_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون قلم"
ده پرسش و ده پاسخ در بارۀ مجاهدین خلق(4)
28.11.2007 احمد باران- پاریس
سئوال چهار: مجاهدین در تبلیغات بیرونی، خود را طرفدار حقوق زنان و مدافع برابری زن و مرد معرفی میکنند. این موضوع بهخصوص بعد از خرداد ۱۳۶۴ شدّت بیشتری گرفت. آنها ضمناً مدعیاند که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ از تظاهرات خانمها در تهران علیه حجاب حمایت کردهاند. اخیراً هم تظاهراتی در استکهلم علیه مطالبی که در یکی از نشریات سوئدی در بارۀ رفتار تبعیضآمیز مجاهدین با زنان منتشر شده بود برگزار کردند. نظر شما در این باره چیست و آیا مجاهدین خلق واقعاً به برابری زن و مرد مؤمن و پایبندند؟ پاسخ: در پاسخ به سئوال قبلی عرض کردم که تا آنجا که به رهبر مجاهدین برمیگردد، او خود را در نوک پیکان تکامل مىبیند و معتقد است که خدا بار امانتِ تکاملِ بشری را اختصاصاً برای او با پست سفارشی ارسال کرده است؛ و اگر به خاطر او نبود اصلاً خورشید طلوع نمیکرد. باز جهت اطلاع هوطنان متذکر میشم که اینها را برای مزاح نمیگم، حرفهای من یا تحلیل کسی نیست، اینها کلماتیست که خود مجاهدین و رهبر آنها در بارۀ خودشان میگویند و باور دارند. حالا در مورد زنان و برابری آنها با مردان هم حرف همین است. موضعگیری مجاهدین در حمایت از تظاهرات خانمها در تهران که مورد اشارۀ شماست یک موضعگیری سیاسی بود. موضعگیریهای سیاسی مبنای پراگماتیستی دارند و بر پاشنۀ تعادل قوای روز تنظیم میشوند. دیدگاههای مورد بحث ما در بارۀ مجاهدین باورهای عقیدتی آنهاست که علیالعموم با موضعگیریهای مصلحتی سنجیده نمیشوند. نگرش مجاهدین به زن یک نگرش عقبمانده بر مبنای تبعیض جنسیست. هر چقدر هم که مىخواهند اباطیلی غیر از این به هم ببافند، باز اصل موضوع به جای خودش است. اصولاً فرقهها فرهنگ لغت و دیکسیونر خاص خود را دارند، و استفاده از کلمات و واژههای معمول بین افراد خارج از فرقه الزاماً همان معانی را در داخل فرقه منعکس نمىکند. برای مثال، کلماتی نظیر آزادی، دموکراسی، یا برابری زن و مرد در تعبیر مجاهدین همان چیزی نیست که فرضاً من و شما میفهمیم. مجاهدین خودشان میگویند که دموکراتیکترین نیروی اپوزیسیون هستند. خمینی هم با تعبیر ویژۀ خودش از آزادی، مدام میگفت مملکت اسلامی همهاش آزادی است، یا خزعبلاتی از این دست. امّا وقتی به واقعیتهای در صحنه نگاه میکنیم، چیزی جز اسارت و تحقیر نمیبینیم. رهبر مجاهدین هیچگاه به حق آزادانۀ انتخاب برای زن و مرد اعتقادای نداشته و هرچه میگویند برای فریب است و بس. نیروهای مذهبی اساساً زن را موجودی میپندارند که دائم باید در کنترل باشد و استقلال زن را در انتخاب طبیعیترین مسائل به رسمیّت نمیشناسند و آن را مترادف ابتذال محسوب میکنند. خوب است به بخشی از دفاعیات رهبر مجاهدین در زمان شاه اشاره کنم تا مطلب را بهتر گفته باشم. آقای رجوی در دادگاه ضمن بیان مسائلی در بارۀ سیاست خارجی ایران، میگوید که ذخائر نفتی ایران در سال ۱۹۸۷ به پایان خواهد رسید!! بعد برای توجیه مبارزۀ مسلحانه علیه شاه به انتشار مجلاتی نظیر زن روز و اطلاعات هفتگی و ایجاد کاخهای جوانان که از نظر او برای ترویج فساد سرمایهداری غرب و اشاعۀ افکار لاابالیگری و همچنین بالا بردن سطح دانش هرزگی به وجود آمده بودند اشاره میکند، و در ادامه به شاه و رژیمش میتازد که چرا نصف برنامههای رادیو و تلویزیون در بارۀ روابط دختر و پسر است. این مال قبل از انقلاب بود. در سال ۱۳۶۴ مجاهدین با طرح همردیفی مریم عضدانلو با رهبر مجاهدین سعی در پررنگ کردن مسئلۀ زنان ولی در حقیقت برای تکپایه کردن رهبری رجوی کردند. شنیدهام که بعضیها این موضوع را تا حد یک رمان عشقی تنزل دادهاند. ایکاش اینطور بود، چرا که در آنصورت ضررش کمتر میشد. اصل قضیه امّا در انحلال دفتر سیاسی و کمیتۀ مرکزی مجاهدین بود. به این ترتیب مجاهدین پروسۀ استحاله شدن به یک فرقۀ سرکوبگر تمام عیار را که ریشه در ذات عقاید و ایدئولوژی آنها داشت را از قوه به فعل در آوردند. بعد از این هر چه هست یا ماندن با مجاهدین و پذیرش تحقیر و ذلت است، یا خداحافظی با آنان. با گذشت زمان هم آنهائی که در بین این دو مسیر اون وسطها جائی برای خود دست و پا کردهبودند مجبور به انتخاب یکی و رهائی از دیگری شدند. یک خبرنگار زن امریکائی از روزنامۀ نیویورک تایمز که در سال ۱۹۹۷ از پادگان اشرف دیدن کرده بود، در بیان مشاهدات خودش به این نگاه جنسی مجاهدین به زن به درستی انگشت گذاشته بود. حقیقت این است که کل دستگاه و مبانی اعتقادی مجاهدین بوی تعفنِ ارتجاع و عقب ماندگی میدهد. این، هم برای مردش صادق است و هم برای زنش. وقتی انسان روحخودش را به دیگری بسپارد دیگر چیزی از خود ندارد که بتواند با تکیه به آن به جنگ دشمنان آزادی و انسانیت برود. مجاهدین بیشترین تجاوز را به حقوق انسانی افراد خود و دیگران مرتکب میشوند و بعد مثلاً علیه مقالۀ فلان خانم سوئدی تظاهرات به پا می کنند. از قضا همین نشان دهندۀ عمق دیدگاه ارتجاعی و سکسی آنان به زن است. از این رو اتهام تجاوز جنسی به زن رگ غیرتشان را میجنباند و ناموس پرست میشوند، ولی آنجا که صحبت از تجاوز به حریم آزادی و انتخاب آزادانۀ افراد خودشون مطرح میشه، نیازی به تظاهرات که سهل است، ککشان هم نمیگزد. کیست که نداند برای آزادیخواهان واقعی ناموس واقعی همانا دامن مقدس آزادی است. از اینها که بگذریم، داستانهائی از رذالتها و حتک حرمتهائی که در درون مجاهدین به خانمهائی که شهامت نه گفتن به دستگاه سرکوب رجوی را داشتهاند شنیدهام که باز عمق عقب ماندگی دستگاه عقیدتی مجاهدین را بر ملا میکند. از چندین خانم مجاهد سابق که در همین اروپا و فرانسه زندگی میکنند شنیدهام که وقتی زنی اراده میکند که از دستگاه فرقه جدا شود و این خواسته را علنی میکند، برای بی اعتباری او نزد دیگران به او اتهامات جنسی میزنند. چرا؟ چون در آن نظرگاه ارتجاعی، اتهام جنسی از گناهان نابخشودنی محسوب میشود. درست مثل دستگاه ارتجاعی رژیم خمینی که سنگسار میکند. اینجاست که میگویم رجوی همزاد عقیدتی خمینیست. خلاصه کنم: در بارۀ مجاهدین، ادعای اعتقاد به حقوق مساوی بین زن و مرد همانقدر درست است که کسی ادعا کند ایرانِ تحت حاکمیت رژیم خمینی از آزادترین کشورهاست. دستگاه نظری و اعتقادی مجاهدین از همان آبشخوری تغذیه میشود که سایر افراطیون مذهبی مثل خمینی. در این سیستم اعتقادی نه زن آزاد است و نه مرد، نه پیر و نه جوان. هر چه هست سرکوب است و خفقان. کافیست پای صحبت خانمهائی که موفق شدهاند از جهنم فرقهها رهائی یابند بنشینیم تا پی ببریم که در پشت الفاظ و شعارهای عوامفیبانۀ اینگونه فرقهها چه گندابی از ارتجاع و عقب ماندگی و چه ستمی به زنان روا مىشود. گذشت زمان و روشدن روابط ضد انسانی رهبر مجاهدین با خانمها حقایق بیشتری را عیان خواهد کرد. تا سیه روی شود هر که در ارتجاع و عقب ماندگی عقیدتی باشد.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |