_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

"ايران مخفي" و ارتباط با آمريکا
 

گری سیک

28.11.2006

با وجود شکاف سياسي موجود بين آمريکا و ايران، دو طرف به دفعات سعي کرده اند با يکديگر ارتباط برقرار کنند. از زمان خاتمه گروگانگيري در سال 1981، دو طرف متخاصم حداقل نه بار سعي کرده اند تا مذاکرات از سرگرفته شود. اولين تلاش آمريکا – اسرائيل در سال 1985 بود [که به ايران – کنترا معروف شد]؛ و آخرين آنها در ماه مه 2006 بود که وزير امور خارجه، خانم رايس پيشنهاد مذاکره مستقيم و مشروط را ارائه کرد. در اين ميان مي توان به تلاشهاي رسمي در دولتهاي جرج بوش اول و بيل کلينتون، همکاري مابين ايران و آمريکا در حمله به افغانستان در سال 2001، و اخيرا سه پيام مقامات ارشد ايراني در ارتباط با موضوع اتمي اشاره کرد. در کنار آن يک "مسير دوم" شامل مذاکرات غيررسمي بين مقامات سابق ايران و آمريکا هم به همراه شايعات ملاقاتهاي مخفي هميشه وجود داشته است.

با وجود آنکه تمامي اين تلاشهاي به شکست انجاميده، خود اين واقعيت که بسياري از مقامات دو کشور موقعيت خود را براي آن به خطر انداخته اند نشان دهنده اهميت برقراري ارتباط بين ايران و آمريکاست. ايران و آمريکا دو قدرت موثر منطقه نفت خيز خليج فارس هستند. براي درک اين موضوع لازم نيست دست به دامن متخصصان فن استراتژي همچون فن کلازويتس بشويم.

آقاي ري تکيه، کارشناس ارشد در شوراي روابط خارجي، در کتاب جديد خود سعي ميکند تا خطاهاي سياستمداران غربي در مورد ايران را آشکار سازد. کتاب "ايران مخفي- معما و قدرت در جمهوري اسلامي" به پرسشهايي ميپردازد که مقامات و مردم عادي در غرب را به اشتباه انداخته است: آيا ايران از حق خود در معاهده منع گسترش براي ساخت بمب اتمي بهره برداري مي کند؟ آيا ايران حملات تروريستي به اسرائيل را از طريق عوامل خود در لبنان و اراضي فلسطيني کنترل مي نمايد؟ آيا رئيس جمهور ايران محمود احمدي نژاد، با همه گفتارهاي تند و آتشين خود، واقعا اداره کشور را در اختيار دارد؟ اگر نه، پس چه کسي همه کاره است؟ سياستها در ايران چگونه تنظيم مي شود؟ تکيه کتاب خود را خيلي قبل از حمله حزب الله به اسرائيل نوشته است، اما وقايع اخير نياز به ديدگاههاي او را بيشتر آشکار ميسازد.

ايران در نوع خود بي نظير است. ايران کشوري غير عرب در خاورميانه است با تاريخ و فرهنگي قديمي و يک نظام سياسي ممتاز و تنها حکومت ديني شيعه در جهان. هم رژيمي انقلابي دارد و هم جامعه اي بشدت سنتي و محافظه کار، و نظام تصميم گيري آن متکي به ائتلافهاي متغير در ميان مراکز قدرت رقيب است. ايران را به سادگي نميتوان با ابزارهاي سياسي غربي تحليل کرد. تکيه، که يکي از دست اندرکاران محافل سياست گزاري واشنگتن و خود از تباري ايراني است، به دنبال ابهام زدايي از معماي ايراني در نزد مخاطبان غربي است. مقدمه کتاب او عنوان "در مورد ايران اشتباه نکنيد" را دارد و با جمله "ايران را درست بشناسيد" خاتمه مييابد. فصلهاي ديگر کتاب به بررسي تاريخ سياسي ايران و تغيير نقش آن در منطقه، رابطه ايران و آمريکا، تروريسم و اهميت 11 سپتامبر براي ايران، برنامه اتمي ايران، پيامدهاي حمله آمريکا به عراق براي ايران، و رابطه ايران با اسرائيل ميپردازد.

تکيه موضوع را بدون تعصب حاکم بر مباحث سياسي در باره ايران [و بدون بکارگيري کلماتي که در نوشته هاي داخلي واشنگتن بکار ميرود] بررسي ميکند. لحن کلام او تشريحي است تا احساسي. اگر دستور کاري داشته باشد بيشتر ارتقاء تعقل واقعگراست- بر خلاف بعضي از ايدئولوگ هاي چپ يا راست.

نگرشي معقول

"دولت جمهوري اسلامي، از ابتداي تولدش در ميان مراکز قدرت رقيب تقسيم شد، مراکزي که بشدت در مورد مفهوم حاکميت سياسي اختلاف نظر داشتند." با اين همه حتي اگر مقامات آمريکا بر سر اين موضوع که ايران امروز با عراق صدام حسين و کره شمالي کيم جونگ ايل تفاوت دارد، توافق داشته باشند، باز هم قادر نيستند دچار اين وسوسه نشوند که با ايران همانند يک موجوديت واحد، مستبد و شيطاني رفتار کنند. تکيه، هيچيک از دولتهاي آمريکا را مسئول اين اشتباه حساب تکراري نميداند، بلکه بنظر او اين اشتباه ناشي از يک درک غلط است که از زمان ايجاد جمهوري اسلامي سياست گزاران آمريکايي را به گمراهي کشانده است. حتي اگر شيطان نمايي دشمنان تاکتيکي معمول در سياست بين المللي باشد، يک چنين کلام غيرمسئولانه ميتواند هزينه سياستهاي غيرموثر را بالا ببرد.

تکيه ترديدي ندارد که ايران دستخوش تغيير خواهد شد. تکيه در کتاب خود مينويسد: "جمعيت پيچيده و جوان ايران را نه ميتوان با اميتازات سوري راضي نگه داشت و نه با اعمال فشارميتوان آنها را ساکت کرد". اما بنظر او تغيير از درون ساختار ايران و با سرعت خودش پيش خواهد آمد. قدرتهاي خارجي که مايلند جريان اصلاحات را شکل بدهند و به آن سرعت ببخشند، بايد بدانند که تقاضاي تغيير رژيم باعث رانده شدن عوامل داخلي خواهد شد و آنان را به صورت عوامل امپرياليسم جلوه خواهد داد و نيروهاي ارتجاع به بهانه امنيت ملي آنها را سرکوب خواهند نمود.

تکيه به روشني نشان ميدهد که اعلام ايران به عنوان محور شرارت [در کنار عراق و کره شمالي]از طرف پرزيدنت بوش و طرح تغيير رژيم تهران نتايجي عکس ببار آورد. اين برچسب ممکن است به گوش آمريکائيان، آن هم در اوان حمله به صدام، خوش آمده باشد، اما ضربه اي سنگين به آناني بود که در ايران براي آزاديهاي سياسي مبارزه ميکردند. بوش محور شرارت را در ژانويه 2002، زماني مطرح کرد که آمريکا و ايران اولين همکاري موفقيت آميز مشترک خود را در برپا کردن حکومت حامد کرزاي در افغانستان به انجام رساندند؛ اولين همکاري مشترک موفقيت آميز پس از انقلاب اسلامي. در آن زمان دولت اصلاح طلب محمد خاتمي در حال مبارزه با مخالفان تندروي خود براي حفظ قدرت بود. گرچه شکست خاتمي در ايران بخاطر عوامل متعددي، و از جمله رهبري سازشکار خود او بود، اما رد اقدامات اصلاح طلبانه او از طرف واشنگتن در شکست او موثر بود، به ويژه با توجه به سخنان آتشين احمدي نژاد که به پسند روز تبديل شد.

چهارده ماه از زمان اعلام محور شرارت تا ايستادن بوش بر عرشه ناو آبراهام لينکلن در ماه مه 2003، دوران غرور بيش از حد در سياست خارجي آمريکا بود. واشنگتن رژيم هاي استبدادي در افغانستان و عراق را، به سرعت و با تلفات جاني اندک، از ميان برده بود. طرفداران استفاده از نيروي نظامي آمريکا براي دگرگون سازي چهره خاورميانه آشکارا به بحث در باره هدف بعدي که ايران يا سوريه بود ميپرداختند. در ميان خوشامدگوييها، مقامات اندکي در آمريکا علاقمند به پيشنهاد ايران براي مذاکره مستقيم بودند. بنا به گفته مقامات رسمي و حتي وزير امور خارجه خانم رايس، نه تنها به پيامها توجهي نشد، بلکه حتي سفير سوييس در ايران که سفارتش حافظ منافع آمريکا در ايران بود، بخاطر ارائه اين پيشنهادها مورد انتقاد شديد قرار گرفت که گويا با اين کار از حدود اختياراتش فراتر رفته است.

به هرجاي خاورميانه امروزي که نگاه ميکنيد شبح ايران همچون داستان مکبث گسترده شده است. به گونه اي ناخواسته، حمله نظامي آمريکا به افغانستان و عراق باعث تقويت ايران شد زيرا دو دشمن قوي آن کشور، طالبان و صدام، از ميان رفتند. و براي اولين بار در تاريخ اکثريت شيعه عراق، که بسيار بيشتر از سنيان آن کشور به ايران علاقمند هستند، به قدرت رسيدند. در نتيجه ايران در کشمکش خود با غرب بر سر برنامه اتمي جسورتر شد و در مناقشه اسرائيل و فلسطينيان به اظهار نظر پرداخت.

توازني جديد

اين رويدادها به همراه اتحاد قديم ايران با حاکمان علوي سوريه، به اين گمان دامن زده که آمريکا برنامه اي مخفي براي جايگزين کردن متحدان قدمي سني مذهب خود – حاکمان مصر، اردن و عربستان سعودي – با متحدان جديد شيعه دارد. اين ديدگاه ممکن است به نظر آمريکائيان عجيب بيايد. اما حاکمان سني عميقا نگران ظهور دوباره شيعيان هستند، که همراه با تجديد حيات سياسي اسلام، ممکن است مشروعيت سياسي و مذهبي آنها را تهديد نمايد. اين نگراني ها باعث شد که عربستان سعودي و ديگر دولتهاي عرب در ابتدا حرکت حزب الله در ربودن دوسرباز اسرائيلي را محکوم کنند. اما بعدا با بالا گرفتن خشم عمومي از آسيبهاي وارده به جمعيت لبنان، آنها مجبور به عقب نشيني شدند. اما حتي رد موقت نيروي عرب- شيعه بر ضد اسرائيل نشان از ترس از قدرت رو به رشد ايران در سراسر منطقه دارد که چيزي فراتر از زمزمه "هلال شيعي" جديد است.

دوستان عرب آمريکا در خاورميانه خاطرات واضحي از اتحاد آمريکا با شاه دارند، و آنگونه که تکيه اشاره ميکند، متوجه "يکساني منافع استراتژيک" آمريکا و ايران در منطقه هستند. آنها مشاهده ميکنند که آمريکا بطور سيستماتيک دشمنان ايران را نابود و به عوض آن حکومتهاي طرفدار ايران را در کابل و بغداد بسر کار ميآورد. ممکن است اين تحولات عوارض ناخواسته سياست کلي آمريکا باشد. اما آنها ميدانند که اين تغييرات بدون ترديد ايران را تقويت خواهد کرد- و آنها بايد با پيامدهاي آن بسازند.

ايران ترديدي در بهره برداري از فرصتهاي جديد ندارد. در ظرف يکسال رئيس جمهور ايران جايگاه اول را در اتحاد عليه آمريکا و درکنار ساير حکومتهاي پوپوليست مانند ونزوئلا و کوبا پيدا کرده است. احمدي نژاد به آن نسل از ايرانيان تعلق دارد که از جنگ ايران و عراق سربرآوردند، و تمايلات ضد آمريکايي آنها باعث ناراحتي آن دسته از روحانيون و انقلابيون ايران مي شود که جمهوري اسلامي را ملک طلق خودشان ميدانند. تکيه ميگويد که احمدي نژاد با نقل قول کردن از آيت الله خميني و تکرار طوطي وار شعارهاي ضد اسرائيلي کاري کرده که قديمي ترها نتوانند او را کنار بگذارند. و محبوبيت دروغهايش باعث شده که نداشتن استراتژي اقتصادي او چندان به چشم نيايد. کار اين بازيها در شهرستانهاي ايران و جهان توسعه گرفته، و در بعضي جا ها موقعيت او همتراز ستارگان سينما شده است.

ايران در حال تبديل شدن به رقيب اصلي اسرائيل است. تکيه ميگويد که اين رقابت قبلا وجود نداشته است. در زمان شاه، اين دو کشور غير عرب منطقه روابط نزديک و ثمربخشي داشتند، که شامل حمل نفت به بندر ايلات در عوض همکاري مخفي در توسعه موشک و کشاورزي و ساير پروژه ها بود. اين روابط تا سالهاي 1980 نيز ادامه داشت، ولي پس از آن تبديل به دو دشمن سرسخت شدند. ايران با سخنان ضد اسرائيل خود مردم عرب، و اغلب در تقابل با حکومتهاي محتاط آنها، را تحت تاثير قرار ميدهد. درعوض اسرائيل برنامه اتمي ايران و توسعه موشکي آنرا تهديد براي خود ميداند و بنظر آن کشور اگر کاري در جلوگيري از آن صورت نگيرد، منجر به هدفگيري اتمي آن ميشود. اسرائيل مدتهاست که حزب الله را بخشي از استراتژي بازدارنده ايران به حساب ميآورد، نيرويي که در صورت حمله آمريکا به ايران به اسرائيل خواهد تاخت. به همين دليل بود که اسرائيل پاسخ سختي به آدم ربايي حزب الله داد و آمريکا نيز دست اسرائيل را براي نابودي ساختارهاي نظامي و فرماندهي حزب الله باز گذاشت. بسياري جنگ حزب الله و اسرائيل را نشانه اي از جنگ واقعي بين ايران و آمريکا ميدانند. اگرچه که رابطه ايران و حزب الله پيچيده تر از رابطه ارباب و بنده است، بدون ترديد ايران از شهرت حزب الله به عنوان تنها نيروي عرب که درمقابل اسرائيل ايستاده است احساس رضايت و افتخار ميکند.

تکيه نميخواهد بگويد که پاسخ تمامي پرسشها را دارد، اما پيشنهادهايي را بر اساس مطالعات دقيق و گسترده خود در تاريخ معاصر منطقه ارائه ميدهد. به نظر او، سرآغاز هر سياست موثر ديدن ايران آنگونه که هست ميباشد، و نه کاريکاتوري از يک حکومت سرکش. او در مورد اين ادعا که ايران شکننده و در آستانه سقوط است اخطار ميدهد؛ ارزيابي که بيش از ربع قرن تکرار ميشود. تکيه ايران را دولتي در حال گذار ميداند، با مراکز متعدد قدرت و در حال کشمکشي دائمي. اين نظام تغيير ميکند همانگونه که تاکنون کرده است، اما به نظر او اساس اين نظام در مقابل جنگ، بحرانهاي اقتصادي، و رقابت هاي شديد داخلي استحکام قابل توجهي دارد.

ايالات متحده اتکاي بيش از اندازه اي بر تحريم اقتصادي براي محدود کردن و تضعيف ايران داشته است. اما اين سياست ها ثر محدودي داشته، و تکيه توصيه ميکند که سياست گزاران آمريکايي روشهاي موثر ديگري را مد نظر قرار دهند. همچنين او نپذيرفتن آمريکا براي حل يک مشکل، مانند مسئله اتمي، بدون مطرح کردن ساير رفتارهاي ايران در زمينه مهم ديگر، از قبيل روند صلح خاورميانه و تروريسم را راهکاري براي ناتواني ميداند.

به نظر تکيه، اولين قدم در جهت يک رابطه پخته با ايران "حرکت در جهت مذاکره مستقيم" برسر موضوعهاي مهم و حساس است. [بسياري از تحليلگران ديگر نيز اکنون همين عقيده را دارند]. موضوع هاي مهم مانند توسعه اتمي ايران، نقش ايران در مناقشه عرب و اسرائيل، و عراق بايد بطور جداگانه مورد بحث قرار بگيرند، و پيشرفت در يکي وابسته به پيشرفت در ديگر نباشد. تکيه چنين اظهار ميدارد که "ايران به عنوان عضو جديد باشگاه اتمي نه ناگزير است و نه حتمي"، اما براي جلوگيري از آن، آمريکا نيازمند ديپلماسي خلاق تري است. به گفته او: "اساس رويکرد جديد بايد اين باشد که جمهوري اسلامي حالا حالاها بصورت مشکلي جهاني باقي خواهد ماند که بايد مديريت شود. اين رويکرد نه مقابله است و نه اتحاد، بلکه رويکردي است در جهت همکاري موردي در باره موضوعهاي نوظهور. با ادغام ايران در اقتصاد جهاني و گفتگوي امنيتي منطقه ا ي، آمريکا ميتواند ارتباطاتي به وجود آورد که همکاري در زمينه هاي مشترک را ميسر مي سازد."

"ايران مخفي" کتابي پربار درزمينه سياستگزاري است، که به روشي روان نگاشته شده و براي خوانندگان غيرمتخصص قابل درک است. تکيه نميخواهد سختي راه جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده آمريکا براي کنار آمدن با يکديگر را آسان جلوه دهد، اما بخوبي نشان ميدهد که هر کوششي در اين راه از سختي آن خواهد کاست. بدون ترديد از آمريکا بيش از اينها انتظار ميرود.
منبع: مجله فارين افيرز، نوامبر/دسامبر 2006

 

 

 سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد