_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

کتاب کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک

قسمت سیزدهم

17.12.2007

مولف: آنتونی گسلر

مترجم : آر. فورشتنزر

منبع :Mojahedin.ws

 

فصل دوازدهم/بهای ائتلاف

 

رهبر مجاهدین خلق اعتراف می كند كه حتی با شیطان نیز متحد خواهد شد.

 

ژان گوئیراس، خبرنگار لوموند، به خاطر می آورد:

 

"یك روز،‌ از او درباره ائتلافش با عراقی ها ‌كه درحال جنگ با كشورش (ایران) بودند، سئوال كردم. بدون تامل پاسخ داد كه "لنین با آلمانها متحد شد، درحالی كه با كشورش روسیه می جنگیدند".

 

مجاهدین خلق ایران در تعهدشان نسبت به عراق پیش تر هم می روند، چرا كه به عنوان خائنان به ایران و در ضمن به عنوان نیروهای حامی صدام عمل می كنند. ارتباطاتی كه مجاهدین خلق را به صدام متصل می كنند اسرار آشكار هستند. اما، رجوی و پیروانش وقتی سعی نمی كنند این ارتباطات را رد كنند، آن را به حداقل می رسانند:

 

"مجاهدین فقط به دنبال آن چیزی بودند كه عراق از نظر جغرافیایی به آن ها عرضه می كرد، ‌منطقه ای با دسترسی به كشورشان كه می توانستند شورش مردم را مهیا كنند و راه را برای سقوط دیكتاتوری تاریخی هموار نمایند." (104)

 

مجاهدین وقتی با یك سئوال مشكل ساز روبرو می شوند، همیشه به یكی از تاكتیك های همیشگی شان متوسل می شوند. یا غرض ورزی را علت می دانند، ‌و می گویند كه سئوال از آن ها بازی رژیم ایران است، یا از زبانی استفاده می كنند كه بعدا به دقت آن را بررسی خواهیم كرد. علیرغم همه این چیزها، امروزه دیگر نمی توانند هركسی را فریب دهند. از هنگام سقوط حامی شان، اطلاعات بیش تری فاش می شود، و همگی از این واكنش ها پشتیبانی می كنند. لیبراسیون می گوید:

 

"این جنبش با صدام حسین در ارتباط است و رجوی برایش كارهای كثیفی انجام داده تا اجازه اقامت بگیرد. (105)

 

مسئله شانس

 

جنگ شدید بین ایران و عراق از 1980 تا 1988 به طول انجامید. مجاهدین خلق ایران فكر می كردند كه این جنگ می تواند به آن ها در رسیدن به قدرت كمك كند. اما، آن ها كه سعی می كردند به عنوان نجات دهندگان كشورشان ظاهر شوند، كوشش می نمودند كه حقایق درباره تعهدات سیاسی و نظامی شان را مخفی كنند. آن ها، كه در هر دو طرف بازی می كردند، در تاریخ 13 مارس 1983 یك طرح صلح را به نام خودشان ارائه كردند. البته، شورای ملی مقاومت هیچ اختیارنامه ای - به جز آنچه خودش به خودش داده بود- نداشت. مجاهدین خلق ایران نوشت:

 

"شورای ملی مقاومت ایران اعلام می كند كه معاهده 1975 (پیمان الجزایر) و مرز زمینی و آبی قید شده در آن را مبنای صلح پایدار و عادلانه بین دو كشور می داند."

 

 اما توضیح نداد كه اختیار برای اتخاذ چنین تصمیمی را از كجا آورده است. (106) كاملا روشن است كه آنان هیچ مشروعیتی ندارند و نداشته اند. و به خاطر داشته باشید كه جنگ به زحمت خطرناكی برای صدام حسین تبدیل شده بود و سعی می كرد هرچه زودتر به آن پایان بدهد. دیكتاتور بغداد نیز از هر وسیله ای برای پایان دادن به دشمنی ها استفاده می كرد و خواستار صلح بود، اما از كسانی كه مدیونش بودند به منظور ایجاد مشكل برای دشمن ایرانی اش استفاده می نمود. چرا كه به گفته هفته نامه جیون افریك:

 

"صدام حسین قبل از هر چیزی اهداف جنگش را رسما تغییر داده است. هدف ضمیمه كردن شط العرب (حتی اگر دیگر آرزوهایش را مخفی كند) احتمالا در زمانی پیروزی رعدآسا را توجیه می كرد. برای ادامه نامحدود به جنگ، به اهداف وسیع تری نیاز بود: بنابراین رئیس جمهور عراق اعلام كرد كه در صدد سرنگون كردن رژیم تهران، به منظور تجزیه ایران به گروه های ملی متفاوتش، است." (107)

 

در این زمینه، مشاركت مجاهدین خلق ایران از خدمت به عنوان صحنه آرا و متظاهر كننده فراتر می رود. مسعود رجوی و ارتش آزادیبخش اش با كشور خود می جنگند و تهران مجبور می شود با این مزاحم برخورد كرده و نیروهایش را به جای قبلی شان برگرداند. این سربازان می توانستند بین شكست و پیروزی تمایز ایجاد كنند. پل بالتا می گوید:

 

"درست است كه ده ها هزار پیش مرگ حزب دموكراتیك كردستان ایران به رهبری عبدالرحمان قاسملو، دو هزار كموله ماركسیست- لنینیست و هزاران چریك مجاهدین خلق از زمان آغاز تنش، در بسیج كردن 15000 سرباز ایرانی موفق شدند." (108)

 

خائنان به ملت

 

در بحبوحه این جریانات، مجاهدین توافق صلحی را با بغداد به امضا رساندند- باز هم فقط به نام خودشان- و در بیانیه ای كه در 1 آوریل 1984، از سربازان خواستند كه از عوامل رژیم جنگ طلب اطاعت نكنند، جنگ را متوقف كرده و به نیروهای مقاومت بپیوندند." (109) این درخواست برای ترك خدمت درحالی صورت می گرفت كه ملت ایران همه عناصر جامعه را بسیج كرده و با تمام قوا با تجاوز گر می جنگید. برای آنها، نجات دادن یك رژیم مطرح نبود،‌ بلكه جانفشانی برای بقای تاریخ فرهنگ هزاران ساله پارسی برایشان اهمیت داشت. اگر خیلی از افراد جوان این را وسیله ای برای بیان عقیده مذهبی شان می دانستند، خیلی های دیگر هم بودند كه آن را راهی برای جنگ در راه بقای پارسی علیه تازی می دیدند. این تنشی بود كه در طول تاریخ در فواصل زمانی صورت گرفته بود. این ضربه كوچك به مردم ایران، كه مجاهدین ادعا می كردند مظهرشان هستند، تاثیر بسیار بدی بر مجاهدین خلق گذاشت. آن ها توجیهی نداشتند. از هنگامی كه آن ها نمایش جدیدی از عملیات هایشان در قلب ایران را بازكرده ، و مانند ستون پنجم دشمن به نظر می رسیدند، موضوع همین بود. مجاهدین،‌ كه آشكارا نقشی را كه ستاد فرماندهی عراق به آنان واگذار كرده بود اجرا می كردند، تمام سعی خود را به كار گرفتند تا در كشور خودشان بی ثباتی خطرناكی را به وجود بیاورند. آن های سعی می كردند فضای ترس و نگرانی بیافرینند تا رژیم حریف را متزلزل نمایند. درعمل، این استراتژی برای كمك به كشور دشمن در شكست دادن هم میهنان خودشان بود. آن ها به ایرانی هایی مانند خودشان خیانت می كردند، ایرانی هایی كه برای دفاع از كشورشان كشته می شدند. لو اكسپرس می گوید:

 

"دور از شط العرب، یك جبهه دیگر- كه مثل همان جبهه برای رژیم ایران خطرناك است- درحال بسیج كردن بخش عظیمی از نیروهای مبارز می باشد: جنگ چریكی شهری. در خط مقدم این نبرد مجاهدین خلق قرار دارد." (110)

 

در چارچوب جنگ، مثل همیشه، غیرنظامیان بی گناه بها را پرداخت كردند. در مناطق پشت جبهه، زندگی روزانه برای غیرمبارزان سخت می شد. پل بالتا در آنچه به عنوان یكی از مستندترین آثار درباره این موضوع شناخته شده، می نویسد:

 

"5 مارس 1985. جنگ برای شهرها آغاز می شود. حملات به مراكز شهری قبلا هم رخ داده اند، اما به صورت پراكنده. اختلاف این بار در شدت و وسعت حملات، ویژگی سیستماتیك بودنشان و مدت زمانشان است. عراق، با آغاز این بمباران ها می خواهد تهران را بار دیگر به مذاكره وادار كند. عراق غیرنظامیان را هدف قرار می دهد تا مردم را وادار كند به رهبرانشان فشار بیاورند." (111)

 

اما ایران نیز واكنش نشان داد، و بغداد خیلی زود توسط راكت های زمین به زمین بمباران شد. باردیگر، صدام حسین با تلفات پرهزینه روبرو شد. وی، بدون این كه رویش كم شود، تلاش می كرد كه مانور را متوقف نماید. رجوی با تلاش برای بهبود بخشیدن به چهره صدام در ایران- كشوری كه مدتها بود عقیده به رجوی در آن از بین رفته بود- به كمك صدام حسین آمد. وی ادعا می كند كه صدام سه بار سعی كرد كه به توافق برسد. بنابراین مجاهدین خلق توقف موقت بمباران شهرهای ایران را پیروزی رهبر خودشان می دانند. مجاهدین خودش را متقاعد می كند كه:

 

"حمله به شهرها برای مردم ایران غیرقابل تحمل شده بود. مداخله رجوی به توقف موقت حملات عراق منجر شد. این كار باعث نجات جان هزاران ایرانی شد و تقدیرهای فراوانی از جانب رهبر مقاومت را به همراه داشت." (112)

 

اما شرایط واقعا برای صدام حسین غیرقابل تحمل بود. استراتژی او داشت به ضرر خودش تمام می شد. عراق تهاجمی كه خود صدام شروع كرده بود را متوقف كرد. علاوه بر این، دیكتاتور بغداد به امید به دست آوردن زمان، خیلی راحت آتش بس برقرار می كرد. بنابراین، از درخواست شاهزاده سعودالفیصل، وزیر امورخارجه سعودی، استقبال كرد. در تاریخ 18 می 1985،‌ او خواستار تعلیق حملات شده بود. این مدت چندان دوام نیاورد: در تاریخ 25 می، راكت ها مجددا حركت مرگبارشان را آغاز كردند. صدام حسین،‌ برای صلح با ایران، حاضر به قبول شكست نبود. او به صلح نیاز داشت. به گفته پل بالتا، در پایان مارس 1985، "نماینده عراق در سازمان ملل متحد، ریاض القیسی، استفاده از سلاح های شیمیایی توسط كشورش را تكذیب كرد، اما گفت كه تا رسیدن به صلح جنگ تمام عیاری را دنبال خواهیم كرد". آقای خمینی، كه همیشه جنگ تحمیلی را رد می كرد، اكنون از پذیرش صلح تحمیلی خودداری می كرد".وی می گفت: "این نوع صلح از جنگ بدتر است." در حقیقت ایران درخواست شورای امنیت، كه از هردو طرف خواسته بود جنگ را متوقف كنند، در 18 جولای 1988، قطعنامه 598، كه باعث صلح می شد، را پذیرفت. مجاهدین خلق در حمایت از رژیم عراق پرچمش را به اهتزاز درآورد: "وادار به نوشیدن جام زهر صلح شد..." (113) وقتی دبیركل سازمان ملل، خاویر پرز دكوئیار، در 10 دسامبر 1990 درگزارشی اعلام كرد كه "بغداد مسئول آغاز جنگ ایران - عراق در سال 1980" می باشد، تهران حداقل یك پیروزی اخلاقی را در جامعه جهانی كسب كرد.

 

نیز در خارج از كشور

 

در صحنه بین المللی، مجاهدین خلق علیه كشورشان كار می كردند. آن ها با بی اعتبار خواندن خط مشی های تهران، ایران را به طولانی كردن بی مورد جنگ متهم می نمودند. مثل همیشه، آن ها سعی می كردند در ازای صلح اعتبار به دست بیاورند. در این زمینه، آن ها در اموری كه هیچ كنترلی بر آن نداشتند برای خود نقش قائل بودند. و با این حال بازهم ادعای پیروزی و موفقیت داشتند. آن ها ادعا می كردند:‌ "تلاش عظیم مقاومت ایران علیه رژیم جنگ طلب نتیجه داده است." در سطح عملیات های نظامی، آنان هیچ موفقیتی كسب نكردند. آن ها برای دشمنانشان آزار دهنده بودند. در حقیقت، مجاهدین هیچ تاثیری بر روند وقایع نداشت. از سوی دیگر، آن ها با كسب حمایت مالی، تجهیزاتی و تاسیساتی از بغداد بهره می بردند. از ابتدا، صدام حسین درباره چهارچوب عمل آنان تصمیم گرفته بود و هرگاه كه می دید دست پرورده هایش در رسیدن به اهدافی كه برایشان تعیین شده بود شكست می خوردند نا امید می شد.

 

"ما به همه جنبش های ناسیونالیست و ملیت های مختلف كمك می كنیم تا رژیم ارتجاعی و غیرقابل اعتماد در ایران را سرنگون كنند."  این جمله از یكی از سخرانی های صدام، كه در تاریخ 12 آوریل 1981 در لا سوئیس منتشر شده، اهداف و ابزاری كه بعثی های بغداد از آن استفاده می كردند را به روشنی نشان می دهد. مجاهدین خلق، با استفاده از ساختارهایش در خارج، و نیز اعضایش كه پناهندگان سراسر جهان بودند، ماشین تبلیغاتی شان را شدیدا فعال كردند. از آنجا كه تجربه لابی كردن داشتند،‌ به موفقیت هایی رسیدند. آن ها كه به فن بستوه آوردن تصمیم گیران پایبند بودند، فهرست هایی از اسامی كسانی كه گفته می شد از آن ها حمایت می كنند را تهیه كردند. آن ها با تحت فشار قرار دادن قانونگذاران با توجیهات سودجویانه شان، توانستند ژست های حمایت آمیزی را، به عنوان حمایت واقعی امضاكنندگان از خودشان، به دست آورند. در واقع سیاستمداران هرگز حرفه خودشان را برای مجاهدین خلق، كه درك مبهمی از آن دارند، به خطر نمی اندازند. بنابراین جای تعجبی ندارد كه خاطر نشان كنیم خارج از دوایر سیاسی فرا چپ، هیچ كس مقاومت ایران را نمی شناسد. با این حال مجاهدین باز هم به اسناد خودشان معتقد هستند. آن ها ارائه این اسناد برای فراهم كردن پشتیبانی از مشروعیت شان را مورد ستایش قرار می دهند. طی جنگ ایران و عراق، مجاهدین خلق، به گفته خودشان، خودشان را برای هدایت مردم در اعتراض به تهران بسیج كردند. آن ها، برای نشان دادن محكومیت آقای خمینی - به نفع صدام حسین- او را در حمله به ایران مقصر نشان دادند. مجاهدین خلق فقط از دستوراتی كه میزبانش به آنان می داد پیروی می كردند. آن ها در بیانیه شان گفتند كه "121 حزب، صنف تجاری، اتحادیه و مجمع در 57 كشور بیانیه ای جهانی در محكومیت رژیم ایران امضا كرده اند." (115) این ها شیوه های قهرآمیزی برای جعل دادخواست ها بودند، ‌فنی كه بطور كامل توسط رهبری تهیه شده بود. این روش های كلاسیك فرا چپ در فصل بعدی بررسی خواهند شد.


پرده فرو می افتد

 

واقعیت امروزی برای 5000، كم تر یا بیشتر، از سربازان ارتش آزادیبخش لذتی ندارد. آن ها مجبور شدند تسلیم نیروهای امریكایی شوند، كه وارد عراق شده و به استبداد صدام حسین خاتمه بخشیدند. آسوشیتد پرس در تاریخ 11 می 2003 اعلام كرد:

 

"ارتش امریكا اعلام كرد كه مجاهدین خلق كه در تصرف نیروهای امریكایی هستند روز شنبه با تحویل دادن سلاح هایشان موافقت كردند. این توافق در بعقوبه، 70 كیلومتری شمالشرق بغداد،‌ حاصل شد. ... سال ها مجاهدین خلق ایران حملاتی را با حمایت صدام حسین و از داخل خاك عراق علیه رژیم اسلامی در تهران انجام می داد."

 

اما اگر رویكرد امریكا گاهی مبهم و حتی تناقض آمیز است، بیانیه های دولت جمهوریخواه جورج بوش هیچ جایی برای سوء تعبیر ندارند. می توانیم این واقعیت را در گزارش های مطبوعات بین المللی ببینیم. بوچر سخنگوی وزارت خارجه امریكا می گوید:

 

"ما قصد داریم به فعالیت های تروریستی و نظامی مجاهدین خلق در عراق پایان بدهیم." وی افزود كه "واشنگتن می خواهد عراق، كه از این تشكیلات فعال علیه تهران در زمان صدام حسین حمایت می كرد، دیگر منبع تروریسم نباشد." (117)

 

با گزارش خبرنگار ویژه لوموند كه تسلیم شدن اردوگاه اشرف را شاهد بوده، پرده ها فرو افتادند:

 

"یك گردان پیاده نظام، با 30 تانك، در مقابل ورودی این پایگاه بزرگ نظامی كه مقر اصلی مجاهدین خلق بود، مستقر شده است. در 11 ماه می، نیروی نظامی آن ها درعراق دیگر به عنوان نیروی جنگی وجود نخواهد داشت. نگهبانان اردوگاه، با مسلسل های روسی شان، مثل بازیگرانی هستند كه فیلمنامه فیلمی كه درحال تهیه است را نخوانده اند... ن ها نه زندانی جنگی، بلكه بازداشتی، محسوب می شوند. این پایانی است برای مجموعه ای كه به مجاهدین خلق- كه ادعا می كند ارتش 50000 نفری دارد- امكان می داد به مرزها و شهرهای ایران حمله كنند." (118)

 

این شكست سخت بود و سقوط جبران ناپذیر می نمود. خود مجاهدین اعتراف كرده بودند كه : "بدون یك نیروی نظامی سازمان یافته، مقاومت تاثیر چندانی نخواهد داشت." اما در زمان بیان این جملات تصور نمی كردند كه 10 سال بعد، میلیشایشان خلع سلاح شده و وجود نخواهد داشت. (119) جاهدین خلق نیروی ضربتی اش را از دست داده است. این یك رسوایی واقعی است چرا كه ، بدون شاخه نظامی، آن ها به فضای سیاسی محدود می شوند. آن ها تلاش خواهند كرد كه خودشان را به آمدن روزهای خوب آینده متقاعد كنند. آخر، تاریخی كه آن ها ارائه می كنند، به گفته خودشان، به آینده همراه با پیروزی منتهی خواهد شد. مجاهدین، كه مبارزه و دكترین شان را بر ارتش آزادیبخش ملی مبتنی كرده بودند، حتی اگر بتواند فقط حملات تروریستی جزیی انجام بدهد، باید هر نوع كسب قدرت در تهران را فراموش كند. واقعیت این است كه حتی اگر بخت به یاریشان می آمد و فرصت به دست گرفتن قدرت در تهران را پیدا می كردند، مجبور به حفظ آن بودند. و این امر مستلزم محافظت از پیروزی شان بود. مائو می گوید:

 

"ارتش آزادیبخش خلق همیشه یك نیروی مبارز باقی خواهد ماند. حتی بعد از پیروزی در مقیاس ملی، طی دوره تاریخی كه طبقات در كشورما سركوب نشوند و در زمانی كه سیستم امپریالیست به زندگی در دنیا ادامه می دهد، ارتش ما همچنان نیروی جنگی باقی خواهد ماند. سوء تعبیر یا تردیدی در این باره نباید وجود داشته باشد." (120)

 

از این چشم انداز، مجاهدین خلق كلا با عمل مسلحانه اش شناسایی می شود و حتی در نظر می گیرد كه:

 

"داشتن یك نیروی نظامی سازمان یافته و مسلح یك پیش شرط اساسی برای همه جنبش های مقاومت است. در نتیجه، انتقاد از مقاومت ایران برای داشتن ارتش در مرز ایران-عراق، در حقیقت، تلاشی است برای بی اعتبار كردن خود مقاومت." (121)

 

برگشت به واقعیت واقعا دشوار است.

 

در سطح نظامی، حذف گروه های كماندویی مجاهدین خلق كه حملات در ایران را انجام می دادند، در طول حذف رژیم طالبان در افغانستان، دومین پیروزی ائتلاف بین المللی علیه تروریسم محسوب می شود. اما با دانش موجود درباره جنگ انقلابی، عادت گروه به كار مخفی، ستیزه جویان بیشمار تعلیم دیده آماده به خدمت در غرب، و نیز شبكه های همدست در فراچپ، مجاهدین هنوز به شكست اعتراف نمی كند. آن ها هنوز در تلاش برای نامگذاری كردن جمهوری اسلامی دموكراتیك ایران خودشان (البته از نوع فرعی) سلاح های هولناك دارند. این نوع بی رمق كردن افكار و عقاید، كه همیشه خیلی دیر كشف می شود، باید با تشخیص اهداف شرورانه ای كه در جهت شان خدمت می كند خیلی سریع تر شناسایی گردد.

 

منابع

 

104. “Democracy Betrayed”, op. cit.
105. Christophe Ayad, op. cit.
106. “Democracy Betrayed”, op. cit.
107. “Iraq-Iran- Un seul gagnant: Israel”- by Marcel Peju- Jeune Afrique, 26 November 1980
108. Paul Balta, op. cit., Paris, 1987
109. “Democracy Betrayed”, op. cit.
110. Jacques Buob and Christian Hoche, L’Express, 22 January 1982.
111. Paul Balta, op. cit., Paris, 1987
112. “Democracy Betrayed”, op. cit.
113. Paul Balta, op. cit., Paris, 1987
114. “L’Iran a la croisee des chemins”- Analysis published on the website of Institut de strategie compare, 2002
115. “Democracy Betrayed”, op. cit.
116.
“Iraq: les opposants iraniens des Moudjahidin du people deposent les armes”- Associated press (AP), 11 May 2003
117. “Washington veut neutralizer les Moudjahidin du people en Irak” –l’Agence Telegraphique Suisse (ATS), 11 May 2003
118. “Les Moudjahidin du people iraniens deposent les armes en vertu d’un “accord” avec les Americains”- by Erich Inciyan- Le Monde, 13 May 2003
119.
“Democracy Betrayed”, op. cit.
120. “Report of the second plenum of the Central Committee elected by the VIIth congress of Chinese Communist Party”, Selected Works of Mao Tse Tung, vol.
IV
121. “Democracy Betrayed”, op. cit.

 

ــ لینک به  معرفی و اهمیت کتاب " کالبدشکافی یک جریان ایدئولوژیک "

ــ لینک به قسمت اول

ــ لینک به قسمت دوم

ــ لینک به قسمت سوم

ــ لینک به قسمت چهارم

ــ لینک به قسمت پنجم

ــ لینک به قسمت ششم

ــ لینک به قسمت هفتم

ــ لینک به قسمت هشتم و نهم

ــ لینک به قسمت دهم

ــ لینک به قسمت یازدهم

ــ لینک به قسمت دوازدهم

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد