_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

جهان پهلوان تختی

داستان کوتاهی از رضا اسدی

به مناسبت چهلمین سالگرد در گذشت تختی

 

07.01.2008

رضا اسدی ـ سایت پرواز

 بهار بسيار زيبا و دلنشينی بود. هر روز يك مسابقه واليبال سازماندهی ميشد. آخرين درس در ساعت چهار تمام و سپس مسابقه در حيات مدرسه شروع شد. اوّل بايد مشخص ميشد كه تيم كدام دبستان اوّلين رتبه را در منطقه بدست ميآورد. سپس برنده های هر منطقه برای بدست آوردن رتبه اوّل پايتخت مسابقه ميدادند.

مسابقه هيجان انگيزی بود وحيات مدرسه پر از دانش آموزان و والدينشان بود. من كوتاه ترين بازيكن بودم.اگرچه بقيه هم، هم سنّ و سال خودم بودند امّا آنقدر قدشان بلند بود كه بزرگسال بنظر ميرسيدند. ما خيلی خوب بازی كرديم. بهمين دليل هم برنده شديم. بعضی وقتها بعد از مسابقه بين تيمها و هوادارانشان نزاع ميشد. علاوه بر مسابقه در دعوا هم ما برنده بوديم. اين بدان دليل بود كه ما يك همشاگردی قوی و پر جراًتی داشتيم. فاميلی او مشهدی آقا بود. جسماً او دو بار عريض و بلندتر از بقيه بود. علاوه بر زيركی از قدرت جسمی فوق العاده ای برخوردار و در منطقه هم شناخته شده بود. او از جمله دوستان خوب من بود.

وقتی كه مسابقه تمام شد صدای او را شنيدم كه ميگفت: عجله كن پسر، مگر يادت رفته كه امشب چه خبر است؟ بجنب، وگرنه بموقع نميرسيم. جهان پهلوان تختی امشب از مسابقات جام جهانی كشتی باز ميگردد. صدبار بتو گفتم كه واليبال را ول كن و به كشتی بچسب. اگر بحرف من گوش ميدادی، نه اينكه اينطور كوتوله نميماندی بلكه در آينده پهلوانی مثل تختی ميشدی.

نه تنها تختی بعنوان بهترين كشتی گير در ميان ملّت ما شهرت داشت بلكه او يك منادی برای مردم مستمند محسوب ميشد. او يك انسان صادق بود. در هر فاجعه ايكه در كشور ما رخ ميداد – مثل زلزله – قادر بود كه پول و لوازم زندگی قابل توجّهی جمع آوری كند. تختی در خيابانی زندگی ميكرد كه من و مشهدی آقا سكنی داشتيم.

در تمام كشور و پايتخت جشن مفصّلی گرفته شد. خيابانها چراغانی شده و كاملاً روشن بودند. محلّه ما خيلی شلوغ بود. همه منتظر ورود تختی بودند.

بناگهان مشهدی آقا به هوا پريد و فرياد كشيد: درود بر تختی قهرمان.

 تختی با لبخند معروفش و با حركت دست به ابراز احساسات مردم جواب ميداد.

مشهدی آقا با هيجان باور نكردنی گفت: من آرزو و تلاش ميكنم كه در آينده مثل او بشوم.

چند سال بعد يك مسابقه بسيار مهمّ در بزرگترين و مشهورترين ورزشگاه پايتخت برگزار شد. برادر شاه رئيس فدراسيون ورزشی بود. هزاران تماشاچی منتظر شروع مسابقه بودند. وقتی كه برادر ديكتاتور وارد شد، هيچكس از جا نجنبيد. بمحض اينكه تختی وارد شد، تمامی تماشاچی ها بپا خواستند و همراه با كف زدن ممتد، يكصدا فرياد ميزدند: درود بر جهان پهلوان تختی، درود بر جهان پهلوان تختی.

بعد از مدتی شنيدم كه تختی در يك هتل خودكشی كرده. اين خود كشی نه تنها مورد تاًئيد مردم قرار نگرفت بلكه او تا ابد در تاريخ كشور ما با عنوان ” جهان پهلوان تختی “ ثبت شده است.

مشهدی اقا چندين بار در مسابقات جهانی كشتی شركت كرد امّا بعد ها او را نديدم و چيزی راجع باو نشنيدم.

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد