_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

متدلوژی و روش شناسی سازمان مجاهدین بر پایه خشونت و قهر

18.05.2008

منبع: Mojahedin.ws  

درک درست چرایی عملکرد تروریستی جریانات ایدئولوژیک مشروط و منوط به فهم زیرساخت های فکری و نگاه هستی شناسانه آنها است. جریانات ایدئولوژیک همواره بر بستر الزام ایدئولوژیک به تغییر شرایط از موضع موجود به وضع مطلوب کنش های عمل گرایانه، خود را بر پایه شناخت منحصر از جهان و بالطبع آن از جامعه و مناسبات آن تنظیم می کنند. در این نوع تلقی جهان به طور گریزناپذیر به دو قطب متخاصم تقسیم بندی می شوند. چنانچه در تبیین و تحلیل همه پدیده ها به کشمکش پیوسته و اجتناب ناپذیر و منتهی به نفی یکی و اثبات دیگری باور دارند. این متدلوژی به همان گونه که کشمکش دائمی و قهرآلود در ذات پدیده ها را در زمره قانونمندی های عام و مکانیزم حاکم بر هستی تلقی می کند، حل چالش ها و کشمکش های اجتماعی را جز از تعمیم همین قانونمندی ها متصور نیست. این متدلوژی تنها بر این باور است که کاشف این قوانین است و نه واضع آن. و طبعا همسو شدن با این قانونمندی ها جز از مسیر تمکین و پذیرش بی چون و چرای آنها امکان پذیر نیست.

 

در این نگرش حذف، خشونت، تضاد و قهر وجوه ممزوج شده و تفکیک ناپذیر و البته استخراج شده از کلیت هستی هستند. در واقع همین عامیت و شمولیت راه به جامعه و مناسبات اجتماعی می برد. ایدئولوژی های علمی چنانچه خود هم اذعان دارند محصول و برآیند درک همین پیچیدگی ها هستند. از منظر این متدلوژی ایدئولوژی چیزی جز کشف همین قانونمندی ها و التزام و همسو شدن با آن نیست. تمامی جریانات ایدئولوژیک چه راست و چه چپ و چه ممزوج از این دو حقانیت خود را بر پایه همسوانگاری کنش های خود با حرکت کلی جهان متصور هستند. در تاریخ معاصر جریان های شاخصی این متدلوژی را نمایندگی کرده اند. هیتلر و استالین نمونه های بارزی هستند که اتفاقا در یک عصر و دوران با توسل به همین نظرگاه بخشی کلانی از فجایع تاریخ معاصر را رقم زده اند. مجاهدین اما در اشلی کوچکتر همین نگرش و طرز تفکر را نمایندگی می کنند. برای اثبات این ادعا ناگزیر باید متدلوژی و روش شناسی مجاهدین را بازخوانی کرد.

 

در متدلوژی مجاهدین اساسا اندیشه جز از برای کشف و فهم قانونمندی های بیرونی محلی از اعراب ندارد. اساس و پایه این قانونمندی ها درک تضادها و راه حل های آنها است. درک این قانونمندی ها آن گونه که مجاهدین مدعی آن هستند راه به کشف ایدئولوژی و در نهایت تملک بر تمامیت حقیقت می برد. متدلوژی مجاهدین برای شناخت هستی و در نهایت تدوین ایدئولوژی متکی بر تملک حقیقت است. چنین نگرشی به جهان هستی در واقع به منزله در انحصار گرفتن شناخت بر کل کائنات و هستی است. این میزان جزمیت هیچ مفری برای ناشناخته گذاشتن شگفتی ها و مجهولات جهان هستی باقی نمی گذارد. در این متدلوژی پاسخ همه پرسش ها داده شده و همه کنش ها پیشاپیش بر اساس تقابل جبری در هستی و از جمله کشمکش های اجتماعی و تاریخی پیش بینی شده است. در این نوع نگرش به جهان هستی هیچ تردید و اما و اگری یافت نمی شود. همسویی با این کلیت عین کمال گرایی و هر گونه زاویه گرفتن مصداق ضلالت و نابودی است.

 

پیروان چنین متدلوژی هیچگاه دچار تردید نمی شوند. مجاهدین بر اساس چنین نگرشی معتقدند در هر موقعیتی سمت گیری درستی انتخاب می کنند. اصرار پیوسته مجاهدین بر حقانیت استراتژی خشونت آمیز و مسلحانه پیش از هر ضرورتی ناشی از تلقی همسوگرایانه آنها با قانونمندی های هستی است. به زعم مجاهدین کنش های قهرآمیز آنها وجهی از کنش های دینامیکی در کل پدیده های هستی را نمایندگی می کند. به زعم مجاهدین:

 

"باید آمد و واقعیت را شناخت و قانون را پیدا کرد. این یک مسئله خیلی ساده است. مثلاً           قوانین حاکم بر تکامل جامعه را می شود کشف کرد و از آن در جهت رهایی تبعیت کرد،           می شود هم آن را کشف نکرد و یا به آن بی اعتنایی کرد و سر را زد به دیوار." (1)

 

و یا این ادعا که :

 

"ما در هیچ پهنه ای در خارج از ذهنمان نمی توانیم قانون وضع کنیم. ما باید قانون     را کشف بکنیم. اگر درست کشف بکنیم موفق می شویم و اگر درست کشف نکنیم، شکست می خوریم. تکامل و پیشرفت اجتماع هم قانونمند است. اگر قوانینش را کشف بکنیم، می توانیم پیش برویم. وگرنه نمی توانیم." (2)

 

جزمیت مجاهدین درست از چنین تلقی یکسونگرایانه به هستی شکل می گیرد. در جایی که این متدلوژِی با یدک کشیدن صفت ایدئولوژیک بود و نبود مجاهدین را تعریف و هویت آنها را یگانه می کند. در این رابطه می خوانیم:

 

"مسئله ایدئولوژی مسئله وجود یک سازمان انقلابی است مسئله بود و نبود است. اگر در فلسفه خداشناسانه، افراد خداشناس، مسئله خدا را مسئله وجود می دانند، برای یک سازمان انقلابی هم مسئله ایدئولوژی اساساً مسئله وجود است. سازمان و نبود سازمان و چگونه بودن سازمان از ایدئولوژی اش در می آید." (3)

 

با این توصیف درک این معنا که چرا مجاهدین تحت هیچ شرایطی قادر به تجدید نظر در استراتژی خشونت آمیز و قهرآلود خود نیستند کار مشکلی نیست. مجاهدین به زبان ساده می گویند که استراتژی قهر نه خواست و اراده و نه ضرورت و اقتضای سیاسی و ... که محصول دریافت های عالمانه آنها از روح قوانین حاکم بر جهان هستی است و درست در چنین نقطه ای ضمن مرزبندی با دیگران، خودشان را به طرز کیفی و تاریخی از دیگران جدا می کنند و تافته جدابافته تعریف می کنند. در این رابطه می خوانیم:

 

"اما برداشت های ایدئولوژیکی مجاهدین به طور کیفی و ماهوی سمت و سوی تاریخی، اجتماعی و وجودشناسانه متفاوتی با سایرین دارد." (4)

 

این تمامیت خواهی در حوزه اندیشه، استراتژی و متدلوژی و در نهایت ایدئولوژی برتری طلبانه تنها منحصر به مجاهدین نمی شود. مجاهدین در پس یک تفکر به ظاهر دینی، خود نیز وامدار دیگران هستند. محوریت این تفکر در بعد اجتماعی و سیاسی خلق دشمنان موهوم و خیالی است. بدون خلق این دشمنان و یا به تعبیر هستی شناسانه اضداد، امکان حیات و موجودیت از اساس واهی و غیرممکن است. هوفر تبار و برایند این تفکر را در اردوگاه های به ظاهر متناقض و اما با ریشه ها و خاستگاه های مشترک این گونه جمع بندی می کند:

 

"به نظر می رسد که اهریمن مطلوب مانند اهورای مطلوب، یکی و واحد باشد. این معنا از هیتلر، سرشناس ترین مرجع اهریمنی، به ما رسیده است که: نبوغ یک رهبر بزرگ در متمرکز کردن همه نفرت ها در وجود یک دشمن واحد و وانمود کردن این امر است که « دشمنان هم سنگی که بسیار از هم دورند به یک طبقه بندی واحد تعلق دارند. زمانی که هیتلر یهودیان را به عنوان اهریمن برگزید، عملاً کل مردم جهان خارج را یهودی یا برگمارده یهودیان تصویر کرد. در پشت انگلستان بنی اسرائیل ایستاده است، در پشت فرانسه و در پشت ایالات متحده بنی اسرائیل ایستاده است. استالین نیز وقتی به دنبال اهریمن می گشت پای بند به اصل وحدانیت [دشمن] بود. این اهریمن پیش تر فاشیسم بود و بعد به آمریکایی پولدار تبدیل شد." (5)

 

منابع

 

(1 – 4) از دو سخنرانی مهدی ابریشم چی درباره انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق.

(5) کتاب مرید راستین. نوشته اریک هوفر. ص 100.

 

 

مطالب در ارتباط:

ــ نامه سرگشاده به آقای گوردون براون نخست وزیر بریتانیا

 

عالیجناب گوردون براون، نخست وزير  محترم بريتانيا

 

رای اخیر دادگاه استیناف انگلستان مبنی بر غیر مستدل بودن دلایل تروریستی سازمان مجاهدین خلق در این کشور و تاکید بر حذف نام این سازمان و رفع ممنوعیت فعالیت در کشور شما چالش ها و ابهامات و پی آمدهای ناگزیری را پیش روی شما خواهد گشود. اینکه این پی آمدها با چه کمیت و کیفیتی رقم خواهد خورد به آینده محول می شود. اما واکنش و تاکید دولت مردان شما مبنی بر ادامه نظارت و استفاده از اهرم های قانونی بر روی مجاهدین برای تضمین تامین جانی و امنیت شهروندان شما صحت این ادعا را ثابت می کند. با این احوال چالش های پیش روی دولت انگلستان با رای موجود در نهایت بر تعارض محتوایی دیدگاه های رسمی دولت شما و قوه قضائیه انگلستان تاکید دارد. به نظر می رسد بخشی از این تعارض ماحصل و نتیجه ارزیابی متفاوت دولت مردان شما از یک سو و دستگاه قضایی انگلستان باشد.

 

در شرایطی که ارزیابی دولت انگلستان از مجاهدین مبتنی و متکی بر بیش از چهار دهه مطالعه و جمع بندی از عملکرد و محتوای ایدئولوژیک مجاهدین است، دستگاه قضایی انگلستان برای صدور چنین رای و دیدگاهی تنها به ظواهر و نشانه هایی متکی است که در مقایسه با آنچه دولت شما در اختیار دارد، اساسا و ماهیتا هم بر کیفیت و هم کمیت نازل تری مبتنی و متکی است. آنچه از محتوای رای صادره استنباط می شود دادگاه استیناف همه اطلاعات و ادله خود را معطوف و محصور به حداکثر چهار سال گذشته کرده است. یعنی از زمانی که مجاهدین تحت فشار و ناگزیری نیروهای ائتلاف و در راس آنها آمریکا تن به خلع سلاح می دهند و تمامی ابزارهای انسانی و امکانات بالفعل تروریستی مجاهدین در اشرف قفل می شود. بدون تردید محدود کردن و محصور کردن شواهد و نشانه های سلبی و اثباتی در مورد تروریست بودن و نبودن مجاهدین به این مقطع زمانی کوتاه یا دلالت بر نقصان قوانین دستگاه قضایی دارد و یا فاکتورهای دیگری دخیل هستند که از اساس در برخورد با مسئله ای تا این حد حیاتی و تاثیرگذار بر امنیت شهروندان شما جز مسامحه و اهمال نام دیگری نمی توان بر آن نهاد.

 

دلایل و شواهد اثباتی بر جرائم تروریستی مجاهدین آن گونه واضح و مبرهن است که نه تنها حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی کشور شما و بلکه حذف نام مجاهدین از سایر لیست های تروریستی از جمله اتحادیه اروپا و وزارت امور خارجه آمریکا و ... نیز در ماهیت تروریستی مجاهدین هیچ خللی وارد نمی کند. (ضمن اینکه این گونه اقدامات سوای همه پی آمدها، در اولین گام صلاحیت بخشی از نهادهای مدنی، بلکه بالاترین سطح مدیریت و نهادهای سیاسی کشورتان را زیر علامت سوال می برد. مریم رجوی در اولین واکنش رسمی در این رابطه به دولت بریتانیا تاکید کرده است ضمن اجرای حکم نسبت به آنچه او هتک حرمت نسبت به سازمان تلقی کرده اعاده حیثیت شود و دولت را موظف به پوزش خواهی کرده است.) به این دلیل که از زمان صدور تصمیمات تا اکنون هیچ تجدید نظر آشکار و صریحی در مانیفست اولیه مجاهدین رخ نداده است و کماکان مجاهدین در رسانه ها و آموزش های درون تشکیلاتی شان بر طبل درستی و صحت استراتژی مسلحانه می کوبند. محتوای پیام های رهبری مجاهدین اگر توام با درک کدها و نشانه گذاری های فرقه ای او باشد، استنباطی جز اصرار بر حقانیت و ادامه مشی مسلحانه همراه ندارد.

 

متاسفانه اقدامات دولت و قوه قضائیه انگلستان در قبال سازمان مجاهدین خلق که بایستی در دادگاه هائی عادلانه به اتهام قتل مردم ایران و عراق تحت محاکمه باشند موجب شده تا این فرقه طلب کارانه خواستار عذرخواهی رسمی دولت انگلیس و پرداخت غرامت از آنها شود. این مسئله تاسف بار از آنجا ناشی می شود که جریان پرونده مجاهدین به خوبی توسط دولت شما مدیریت نشده و در روند آن اهمال شده است. تجربه برخوردهای این فرقه نشان می دهد که دور از انتظار نخواهد بود که در چند روز آینده این فرقه تروریستی خواستار حضور رسمی نه بلکه جنابعالی، بلکه ملکه الیزابت در مقر اورسورواز و عذرخواهی رسمی از مریم رجوی شود. برای ما تصور اینکه بخشی از نمایندگان و مجلسین شما از موضع حمایت مجاهدین دستگاه قضایی انگلستان را مجاب به حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی کرده باشند، فرض ها و گمانه هایی را رقم می زند. بدیهی ترین این گمانه ها را می توان در سه فرض متصور شد.

 

1- دلایل سیاسی.

 

2- مناسبات ویژه با مجاهدین.

 

3- ناآگاهی از ماهیت ایدئولوژیکی و فرقه ای مجاهدین خلق.

 

شاید همان گونه که مجاهدین مدعی هستند بخشی از فاکتورهای تعیین کننده در خصوص تنظیم رابطه با مجاهدین را عوامل جانبی و مناسبات و معادلات سیاسی رقم می زند. به این معنی که اتخاذ هر گونه موضعی در قبال مجاهدین سوای ماهیت آنها، به نقش و موقعیت ابزاری آنها بسته است. این نگاه بعضا در میان تعداد اندکی از سیاستمداران آمریکایی نیز مشهود و چالش هایی را در هیات حاکمه این کشور باعث شده است. این دیدگاه به کرات از سوی تحلیگران و سیاستمداران واقع بین نقد و بالطبع پی آمدهای اجتناب ناپذیر آن نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. به نظر می رسد این دیدگاه تاثیرات خود را کم و بیش، حتی به عنوان یک فرض قابل مطالعه بر روی سایر سیاستمداران کشورها به جا گذاشته است. بخشی از دلایل حمایت تنی چند از نمایندگان شما از مجاهدین را شاید بتوان از این منظر بازخوانی و ارزیابی کرد. اینکه چنین دیدگاهی عمیقا تا چه اندازه قادر به تامین منافع ملی یک کشور می باشد، ضرورتا به بازخوانی پروسه تجربه های پشت سر و هزینه هایی که هم اکنون جامعه جهانی بابت این اشتباه می پردازد، نیاز دارد.

 

فرض فاکتور مناسبات ویژه این افراد با مجاهدین نیز در نوع خود و بر اساس مواردی که پیش از این اتفاق افتاده فرض قابل تعمقی است. اینکه این گونه مناسبات تابع چه مکانیزم و انگیزه هایی است، می توان بخشی از آنها را در افشاگری های اعضای جداشده مجاهدین ردیابی کرد. در این راستا می توان به شیوه تطمیع به عنوان رایج ترین مکانیزم برای جذب افراد اشاره کرد. فرض سوم را می توان عامل ناآگاهی و عدم شناخت این افراد از پروژه رسانه ای روانی و پیچیدگی های ملحوظ در این رابطه تلقی کرد. تردیدی نیست که این افراد به نسبت دستگاه های امنیتی و دولتی اطلاعات کمتری نسبت به ابعاد پیچیدگی های مجاهدین دارند. روش های مجاهدین در این خصوص متکی به ارائه اطلاعات یک طرفانه و تحریف شده است. آنها تلاش می کنند با تحریک عواطف و مظلوم نمایی از موضع جلب ترحم پارلمانترها را به موضع حمایت از خود بکشانند.

 

به نظر می رسد در این مورد بیشترین تقصیر متوجه دولت شما باشد. شاید یکی از دلایل این اهمال محدودیت ها و محذوریت های معمول در خصوص محرمانه بودن بخشی از این اطلاعات باشد. اما اگر قرار باشد این محدودیت ها در عمل به نتایجی معکوس منتهی شود، بدون شک تجدید نظر در این محدودیت ها یکی از فاکتورهای تعیین کننده و حیاتی خواهد بود. مجاهدین دقیقا با رفتن در چنین شکاف هایی پروژه حمایت سازی از خود را بسته به زمینه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در غرب به پیش می برند. این پروژه هم متمرکز بر شهروندان عادی و هم هدف کلیدی و مهم جهت جذب شخصیت های حقوقی است. این تلاش چیزی نبوده و نیست که از چشم تیزبین و چالشگر منتقدین، نویسندگان و خبرنگارانی که به طور مستمر و جدی مجاهدین را مورد مطالعه و مونیتورینگ قرار می دهند، پنهان مانده باشد. گسلر از نویسندگان معتبر غرب که تجارب گران بهائی از جریان های آتوریته طلب و استبدادی قرن حاضر را با خود همراه دارد،  در کتاب کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک بخشی از این ترفندها را مورد بازخوانی و چالش  قرار داده است. او اذعان نموده است:

 

"مجاهدین، با مخفی شدن در پشت یك چهره بزرگ تر، می توانستند بر افكار عمومی غرب به نحوی كه می خواستند اثر گذاری داشته باشند. آن ها مشروعیتی برای خود درست كرده بودند كه سال ها به آنها كمك كرده بود از قانون فرار كنند." کتاب کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک. نوشته آنتونی گسلر. فصل 15 با عنوان چهره های سیاسی.

 

مسعود بنی صدر (عموزاده اولین رئیس جمهور برکنارشده ایران - ابوالحسن بن صدر) که بیش از دو و نیم دهه در همین فاز فعالیت داشته درباره بخشی از اهداف این پروژه می نویسد:

 

"رهبری ما می دانست که تفاوت ایدئولوژیکی ما به این معنی است که ما هیچ گاه حمایت کامل غرب را کسب نخواهیم کرد، بنابراین هدف اصلی سیاست خارجی ما خنثی ساختن آنها در حمایت از رژیم بود."  کتاب خاطرات یک شورشی ایرانی. نوشته مسعود بنی صدر. ص 285.

 

این اظهارات مربوط به مقاطعی است که نام مجاهدین در هیچ لیست تروریستی ثبت نشده و دلیل عدم حمایت و بی اعتمادی غرب از مجاهدین تنها معطوف به ماهیت ایدئولوژیکی آنها بوده است.

 

عالیجناب گوردون براون

 

وقتی پروژه فریب کارانه و روانی مجاهدین قادر است معتبرترین و گسترده ترین شبکه های اطلاع رسانی و خبرگزاری های معتبر را اغوا و دور بزند و از چالش ایدئولوژیک و سیاسی آنها فرار کند، بدون تردید اغوا کردن و فریب دادن شماری پارلمانترها و نمایندگان مجلس یک کشور که به دلایل مختلف با سهولت بیشتری تحت تاثیر تبلیغات مجاهدین قرار می گیرند، کار دشواری نیست. واکنش منتقدانه و ابراز نارضایتی دولت مردان انگلستان در این خصوص و تاکیدشان مبنی بر استفاده از اهرم های قانونی برای تضمین امنیت شهروندان دلالت بر مخالفت صریح و نتیجتا ادامه اعمال مونیتورینگ و دقت نظر بر روی سازمان مجاهدین دارد. با این حال به نظر می رسد ضرورت اطلاع رسانی به نمایندگان مجلسین شما درباره ماهیت فرقه ای و تروریستی سازمان مجاهدین خلق یکی از مبرم ترین اقدامات پیش رو برای جلوگیری از تاثیر پروژه تبلیغاتی مجاهدین باشد.

 

گذشت زمان و بازتاب رای مورد نظر نشان خواهد داد تصمیم و رای دادگاه استیناف تا چه اندازه واقع بینانه و فارغ از ملاحظات صورت گرفته است. در پایان لازم می دانیم سوال کنیم در کشوری که جدیت در مبارزه با تروریسم را با اعمال قاطعیت حتی در موارد مشکوک از جمله آنچه در متروی لندن اتفاق و منجر به قتل یک جوان برزیلی شد اعمال می کند، چگونه است که در مواجهه با یک جریان عقبه دار و شناخته شده فرقه ای - تروریستی که در کانون توجه اتحادیه اروپا و وزارت امور خارجه و سایر کشورهای اروپایی قرار دارد تا این میزان شتاب زده تصمیم می گیرد.

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد