_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

فیلسوف در جستجوی هدف هستی

10.01.2008

لاله انبلی

فیلسوف در جستجوی هدف هستی .

6 سال ممنوعیت برای یکسال فیلسوف دولتی بودن

هایدگر، میان چپق دهقانان جنوب آلمان و جلسات دانشگاههای ایران

Martin Heidegger 1889 1976

Berlen83@web.de   

 

 چون هایدگر، فیلسوف آلمانی، یکسال عضو حزب نازی  بود، بعداز پایان جنگ جهانی دوم، فرانسویان اورا به 6 سال اخراج از دانشگاه محکوم نمودند. طرفداران بعدی هایدگر مدعی هستند که او به ادامه تحقیق پیرامون "هدف هستی" درتاریخ 2500 ساله غرب ادامه داد ونشان داد که این سئوال غیرقابل جواب است و فیلسوفان باید ازجایی دیگر درفلسفه آغازنمایند. هایدگر ازطریق دریدا، فیلسوف فرانسوی به کشورهای جهان سوم و آمریکا، درنیمه دوم قرن بیست معرفی شده بود. احتمالا تحصیل کردههای ایرانی درفرانسه وآمریکا، و مترجمین ایرانی آثاردریدا، هایدگر راازطریق او به خوانندگان ایرانی معرفی نمودند. درآلمان فقط آدرنو بود که توانست هایدگر راازفضای فرهنگی آنجابیرون کند، ودر فرانسه، هایدگر توانست خوانندگان آثارسارترراازآن خودنماید. هایدگربعداز پایان جنگ جهانی دوم، درفرانسه مخصوصا درمیان پسامدرنها به مشهوریت رسید. ادعامیشود که پیرامون هیچ فیلسوف قرن بیست به اندازه هایدگر مطلب نوشته نشده است؛ یعنی رقمی بیش از 2000 عنوان .

   مهمترین آثار هایدگر درباره موضوع هستی شناسی و معنی زندگی نوشته شده اند. وی خواهان بازگشت به ادامه بحث هستی شناسی پیش از تالس بود. اوهمچون ارسطو میخواست که شاخه هستی شناسی فلسفه را به پایان برساند. کوششهای هستی شناسی هایدگررا به اهمیت زحمات ارسطو و کانت بحساب می آورند. برای آشنایی باتاریخ هستی شناسی غرب، او می بایست به مطالعه فلسفه آرکائیک یونان باستان نیزمی پرداخت. هایدگر همچون کانت یکباردیگر به مبارزه ای غول آسا به بحث هستی شناسی پرداخت . وی میگفت که انسان فقط دررابطه با هستی شناسی قابل فهم ودرک است. فلسفه غرب ازطریق فیلسوفان یونانی چون افلاتون و ارسطو بصورت متافیزیک خودراباهدف هستی مشغول نموده بود. هایدگر فلسفه خودرا خلاف سارتر هومانیستی نمیدانست چون اودرفلسفه از هستی شناسی حرف میزند و نه از انسانشناسی. هایدگر مدعی بود که تاریخ فلسفه غرب اززمان افلاتون و ارسطو بحث هستی شناسی رااغلب فراموش کرده است. گرچه محققین هایدگر رایکی از نمایندگان فلسفه اگزیستنسیالیستی میدانند، اوفلسفه خودرامناسب این عنوان نمیدانست،و اگزیستنسیالیسم فلسفی خودرا هستی شناسی بنیادین نام نهاد.

   ازجمله آثار هایدگر: هستی وزمان- مقدمه ای برمتافیزیک- درمیان راه،بسوی زبان- پیرامون نیچه وآثارش- درباره ماهیت حقیقت- زیباشناسی وپوچ گرایی مدرن- هنر،علم،وفلسفه نزد هگل وهلدرلین- درسهای افلاتون پیرامون حقیقت- کانت و مسئله متافیزیک- متافیزیک چیست؟- نامه ای درباره انسانگرایی- تفکر یعنی چه؟- هویت و اختلاف- ناکتیک و بازگشت- پیرامون موضوع تفکر- و هرالکلیت، هستند.

     افکارونظرات هایدگردرباره زبان، زبانشناسی مدرن را تحت تعثیرخودقرارداده اند. هایدگرغیرازفلسفه،دربعضی دیگرازشاخه های علوم انسانی مانند: ادبیات،حقوق، الاهیات، و تعلیم و تربیت، ازنظرروش شناسی به شناخت های جدیدی رسید. اویکی ازمهمترین فیلسوفان قرن بیست بود که روی جریانات فلسفی دیگر مانند : پدید شناسی، تفسیر، وجودشناسی، مارکسیسم، ساختارگرایی، و پسامدرن، ازخودتعثیربجاگذاشته است. غیرازکوششهای هستی شناسی،مقوله موردنظر دیگراو،حقیقت شناسی بود. منتقدین چپ، هایدگر راپایه گذار اگزیستنسیالیسم امریالیستی ویکی ازنظریه پردازان جاده صاف کن فاشیسم نام نهادند!، آنها هستی شناسی هایدگر را متهم میکنند که برپایه تصمیم برای مرگ و ارده برای بقدرت رسیدن، تئوریزه شده بود. هایدگر میگفت که هومانیسم معمولا نوعی متافیزیک، و متافیزیک یعنی روبرتافتن ازهستی است. ادعای دیگر هایدگر این بود که نوشت، فلسفه نمی تواند تعثیرمستقیمی روی شرایط فعلی جهان داشته باشد و فقط یک خدا میتواند بشررا نجات دهد!. چون هایدگر پرسشهایی ماورای وجود یک خدا طرح مینماید، گروههایی اورا آته ایست نیز نامیده اند . او واژه یونانی حقیقت را " آشکارنمودن " ترجمه کرده بود و میگفت که ماهیت حقیقت، حقیقت ماهیت نیزاست. هایدگر هومانیسم خودرا که ورای بحث های فلسفی است،برای انسان آرام بخش بشمار می آورد. آته ایسم فلسفی هایدگر درآنجاست که میگفت، فلسفه باید سکولارباشدف چون فقط در آته ایسم شرایط فلسفه گری وجود دارد. سرانجام در بعضی محافل اگزیستنسیالیسم یا هومانیسم پسامتافیزیک و آته ایستی اوجانشینی برای متافیزیک سنتی شد.

  هایدگر غیراز روش پدیده شناسی هوسرل، درجوانی تحت تعثیر فلسفه نوکانتی جنوب غربی آلمان بوده است . اوهستی شناسی واقعی را فقط دردوران پیش از سقراط درزمان هراکلیت و پارمیندس و نزد شاعرانی مانند هلدرلین میدید. او هلدرلین،شاعرآلمانی را شاعرشاعران نام نهاد واعتراف نمود که درجوانی ازنظرادبی تحت تعثیر: داستایوسکی، نیچه و کیرکگارد بوده است ولی بعدها خودراباشاعرانی مانند: تراکل، گئورکه، و ریلکه نیز مشغول نموده است . هایدگر،آغازتفکراروپایی پیرامون زبان رادرهراکلیت وهلدرلین میدید. وی خلاف عقلگرایی کانت نشان داد که فلسفه نمیتواند راه مطمئنی برای علم باشد. ازجمله متفکران تحت تعثیر هایدگر ازجریانات مختلف فلسفی: گادامر، سارتر، یاسپرز، لوکاچ، مارکوزه، دریدا، فوکو، لیوتار، و اسلویتکه هستند. برای هایدگر اهمیت مارکسیسم درتمایل آن به تاریخ بود گرچه او ماتریالیسم را یک فرم متافیزیک میدانست!. او چون تفکررا نوعی عمل میدانست، از فعالیت و مبارزات سیاسی سارتر و مارکس فاصله گرفت. گفته میشود که راه هایدگر درفلسفه همیشه بااین خطر روبرو است که انسان به گمراهی کشیده شود. درک پاره ای ازآثار هایدگر بدلیل زبان پیچیده و معماآمیزشان بسیارمشکل است. یاسپرز زبان هایدگر را فریب عمیق فکری نام نهاد و به نقل از یک دانشجو می نویسد که زبان هایدگر پیچیده است،چون او چیزی برای گفتن ندارد، وچون حرفی برای گفتن ندارد، موضوعات جالبی رامطرح می نماید!، و ر.رورتی، فیلسوف آمریکایی نوشته بود که : هایدگر یک فیلسوف کبیر،نازی و منافق اروپایی قرن بیست بود، یعنی مغزی بزرگ ولی آدمی بی شخصیت!، و بااشاره به نظرات کیرکگارد گفته شده است که هایدگر مهمترین متفکر سکوت درفلسفه عصر جدید بوده است .

   هایدگر رادرردیف کلاسیک های فیلسوفان زبان نیزبحساب می آورند. اوگفته بود که ریشه زبان درسکوت بوده، و زبان میتواند خانه هستی یا وطن وجود باشد. هایدگرمدعی بود که شعر،زبان آغازین مردم ابتدایی بوده است. اوساده گی و تفاهم فهم فلسفی را خودکشی فلسفی نامیده بود. هایدگر پیرامون هنر مینویسد که آن، جایی است برای افکار فلسفی است، وهنر، حقیقتی است که دراثربجا گذاشته میشود، چون نقش یک اثر هنری درآن است که جهان را توضیح دهد یا روشن نماید و یک اثرهنری فقط یک وسیله برای شناخت عینی نیست، به این دلیل فرقی نمی کند که انسان خودرا بایک اثرادبی ویا اثر فلسفی برای درک یک دوره مشغول نماید، چون اغلب تصاویر و استعارهها برای روشن شدن یک موضوع بیشترکمک میکنند تایک سری ازمفاهیم تعریف شده مشخص. اوتفکردرزیرنورهستی گرایی را عمل بحساب می آورد. حقیقت درنظر هایدگر یک هستی علنی شده است یعنی حقیقت، هستی مخفی شده راآشکار مینماید. درنطر هایدگر فلسفه مدرن بعدازشکست متافیزیک درجستجوی نزدیکی به هنر می باشد.

  هایدگر مینویسد که تجربه بنیادین انسان درزندگی،ترس است، یعنی ترس ازشدن، ترس ازمرگ وفقدان خود، و انسان به درون جهانی پرت شده که درآن ترس اززندگی وترس ازمرگ حاکم است، مرگ و نیستی، چادرهستی شده اند.بودن یعنی میان مرگ و لرزیدن درزندگی،انسان بجای هستی ، تحت تعثیر شدن قرارگرفته است، به این دلیل علم و تکنیک ابزارمسلط برجهان گردیده اند. 

  هایدگر بدلیل اتهام هواداری ازفاشیسم، درپایان عمرکوشید تا نشان دهد که ازافکارقبلی خودفاصله گرفته است. او با کوششهای زیادتوانست درخارج ازآلمان یعنی در: فرانسه،آمریکا،ایتالیا و اسپانیا خوانندگان بیشماری بیابد. امروزه در ژاپن حتا "سن"بودیستها ازجمله هواداران آثاراو شده اند. درنیمه دوم قرن گذشته،بعدارپایان جنگ جهانی دوم، هایدگر در رابطه با فضای فلسفی فرانسه دست به سه فعالیت زد: اول اینکه کوشید تا هواداری موقت خودازفاشیسم را به فراموشی بسپارد، دوم اینکه سکوی پرتابی درکشور همسایه برای معروفیت جهانی خودبیابد، و سوم اینکه نظرخوانندگان سارتر را به آثارخود جلب نماید.

   مارتین هایدگر بین سالهای 1889-1976 درجنوب غربی آلمان زندگی نمود. او ازخانواده ای تهیدست با ریشه دهقانی برخاسته بود. پدرش کارهای مسکاری کلیسای محل راانجام میداد. اودرآغاز قراربود که روحانی مسیحی شود، و سرانجام بعداز اخراج از دانشگاه، کلبه ای چوبی در میان جنگلهای جنوب خرید وغالب اوقات خودرا درآنجا درمیان دهقانان گذراند . وی مینویسد که عصرها بعدازپایان کار با روستائیان ملاقات میکرد که اغلب ساکت به دور هم جمع میشدند و درسکوت خستگی کار، هرکدام مشغول لذت چپق کشی خود میشد!.

 

مطالب در ارتباط:

ــ کودک یاغی ادبیات اتریش ( علی امینی )

ــ صلح طلب دانمارکی ( الهام رفیع زاده )

ــ داروین اسکاتلندی، جویس ایرلندی ( آذر سلطانی )

ــ دوران کودکی ام بدون ادبیات کودکان! ( آرام بختیاری )

ــ ویکتور هوگو ،و جدا ناپذیری ادبیات از سیاست ( روسیا روشن )

ــ غرب به یاد دوره رمانتیک افتاده است ( سارا ارمنی )

ــ معرفی نامزدان هفتمین دوره‌ی جایزه‌ی گلشیری ( مهیندخت قهاری )

ــ صلح جوی سوییسی، چارلز آلبرت گوبات ( الهام رفیع زاده )

ــ ۳۰ سال انتظار برای چاپ کتابی از فریدون آدمیت ( الیاس احمدی )

ــ خاطرات عاشقانه‌ی یک گدا ( نوشین شاهرخی )

ــ داستایوسکی ، و زوال شخصیت انسان دراسارت ( علی سلطانی )

ــ سقوط فرهنگ، نشانه زوال حكومت بود؟ ( آتوسا سلطان زاده )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد