_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق -بخش 10

 

 

سعيد سلطا نپور

 04.12..2006

ssultanpour@yahoo.com

www.kanoun-e-abayan.blogspot.com

 

تحريف خبر  در خبر رساني راديو و تلويزيون سازمان  

 

در سال  65 يكي از پاسدار ان دادستاني اوين بنام  زين العا بدين ( اسم كوچك وي را فراموش كرده ام )‌ تصميم گرفت كه به كمك عمويش مغازه ابزار فروشي  در جنوب شهر تهران داير كند لذا تصميم به استعفا گرفته بود . اين خبر كه قاعدتا نشان از كم بودن حقوق افراد دادستاني  و بال بودن هزينه زندگي مبي كرد ،  اين صورت از راديوي مجاهد پخش شد. ” يكي از پاسداران دادستاني ضد انقلا ب  دروحشت از گسترش مقاومت  مسلحانه مردم ايران  به رهبري برادر مجاهدمسعود رجوي رهبر نوين انقلاب نوبن مردم ايران  از دادستاني استعفا كرد.   “‌ 

فكر مي كنم نياز به توضيح نداتشه باشد به نمونهديگر از تحريف خبر  در دراستاي هداف سازمان

 

 

مهندس منصور مدير عامل سايپا  (‌رنو) ( سال 1361  تا 1368  ) در پي اختلافات با مهندس ميرزاده معاون رفسنجاني كه مسول مناطق آزاد شده بود ،‌  بخاطر رد درخواست ميرزاده بر  اي گرفتن چندين دستگاه رنو ي مدل جديد كه بالطبع براي وي سود اور بود ، ‌ تصميم به مخالفت با وي گرفته بود ( سال 1367).  مهندس منصور  ،‌ تحصيلكرده امريكا در باند رفسنجاني ، محمد علي نجفي وزير آمورش عالي (‌دوره رفسنجاني ) و نيز بهزاد نبوي (‌وزير صنايع سنگين )‌بود . وي  در سالهاي اخر جنگ چندين بار سمت مترجم رفسنجاني را در مصاحبه با خبرنگاران خارجي به عهده داشت. آخرين كار وي ترجمه  مصاحبه يك خلبان اسير عراقي  با خبرنگاران خارجي بود كه مناطق مسكوني ايران را بمباران كرده بود .   اين نزديكي بيش از حد مهندس منصور به ونيز موفقيت درتوليد رنو ي جديد ،‌ كه اولين تغيير در صنعت ماشين سازي ايران بعد از انقلاب بود ،‌باعث شده بود كه به  رفسنجاني  نزديك تر شود  . مهندس منصور حزب اللهي نبود ولي از نظر سياسي به خميني اعتقادداشت . 

د رهر حال وي زياد روي حمايت رفسنجاني حساب مي كرد كه اشتباه محض بود زيرا رفسنجاني كسي نبود كه از شخصي حمايت آشكار كند .

 

بر اثر اين اختلافات ،‌منصور  به اتهام  سو استفاده ميلياردي دستگيري وي و  در زندان كميته مشترك (‌زندان توحيد ) زنداني شد . از انجا كه  دستگير ي و ي همزمان با شكست سنگين نيروهاي جمهوري اسلامي در منطقه فاو ( پس از اشغال ان توسط ج.ا.) بود ،  اتهام جاسوسي هم به اتهام مالي وي اضافه شده بود  كمال خرازي سفير ج.ا. در سازمان ملل كه از دوستان مهندس از دوران دانشجوئي در امريكا بود به دليل ا تهام جاسوسي كو چكترين كمكي به خانوداده وي نكرد. مهندس بعد از تحمل 3 سال زندان  و با كم شدن قدرت ،‌ميرزاده ،‌ از كليه اتهامات تبرئه شد . اين در حالي بود كه بقيه اعضاي هيئت مديره سايپا   دستگير نشد ه بودند در حاليكه قانونا انها هم مسول بودند .

 سازمان درجريان ريز اين اختلافات   و مسائل بود. داشتن حساب ارزي در خارج براي شركتهاي دولتي ممنوع بود و با توجه به نوسان شديد ارزي ،‌و  فروش رنو به ارز به ايرانيان در خارج ا زكشور يك حساب در دبي باز شده بود .  اين خبر در خبر هاي راديوي سازمان روز هاي متمادي بر بر سر اختلاف بين باند هاي ر رژيم و دزدي هاي ميلياردي رفسنجاني پخش ميشد .  در حاليكه رفسنجاني رسما درگير نبود . 

 

 

يكي از مسولين در اين مورد تذكردادم كه چراامانت در خبر رساني را رعايت نميكنيد ؟.  گفت اين جوري اثرش بيشتر است .

 

 

تشابهات رفسنجاني و رجوي و صدام

 

رفسنجاني مانند رجوي و صدام حسين شخصيتهائي بودند كه خودشان مسير تردد و نيز محافظين را انتخاب ميكردند به هيچ كسي اعتماد نداشتند. يكي از دلائلي كه زنده ماندند همين كنترل اين بخش با خودشان بود . البته شخصا خوشحالم كه هر سه زنده هستند و به قولي شهيد نشدند. ه رچند خود انها بدليل بي اعتنائي و بي اعتباري توسط مردم شايد ترجيح مي دادند مشته شده بودند .

هيچ پاسداري از مجلس تعويض نمي شد مگر اينكه رفسنجاني انرا تايئد مي كرد.

يكي از دلايلي كه رفسنجاني در حال حارضر از حمايت هيچ نيروي معتقد به خط خميني بر خوردار نيست ،‌عدم حمايت وي از كساني بود كه در ملا وي بودند برا ي وي هيچ كسي بغير از حفش موقيعت و مقام خودش مهم نبود . كار يكه رجوي در مورد نزديكترين افراد مورد اعتمادش كرد

 

رفسنجاني ،‌رجوي و صدام هر سه تنها دل مشغولي كه نداشتند ،‌ حفظ جان مردم بود . برا ي انها مردن يك ميليون نفر اگربه حفظ موقيعت انان مي انجاميد ابائي نداشتند.

 هر 3  معتقد بودند براي اينكه خطشان پيش برود بايستي امكانات مالي داشت . دين ،‌انقلاب ؤ‌استثمار مفهومي ندارد.

 

هر 3 بر مخالفان خود هيج ترحمي ندارند .  و هيج انتقادي را بر نمي تابند .

هر 3 كنترل اطلاعات و امينت رابراي سركوب مخالفان خود داشتند .

هر 3 از زدن تهمت به مخالفان خود هيچ ابائي ندارند و هيج مرز اخلاقي ندارند.

 

افشاي تاسيسات اتمي

 

سازمان تنها جرياني است كه روي تحريم اقتصادي ايران و افشاي مسوله اتمي ايران تاكيد مي كند و همانگونه كه سيمون هرش  د رمقاله ” تبعيد يها ”‌ رد هفته نامه نيويوكر نوشته بود خبر تاسياست اتمي را اسرائيلي ها به سازمان دادند زيرا افشاي ان توسط اسرائيل سريعا در جهان سوم به ضد خودش تبديل ميشد .

خانم رايس وزير امور خارجه امريك نيز مكررا در صحبتهايش اشاره به صحت اين خبر ها توسط اپوزيسسون مي كند زيرا حاضر نيست عو اقب سياسي ان را مانند ژنرال كالن  پاول د رمورد عراق به عهده بگيرد . 

 

 

تنها  موافقين حق حرف زدن دارند 

 

برا ي نمونه اگربه نشريات وابسته به سازمان رجوع كنيد و قتي كه  به  مورد هواداران داخل كشور نقل ميكند هيچگاه به منابع  آن اشاره نمي كند. بسياري از دست خط هاي اعلاميه  ها ي كه به گفته تبليغات سازمان در پر فرا خوان سازمان و مريم و مسعود رجوي  د راين چند سال اخير  انجام شده است ،‌د رمورد شعار نويسي تغيير نكرده است . بعني يا فرد هوادار خوشبختانه هنوز دستگير نشده است و يا اينكه يك فرد است كه به شهرهاي مختلف سفر ميكند و اين اعلاميه ها  را مي چسباند  . استفاده از شيو  ه هاي غير واقعي براي نشان دادن فعاليت هائي كه وجود ندارد ”نها بر بي اعتباري يك جريان مي افزايد .

 

د رتفسير ها و مقالات و راديو و تلويزيون سازمان  و انواع سايتهاي مختلف وابسته به سازمان با اسمهاي مختلف ،‌ هنوز هيچ فردي كه از سازمان تعريف نكرده باشد  مشاهد ه و  اثري نيست چه برسد به اينكه مطلبي از  منتقدي يافت شود . 

 

د ربخش اطلاعات سازمان ،‌هر روزه روزنا مه هاي چاپ تهران در عراق بود با يك روز تاخير . در ان سالها 65تا 68 اينترنت نبود و امكان دسترسي به روزنامه ها از طريق پيك سازمان در داخل مشور ممكن نبود . من حدس مي زنم كه يم ياز سفارتخانه ها در تهران اين روزنامه ها رابه سازما ن د رتركيه مي رساند و پيك سازمان انرا روزانه به بغداد مي فرستاد.

 در اين بخش كساني كه با خارج سر و كار داشتند مي توانستند كل روزنامه را مطالعه كنند ولي در داخل قرارگاه و بخشهاي سازمان ،‌تنها گزيده هاي خبري  كه توسط مسولين دسيت چين شده بود و هيچ گاه متنكامل نبود در نشست زورانه خواند ميشد.

د رقرار گاهها ي مختلف منجمله  اشرف هيچگاه افراد دسترسي به تلويزيون سازمان را ندارند و تنها در ناهار و شام بخشهاي خبري صداي سازمان پخش ميشود . يعني اين تلويزيون  با برنامه ها ي يكطرفه ،‌هم براي افراد قرار گاه در دسترس نيست.

 

بر خلاف تصويرهايئ كه از تلويزيون سازمان پخش ميشود ، هيچكدام ا زكامپوترها ي قرار گاه اشرف به اينترنت متصل نيستند .يعني پادگان نظامي اشرف د رسانسور كامل خبري سازمان است .   اخرين نمونه ان پخش شادي ديوانه وار اعضا در اشرف براي سفر مريم رجوي به نروژ و بلژيك بود . د رحاليكه  نروژ و بلژيم د ردنيا ي سياست اروپا نقش جدي ندارند . اتفاقا 2 سوال اساس د راين جا مطرح ميشود  ؟

 

1. چگونه بعد از 20 سال  نمايندگان يك مجلس در يك كشور اروپا ئي  هنوز پيام اپوزيسيون  ر ا كه معتقد است دولت سايه به رسمت شناخته شده از سوي دولتهاي اروپائي است ، نگرفته اند؟

 

2. مگر قرار است آزادي مردم ايران توسط يك كشور اروپائي تامين شود كه شادماني مي كنند. واين موضوع  جاي گريه دارد نه شادماني  زيرا نشان از زير سلطه بودن ان كشور دارد .

آزادي و استقلا ل مردم ايران و ديگر كشورها بايستي توسط مردم ان كشور تعيين شود  

 

 

رعايت خبر رساني درست شرط اصلي اعتبار است . شما ميتوانيد اصل خبر را پخش كنيد و بعدا در مورد ان طرف ديگر خبر را هم پوشش بدهيد و در مورد ان هم  تفسير كنيد ولي اصل خبر را براي در خدمت قرار دادن اهداف سازماني يك اشتباه استراتژيك بود كه به اعتبار سازمان لطمه جدي زد. .  اتفاقا يكي ا زدلايل بي اعتباري سازمان در مورد خبر رساني هم سابقه طولاني سازمان در اين مورد است.  

 

 

متهم كردن سيستماتيك مخالفين  و منتقدين

 

سوالي كه مسولين سازمان سالهاست كه از پاسخگوئي به ان طفره رفته اند ،‌  و لي هميشه مطرح بوده و خواهد بود ،‌اين است كه چگونه تا وقتي افرادي كه از سازمان ب جد ا نشده اند ،و يا  از سازمان انتقاد و يا سخني بر عليه سازمان نگفته اند ، سازمان از انها به عنوان مزدور و يا

 ا خراجي ،  نام نمي برد . 

 ولي به محض اينكه شخصي در درون روابط و مناسبات سوال  ا زرهبري ميكند ،‌بشدت زير سوال ميرود  و از وي بنام مزدور و پاسدار و  نفوذي ياد مي شود .

 د رموارد زيادي از ايند منتقدان وناراضيان ، زير فشار هاي رواني و فيزيكي دست خط هائي هم  در تاييد اين اتها مات ثابت نشده گرفته شده است كه بعدا د ردنياي آزاد،‌توسط ان عده نحوه اقرار گيري تشريح و نيز  اصل اتهام نيز تكذيب شده است.

 

 قاعدتا  افراد نفو ذي بايستي براي  حفظ پوشش خود تا انجا كه ممكن است از خط سازمان ورهبر ي ان حمايت كنند نه انكه با انتقاد ،‌خود را و ماموريتش را  در خطر قرار بدهد.

 

شيوه سازمان در بر چسب زدن ها  بدون اثبات در دادگاه صالحه ‌و بدون ارائه مدرك ، نوشتن تهديد نامه ها  در اشرف بر عليه منتقدان و فتواي قتل دادن كه براي تشويق اعضا و هو ادرا ن نا آگاه  به ارتكاب يك جنايت عليه انساني ديگر كه مخالف فكري سازمان  است ،‌ميشود  ،‌  نشان از شيو ه  هاي غير دمو كرايت و ترويج فرهنگ حشونت ونفرت مي باشد.

 

اگربراستي سازمان به عملكرد و اتهامات سيتسماتيك غير اخلاقي بر عليه جدا شدگان و منتقدان باور دارد يكبار ليست همه اخراجي ها   و مزدوران رژيم  را  اعلا م كند. 

البته مسلم است كه سازمان چنين كار ي نخواهد كرد زيرا با انتشار تعداد جداشدگا ن و سابقه مبارزاتي انان ، خود دليلي بر محكوميت سازمان در نقض شرافت انساني با توهين و تهديد و تهمت منتقدين خواهد بود.

 ا 

 

 

 سانسور خبري

 

خودكشي ها

 

د رسال  2002 در پست شرقي قرار گاه اشرف دختر 15 ساله اي بنام آلان محمدي بر اثر شليك گلوله كلاشينكف برروي پيشاني اش به قتل ميرشد. سازمان اين موضع را يك شليك ناخواتسه دربين اعضا خود اعلام مي كند .

چندنكته را سازمان ا زپاسخ  دادن به ان طفره مي رود.

 

1. دختر 15 ساله در پست نگهباني چه مي كرده است ؟

 اگر آموزش نديده بوده است چگونه وي را به پست فرستاده بودند ؟‌

 مسو ل اين عمل كه بود است و چه برخوردي با وي شده است ؟‌ . (‌ آموزش نو جوانان در عمليات  نظامي )

اگر شليك ناخو استه بوده چگو نه گلوله  بجاي زير  چانه د ر پيشاني وي نشسته است ؟‌ اين امر فرضيه خودكشي آلان محمدي  را بشدت تقويت ميكند.

 هنگام خاكسپاري آلان محمدي  دستمالي بر روي پيشاني وي  بسته بودند تا جاي گلوله براي حاضران مشخص نباشد.

از سوي ديگر رقيه در نشست “ پرچم “ به شركت كنند گان مي گويد:

اگركسي در اشرف خودكشي كند لياقت خاك شدن د راشرف را ندارد قبلا 10-15 نفر اينكار را كردند و د ربيرون اشرف خاك شده اند.

 يعني خودكشي در سازمان وجود د اشته است .

اسامي كساني كه خودكشي  كرده اند  با جزئيات  سريعا اعلام شود ؟

 چه كسي مسول اين خود كشي هابوده است ؟‌

علت ان چه بوده است ؟

 چرا افكار عمومي و حتي خانواده هاي انها مطلع نشده اند

 

تناقض د رمورد كشته شدن سعيد نوروزي كه خانو اده وي در كانادا هستندو تا قبل ا زطرح موضوع قتل وي توسط ،سازمان ،‌انها  به اين مسئله نپرداخته بود ، نيز نمونه اي ديگر ا زناپديد شدن ها ، كشته شدن ها مي باشد كه تا كنون مسولين سازمان حاضر نشده اند د رمورد ان توضيحي به خانواده ها و  افكار عمومي بدهند. ؟ ا خودكشي د رمناطقي رخ مي دهد كه به اينده اميدي نيست.

 

نمونه ديگر ترور كردن فرد ناراضي

 

در سال 2000 . رضا صاف نيا د رزمان فرماند هي رقيه د ر علوي (‌ارتش )‌و فرماندهي مستقم اسد اسدزاد ه ‌عضو  ارتش بو ده است ،‌ برا ي يك سلسه عمليات ايذائي كاتيوشا به همراه 30 نفر ديگر همراه با 3 قاطر كه برروي هر كدام 2 تا كاتيوشا حمل ميشده است از  با لا ي مرزمهران روبروي ايلام  داخل خاك ايران ميشوند . د رموقع تجمع د رهنگام برگشت ، صداي شليك گلوله اي ايد . رضا صاف نيا را به عنوان نفودي كه قصد فرا ر داشت مورد اصابت گلوله قرا رمي دهند.  شاهدان عيني منجمله حميد قنبري (‌نو جوان اعزامي به عراق ) ميگويند . رضا صاف نيا در حاليكه روي قاطر انداخت شده بود و به عراق بر گردانده ميشد مرتب ميگفت  “ نامردها منو زديد. “  و فحش مي داده است . هيچ كسي بعد از آن رضا صاف نيا را نديده است .

 

بازديد هيئت امريكائئ ا زاشرف

 

در بهمن  68 يك هيئت از كنگره امريكا به سرپرستي مروين دايملي  امريكائي برا ي بازديد قرار گاه اشرف  امده بودند.

   صبح به  همه  گفته شد كه در سر صبحگاه لباسهاي نوي خود ر ا بپوشند .

د رهمين زمان  تانكها در كنار تعميرگاه روشن  و مشغول مانور شده بودند ، كه تازگي د اشت . جنبش و جوش زيادي در اشرف به چشم مي خورد .  هيچگاه علت اين فعاليت به اعضا گفته نشدزيرا مي دانستند كه اين موضوع دافعه شديدي دارد . . .

مصطفي طباطبائي كه ا زگردان ما براي كار ترجمه رفته بود مي گفت كه امريكائي ها درتعميرگاه تانك از “زبلي “ زنان تعجب كرده بودند. وي گفت “ سازمان  زناني را كه انگليسي بلد بودند براي ان روز به تعميرگاه برده بودند.  ”

شكي نبود كه اگر خبر بازديد امريكايئان پخش مي شد ديگر هيچ هواداري در داخل كشور باقي نمي ماند.

 

رجوي مانند خميني معتقد بود كه تعهد مهم است نه تخصص.  به همين دليل هم  اقاي طباطبائئ  كه را  خلبان بود  را به آشپزخانه براي كاركردن فرستاده بودند و كساني را كه مكتبي بودند  براي يادگير ي فن  خلباني به عراقي ها معرفي كرده بودند.  اينها  همه نوعي ضايع كردن حقوق انسانهاهست زيرا  باري آموزش اين تخصص ها زمان ، نيرو و پول هزينه شده است و عدم استفاده بهينه از انان ،‌نوعي هدر بردن امكانا ت ا نساني است . 

 

گزارش نويسي ( جاسوسي ديگر افراد)

 

تمام افراد تشكيلات موظف بودند كه روزانه نسبت به كارهائي كه كرده اند و بحث هائي كه با ديگران د اشته اند و يا ازديگران ديده و يا شنيده اند گزارش بنويسند.  د رحالي كه نشست هفتگي بود و درانجا همه از يكديگرانتقاد ميكردندو نسبت به مسائل پيرامون نظر مي دادند.

سازمان بهمين دليل خيلي سريع متوجه انفعال و يا مسئله دار شدن افراد د رمورد سازمان  ميشد و با انها بر خورد مي كرد . يكي از  دلايلي كه انشعاب در سازمان صورت نگرفت اين بود كه مخالفان قبل از اظهار نظر علني ، شناسائي شده و در سالهاي اوليه  اخراج مي شدند ولي بعد از سال 68  دستگير، شكنجه و زنداني  مي شدند.

 

نكته منفي ديگر در مورد گزارش نويسي ، جو عدم اعتماد و شك كردن به ديگر افراد گروه بود زيرا درز خبر منفي و مور د انتقاد قرار گرفتن بخاطر صحبت هاي دوستانه ، كار ساده اي نبود

 

در همين رابطه محمد رضا  بزرگيان معروف به حنجره طلائي  مسول تبليغات د ربازيهاي قرارگاه ، چندين مورد گزارش در موردمن نوشته بود . حسين اديب ( فرمانده لشگر )مجبور شد كه يكي از اين نوشته ها را به من نشان بدهد. موقع رفتن از قرار گاه اشرف ، جهانگير من را به دژباني درب اشرف آورد . در راه اين را به وي  گفتم  .هم خجالت كشيد و هم تعجب كرد كه چگونه اين مطلب درز كرده است .وي  موقعيت مرا در سازمان  نمي دانست  و    حسين اديب  مجبور شده بود براي بدست اوردن اعتماد من ،‌يك كار غير اخلاقي ديگر بكند.  

 

 

پائيدن تمامي افراد بخصوص جو انا ن و اعضاي ناراضي

 

گوش دادن به راديو هاي خارجي مانند راديو فردا ه رفردي را با سوال و جواب و انتقادات بيشر از حدئ مسولان د رقرارا گاه علوي روبرو مي كرد. اين افراد كه همه هم به راديئو دسترسي نداشتند ،‌ به راديوهاي خارجي در سنگر ها  د رحضور افراد مورد اعتماد گوش مي دادند كه گزارش ان به مسولين داه نشود.

كساني كه روزانه ورزش بيش از حد مي پرداختند مورد سوال و جواب مسولن قرا رمي گرفتند.

در هيچ لحظه اي حتي در زماني كه  خا نواده ها براي ديدن  فرزندان خود به اشرف كه بعد از سرنگوني صدام ممكن شده بود ،  حتما يكي از افراد سازمان حضور داشته است .

‌. در تمامی پروسه مصاحبه هاي افراد سازمان با نيروهاي امريكائي يک  نماينده از جريان رجوی در انجا حضور داشت .

 

اصرار سازمان بر نگهداشتن سميه محمدي

 

 حضور بهزاد صفاري مسول قضائي سازمان در اشرف كه د رسال 2004  در هنگام مصاحبه سميه محمدي ( اعزامي از كانادا )‌ با مسو لين  سفارت کانادا در اردن طی نامه ای عليرغم درخواست مكرر انان براي تنها گذاشتن سميه توجهي نكرده است . اصل اين گزارش در اسناد منتشر شده دولت كانادا موجو د است.  . سميه محمدي  بدليل اقامت در اشرف موقعيت مهاجرت خو د در کانادا را از دست داده است د ر حاليکه مسول سازمان رسما به پدر وی قول داده بود که مسله مهاجرت وی را  سازمان پيگير ي مي كند. سميه محمد ي هيچ گونه مدرك قانوني ندارد كه بتوان براي وي ويزا ي كانادا درخواست كرد.  

 

پخش مصاحبه با سميه محمدي درحالي كه مانند مصاحبه هاي اوين فرد سوال كننده چهره اش نشان داده نمي شودؤ‌جاي سوال دارد. . انها عكسهاي سميه را در حال عمليات نظامي و شستن تانك نشان ميدهند در حالي كه د رفيلمهاي مربوط به  ندا حسني ( قرباني آتش جهالت )  را كه مصرف خارجي دارد روي تانك نشان نمي دهند گه ا زوي يك چهره معصوم نشان بدهند كه براي ازادي مريم رجوي خودش را سوزاند.

د راين ويدئو  كه نشان مي دهد از بريده هاي ويدئوهاي مختلف براي تبليغات خارجي استفاده شده است  در ويدئو ،‌سيمه از كتابخانه رفتن صحبت مي كند واينكه د رانجا بسكتبال هم بازي ميكند . سميه را در حاليكه باروسري به تنهائي در حال زدن توپ برزمين هست را نشان ميدهد. سازمان سعي دارد به تماشاچيان خود يك تصوير از يك جامعه آزاد با استانداردهاي جهاني دارد . در اينجا  سميه مي گويد كه ” تحصيلكرده كاناداست ” در حاليكه سميه  تنها دو سال در دبيرستان در كانادا درس خوانده بود كه مقداري از ان هم در كلاي اموزش زبان انگليسي بوده است .وي دپيلم هم دريافت نكرده است . تحصيلكرده يك كشور ، در ادبيات مردم يعني دانشگاه رفتن .

اولين تصورري كه از اين ويدئو به ا نسان دست ميدهد ، اين سات كه سميه اصلا را حت نيست وبراي دادن پاسخ ها دچار فشار است. د رحاليكه مصاحبه زنده نبوده است .

 

 اين شيو ه ها را سازمان براي فشار اوردن رو حي و سو استفاده از كساني كه از داخل  ايران به سازما ن پيوسته بودند استفاده  مي كند و مسولين سازمان با تحسين به كساني كه زندگي بورژوازي را در غرب رها كرده بودند و به اشرف امده بودند را وسيله اي براي تحقير كساني كه ا زداخل  ايران امده بودند و نسبت به سازمان انتقاداتي داشتند ، كرده بود . يعني به انان ميگفت بايد خيلي خوشحال باشي كه ما تورااز ايران نجات داده ايم و الان در جمع ما هستي و با مقايسه فرد خارج كشوي به سازمان خيلي بدهكار هستي.

 يك نمونه : ايوب  ” بود كه در امريكا در پيتزا فروشي كار ميكرد . وي بيشرت اهل زيبائي  اندام بود تا كار ايدئولوژيكي . برخي مسولان براي تحقير ديگران به فداكار ي وي اشاره مي كردند . صرفنظر از اينكه نيت وي چه بود ه است ؟  ايوب برا ي كوتاه مدت به اشرف  امده بود ولي بعد ها كه به امريكا رفتيم و زندگي ماشيني در دنياي سرمايه داري و بيرحم آمريكاي شمالي را ديديم دريافتم كه اتفاقا حضور چند ماهه در اشرف براي اين افراد ، بهترين دوران زندگي كساني بود كه به عنوان مرخصي كوتاه مدت  از ان استفاده ميكردند .

 

 سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد