_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

چنگال عنکبوت

17.12.2007

میترا یوسفی

کلمه ی مستهجن « ج… » در ادبیات هولناک رجوی ها را، اخیرا شنیدیم. نه این که طرف براستی شاعریست، ونه این که اراجیف فرقه نشینان جایی خریدار دارد. ( شاید هم آگاهانه با هرزه درایی، به جلب توجهی می کوشند). به هرحال اگر علیرغم بی فرهنگی سخیف و خوفناک شان تاکنون، برای کسی اسباب تعجب شود، برای گسسته گان حیرتی نمی آفریند، بلکه مدرکی برصحت روشنگری هاست.

کلمه یی که با حرف « ج» شروع می شود را، رجاله های رجوی از اعضا و گرفتاران خودی در خانه های عنکبوتی شان از حوالی پاریس تا بیابان های عراق، شروع کرده اند. وقتی « ع. ع. ط » به یک بانوی ناراضی « ج… » خطاب کرد و یا وقتی رجاله ی دیگری بانویی را که به تله ی « دو ماه » از آمریکا به عراق کشانیدند و پس از « دو سال » می خواست برود، آشکارا و رو در رو « خ…» خطاب کرد. مثل « ک…. » که مدام به زن هاشان می گفتند و از قبیل. نویسنده ی خوش دست و بانوی آزاده « نادره افشاری»، هنوز پای از بساط شان نکشیده، درستون ارگان رسمی مجاهد، لقب « پ…. » گرفت و چنان با قلم بر دشمن زبون تاخت که رجوی مجبور به عذرخواهی گشت.

مثل وقتی که بچه ی چهار- پنج ساله ی بی مادر را به « مُ….. » دستگاه شان ( ساختمان مثلا مدرسه شان موسوم به « زائریان» در حوالی پاریس ) کشاندند تا طفل معصوم « گُ.. » بخورد. زیرا که جهت گریز از تنبیه، برای پوشانیدن اشتباهی گفته بود « گُ.. » خوردم.

مثل وقتی که بدنبال طلاق اجباری، هرزنی باید شوهرش را « ملعون » خطاب می کرد و در عوض زن ها « عفریته » شدند و معترض به طعنه زدم: « … با این همه ملعون و عفریته می خواستید به ایران بروید؟!» و آری، یکی از همان عفریته هاشان، مهناز شهنازی هم از دهان آلوده اش کلام « قرشمال» برآمد که شایسته ی بی فرهنگی رهبرش بود و تا آن زمان، مگر در داستان های مخصوص « صادق هدایت » جایی نشنیده و نخوانده بودم.

آری، پس هرزه درایی ها فقط آن نبود که به قول خودشان نثار رژیم و دیگر مخالف شان می کردند. جهت ایجاد رعب و خفقان، ابایی از تقدیم آن به خودی هم نداشتند.

تا آنجا که از فحاشی آشکاررژیم و برای خودشیرینی نزد قدرت ها، و از فحاشی های مخفیانه ی درونی، زبان افعی تا بدامان خبرنگار بی تعارف سوئدی هم رسید که حمیت و غیرت انسانی اش ازگزارش دیپلمات آمریکایی در مورد زنان گرفتار در چنگال رجوی، بجوش آمد و ناگهان وحوش!( در ترس از جوابگویی به گوینده ) زنجیر اروپایی! پاره کرده و از هر طرف بجانب خبرنگار شرافتمند و دلسوز پارس کردند. حتی آن ضعیفه یی که هرطور بود جان نحیف خویشتن، به شانس و به اقبال از عقرب های بیابانی به غنیمت آسایش و آرامش کانادایی برده است.

دریغااز فرط ضعف، غیرت زندگی آزاد و تنها نداشته و برجاه طلبی توسری خورده اش در بیابان عراقی و یا خانه ی بدنام حوالی پاریس، با لقب « شاعری» در کانادا، مرحم موقتی گذاشته اند تا بر دیگران ایراد آن کند که خود از عهده اش برنیامد. فیاعجبا عجبا، از رجوی ها و حامیان کذایی شان!

به هرحال هشدار! هیچ دوست و موافق و همرهی، گمان نکند که از رشته های موهن عنکبوت به پاس نیکی ها و گذشت هایی که نثار کرده، درامان خواهد ماند. .به اندک چرخشی، « ج »، « ک » و « گ » نصیبش خواهد شد. مثل « مرجان » بازگشته به خویشتن، عاقل و قهرمان که به تصور قتل رسیدن! او را بینه ی مریم شان خواندند، فرشته کردند و به آسمان بردند و از حقد خبر حیات و درآغوش کشیدن دیگربار فرزندانش، به فغان آمده و شریرانه واژه های خیانت و جنایت بر او چسباندند.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد