشکار است. عمق فاجعه اینجاست که اینها (آقای رجوی
ویاران گوش بهفرمان) حتی معیارهای خودنوشتهشان را هم رعایت
نمیکنند. از جمله در نوشتههای سازمانی به کرات آمدهاست:
«مجاهد خلق در پرتو ایدئولوژی اسلامی با ویژهگیهای
ضدامپریالیستی، ضدارتجاعی، و ضداستثماری مشخص میشود. و لذا در
هر شرايط تاریخی اساساٌ متکی بر محرومترین نیروها و طبقات
اجتماعی (مستضعفین) میباشد» (عین نوشتهي رجوی است)
حال گفتاروعمل کنونی آقایان رابامطالب فوق مقایسه کنید.
چهارم: لعاب و سوء استفاده از نامهای ستارخان، باقرخان و نام
شریف مصدق را کنار بزنید؛ و ببینید سازمان مجاهدین کنونی تحت
رهبری آقای رجوی و از طریق همین آقای محدثین دست در دست کدام
افراد و نیروها گذاشته و به گفته خود رجوی در کدام طرف
ایستادهاند؟ مصدق، کی و کجا حاضر شد ذرهای از منافع ملی مردم
ایران بگذرد؟ او کی حاضر شد به خاطر منافع فردی و گروهاش
منافع ملی ایران را به حراج بگذارد و به خفت و خواری بیافتد که
شما افتادید؟ خاطرات "ایدن" را خیلیها مطالعه کردهاند. ایدن
میگوید وقتی مصدق سقوط کرد آن شب من برای اولین بار خواب
راحتی رفتم. مذاکرات مصدق با سفیر آمریکا را بخوانید. آنوقت
اینها خودشان را با مصدق مقایسه میکنند. این توهینی بزرگ به
مصدق، به مردم و تاریخ ایران است.
« بین ما و شما، بین ما و عراق، چه دولت و چه حزب
بعث و در راس آن آقای رئیس جمهور و مجاهدینخلق و
ارتش آزادیبخش فقط روابط صرف سیاسی نیست. فکر
میکنم یک برادری کامل است. . . سرنوشت
ما و خونهای ما در هم آمیخته است و این یک تعارف
نیست!! برادرانی که از هیچ چیز برای هم دریغ
نمیکنند»
سخنان رجوی خطاب به رئیس سازمان امنیت عراق |
|
سالها زیر لوای حکومت استبدادی و بدوی صدام حسین خزیدند، خفتی
تحمل کردند که گوشههائی از آن اکنون برملا شده، پند نگرفته،
اکنون دست بهدامان محافظهکارترین جناحهای جنگ طلب امریکا
شدهاند.
پنجم: میخواهم مطلب جدیدی را به شما عرض کنم. تلویزیون
"الجزیره" فیلمی از مذاکرات مخفیانه رجوی با رئیس سازمان
اطلاعات و امنیت صدام حسین بهدست آوردهاست. این فیلم در دفتر
کار سپهبد عراقی در بغداد و با دوربین مخفی همانها برای
استفاده و گروکشیهای بعدی گرفته شدهاست.
در ملاقات دیگری مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی و احمد افشار
(مترجم بخش عربی سازمان)، با رئیس سازمانهای امنیتی و
ضداطلاعاتی نشان داده میشوند.
در این ملاقات مسعودرجوی میگوید: «سلام مرا به آقای رئیس
جمهور برسانید و از طرف من به ایشان بگوئید. درخانه تو بودیم و
با تو هستیم. و خواهیم ماند. »
او خطاب به رئیس سازمان امنیت صدام میگوید:
« بین ما و شما، بین ما و عراق، چه دولت و چه حزب بعث و در راس
آن آقای رئیس جمهور و مجاهدینخلق و ارتش آزادیبخش فقط روابط
صرف سیاسی نیست. فکر میکنم یک برادری کامل است. . . سرنوشت
ما و خونهای ما در هم آمیخته است و این یک تعارف نیست!!
برادرانی که از هیچ چیز برای هم دریغ نمیکنند»
و باز هم میگوید: « هر چیز که علیه شماست بطور طبیعی علیه
ماست و بالعکس. امنیت و ضرباتی که میخوریم یک چیز است. . .
پیشرفتهایمان نیز یکی است. . . من در ذهن و قلب خودم
نمیتوانم حساب مصالح و منافع خودمان را از شما جدا کنم.
اینها دقیقا درهم امیخته است. . . »
سايتهای گوناگون فیلم این ملاقاتها را نشان میدهند.این که
این سایت ها متعلق ویا مرتبط با جمهوری اسلامی باشند یا نباشند
در اصل ماجرا تغییری نمی دهد.پرواضح است که آنها بخواهند در
جهت منافع خود از این فیلم ها استفاده کنند . اما سئوال ومساله
اصلی خود ملاقات و مطالب گفته شده است و نه نحوه انتشار آن.
مجاهدین تاکنون هیچ عکس العملی در باره این فیلم ها نداشته .
به هیچ وجه چنان ملاقات هاو چنان اظهاراتی راتکذیب نکرده
اند.آنها برای طفره رفتن ازجواب ، سعی می کنند منشاء پخش فیلم
ها را زیر سئوال ببرند.
« هر چیز که علیه شماست بطور طبیعی علیه ماست و
بالعکس. امنیت و ضرباتی که میخوریم یک چیز
است. . . پیشرفتهایمان نیز یکی است. . . من در
ذهن و قلب خودم نمیتوانم حساب مصالح و منافع
خودمان را از شما جدا کنم. اینها دقیقا درهم
امیخته است. . . »
رجوی خطاب به سپهبد عراقی، رئیس سازمان اطلاعات و
امنیت عراق |
|
بعد دست نشانده یا وزیر خارجهي رجوی یا هرچه که میخواهید
اسمش را بگذارید، سیدالمحدثین، میآید و بدون شرم و حیا و در
بارهي مقاومت!! تحت رهبری رجوی دُرفشانی میکند.
میدانید چرا بیش از یک سال است که مسعود رجوی مجبور شده، از
صحنه سیاسی بهطور کامل غايب باشد؟ (یک سال، با توجه به تاریخ
گفت وگو بود. داستان تا هم اکنون نیز ادامه دارد)
میدانید چرا؟ برای این که ظاهر شود، چه بگوید! ظاهر شود و
بگوید کی بود؟ کی بود من نبودم؟ بگوید این صدا و فیلم من نیست؟
مرگ یک سازمان سیاسی الزاماً مرگ اعضا و حتی مرگ رهبری آن
نیست. ناتوانی از حضور در پیشگاه مردم و درک حضور و محضر
آنها، ناتوانی از پاسخگوئیِ به اعمال و کردههای خود و
ناتوانی از موضعگیری است.
"مجاهدِ خلقِ "دیروز با چه تعریف میشد و چه ویژگی داشت،
امروز با چه تعریف میشود و چه ویژگی دارد؟ فردا چه تعریف و
ویژگی خواهد داشت. . . . نمیدانم.
فقط میدانم که چاه ویل وابستگی به نیروهای اشغالگر، از
بدنامی و بد سرانجامی همبستگی با صدام حسین هم، هولناکتر و
بدنام تراست.
منبع:
www.shahsawandi.com
مطالبی دیگر
در ارتباط با سعید شاهسوندی:
ــ
مصاحبه سعید شاهسوندی با نشریه چشم انداز ـ بخش اول
ــ
متن کامل نامه رجوی به مهندس مهدی بازرگان
ــ تبریک سایت ایران قلم به مناسبت افتتاح
سایت
آقای سعید شاهسوندی
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|