_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

 روزهای تاریک بغداد (55)

تلفن برای سرنخ یابی

 

محمد حسین سبحانی

sobhani_m_h@hotmail.com

هنگامیکه سازمان خط جذب نیرو برای تشکیلات را دنبال می کرد، یکی از روش هایی که مورد استفاده قرار می داد، ملاء خانوادگی اعضا و مسئولین سازمان بود.

مسئولیت و طراحی و برنامه ریزی این کار با بخش اجتماعی سابق و بخش داخله فعلی سازمان بود. این بخش فرم هایی را از کانال های تشکیلاتی به اعضای سازمـان می داد تا اطلاعات و مشخصات افـرادی از اعضای خانواده ها که به دلایل عاطفی و خانوادگی می توانستند جذب سازمان شوند، را پر کنند.

بسیاری از اعضای سازمان نیز حداقل بخاطر اشتیاق صحبت تلفنی با خانواده هایشان، تشویق به این کار می شدند و این فرم ها را که به نام " فرم سرنخ یابی " معروف بود، پر می کردند. " ستاد داخله " سازمان نیز بعد از بررسی فرم های پر شده، تماس اعضا و مسئولین سازمان را برای جذب اعضای خانواده و خویشاوندانشان در برنامه قرار می داد.

تماس تلفنی اعضا و مسئولین سازمان با داخل ایران زیر نظر و کنترل یکی از مسئولین "بخش داخله" صورت می گرفت. افراد مؤظف بودند بعد از صحبت با خانواده های خود، بطور خاص روی سوژه مورد نظر که بستگان درجه یک و درجه دو اعضا و مسئولین سازمان بودند، متمرکز شوند. سوژه مورد نظر نیز که بعد از سال ها صدای عزیزش را می شنید، به شدت به لحاظ عاطفی تحت تاثیر قرار می گرفت. در این شرایط عضو سازمان مطابق با خط برخوردی که تشکیلات مشخص کرده بود، به عضو خانواده اش می گفت:

"من خیلی دلم برای تو تنگ شده، آیا تو دلت برای من تنگ نشده!؟ نمی خواهی پیش من بیایی!؟"

اگر تمایل فرد مورد نظر مثـبت بود، مراحل بعدی در دستور کار قرار می گرفت. اما اگر فردی که قرار بود جذب سازمان شود دلایل شخصی و تحصیلی را به عنوان مانع مطـرح می کرد، اعـضای سـازمـان مؤظـف بودند براسـاس خطـوط ابلاغ شـده

روزهای تاریک بغداد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تلفن برای سرنخ یابی    ۳۰۳

و همچنین دستورات یکی از مسئولین "ستاد داخله" که هنگام تماس تلفنی حضور داشت به عضو خانواده خود بگویند، بطور موقت و یک الی دو ماهه پیش من بیا تا همدیگر را ببینیم و بعد دوباره برگرد.

بدین ترتیب با این پرسش ها فرد را تحت تاثیر مسائل عاطفی قرار می دادند و از فرد بدون اینکه به مسائل سیاسی و استراتژیک سازمان اطلاع و اشرافی داشته باشد، جواب مثبت می گرفتند. سپس بعد از مدتی فرد را از ایران به ترکیه یا پاکستان می آوردند و از طـریق پاسپورت های جعلی ایرانی و یا پاسپورت های عراقی به بغداد مـنتقل می کردند، ولی هنگامیکه بعـد از مدتی فرد مـی خـواست از عراق خارج شود، به وی اجازه خروج نمی دادند و به او می گفتند:

تو اطلاعات ارتش آزادیبخش را بدست آورده ای. اصلاً چه شد که تو به عراق آمدی!!؟ حتماً رژیم تو را فرستاده است و....

فـرد مقابل نیز در چنین شرایطی جا می خورد و می ترسید و بدین ترتیب مانع خروج فرد از عراق می شدند. البته تعدادی نیز با همین شیوه و بطور موقت از موضع استیصال و درماندگی جذب سازمان می شدند.

در وضعیتی که فرد توان آمدن به عراق را نداشت، از وی خواسته می شد که از امکاناتش جهت اهداف سازمان در داخل کشور استفاده شود. البته برای سازمان امکانات فرد مقابل مورد نظر نبود بلکه " حفظ رابطه " اهمیت داشت تا سرانجام رابطه تلفنی فرد با سازمان ظرفی می شد که فرد مورد نظر به شرایطی برسد که توان آمدن به عراق را پیدا کند.

حتی موارد بسیاری بوده است که بدنبال ارتباط تلفنی فرد با سازمان، با اینکه هیچگونه مشکل امنیتی وجود نداشته است، ولی به فرد مورد نظر گفته می شد که ما اطلاعات دقیق داریم که رژیم به تو مشکوک شده و باید هر چه سریعتر از ایران خارج شوی. فرد نیز در این شرایط دچار ترس و وحشت می شد و بعد از مدتی سازمان وی را به عراق می برد.

 

 

 

 سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد