_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

Kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

ریزش در شورای ملی مقاومت

 (به دلیل هژمونی مجاهدین بر شورا و در راس آنها رجوی بر کلیت این جبهه - مذاکرات مجاهدین با طرف های عراقی - بحران مشروعیت شورای ملی مقاومت در سطح بین المللی)

 

29.11.2007

بهار ایرانی

منبع: Mojahedin.ws

بحران های روبه تزاید ناشی از استراتژی مسلحانه توسط رهبری مجاهدین در عرصه های نظامی و سیاسی و نتیجه معکوس این استراتژی با چشم انداز خوش بینانه سی خرداد جدای از تاثیرات درونی بر سازمان مجاهدین، بیشترین تاثیر را بر جبهه به اصطلاح متحد اپوزیسیون یعنی شورای ملی مقاومت به جا گذاشت. تشکیل شورای ملی مقاومت در اواسط سال 1360 و در اوج ترورهای سازمان که به زعم رجوی ضربه های استراتژیک تعبیر و تفسیر می شد، بیش از هر چیز توهم سرنگونی کوتاه مدت را در میان متحدان شورایی او دامن زد. رشد کمی اولیه این جبهه حاکی از این معنی بود که این متحدان بی ملاحظه و بدون هیچ مرزبندی ایدئولوژیک، استراتژیک و  سیاسی فارغ از هر گونه تحلیل عینی و علمی از شرایط، تمامی امکانات بالقوه و بالفعل خود را یکسره معطوف در هدف سرنگونی با پذیرش هژمونی مجاهدین در کوتاه مدت متمرکز نموده بودند. در این میان وعده های رجوی از یک سو و حمایت های رسانه ای و تبلیغاتی پاره ای دول غربی توازن نیروهای موجود در شورا را به سود مجاهدین سنگین کرده بود. بر این اساس کلیه جریاناتی که به عضویت شورا در می امدند ناگزیر بودند صرفنظر از هر دیدگاه انتقادی نسبت به برنامه ها و اساسنامه شورا، التزام خود را نسبت به پذیرش مشی مسلحانه به عنوان اصل بی چون و چرای شورا بپذیرند. ظواهر امر نشان می داد که هژمونی سیاسی و ... مجاهدین بر شورا نیز همسو با التزام آنها به مشی مسلحانه مشمول قاعده تمکین در قبال تصمیمات و مواضع مجاهدین است. به زعم بسیاری این دوران دستاوردها و توفیق های نسبی به همراه داشت. دلیل عمده این مهم ضرب آهنگ عملیات تروریستی مجاهدین و حذف رهبران دینی و مدیران کیفی جمهوری اسلامی در سطح کلان سیاسی و اجتماعی بود. این شرایط دول غربی را ولو در کوتاه مدت متقاعد کرده بود که مجاهدین می توانند آلترناتیو مقطعی برای جمهوری اسلامی باشند. اما مهار بحران های تروریستی و پی آمدهای اجتناب ناپذیر و نامطلوب آن برای مجاهدین تاثیرات موازی خود را بر متحدان شورا از یک سو و دولت های مورد نظر به جای گذاشت.

 

نکته قابل تعمق اینکه به موازات تشدید این شرایط و بحران های ناشی از آن، رهبری مجاهدین تلاش می کرد تا ضمن حفظ هژمونی خود بر شورا ابعاد و دامنه ان را نیز گسترش دهد. صرفنظر از همه تنش های درونی شورا که به موازات عبور جمهوری اسلامی از بحران تشدید می گشت، ملاقات رجوی با طارق عزیز در 19 دی ماه 1361 بیشترین تاثیر ممکن را در بروز و عینی کردن این چالش ها از سوی متحدان شورایی به جا گذاشت. در کمتر از یک سال از زمان ملاقات رجوی با طرف های عراقی اش، حزب دمکرات کردستان به عنوان کیفی ترین و بزرگترین متحد شورا که به نسبت دارای وزن و اعتبار بین المللی نیز بود، از شورا جدا شد. در ادامه جبهه متحد چپ به رهبری مهدی خانباباتهرانی و نیز ابوالحسن بنی صدر به عنوان رئیس جمهور قانونی از شورای ملی مقاومت جدا گردیدند. متعاقبا اعضای منفرد شورا نیز تحت تاثیر این تحولات و بعضا انگیزه های شخصی از شورا جدا شدند. شمار این افراد به لحاظ کمی و کیفی بحران مشروعیت شورا برای تمامی طرف های داخلی و خارجی مجاهدین و شورا را مورد تاکید قرار داد. بعلاوه عدم توفیق مجاهدین در جلب و جذب متحدین تازه چشم انداز شورا را بیش از بیش مورد تردید قرار داده بود. تصویری که نیابتی از این مقطع حیات شورا ارائه می دهد گویای همه چیز است. وی ضمن بررسی وضعیت درونی سازمان مجاهدین و تاکید بر شکست استراتژِی مسلحانه، تاثیر این شرایط را بر روی شورای ملی مقاومت به عنوان تنها اهرم بین المللی مجاهدین اینگونه توصیف می کند: 

 

"در صحنه سیاسی وضع از این هم بدتر است. عدم موفقیت مجاهدین در سرنگونی کوتاه مدت رژیم، در کنار این واقعیت که پروژه شورای ملی مقاومت ایران "علی رغم مدعی تنها آلترناتیو دمکراتیک بودن"، هنوز موفق به جلب تمامی نیروهای سیاسی ضد شاه و شیخ نگردیده بود، فشارهای طاقت فرسایی را چه از درون شورا و چه از بیرون آن، متوجه مجاهدین می کند. بدیهی است که نوک تیز تمامی این فشارها در قدم اول متوجه کسی جز شخص " مسعود رجوی" نیست." (1)

 

وی در بخش دیگری از تحلیل خود در موضوع تاثیرات ناشی از بحران سرنگونی بر روی متحدان مجاهدین در شورا و در کلیت تبدیل شورا از یک متحد به یک جریان منتقد و در نهایت معضل برای مجاهدین می نویسد:

 

"در بیرون شورا روند رو به گسترش انتقاد به مجاهدین که در طول سال 61 به راه افتاده بود و در سال 62 از یک نقطه عطف تقابل با مجاهدین گذشته بود، در پروسه رشد خود، به یک رویارویی تمام عیار با مجاهدین در سال 63 می انجامد. این رویارویی حیرت انگیز خصمانه با نیرویی که تا فرق سر غرق در یک مبارزه خونین و تمام عیار با رژیمی بود که قاعدتاً  می بایست، دشمن اصلی تمامی اجزاء اپوزیسیون باشد، در تاریخ معاصر ایران اگرنه بی نظیر که حداقل کم نظیر بوده و هست!" (2)

 

در نقطه مقابل این اظهارات که تلاش می کند به واکنش های مجاهدین در قبال منتقدین مشروعیت بدهد، مهدی خانباباتهرانی عضو جداشده شورا تصویر کاملا متفاوتی از مناسبات رهبری مجاهدین با اعضای شورا می دهد. وی در این رابطه می گوید:

 

"هنگامی كه از اواخر سال 1362، شكست آنها در عرصه سیاسی محسوس می شود، سیاست ناشكیبایی، عدم خویشتن داری، انحصارطلبی و نفی هر كس و هر جریان سیاسی غیرخودی، به بهانه حفظ اصول ایدئولوژیك سازمان و نیروهای آن جایگزین مشی قبلی می شود. از این پس هرگونه انتقادی از جانب هر كس توطئه ای «شیطانی» به حساب آمده كه می بایست با تمام قوا درهم كوبیده شود." (3)

 

اظهارات یک عضو جداشده دیگر حاکی از این معنی است که رهبری رجوی بر خلاف ادعاهای رسمی اش مبنی بر جبهه بودن شورا و عدم نقش و تاثیرگذاری ایدئولوژیک مجاهدین بر این ائتلاف، وی با تمسک به همین فاکتور یعنی عنصر ایدئولوژی اقدام به تنظیم رابطه با اعضای منتقد شورا می کند. وی در این خصوص می نویسد:

 

"در جواب همه این اعضاء شورا، سازمان مجاهدین خلق یك پاسخ به آنها داد گفت: اولاً شما نباید بیائید در مقابل ایدئولوژی ما موضع بگیرید. اول بیائید ایدئولوژی ما را تأیید بكنید تا ما به شما پاسخ استراتژی بدهیم. هر كس ایدئولوژی ما را نفی بكند ما لازم نمی دانیم كه پاسخ خط و ایدئولوژیک به او بدهیم كه در نهایت به خاطر فقدان دمكراسی و توتالیتر بودن سازمان مجاهدین خلق ایران، اعضای شورا یكی پس از دیگری از شورا كنار گرفتند و شورا در واقع از سال 1363 دیگر آن محتوای خودش را از دست داد و تبدیل به یك ارگانی از (یا بخشی از) سازمان مجاهدین خلق ایران شد كه در خارج و در قسمت بخش سیاسی و دیپلماسی سازمان مجاهدین خلق گنجانده شد و فعالیت كرد. از آن طرف هم نمادهای درون سازمان." (4)

 

این وضعیت نشان می دهد که ضرورت برخورد و مهار بحران های داخل شورا به موازات بحران های درونی مجاهدین حول شکست های نظامی و سیاسی واکنش و اقدامی توامان را مورد تاکید و ضرورت قرار می دهد. نیابتی در بخش دیگری از بررسی زمینه های وقوع انقلاب ایدئولوژیک با تاکید تاثیرات دو سویه بحران های درونی مجاهدین و به موازات آن شورای ملی مقاومت، ضرورت رهبری مجاهدین از این مقطع را در ورود به مراحل پیچیده یا در واقع انقلاب ایدئولوژیک توجیه می کند و می نویسد:

 

"مقابله با این شرایط بغرنج و تدارک ورود به مراحل پیچیده تر بعدی، آن هم در اوضاع و احوالی که تعادل قوای داخلی و بین المللی به سود مقاومت مسلحانه عمل نمی کرد، رهبری مجاهدین را در مقابل یک تصمیم گیری خطیر و سرنوشت ساز قرار می دهد." (5)

و نهایت اینکه نیابتی با تاکید بر ضرورت تغییر تبدیل سازمان از یک تشکیلات ظاهرا دمکراتیک به تشکیلات هرمی صدرصد ایدئولوژیک،  انقلاب ایدئولوژیک را به مثابه تنها راه حل برون رفت مجاهدین از یک سو  در نهایت شورای ملی مقاومت از چالش های درونی تعبیر می کند. نیابتی تصریح می کند این اهرم یعنی انقلاب ایدئولوژیک به موازات تاثیرات تعیین کننده بر مناسبات درونی مجاهدین بطور کیفی قادر به تضمین موجودیت شورای ملی مقاومت است. وی در این خصوص می نویسد:

 

"مجموعه فشارهای داخلی و بین المللی و انعکاس سیاسی آن در درون" شورای ملی مقاومت"، شکست استراتژی مبارزه مسلحانه چریکی و انعکاس تشکیلاتی آن در سازمان مجاهدین، جدایی تحمیلی از پایگاه توده ای در مفهوم عام خود و خلاصه مهم تر از همه مسئله ضرورت استفاده از امکان عراق و به تبع آن تغییر استراتژی میکرو به ماکرو که علیرغم ادعای مجاهدین مبنی بر ارتقاء استراتژی قبلی، در واقع اعتراف به شکست استراتژی کهنه بود همه و همه ضرورت تبدیل سازمان مجاهدین به یک تشکیلات هرمی صد در صد ایدئولوژیک را ایجاب می کرد." (6)

 

به هر روی در کنار عوامل پیش تر که در خصوص چرایی وقوع انقلاب ایدئولوژیک مورد بازخوانی قرار دادیم، تنش های درونی شورا نیز در این رابطه نقش و سهم خود را ایفا کرده است. به همان اندازه که مهار مناسبات درون سازمان برای رجوی حائز اهمیت و به اصطلاح تعیین کننده است، موقعیت شورای ملی مقاومت نیز در همین راستا و حتی به لحاظ ابعاد بیرونی که دارد حائز اهمیت نشان می دهد. توسل رجوی به افزایش کمی این تشکل که با استعفای اعضای سازمان و به عضویت درآمدن آنها در شورا عملا وجه مضحک و تراژیکی را به وجود آورده بود، فی النفسه حاکی از فهم اهمیت و ریزش و لاغر شدن آن در نزد حامیان غربی و رهبری مجاهدین می کند. نکته حائز اهمیت دیگر برای رجوی این بود که به هر شکل ممکن مناسبات درونی شورا را نیز با الهام از انقلاب ایدئولوژیک تنظیم و زمینه هر گونه اعتراض و انتقاد را مسدود کند.

 

منابع

 

1-     نگاهی دیگر به انقلاب درونی مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از بیرون. نوشته بیژن نیابتی. انتشارات خارج کشور. ص 14.

2-     همان. ص 18.

3-    نگاهی از درون به جنبش چپ ایران. مجموعه چند گفتگو با مهدی خانباباتهرانی. گفتگوی هفدهم: یونان، اردیبهشت 1366.

4-     اسکولاستیک نوین درفرقه رجوی. نوشته نوروز علی رضوانی. انتشارات خارج کشور. سال 1996.

5-     نگاهی دیگر به انقلاب درونی مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از بیرون. نوشته بیژن نیابتی. انتشارات خارج کشور.  ص 18.

6-     همان. ص 19.

 

 

مطالبی دیگر از بهار ایرانی:

ــ فقدان پایگاه اجتماعی و عدم مشروعیت از عنصر اجتماعی

ــ تفاوت دادگاه مجازی با دادگاه حقیقی

ــ مدینه فاضله مجاهدین خلق و انقلاب ایدئولوژیک

ــ تبارشناسی انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین

ــ مرزهای مرئی و نامرئی القاعده با سازمان مجاهدین خلق

ــ رابطه ازدواج ایدئولوژیک و شکست استراتژی سازمان 

ــ رهبری مجاهدین قبل و بعد از انقلاب ایدئولوژیک

ــ تبیین ایدئولوژیک خط سرخ رجوی در پیام 12 تیر

ــ شاخص های ایدئولوژیک و فرقه ای مجاهدین خلق مبنای تنظیم رابطه با بیرون 

ــ تنظیم رابطه مجاهدین با منتقدین و مخالفین جداشده

ــ قرارگاه اشرف، ظرف و مظروف فرقه

ــ جستارهایی در پیام 12 تیر مسعود رجوی 

ــ قدرت سیاسی، هدف یا ابزار ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد