_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

www.iran-ghalam.de

بچه ها گل با کلاشینکوف های زورکی ـ خاطرات سفر از تورنتو تا بغداد .

قسمت ششم

بابا م بابای مسعود را در می آورد

 

 

11.01.2008

محمد محمدی ـ وبلاگ طعمه

http://toeme.blogfa.com/

بابام هر روز دنبال کار سمیه هست .یک عراقی را هم پیدا کرده اند که آدم خوبی است و فارسی بلد است . روزی 10 دلار بهش می دن برای آنان کارهای مترجمی را  می کند . چند تا حسن هم این کار دارد .. اولا بدلیل اینکه آنها زبان عربی بلد نیستند تاکسی ها دولا پهنا حساب می کنند و همینطور مغازه های غذا فروشی . با این ترتیب هم کا ربابا اینا  راه می افته هم کار آن عراقی خوب.

 

بابام با اینکه عربی بلد نیست انگلیسی هم در حد راه افتادن کارش بلد هست ولی همانطور که آن موقع که برای سازمان کار می کرد و در لس آنجلس از این دادگاه به ان دادگاه برای کار سازمان می رفت . حالا بعد از اینکه مجاهدین انها را با اسلحه زده بودند و می خواستند بدزدنشان جدی تر دنبال کار سمیه هست . امروز تونسته بود با دکتر فاضل شبیری از مشاوران بلند پایه امنیتی عراق در منطقه سبز ملاقات  کند.

البته اسم ها یاد نمی ماند . هر کدام هم چها رتا اسم دارند.

 

این ملاقات در پی مصا حبه و مستند تلویزیون العراقیه در مورد سمیه انجام شده بود که امروز پخش شد.  .

بابا م به دادگاه عراق بخاطر ضرب و شتم مجاهدین شکایت کرده است . این مجاهدین کم دارند می تونستند خیلی راحت مسوله سمیه را حل کنند ولی همش دوست دارن از راه سخت برن. برای خودشان هم داستان میسازند و آنوقت یک نفر مانند پدرم مصطفی محمدی که آهنگر هم بوده است به مانند کاوه آهنگر ِ خودش وو مادرم با تلاش  و  بدو بدو هایش تمامی دستگاه مجاهدین را بهم می ریزه . تا حال و ی توانسته با مادرم 4 تا وزیر عراقی را ملاقات کند و قصه پر غصه  سمیه را برا ی آ نها تعریف کرده است . 

هفته گذشته هم  برنامه ای ترتیب داده بود تا چند تا خبرنگار  برن دم اشرف و با سمیه خودشان مصاحبه کنند که مسولان سفارت آمریکاو کانادا به وی توصیه کردند اینکا ر را  نکند.و وی فعلا منصرف شده است .

 

اگر همه کسانی که در اشرف هستند و می خواهند بیان بیرون و خانواده هایشان مثل بابام دنبال کارشان بودند کار مجاهدین به اینجا نرسیده بود که هر کسی را که بچه اش و یازنش را می خواد بگن مزدوری .

وقتی مجاهدین  کم بیارن میگن مزدور. توی قرار گاه هم هر وقت کسی با سازمان گیر می داد می گفتند طرف جاسوس هست باهاش حرف نزنی ها .

 

اتصال به رهبری در کانادا

 

 البته در این مدت 3 ماهی که مامان نیست از بس غذای بیرون خوردیم مردیم .  تما م قیمت های مخصوص تمامی رستورانها را می دانیم . مک دونالد -بر گر کینک -

پیتزاهات . اما   دیروز صبح چیزی توی خونه نبود نو ن خشک را آب زدم خوردم یاد دوران بعد از جنگ و بمبارانها در علوی  افتادم . خیلی حالم گرفته شد . یکی از بچه ها از نروژ تماس گرفت دوستان میلیشیا  بد جوری بلاتکیلف هستند بعد از ۶ سال آتل و باطل و بلا تکیلف . عراق به آنها

پناهندگی  داده  ولی ترکیه آنها را راه نمی ده.

امروز

تصمیم گرفتم با دوستام جمعه  بریم آبشار نیاگارا. حقوق این هفته را فردا می گیرم  تا کمی از فشار های فوق العاده  روحی نا شی از بی معرفتی  مجاهدین روی من و خانواده ام دور شوم .  یک اتاق روی آبشار گرفتم برای دو شب  50 دلار . مفت .  با جکوزی و تخت خواب کوئین سایز. می روم تاانقلاب  ایدئو لوژی کنم . چون اشلش در من آمده پایئن .

 

اوایل که آمده بودم کانادا فکر می کردم با قول رئیس جمهورشدن می شه به وصال یار رسید .  هول بودم تا قولی را بکه به دوستان داده بودم ادا کنم . سر موقع داستانش را می گم .  ما که یا د گرفته بودیم  باید دور بزنیم و آنجه راکه فمر میکنیم بر زبان نیاریم  به خاکی می زدیم . تا اینکه یک دختره  کانادائی گفت   مملی . کانادا جمهوری نیست که قول ریاست جمهوریش را به من میدی  گفت ببین اگر دوست نداشتم با تو بیرون نمی آمدم . بعد ازآن یاد گرفتم که راستش را بگم و نه تنها  ضرری نکرده ام بلکه  در مراحل  انقلاب ایدئولوژیک کاملا حل د ررهبری شده ام و الان کاملا مسعود را و خواهر مریم را می فهم. .

 

بنابر این چند روزی در خدمتتان نیستم . بر گشتم از من نخواهید که برایتان در غسل هفتگی شرکت کنم و مانند ارتش جزئیات را برایتان بگم.

چون من به هیچ غسلی باور ندارم . غسل هفتگی مجاهدین و یا غسل ارتماسی رژیمی .

 برا ی آنانکه در با غ نیستند بگم تمامی مردان مجاهد بایستی در نشست های هفتگی در قرار کاه های سازمان شرکت می کردند و د ر ان هر گونه خواب و رویا و فکر کردن در مورد زن را باید جلوی 100 نفر آدم از می گفتیم .  اقا خیلی از چیزها را که بلد نبودیم یاد گرفتیم .  آقا خیلی سه بود .  عوضش این نقطه قوتی در مردان مجاهد است که در یک نگاه می توانند تمامی جزییات زنان را به خاطر بسپارند .

و نکته دیگر هم  بی رودرواسی بودن با دختران هست .  چون بعضی از دوستان مسیحی می رن کلیسا از پشت یک پنجره بند های جنسی را می گن . ما علنا می گفتیم دیگه خیالی نیست . .

 

لب آبشا ر و خمره شراب و یاربا وفا به یاد همه بچه های گل اشرف منظورم میلیشا ها خواهم بود . امیدوارم همه زدوتر کارتان درست بشه بیان با هم خاطرات علوی را کنا ر آبشار با کباب زنده کنیم .

 

 

مطالب در ارتباط:

ـ خاطرات محمد محمدی ـ سفر از تورنتو تا بغداد ـ سخنی با دوستان و بازدید کنندگان ( قسمت پنجم )

ــ خاطرات محمد محمدی ـ سفر از تورنتو تا بغداد ـ سفر تاریخ ساز به آمریکا ( قسمت چهارم )

ــ خاطرات محمد محمدی ـ سفر از تورنتو تا بغداد ـ چی فکر می کردیم چی شد ؟ رفتن به عراق ( قسمت سوم )

ــ سینا نیاز به کمک داره - هر کس می تونه کمک کنه

ــ وبلاگ طعمه آغاز بکار کرد ـ خاطرات سفر از تورنتو تا بغداد ـ گریه ها و خنده ها. لحظه ها و معرفت ها برای جوانان

ــ  اعتراف گیری فرقه مجاهدین از سمیه محمدی علیه پدرش

ــ طرح ربودن محمدی ها در عراق توسط گروه رجوی با دخالت نیروهای آمریکائی و دستگیری آنان خنثی شد

ــ یک مجتمع شکنجه در عراق پیدا شد

ــ گروه های تروریستی می گویند گزارش نهادهای اطلاعاتی امریکا درباره ی ایران غلط است

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد