_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

صلح ورزی به بهای تحمل رنج

قرابت های فکری گاندی با امانوئل کانت و عیسی(ع)

 30.05.2008

یوحنا نجدی

اگرچه یادگار موهانداس کارمچاند گاندی برای مردم هندوستان، به شکل «استقلال سیاسی» جلوه پیدا کرده است اما پرهیز از خشونت، عشق به حقیقت، صلح و تحمل رنج را می توان میراث ماندگار گاندی برای بشریت دانست. خوشبختانه منابع مختلفی درباره زندگی گاندی موجود است، اما عمق و گستره آموزه های او بگونه ایست که هنوز هم می توان از منظرهایی بکر و دست نخورده بدانها نگریست.
بی شک نام گاندی با «پرهیز از خشونت» گره خورده است. اگر در قرون وسطی، خشونت عریان را مستقیما بر بدن انسان ها جاری می کردند،1 اما خشونت ورزی نیز در گذر زمان، دگردیسی هایی را از سرگذرانده است. آنچنانکه امروزه برخی از فیلسوفان پست مدرن ، هراسی به دل راه نمی دهند تا اساسا نظام های سیاسی را بر مبنای میزان بکارگیری خشونت ، تقسیم بندی کنند2 و این همه گویای آنست که هنوز هم به بازخوانی آموزه های گاندی نیازمندیم.
پرهیز از خشونت و پایبندی به حقیقت
آهیمسا گرچه از لحاظ لغوی، ترکیبی از پیشوند نفی کننده و اسم موصوف و به معنای «پرهیز از خشونت»است، اما بار معنایی آن را می توان چنین دانست: «خودداری از خشونت ورزیدن حتی زمانیکه از توجیه منطقی برخوردار است». نفی خشونت در اندیشه گاندی، تنها از یک وجه سلبی برخوردار نیست بلکه از رهگذر کنترل و فروکش دادن خشونت، می توان آنرا همچون انرژی، از حالتی به حالتی دیگر تغییر داد. گاندی معتقد است که از خاکستر خشونت، ققنوس «عشقی عمیق و پرشور» برمی خیزد و از این رو آهیمسا تنها در تنگنای نفی خشونت محدود نمی شود بلکه آنچه که از این مفهوم القا می شود آنست که با فروکش کردن تمامی خشونت موجود در قلب، تنها عشق به جا می ماند.3 به باور گاندی، هدف مقدس نمی تواند استفاده موقت و مصلحت آمیز از خشونت را توجیه کند؛ به بیانی دیگر هدف پاک نیازمند ابزار پاک است و شادمانی در تلاش است؛ نه در رسیدن به هدف.
ساتیاگراها از بستر آهیمسا برمی خیزد. «ساتیا» یعنی حقیقت که لازمه عشق است و «گراها» به معنای ثبات، مجموعا نیرویی را تشکیل می دهند که از نفی خشونت زاده می شود.4 اگر آهیمسا، الگویی نیز برای پراگماتیسم سیاسی ارائه می کند اما ساتیاگرا نوعی پرسشگری معنوی است که حتی زمینه را برای پلورالیسم دینی فراهم می کند. مراد گاندی از ساتیاگراها اینست که زندگی، همچون یک واحد تجزیه ناپذیر، دارای جنبه های متفاوتی است و حوزه سیاسی، تنها یکی از این عرصه ها محسوب می شود. انسان معتقد به ساتیاگرا، حقیقت را در تمامی زمینه ها جستجو می کند.5 این انسان، همواره گشوده به روی دیگری است و هیچ ظرفیتی برای خشونت ورزیدن ندارد. گاندی معتقد است که از تلاقی آهیمسا و ساتیاگراها، عظیم ترین نیروها تشکیل می شود؛ بطوریکه مشکل استقلال هندوستان در برابر پتانسیل این نیرو، همچون سنگ ریزه ای در مقابل سیل است.
گاندی، کانت و فصل مشترک انسانها
به باور بسیاری از گاندی شناسان، روح بزرگ گاندی نه در هندوستان یا انگلستان، بلکه در آفریقای جنوبی متولد شد. موفقیت او در حل چند پرونده حقوقی باعث شد تا گاندی جوان، در میان جامعه هندیان مقیم آفریقای جنوبی به شهرت و منزلت دست یابد. گاندی در جریان نخستین تجربه های حقوقی خود دریافت که انسانها دارای فصل مشترک هایی هستند که با تکیه بر آنها می توان تمامی پرونده های قضایی و مناقشات را حل و فصل کرد. او خود در این باره چنین می گوید« من حقیقت شغل وکالت را آموخته ام. یاد گرفته ام که چگونه باید بر جنبه های نیک وجود آدمیان پی برد. دریافته ام که وظیفه اصلی وکیل، به هم نزدیک کردن و آشتی دادن طرفینی است که از یکدیگر جدا شده اند.»
از این رو، گاندی یک قانون عام و جهانشمول ارائه می کند که بر اساس آن « طبیعت همه مردم یکسان است و هر آنچه که برای من امکانپذیر است، برای همه امکانپذیر است». این قانون اخلاقی، یادآور قاعده طلایی امانوئل کانت است که زیر عنوان «دستور بی شرط» (
Categorical Imperative) می گوید «فقط بر پاییه آن آیینی رفتار کن که در عین حال، بخواهی آن آیین به قانونی عام و جهانشمول تبدیل شود».6 گاندی و کانت با ارائه قانونی به گستره جهان، از دریچه اخلاق به وادی سیاست و فعالیت اجتماعی می نگرند. کانت نیز همچون گاندی، بر اهمیت «روش و قاعده {ابزار} رفتار» تاکید می کند؛ فارغ از آنکه چه نتیجه ای حاصل شود. 7 خرد، آزادی و اخلاق سه راس مثلثی هستند که اندیشه کانت بر آن بنا شده است. به باور کانت، اخلاق مولود آزادی است اما بر تمامی فعالیت های انسان سایه می افکند. بطوریکه «آزادی، زمینه ساز کردار اخلاقی سیاستمدار اخلاقی و شهروندان _ به عنوان انسانهای مختار و انتخابگر_ است... وجدان اخلاقی در آزادی به انتخاب می رسد».8 بنابراین، یکی از ویژگی های اساسی قواعد رفتاری، «کلیت» آنهاست. کانت با نگارش رساله «صلح پایدار: یک طرح فلسفی»؛ صلح ورزی را برای آینده بشریت، ضروری می داند و بدین گونه است که گاندی و کانت، گرچه از دو مسیر متفاوت، اما هردو به یک نقطه می رسند: پرهیز از خشونت، برقراری صلح جهانی و باور به توانایی هایی انسان. آنچنانکه گاندی، بدون سلاح و نیام، تنها با تکیه بر نیروی آهیمسا و ساتیاگراها کشورش را به استقلال سیاسی رساند و کانت نیز در تعریف مدرنیته، از توانایی های انسان سخن می گوید: «روشن نگری، خروج آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتن خود».9
گاندی، عیسی(ع) و قانون رنج
به باور گاندی، قانون انسانها چیزی جز «تحمل داوطلبانه و آگاهانه رنج» نیست و انسان معتقد به ساتیاگراها و آهیمسا، آگاهانه از رنج استقبال می کند؛ زندگی شخصی و سیاسی گاندی نیز نشان می دهد که او خود تا چه حد رنج دیگران را نیز به دوش گرفت.
بی شک، عیسی(ع) نمادی از تحمل رنج است.10 رنج مسیح بر بالای صلیب، کفاره گناهان بشر است. مسیح به حواریون خود می گوید « پسر انسان باید متحمل رنج های بسیار شود و از طرف ریش سفیدان و کاهنان طرد گردد و به هلاکت برسد.» (انجیل مرقس8-31-27) از این رو، رنج مسیح با پیامش گره خورده است.11 رنج و تنهایی عیسی(ع) بگونه ایست که از حدوداِّ نه صبح تا سه بعداز ظهر که به صلیب درآمده بود، جز چهارتن از نزدیکانش (مادر، خاله، مریم مجدلیه و یوحنا) کسی از یارانش را ندید12 و بدین گونه بود که بانگ برآورد «ایلویی، ایلویی، لما سبقتنی» [الهی، الهی، چرا مرا ترک کردی؟ (تنها گذاردی؟)]. گرچه عیسی(ع) بالاترین رنج را در آن می داند که خداوند کسی را تنها گذارد اما زندگی و پیام عیسی ناصری (ع) گویای آنست که تا آخرین لحظه، رنج را عاشقانه در آغوش گرفته بود.
گام های استوار گاندی در تحمل رنج، به ستایش او از عیسی(ع) بازمی گردد و در زندگینامه اش می نویسد« مرگ او بر بالای صلیب، برای جهان، یک مثال عالی بوده است... مثال رنج مسیح، یکی از اجزای ایمان تزلزل ناپذیر من به عدم خشونت است».13به باور گاندی، آهیمسا و ساتیاگراها جز با تحمل رنج برقرار نمی شود و از این رو، برای روزهای متمدی روزه می گرفت، زندان را به عنوان «زندگی در آرامش» به جان می خرید و در مواردی همچون لغو قانون «نمک»، بیش از دویست مایل را پیاده طی کرد تا نشان دهد که تحمل رنج ، به مثابه حلقه ایست که ساتیاگراها و آهیمسا را بهم پیوند می دهد.
نتیجه گیری
اندیشه و سلوک گاندی، چندان مستعد دموکراسی و بحث های مرتبط با آن نیست؛ چه گاندی به اصل «رقابت» اعتقادی ندارد و بجای آن از «تعاون» سخن می گوید، زندگی شهری را برنمی تابد و به روستا پناه می برد و همچنین رفتار سیاسی او اغلب، خواسته یا ناخواسته، با پوپولیسم همنشین می شود. با این حال، تردیدی نیست که نه تنها در حوزه سیاسی و حتی روابط بین الملل، بلکه تمامی انسانها در زندگی شخصی و مناسبت اجتماعی خود، نیازمند خوانش چندباره آموزه های گاندی هستند. اگر بپذیریم که صلح ورزی، پرهیز از خشونت، مداراگری و تساهل پیش زمینه دموکراسی و زندگی مسالمت آمیز هستند آنگاه درمی یابیم که براستی لقب «مهاتما» (به معنای روح بزرگ) شایسته اوست؛ هرچند او فروتنانه، خود را چنین نمی پنداشت.

پی نوشت:
1. برای مثال بنگرید به: مایکل وایت، پاپ و مرد مرتد؛ مردی که در مقابل دادگاه تفتیش عقاید رم ایستادگی کرد، ترجمه فروغ پوریاوری، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1384
2. رامین جهانبگلو، جهانی بودن، نشر مرکز، 1382، ص 15
3. اکنات ایسواران، راه عشق؛ داستان تحول روحی گاندی، ترجمه شهرام نقش تبریزی، انتشارات ققنوس، ص 62
4. رامین جهانبگلو، گاندی و ریشه های فلسفی عدم خشونت، ترجمه هادی اسماعیل زاده، نشر نی، 1382، ص51
5. راه عشق، ص 43
6. امانوئل کانت، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و علی قیصری، خوارزمی، 1369،ص 60
7. سیدعلی محمودی، فلسفه سیاسی کانت، نشر نگاه معاصر، 1383، ص 175
8. پیشین، ص 182
9. کانت، هردر و ...، روشن نگری چیست؟، ترجمه سیروس آرین پور، آگه، 1377، ص17
10. یوحنا نجدی، عیسی(ع)؛ روح صلح در کالبد رنج، روزنامه مردم سالاری، 5 دی 1386، ص 1
11. هامفری کارپنتر، عیسی، ترجمه حسن کامشاد، طرح نو، 1374، ص 150
12. ویل دورانت، تاریخ تمدن؛جلد سوم؛ قیصر و مسیح، ترجمه حمید عنایت و پرویز داریوش، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، 1380، ص 673
13. گاندی و ریشه های فلسفی عدم خشونت، ص 82

 

ــ " ترور و خشونت " یا " پرهیز از خشونت " ( محمد حسین سبحانی )

ــ كانت فيلسوف روشنگري ( شهلا فرید )

ــ لافونتن؛ اصلاح طلب فدایی ( الهام رفیع زاده )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد