_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
ده پرسش و ده پاسخ در بارۀ مجاهدین خلق(5)
28.11.2007 احمد باران- پاریس
سئوال پنج: مجاهدین میگویند که مشروعیت خودشان را از مبارزه با حکومت کسب میکنند. آنها استدلال می کنند که ملاک مشروعیت، مبارزه با حکومت است و هر کس که مبارزۀ بیشتری میکند مشروعیت بیشتری دارد. آیا شما با این موافقید، و اگر نه، چرا؟
اول اجازه بدین در بارۀ خود
واژۀ مشروعیت صحبت کنیم. از نظر من مشروعیت در دو نوع کلی آن قابل بحث است.
یکی مشروعیت تاریخی و دیگری مشروعیت سیاسی. مشروعیت تاریخی ریشه در نظریات،
عقاید و دیدگاههای ایدئولوژیک دارد. سمت و سوی آرزوهای درازمدّت تعیین
میکنند که هر جریانی چقدر مشروعیت تاریخی دارد. خمینی و دیدگاههای
واپسگرایانۀ او هیچگاه نمیتوانند مشروعیت تاریخی داشته باشند. مدینۀ فاضلۀ
خمینی مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش است. رابطهای که با دنیای معاصر مىخواهد
داشته باشد مانیفستش در ۱۴۰۰ سال پیش نوشته شده است، و هنوز به دنبال ایجاد
"امت اسلامی" و صدور اسلام است. خوب چنین فردی و چنین دیدگاهی فاقد مشروعیت
تاریخیست و به اصطلاح عهدش سر آمده است. به همین دلیل هم هست که با جهان
معاصر مدام در تنش و نزاع است. نوع رابطهای که خمینی با هوادارانش داشت
رابطۀ متعالی و پویا که بر اساس شناخت و آگاهی باشد که نبود، هر چه بود و
هست روی فریب و استحمار دینیست. از منظر خمینی آدم خوب کسیست که خوب تقلید
میکند و فرامین امامش را بدون اما و اگر به اجرا میگزارد. این یعنی
تعطیلی عقل و هوش و یعنی فراموش کردن هوّیّت انسانی. اصلاً خود واژۀ شیعه
یعنی پیرو. پس شیعۀ خوب یعنی پیرو خوب. پیرو خوب هم یعنی کسی که بدون پرسش
پیروی محض داشته باشد. به زبانِ امروزِ مجاهدین خلق، یعنی کسی که خودش را
به رهبری خاصالخاص تماماً بسپارد. خودش، یعنی عقل و شعور و ذهن و هوّیّت
انسانی و خلاصه هر چه رنگ تعلق به فردِ خودش را دارد به رهبریاش میدهد.
اگر از چنین فردی بپرسی دو دوتا چندتا میشه ، میگه صبر کن برم از رهبرم
بپرسم ، یا مثلاً رهبرم میگه میشه پنج تا. از این نظر، بدون ذرهای مبالغه،
دیدگاه خمینی و مجاهدین عیناً یکیست. جالب است بگم که بعد از عملیات موسوم
به فروغ جاویدان، رهبری مجاهدین که میخواست طبق معمول شکست آن را به گردن
دیگران بیاندازد، به افرادی که جرات کرده بودند که او را مورد پرسش قرار
دهند سرکوفت میزد که بهتر است بروند تنظیم رابطه با رهبری را از پاسداران
و بسیجیها یاد بگیرند و رابطهٔ آنها با خمینی را الگو قرار دهند! بعدها
یکی از اعضای مجاهدین برایم تعریف کرد که همین سرکوفت رجوی نقطۀ آغاز یک
دگرگونی در او شد تا بتواند مدتی بعد در پاریس از روابط مجاهدین فاصله
بگیرد. مهوش سپهری (نسرین) هم به او گفته بود که شانس آوردی که در پاریس
هستی، اگر در منطقه بودی، بزرگترین تکهات، گوش تو بود (یا عبارتی به این
مضمون). در پاسخ به سئوال قبلی هم اشاره کردم که آبشخور عقیدتی خمینی و
مجاهدین هر دو یکیست. فقط کافیست گول ظاهر متفاوت آنها را نخورید. رهبری
عقیدتی مجاهدین آن روی سکۀ ولایت فقیه خمینیست. از این رو در پاسخ به
سئوال شما در بارۀ مشروعیت تاریخی مجاهدین خلق، باید بگم که خیر، مجاهدین
به لحاظ تاریخی مشروعیت ندارند و کارشان و برنامهشان همانیست که خمینی
دنبال کرد. توصیه میکنم برای مرور تاریخ هم که شده سری به سایتهای مختلف
اینترنتی یا آثار مکتوب دوارن انقلاب سال ۵۷ بزنید تا ببینید که در قبل از
انقلاب، خمینی چقدر از آزادی و اهمیت آن حرف میزد و دیگران را از به چالش
کشیدن عقایدش نهی میکرد. او معتقد بود که هر گونه صحبت از تفرقه "به سود
امریکا تمام میشود." و یا اباطیلی که مجاهدین امروزه در بارۀ منتقدان خود
میگویند و آنها را به حکومت میچسبانند. باور کنید دلم مىخواست کسی پیدا
میشد تا رویدادها و مواضع آن روز خمینی و امروز مجاهدین را در کنار هم
میگذاشت تا همگان ببینند که آن سیب معروفی که انگار از وسط جدا شده
همینها هستند. ادامه دارد.
سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |