_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon-ghalam@iran.de

www.iran-ghalam.de

وقتی مهندس ریاضیدان ، فیلسوف شود

25.01.2008

آتوسا سلطانی

Asolt@web.de

Ludwig Wittgenstein 1889-1951

اهدافی کبیربا زبانی معلول .

وقتی مهندس ریاضیدان ، فیلسوف شود.

  دریک دیالوگ کوتاه میان ویتگنشتاین فیلسوف اتریشی ، و راسل ، فیلسوف انگلیسی ، پرسش زیر مطرح میشود :

ویتگنشتاین : فکر نمی کنید که من دیوانه باشم ؟

راسل        : چرا ما باید آنرا بدانیم ؟

ویتگنشتاین : چون اگرچنین باشد ، خلبان خواهم شد-، و اگر چنین نباشد ، فیلسوف خواهم گردید !

    لودویگ ویتگنشتاین ، مهندس و ریاضیدان اتریشی ، یکی از مهمترین نمایندگان فلسفه تحلیلی است که درقرن بیست درکشورهای انگلیسی زبان مطرح شد. دراین فلسفه ، منطق وزبان در مرکز تحقیقات فکری قرارگرفتند. او فیلسوف زبان نیز بشمار می آید، چون زبان مهمترین موضوع فلسفه بورژوازی درقرن بیست بود. وی میگفت که تمام فلسفه ها فلسفه زبان هستند و مشکلات و سوء تفاهم های فلسفی معمولا در رابطه بازبان هستند. درنظراو مرزهای زبان انسان، مرزهای جهان او نیزهستند. اومدعی بود که نتایج فلسفی، جملات فلسفی نیستند بلکه روشن کردن و توضیح دادن جملات بکاربرده، میباشند، وهدف فلسفه توضیح منطقی افکاراست چون فلسفه آموزش نیست بلکه عمل است. درفلسفه او اشاره به سوء تفاهم منطق زبان نیز میگردد .

  درنظر او واژهها فقط در رابطه باجملات، معنی میدهند و زبان لباسی است برای افکار انسان . او مینویسد، چیزی را که میتوان نشان داد ، نمیتوان بیان نمود و مسایلی مانند موضوعات عرفانی را نمیتوان باکمک زبان ابرازکرد، و جمله فرم منطقی واقعیت رانشان میدهد، نه تنها تصویر، مدلی است از واقعیت، بلکه جمله نیز مدلی است ازآن. و زبان پدیده ای است طبیعی که نیاز به رگی فلسفی دارد .و آنچه قابل گفتن باشد، میتوان بطورساده و واضح بیان کرد، ودرباره چیزی که نتوان حرفی زد، بهتراست که سکوت گردد؛ مخصوصا درباره موضوعاتی مانند: معنی زندگی، اخلاق، زیبایی شناسی، و عرفان . او میگفت تنها درعلوم تجربی میتوان جملات معنی دار نوشت، و چون مرز زبان، مرز جهان است، مسایل متافیزیک وعرفان را نمیتوان باکمک زبان بیان نمود، یعنی غیرقابل گفتن ها را نمیتوان بیان کرد،و منبع اکثرمشکلات فلسفی درزبان قرار دارند، چون کلمات برای فیلسوف، وسایل کارهستند که بیانات زبانی راباکمک آنان اظهارمی نماید، و بیشتر مسایل و پرسشهای فلسفی بدلیل کمبود تفاهم برای نقش زبان،بوجود می آیند. درنظر او موضوعات فلسفی راباید ازطریق تجزیه و تحلیل زبانی حل نمود. و معنی واهمیت یک واژه ازطریق استفاده آن اظهار میشود. راسل مدعی بود که فلسفه "منطق تحلیلی" درانگلستان ازطریق ویتگنشتاین تحت تعثیرقرار گرفته ،گرچه او خودتحت تعثیر محفل فلسفی وین بود. ویتگنشتاین بعدها از منطق روگرداند و بسوی تحلیل زبانی رفت، به این سبب تعثیراو روی فلسفه زبانی حتاامروزه قابل توجه است.

  هردوشاخه فلسفه تحلیلی یعنی : فلسفه زبان ایده آل؛ باکمک آثار راسل و کارناپ – و فلسفه زبان روزمره؛باکمک آثار آوستین و سرال، متکی به نظرات ویتگنشتاین بودند ؛ اولی متکی به کتاب "بحثی فلسفی منطقی"، و دومی به کتاب " تحقیقات فلسفی " ویتگنشتاین بناشده اند. آثاردیگر ویتگنشتاین،غیرازفلسفه، روی علومی مانند :زبانشناسی، روانشناسی، هنرشناسی ، و الاهیات تعثیرگذاشته اند. ویتگنشتاین خودرا نه تنها بافرم های جدید منطق فلسفه،بلکه باموضوعات ترس و رنج انسان به رهبری نظری نیچه و شوپنهاور نیز مشغول بود. اودرجوانی تحت تعثیرافکار نیچه و شوپنهاور و جریان رمانتیک آلمان بود. راسل مینویسد که اودرآغاز مثالی برای یک نوع نبوغ کامل بود. گرچه ویتگنشتاین درنوجوانی همکلاسی هیتلر بود، باروی کارآمدن نازیها او بدلیل یهودی بودن به انگلستان فرارنمود و تبعه آنجاشد. ادیبان زیادی همچون: توماس برنهارد، پیتر هنرکه، و اینگبرگ باخمن، متکی به تئوری " گفتن و نشان دادن " ویتگنشتاین بودند. خانم باخمن بااشاره به ویتگنشتاین میگفت که :ادبیات ، هنری است که در آن نقش " چیزهایی را که نمیشود گفت، باید نشان داد "، اهمیت خاصی دارد. ویتگنشتاین بااشاره به داستایوسکی که میگفت ، کسی خوشبخت است که هدف هستی راارضاء نماید ، نوشت که : تنها زندگی خوشبخت و سعادتمند،یک زندگی واقعی است. راسل درپایان؛ چون ویتگنشتاین درکتاب دومش، نظرات آمده درکتاب اول خودرا رد نمود، به شگفت آمد.. پوپر بااشاره به ویتگنشتاین مینویسد ،اگرتنهاوظیفه فیلسوف اشاره به مشکلات فلسفی و سوء استفاده زبانی باشد، اورا نمیتوان فیلسوف نامید. پوپر جملات فلسفی ویتگنشتاین را "شبه جملاتی بی معنی" نام نهاد. ویتگنشتاین غیراز نیچه و شوپنهاور زیر تعثیر راسل ،فرگه و تولستوی نیزبود. منقدین چپ، ویتگنشتاین را غیراز فیلسوف و منطق دان، نماینده مثبت گرایی نو(پوزیویتیسم نو) میدانند که روی تحول منطق ریاضی مدرن تعثیرمهمی ازخود بجاگذاشته است .

   حال تصورش را بنمایید،متفکری درعمرش دوکتاب مینویسد ؛ درکتاب اولی نظراتی را مطرح مینماید ودرکتاب دوم کوشش مینماید تابه رد نظرات آمده درآن کتاب بپردازد. کتاب اول مورد نظر،کتاب "بحثی منطقی فلسفی" ویتگنشتاین است که درآن نه تنها درباره متطق،بحث میشود بلکه اوبه چگونه جملات،جهان را به تصویر میکشانند،اشاره میکند. این کتاب را مانیفست اتم گرایی کلاسیک منطقی نیز نامیده اند. درآن کتاب، فلسفه به انتقاداز زبان تبدیل میگردد، وزبان یک تصویر منطقی ازجهان میشود. درآنجا در رابطه با بی دقتی های زبانی،هشدار فلسفی داده میشود. این کتاب را میتوان پیرامون زبان و ماهیت جهان دانست. ویتگنشتاین دراین کتاب به پایان فلسفه غرب اشاره میکند، چون درنظر او تمام مسایل فلسفی متکی به سوء تفاهم منطق زبان انسان هستند. غیرازموضوع زبان، درآن کتاب به : موضوعات زندگی، معنی زندگی، اخلاق و زیبا شناسی، نیزاشاره میشود. اودرآنجا میکوشد تامرز میان  جملات معنی دار و جملات پوچ و بی معنی رانشان دهد، یعنی میان مسایل قابل گفتنی و موضوعات نگفتنی. این کتاب بعدها روی ادبیات و هنر نیز تعثیرمهمی داشت . اززبان نشراین کتاب، تجزیه و تحلیل زبانی،بخش مهمی از وظایف مرکزی فلسفه مدرن شده است. این کتاب درپایان بعدازنشرکتاب دوم،برای ویتگنشتاین فقط ارزش تاریخی داشت و نه علمی. کتاب 80 صفحه ای (بحثی فلسفی منطقی) که بصورت جملات قصار گردآوری ،نوشته شد، سالها نتوانست ناشری برای چاپ بیابد تا سرانجام با کمک راسل آن کتاب منتشرشد. این کتاب راامروزه گاهی مانیفست مثبت گرایان (پوزیویتیست ها ) نیزنام نهاده اند.

 همانطور که اشاره شد کتاب دوم ویتگنشتاین یعنی (تحقیقات فلسفی منطقی) اشاره ای است عظیم به اشتباهات نظری درکتاب اول او. اودراین کتاب به انتقاد از کتاب اول خود میپردازد، ودرحالیکه درکتاب اول اواحترام خاصی برای فلسفه قائل بود،درکتاب دوم،فلسفه را یک رشته روشنفکری شکست خورده نام نهاد. این کتاب اشاره ای نیز به زبان عامیانه می نماید .درآنجا او موضوع فلسفه را مبارزه با سوء تفاهم زبانی میداند. سه کتاب دیگر ویتگنشتاین : کتاب آبی، کتاب قهوه ای، و درسهایی درباره زیباشناسی، روانشناسی، و دین هستند.

  درنظر ویتگنشتاین چون بیشتر مشکلات فلسفی دراثر بی دقتی زبانی بوجود می آیند، بایدزبانی را کشف نمود که نتوان باآن مزخرفات فلسفی! را مطرح کرد. اومیگوید که اکثر نوشته های فیلسوفان، نه غلط، بلکه پوچ و بی معنی هستند، چون آنان دنبال پرسشهایی میروند که از قبل میدانند که هیچگاه برایشان جوابی نخواهند یافت. ویتگنشتاین به رد یک زبان شخصی میپردازد چون زبان درنظر اووسیله ای است اجتماعی. به عقیده او جملاتی، معنی دارهستند که چیزی را تصویرکنند. اوفیلسوف رایک روان-درمان نیزمیداند چون فیلسوف، سئوالات و مسایل رامانند یک بیماری مورد توجه قرارمیدهد، فلسفه ازاین طریق یک نوع کوشش برای درمان انسان سرگردان میشود. اومیپرسد،آیافلسفه اززبان سوء استفاده می نماید؟، چون فلسفه ازآغاز متکی به سوء استفاده اززبان بوده است، ولی توانایی مهم فلسفه ،این است که بی معنی بودن خودرا ثابت کند. درنظراو روش درست فلسفی این است که انسان چیزی نگوید، یعنی درباره چیزهایی که نمیتوان حرف زد؛ به غیراز پیرامون علوم تجربی، باید ساکت ماند. درپایان او نه تنها به رد اتم گرایی منطقی پرداخت بلکه به انکار تصوراینکه "زبان تصویری است ازجهان" نیزاعتراف نمود.

    درجایی دیگر ویتگنشتاین مدعی شد که زبان،تصویرواقعیات جهان است و زبان میتواند جهان را تصویر کند. طبق این "نظریه تصویر"، ساختارجهان و ساختار زبان، یکی هستند، و باید میان گفتن و نشان دادن باکمک زبان،فرق باشد. اوسالها به ایده آلیزه نمودن منطق نیز پرداخت و مینویسد که منطق، درس و آموزش نیست، بلکه آینه تصویر جهان است. ویتگنشتاین درپایان عمر ازعلم منطق بسوی علم هستی شناسی در جهان تمایل پیدا کرده بود.

 

مطالب در ارتباط:

ــ رمان‌های جنایی آلمانی در صدر لیست کتاب‌های پرفروش جهان

ــ آشنایی با فیلسوف معاصر آلمانی آکسل هونِت Axel Honneth 

ــ یادی از یک شاعر رمانتیک غرب ( آذر سلطانی )

ــ سارتر ؛ فلسفه از طریق ادبیات

ــ ۳۰ سال انتظار برای چاپ کتابی از فریدون آدمیت ( الیاس احمدی )

ــ خاطرات عاشقانه‌ی یک گدا

ــ داستایوسکی ، و زوال شخصیت انسان دراسارت

ــ سقوط فرهنگ، نشانه زوال حكومت بود ؟

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد