_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

ارتش ورشكسته

( قسمت یازدهم )

23.05.2008

محسن عباسلوـ سایت آوا

 

ــ لینک به قسمت اول

ــ لینک به قسمت دوم

ــ لینک به قسمت سوم

ــ لینک به قسمت چهارم

ــ لینک به قسمت پنجم

ــ لینک به قسمت ششم

ــ لینک به قسمت هفتم

ــ لینک به قسمت هشتم

ــ لینک به قسمت نهم

ــ لینک به قسمت دهم

 

تعدادي از ساختمانهاي اردوگاه در حين بمبارانها خراب شده و در گوشه و كنار اردوگاه كار اجباري اشرف،خودروها و ادوات زرهي به چشم ميخوردند كه در اثر بمبارن از جانب جنگنده هاي نيروهاي ائتلاف داغون شده بودند . نوعي بي نظمي و هرج و مرج كامل بر مناسبات فرقه حاكم بود به طوري كه ميتوان گفت مناسبات دروني فرقع كاملاٌ از هم پاشيده شده بود.

از سوي سركرده گان فرقه، فرمان سازمانده هي دوباره تشكيلات ضد انساني و پاكسازي اردوگاه صادر شد. در نتيجه همه يگانها دست به كار شده و اقدام به جمع آوري ادوات داغون شده و مرمت ساختمانهاي آسيب ديده ميكردند .كلاسهاي شستشوي مغزي دوباره كم كم از سرگرفته شد.در روزهائي كه جنگ ادامه داشت مقداري از سختگيريها كاسته شده بوداما حالا پس از پايان جنگ و سرنگوني صدام دوباره مناسبات شيطاني فرقه به حالت قبلي خود يعني  دوران حاكميت صدام حسين بر عراق برميگشت. دوباره موج جديدي از سركوبهاي دروني شروع شده و تشكيلات فرقه دگربار رنگ وبوي خشونت و سركوبگرانه خويش را بازميافت.

اميد نيروهائي كه فكر ميكردند با شروع جنگ همه چيز تعيين تكليف خواهد شدو هيچ كس دوباره به اردوگاه وحشتناك اشرف بازنخواهد گشت كم كم نقش بر آب ميشد. در حوزه مناسبات دروني و سركوبگرانه فرقه هيچ چيز عوض نشده و تنها حاصل اين جنگ دهها كشته و مجروح بود.

مسعود رجوي رهبر خائن فرقه به هيچ كدام از وعده هاي پوچ خويش يعني انجام عمليات نهائي سرنگوني رژيم آخوندي عمل نكرده بود يا اگر بخواهيم واقع گرايانه به قضيه نگاه كنيم به هيچ وجه اين توانائي را در فرقه نميديد. ميتوان گفت كه نتيجه اصلي اين جنگ براي نيروها و كادرهاي معمولي: برافتادن و مشخص شدن باقي مانده چهرهء زير نقاب رهبرو فرمانده هان ارشد فرقه بود.

ماهيت واقعي رهبر فرقه و خصلت خود فروشي و وطن فروشانه وي تمام عيار بر ملا گرديد. يكروز در حالي كه ما براي رفتن بر سر كلاسهاي شستشوي مغزي آماده ميشديم نيروهاي آمريكائي اطراف اردوگاه را به محاصره درآورده وهواپيماهاي آمريكائي بر فراز اردوگاه در حال مانور دادن بودند. دور تا دور اردوگاه توسط نيروهاي زرهي و پياده نظام آمريكائي محاصره شده و نوك لوله تانكها و سلاحهاي آنان  به طرف ما نشانه گيري شده بود. تعدادي از خودروهاي زرهي آمريكائي ها نيز وارد اردوگاه شده بودند.

معلوم نبود كه چه اتفاقي ميخواهد روي دهد. بعضي  از نيروها ميگفتند كه نيروهاي آمريكائي ميخواهند اردوگاه را به تصرف خويش در آورند و بعضي ديگر نيز معتقد بودند كه اين فقط يك زهرچشم گرفتن از فرقه است.اما مسئولين فرقه به دور از اين حدس و گمانها و بدون اتلاف وقت سريعاٌ به فرمانده هان آمريكائي پيغام فرستادند كه نيازي به اين لشكركشي ها نيست، امر بفرماييد ما مطيعيم.!!!

ديري نگذشت كه مشخص شد:نيروهاي آمريكائي ازمسئولين فرقه خواسته بودند  كه فرقه بايد تمامي سلاحهاي سبك و سنگين خويش را تحويل داده و از فرماسيون و شكل نظامي نيز بايد خارج شود.رهبر و فرمانده هان فرقه اين فرمان را ذليلانه به روي چشم نهاده و از موضع ضعف مطلق پذيرفتند.

آري پس از تسليم شدن فرقه در برابر نيروهاي آمريكائي، اين محاصره چندين ساعت بيشتر طول نكشيد واكثر نيروهاي آمريكائي اطراف اردوگاه را ترك كردند. فقط چند تا از خودروهاي زرهي آنان اطراف اردوگاه ميچرخيدند و گشت ميزدند.

دو،سه روز پس از اين ماجرا فرماني منسوب به مسعود رجوي از طريق مسئولين بالاي فرقه به نيروها ابلاغ گرديد.

آقاي رجوي دامن پوش در اين پيام خود اعلام كردكه سازمان با خلع سلاح خويش موافقت كرده و در اثر فشارهاي  وارده از سوي نيروهاي ائتلاف پذيرفته كه فعلاٌ همه سلاحهاي خويش را تحويل دهد.

او در اين پيام فريبكارانه به نيروها اعلام كرد كه: اگر من اين دستور آمريكائي ها را نميپذيرفتم همه شماها را ميبايست از دست ميدادم اما من بين سلاح و صاحب سلاح، صاحب سلاح را انتخاب كردم.( ميبينيد كه اين دغل كار بي آبرو باز هم همه صبوها را بر سر ما نيروها ميخواست بشكند و بجاي اينكه شهامت به خرج دهد و مسئوليت اشتباهات و محاسبات استراتژيكي خويش را بپذيرد براي گريز از اين امر بر ماها منت ميگذاشت كه من به خاطر شما به اين تسليم تن داده ام. اين در حالي بود كه ما حاضر بوديم هراتفاقي بيفتد اما دوباره به اردوگاه نكبت بار اشرف برنگريدم.)

مسعود رجوي رهبر دغلباز فرقه همچنين در اين پيام ذليلانه خويش،دستور داده بود كه مناسبات سازمان بايد دوباره به حالت عادي خويش باز گردد وي همچنين مدعي شده بود كه با توسل به انقلاب ايدئولوژيك شستشوي مغزي مريم قجرعضدانلو،سازمان دوباره مجهز به سلاحهاي پيشرفته تري خواهد شد و همه چيز دوباره به نفع سازمان خواهيد چرخيد.

اماهمه ماها ميدانستيم كه در شرايط فعلي عراق، آمريكائيها اجازه نخواهند داد كه فرقه تروريستي مجاهدين خلق سلاحهاي خويش را حفظ كند. حتي قبل از اين جريانات نيز ما چندين بار به مسئولين فرقه گفتيم كه آمريكائيها ما را خلع سلاح خواهند كرد،پس چرا ما بيهوده اقدام به گردآوري سلاحهاي ارتش از هم پاشيده صدام حسين ميكنيم؟!

مژگان پارسائي كه در آن زمان مسئول اول فرقه بود در پاسخ به اين انتقادها ميگفت: سلاح ناموس يك مجاهد خلق است و مجاهدين تمام عيار از ناموس خويش دفاع ميكنند. مگر شماها در اين مورد شك داريد كه ما از سر عقايد خويش كوتاه نخواهيم آمد؟ بود و نبود يك مجاهد خلق به اسلحه خويش است ما تا پاي مرگ از سلاح خويش دفاع خواهيم كرد.

اما مسئولين فرقه فكر كنم دچار بيماري آلزايمر يا فراموشي بودندچون با عوض شدن شرايط ،سريع حرفها و ادعاهاي قبلي خويش را فراموش ميكردند !!!هر چند كه رنگ عوض كردن از خصوصيات ديرينه رهبر و سركرده گان فرقه ميباشد.

اينبار نيز مسئولين فرقه سريع همه ادعاهاي خويش را فراموش كرده و آماده ميشدند كه ناموس خويش (سلاح) را به عمو سام تقديم كنند.

ادامه دارد....... .

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد