_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

کتاب کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک

قسمت دهم

09.12.2007

مولف: آنتونی گسلر

مترجم : آر. فورشتنزر

منبع :Mojahedin.ws

 

فصل نهم/ گزارش دردسرساز

 

دولت امریكا فهرستی از اتهامات و شكایت ها علیه سازمان مجاهدین خلق مسعود رجوی را كنار هم گذاشت. این لیست در یك گزارش رسمی در تاریخ 31 اكتبر 1994 منتشر شد. در این پرونده كاملا مستند، "وزارت خارجه مجاهدین خلق را یك گروه تروریستی می نامد و معتقد است كه این گروه جایگزین مناسب و مطلوب برای رژیم كنونی ایران نیست.")64) مجاهدین خلق، كه به شیوه های تبلیغاتی آزموده شده اش پایبند است، با كتابی به نام خیانت به دموكراسی پاسخ داد، كه توسط شاخه سیاسی سازمان، ‌شورای ملی مقاومت، منتشر شد. شورای ملی مقاومت در فرانسه، در حومه اورسوراواز مستقر است. این كتاب با زیر سئوال بردن صلاحیت بنیادهایی كه تحلیل های اتهامی (علیه مجاهدین) در ایالات متحده را نوشتند، ‌شروع می كند. "تناقض های بیشمار، دروغ پردازی ها و تحریف واقعیت های صریح گذشته و حال از خصیصه های این گزارش هستند. در این كتاب از منبع جدیدی استفاده نشده و همان داستان های قدیمی دست آویز بوده اند. تاثیری كه از این كتاب گرفته می شود، فقدان تجربه حرفه ای است. وزارت خارجه توضیح می دهد كه بسیاری از آژانس های دولتی مشاركت داشته اند، اما محصول نهایی قابل سئوال است. این گزارش در سطح یك مقاله نهایی دانشجوی سال اولی است... وزارت دفاع( از جمله آژانس اطلاعات دفاعی و چهار سرویس مسلح) دیوان عدالت، وزارت خزانه داری و وزارت حمل و نقل، شورای اطلاعات ملی، و آژانس امنیت ملی و سیا در میان آن دسته ای هستند كه به آن ها استناد شده." (65)


آن ها به مورد تاكید قرار دادن جزئیات كم اهمیتی كه غلط بودند ادامه دادند. این شیوه یكی از شیوه های انتخابی كارشناسان ك.گ.ب بود كه همه اسرار موثر فریب خبری را می دانستند. اما آن ها از یافته های اساسی و مهم چیزی نمی گفتند. مجاهدین عناصر جزیی را رد می كنند اما قادر نیستند بی ربط بودن واقعیت هایی كه علیه شان ایراد شده را ثابت كنند. علاوه بر این، هیچ گونه مدرك ابطال ناپذیری علیه گزارش ندارند. مثل همیشه در سبك دیالكتیك سركوب كننده كه توسط جنبش های فراچپ مورد استفاده قرار می گرفت، حملاتی شخصی را علیه برخی از كارشناسان ذكر شده در گزارش انجام دادند. آیا مجاهدین فكر می كنند كه با لجن مالی آن افراد واقعا می توانند ماهیت واقعی شان را مخفی كنند؟ برای واگذاری قضاوت به خواننده درباره جدیت واشنگتن در فراهم كردن این گزارش- در اینجا فهرست و دستاوردهای كسانی كه برای مشاوره دعوت شده بودند آمده است. از ابتدا، باید توجه داشت كه مرجع های آن ها قوی بوده و اتفاقی نبوده اند. كمیسیون شامل این افراد بود:


دكتر ارواند آبراهامیان، استاد دانشگاه سیتی نیویورك

دكتر شائول باخاش، استاد تاریخ در دانشگاه جورج میسون

دكتر بهمن بختیاری، استادیار علوم سیاسی در دانشگاه مین

دكتر علی بانوعزیزی، استاد روانشناسی اجتماعی در كالج بوستون

دكتر جمیز ای. بیل، مدیر مطالعات بین المللی در دانشگاه ویلیام و وماری

دكتر ریچارد بولیت، مدیر موسسه خاورمیانه در دانشگاه كلمبیا

دكتر پاتریك كلاوسون، موسسه مطالعه استراتژی ملی در دانشگاه دفاع ملی

دكتر ریچارد كوتام، استاد علوم سیاسی در دانشگاه پیتزبورگ

دكتر گراهام فولر، متخصص علوم سیاسی در واشنگتن

دكتر مارك گاسیوروروسكی، استادیار علوم سیاسی در دانشگاه دولتی لوئیزیانا

دكتر گرگوری گاس، استادیار در دانشگاه كلمبیا، كارشناس اسبق درباره مطالعات اسلامی وعربی در شورای روابط خارجی

دكتر جرولد گرین، مدیر تحقیقات بازرگانی در وزارت خارجه و مدیر سابق مطالعات خاورمیانه در دانشگاه آریزونا

آقای دبلیو اسكات هاروژ، استادیار علوم سیاسی در دانشگاه ویرجینیا

دكتر اریك هوگلاند، سردبیر میدل ایست ژورنال

دكتر فرهاد كاظمی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه نیویورك

دكتر نیكی كدی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه كالیفرنیا

دكتر جفری كمپ، دستیار پژوهشی در موسسه كارنگی برای صلح بین الملل

دكتر محسن میلانی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه فلوریدای جنوبی

دكتر رای متحده، استاد تاریخ در دانشگاه هاروارد

آقای مهدی نوربخش، موسسه پژوهشی درباره مطالعات اسلامی، هوستون، تگزاس

دكتر روح اله رمضانی، استادممتاز اداره وودرا ویلسون و امور خارجی در دانشگاه ویرجینیا

دكتر خسرو شاكری، كمك ویراستار دایره المعارف ایران در دانشگاه كلمبیا و عضو بنیانگذار اتحادیه حقوق بشر در ایران

دكتر گری سیك، محقق ارشد پژوهشی؛ استادیار علوم سیاسی در دانشگاه كلمبیا
دكتر واتربری، مدیر مركز مطالعات بین المللی دانشگاه پرینستون، مدیر سابق سازمان حقوق بشری "دیدبان حقوق بشر برای خاورمیانه"، خبرنگار سابق بی بی سی درباره امور ایران

دكتر مارك زونیس، استاد اقتصادسیاسی در دانشگاه شیكاگو؛


خلاصه این كه، این افراد گل های سرسبد جامعه علوم سیاسی ایالات متحده است. و این امر به شدت به ادعاهای مجاهدین خلق آسیب می رساند. اما این واقعیت باعث نشد جنبش آقای رجوی دست از گله و شكایت بردارد- مبنی بر این كه چرا با آن ها مشورت نشده. شكی نیست كه، او فكر می كرد فرصت خواهد یافت تاریخ آراسته شده اش را ارائه كرده و تلاش نماید كه آن را به عنوان تنها حقیقت عملی تحمیل كند.


نیمی حقیقت= نیمی دروغ

مجاهدین خلق، با استفاده از هنر تمام عیار بكارگیری نیم واقعیت ها/نیم دروغ ها، در دستكاری محیط در جهت كارآمدی چشمگیر واقعا موفق است. چندین بار به این نكته اشاره می كنیم. اما بگذارید با اشاره به گزارش ساده یك خبرگزاری در تاریخ آوریل 2003،‌ پیش مطلبی را آماده كنیم: 500 هوادار یك سازمان اپوزیسیون ایرانی كه درعراق مستقر است، روز شنبه در مركز واشنگتن راهپیمایی كردند. آن ها خواستار پایان بخشیدن به حملات امریكا و نیروهای ایرانی به پایگاه های این گروه بودند. یك سخنگوی شورای ملی مقاومت، شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق ایران، حملات نیروهای امریكایی به اردوگاه های مجاهدین خلق را تاسف آور و متحیر كننده ‌خواند... ارتش امریكا روز پنجشنبه اعلام كرد كه به ستیزه جویان مجاهدین ایرانی در عراق حمله كرده و این كه دولت بوش آن ها را تروریست می داند.... علیرضا جعفرزاده، سخنگوی شورا، اطلاعات درباره هرگونه مداخله مجاهدین در امور داخلی عراق را "دروغ محض" خواند." (66)


روشن است كه، این ها دروغ محض بود چرا كه مجاهدین همه چیزش را به صدام حسین مدیون بود و هرگز فرصت نمی
یافت به صورت خودبخود درباره امور داخلی عراق كاری انجام دهد. رئیس هرگز اجازه چنین چیزی به آن ها نمی داد، مگر این كه برای وظایف موضعی احضارشان می كرد. مجاهدین، درباره این "وظایف" مثل موش ساكت مانده است. در تكذیب جنون بار ماهیت سیاسی شان و كارهایی كه در بافتار جنگشان انجام دادند، مجاهدین تلاش می كنند باكرگی مدتها گمشده ای‌ را مجددا خلق كنند. آن ها می خواهند برای افكار عمومی قابل قبول و مشروع به نظر برسند. این دقیقا همان مشروعیتی است كه در ایران فاقدش هستند. بنابراین هركاری می كنند تا آن را به دست آورند، بخصوص در اروپا. با این وجود مجبورند گذشته سنگینی را دور بریزند. این گذشته در حال به آنها خیانت می كند و آینده را برایشان معكوس می كند. ناظران نگران آن هستند كه:

 

 "مجاهدین، برای ایجاد پشتیبانی دولت های موثر خارجی، بخصوص ایالات متحده، و جذاب كردن خودش برای مردم ایران، اخیرا گرایش خود به اصول دموكراسی لیبرال را اعلام كردند. اما، درباره جدی بودن تعهد و درجه چشم پوشی از ایدئولوژی گذشته شان یا آنچه كه در صورت به قدرت رسیدن واقعا از آن چشم پوشی خواهند كرد، تردیدها همچنان باقی هستند." (67)لیكن دولت بوش هیچ گونه ترحم و دركی نسبت به ضدامپریالیست های آشكار نشان نمی دهد. بعلاوه، آن ها گناه به قتل رساندن چندین امریكایی را نیز به دوش می كشند.


جنایت غیرقابل بخشش

 

واشنگتن، بخصوص دولت جمهوریخواه كه قویا تحت تاثیر نومحافظه كاران و راست افراطی مسیحی قرار دارد، جنگ همه جانبه علیه تروریسم بین المللی را اعلام كرده است. حملات 11 سپتامبر باعث یك واكنش بسیار قوی شد، سندرومی كه حقیقت هدف قرار گرفتن ایالات متحده در خاك خودش آن را تشدید می كرد. حمله هوایی ژاپن به پرل هاربر در 7 دسامبر 1941 امریكا را به جنگ جهانی دوم كشاند. جورج بوش، كه بسیاری از مردم- خواهان انتقام - از او حمایت می كردند، توانسته در هر جایی به مبارزه با تروریسم بپردازد. روشن است كه، سخنان رئیس جمهور امریكا علت ها را با تاثیرها در هم می ریزد. ادعاهای اخیر امریكا همیشه صلابت لازم برای عدالت و هوشیاری را نشان نداده اند. در واقع، اگر چند مورد پیش آمده اند كه به صورت تهدیدهای پیگیری نشده باقی مانده اند، یك حكم وجود دارد كه بحثی در آن نیست،  همه كسانی كه تهدیدی برای زندگی شهروندان ایالات متحده ایجاد كنند مجازات خواهند شد، درهرجایی از دنیا كه باشند. بنابراین، طی اشغال بغداد در آوریل 2003، تفنگداران امریكایی یك مبارز فلسطینی كه مدتها در لیست تحت تعقیب امریكا قرار داشت را دستگیر كردند.


"ابو عباس، 18 سال بود كه هدف عدالت امریكا بود. در 7 اكتبر 1985،‌ یكی از تیم های كماندویی سازمانش 450 مسافر را در یك كشتی ایتالیایی "آشیل لارو"، در دریای مدیترانه، به گروگان گرفتند. 4 تروریست یك یهودی امریكایی سالمند كه در ویلچر قرار داشت را كشتند: لئون كلینگوفر. بعد، جسدش را از روی عرشه بیرون انداختند. جبهه آزادیبخش فلسطین خواستار آزادی 50 زندانی فلسطینی در اسرائیل شد. در 9 اكتبر، چهار تروریست به بندر سعید در مصر رفتند. دو روز بعد، جنگنده های امریكایی هواپیمای مسافربری حامل آن ها را مجبور كردند در ایتالیا فرود بیاید، و در آنجا توسط مقامات ایتالیایی دستگیر شدند. اما، العباس، كه در آن موقع فقط یك شاهد محسوب می شد،‌ اجازه یافت كشور را ترك كند... ابو عباس به بغداد پناهنده شد. وقتی حملات بریتانیا - امریكا آغاز شد، به گفته برخی ها، ممكن است وی تلاش كرده باشد كه در سوریه "وضعیت تبعیدی" بگیرد. اما دمشق از انجام چنین كاری خودداری كرد." (68)


اگر دولت امریكا مجبور نمی شد مرگ ابو عباس بر اثر علل طبیعی را در تاریخ 4 مارس 2004 اعلام كند (در زندانی در بغداد كه توسط ارتش امریكا كنترل می شد)، او قطعا با حكم زندانی بلندمدت مواجه می شد. در چنین بافتاری تكذیب های دیوانه وار مجاهدین – درباره به قتل رساندن چندین افسر نظامی امریكایی در دهه 70- اهمیت خاصی می یابد. اگر مقصرند، باید بهایش را بپردازند... حال كه آنان پناه خود در عراق را از دست داده اند، و ید طولای عدالت امریكا یقینا در پی افراد گناهكار می باشد، این امر بیشتر صدق می كند.


اتهام وزارت خارجه روشن است

 

"مجاهدین در سرنگون كردن شاه ایران با آیت اله خمینی همكاری كردند. آن ها، ‌به عنوان شركت كنندگان فعال در كشمكش، شش شهروند امریكایی را به قتل رساندند و از تسخیر سفارت ایالات متحده و گروگان گرفتن پرسنل اش حمایت كردند... آن ها عبارتند از: سرهنگ دوم لوئیس ال. هاكینز، كشته شده در تاریخ 2 ژوئن 1973؛ سرهنگ نیروی هوایی پل شافر، كشته شده به تاریخ 21 می 1975، سرهنگ دوم جك ترنر، كشته شده به تاریخ 21 می 1975، و نیز سه كارمند دیگر از شركت "راك ول اینترنشنال، دونالد جی اسمیت، كشته شده در تاریخ 28 اوت 1976؛ رابرت آر. كرونگراد، كشته شده تاریخ 28 اوت 1976 و ویلیام سی. لوكوترل، كشته شده در تاریخ 28 اوت 1976." (69)

 

در این زمان در ایران، تروریسم در اوج خود بود. شاه، در خاطراتش، این زمان تاریك را به یاد می آورد:


"
در 1972 و 73، سه سرهنگ امریكایی در خیابان های تهران كشته شدند. فهرست كردن همه كسانی که كشته شدند، و ‌قربانیان تروریسم بودند، خسته كننده بود. آن ها اغلب افراد بسیار معمولی بودند. به راننده تاكسی یا ماشین شویی فكر می كنم كه ضمن تلاش برای مقابله با تروریست ها كشته می شد." (70)


روشن است كه جنبش مسعود رجوی نمی تواند از این اتهام مبرا باشد. همچنین نمی تواند واقعیت های پشت این مشكل را رد كند چرا كه نشریات خود
سازمان قتل یكی از قربانی ها را توصیف كرده است. قتل او را به عنوان اعدام انقلابی ارائه كرده بودند. در ایام حول و حوش ژوئن 1963 هیچ چیز اتفاقی نبود. در آن زمان بود كه شاه دستور سركوبی بزرگ اپوزیسیون را صادر كرده بود. "از ابتدای مبارزه مسلحانه، مجاهدین یاد 3 ژوئن 1963 را گرامی داشته اند و با اعدام و حذف دشمنان مردم- یعنی عوامل و مدافعان رژیم شاه و اربابان امپریالیستش- آن را زنده نگه می دارند. در روز قبل از سالگرد 3 ژوئن 1963 یعنی 2 ژوئن 1973- مجاهدین خلق یكی از عوامل جنایتكار امپریالیسم امریكایی در ایران را اعدام كرد. این سازمان اعدام انقلابی سرهنگ هاوكینز، كه مردم قهرمان ویتنام را قتل عام نموده بود، را صورت داد." (71)


حال كه به نظر می رسد زمان تصفیه
حساب فرارسیده است، ظاهرا این نگاه پیروزمندانه دردسر ساز می باشد. یك بار دیگر سازمان مسعود رجوی تلاش می كند با بازی گیج كننده حقیقت را مخدوش كند. آن ها سعی می كنند تقصیر این جنایات را بر گردن مخالفت های سیاسی – كه در دهه 70 در سازمانشان بوجود آمد- بیندازند.


"
مجاهدین مسئول اعمالی كه به نام آن ها صورت گرفته نیستند. منظورمان افرادی است كه آیه قرآنی را از آرم مجاهدین خلق ایران برداشته اند... آقای رجوی، در زندان، استفاده از نام مجاهدین توسط این گروه ماركسیستی را محكوم كرد. وی،‌با تاكید بر دكترین اسلامی، تفاوت های بین مجاهدین و این گروه (كه سرانجام با تغییر نام به پیكار خودش را آشكار كرد) را به روشنی نشان داد." (72)


باز هم در اینجا، با استفاده از تصادف ساده تاریخ ها، می توانیم ببینیم كه مجاهدین خلق سال های 1973 تا 1975 همان جنبشی است كه مسعود رجوی از درون سلولش آن را هدایت می كرد. حتی اگر قرار بود نقش "وكیل مدافع شیطان" را بازی كنیم و از توصیفات پر از ابهام مجاهدین حمایت نمائیم (كه از آن ها برای متهم كردن رقبا/ رفقای خودشان استفاده می كنند)، بایستی توجه داشت كه شقاق و دودستگی بعد از این جنایات و در سال 1973 بوجود آمد. مسعود رجوی باید حداقل جواب قتل برنامه ریزی شده سرهنگ لوئیس ال. هاوكینز- افسر نظامی و مشاور رژیم امپریالیستی و شهروند امریكایی را بدهد. در حال شرایط تخفیف وجود ندارد. آن ها مسئولت این قتل را به صورت آشكار قبول كردند.

منابع


64
- نگاه كنید به :احمدقریشی و داریوش زاهدی

65- نگاه كنید به Democracy Betrayed

66. Iraq: manifestation d’exiles iranens a Washington, l’Agence telegraphique Suisse (ATS) ، 20 آوریل 2003

67- نگاه كنید به احمدقریشی و داریوش زاهدی

68- . Abou Abbas dans les filets des Etats-Unis، TF1، 16 آوریل 2003
69- نگاه كنید به وزارت خارجه ایالات متحده

70- . Response a l’histoire، محمد رضا پهلوی، پاریس، 1979-1980

71- A propos de l’operation militaire du 3 juin 1973، مجاهد، 4 ژوئن 1980
72- نگاه كنید به Democracy Betrayed

 

ــ لینک به  معرفی و اهمیت کتاب " کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک "

ــ لینک به قسمت اول

ــ لینک به قسمت دوم

ــ لینک به قسمت سوم

ــ لینک به قسمت چهارم

ــ لینک به قسمت پنجم

ــ لینک به قسمت ششم

ــ لینک به قسمت هفتم

ــ لینک به قسمت هشتم و نهم

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد