_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

استثمار تا حد مرگ به نام آزادی !

30.05.2008

حمید مهرانگیز ـ سایت خبرگاه

 شناخت از درون سکت ها و درون بعضی از گروههای سیاسی که سکت وار ساختار درون گروهی خود را پایه ریزی کرده اند یک امری است که میتواند به  نیروهای سیاسی دیگر نیز کمک نماید که در واقع اگر انقلابی هم میخواهند باشند بایستی با روش های  مرگ تدریجی زود رس مقابله کنند واز استثمار افراد سازمان بنام آ زادی باید جلوگیری شود. گروه سازمان مجاهدین بنا به ساختا رخود که مبنی بر حماسه سازی میباشد واز افراد قهرمان ساخته میشود –( البته قهرمانانی که به محض کوچکترین اعتراض مانند حبابی تمامی قهرمانی اشان میترکد و رهبری سازمان آنها را ایزوله میکنند. نمونه  های زیادی در سازمان مجاهدین در اینمورد وجود دارد). البته برای قهرمان شدن در نزد وچشم رهبر بایستی که اینگونه بود که یکی از اعضای باصطلاح شورای ملی مقاومت که خود را نیز مجاهد نمیداند آنرا تعریف میکند . این شخص عبد العلی معصومی میباشد که حلقه به گوشی خود به رجوی را  در نوشته ای اخیرا اینگونه توصیف میکند:

در پاسخ به این كه مرا "مدّاح و مجیزگوی" مسعود و مریم رجوی خوانده، باید به بانگ بلند بگویم، ستایشگویی از این دو مظهر پاكبازی و صداقت و فدا، در سهمگین‌ترین رویارویی خونبارشان با اهریمنان حاكم بر میهن اهورایی، برای آزادی ایران زمین را بالاترین افتخار زندگیم می‌شمارم... من بیش از سی و پنج سال است، هرچند به خُردی مور، در رزم ستایش‌برانگیز و پایداری بی‌وقفه و امانی، كه پرچمدار هوشمند و دلیر و پاكبازش مسعود رجوی بوده است، با شاه و شیخ درافتاده‌ام... من نه نویسنده‌ام و نه تاریخ‌نگار، كه بخواهم از كسی مُهر تأیید بگیرم. اما مانند یك شاگرد نوآموز، كوشیدم كه از مسعود، پرچمدار بی‌بدیل راه بهروزی مردم ایران زمین، بیاموزم... چون شاگردی نوآموز و خدمتگزاری كوچك، هرچند لنگ‌لنگان، در راه آرمانهای انسانی و والای مسعود و مریم رجوی بكوشم. چندین سال پیش در محفلی كه افتخار دیدار و شنیدن كلام مسعود را داشتم، چند تن از دوستان از كاستیهایی كه در این همگامی داشتم و هنوز هم دارم، انتقاد كردند. به مسعودِ همواره دوست‌داشتنی و بی‌بدیل در گشاده نظری و انساندوستی، گفتم: من همه این كاستیها را دارم به اضافه صدها عیب و ایراد دیگر، كه دیگران از آن بی‌خبرند، اما، در‌برابر همه آن عیب و ایرادها، یك حُسن در من هست كه همه آن عیبها را می‌پوشاند و آن این كه آرزو دارم همواره در زیر این سقفی باشم كه كلام عطرآگین تو آن را معطر كرده است. »

البته بقول مهدی سامع که خود ماشین امضای رجویستها از برای نان وآب مادی وسیاسی است این دست مال بدستی آقایان را این گونه به یک شورایی دیگر بنام قدر خواه که به همین شکل دست مال بدست بوده است توصیف و خطاب به او میگوید : ....مال رجوی !دقیقا در دستگاه رجویسم رهبری چیزی نیست که بتوان با آن شوخی کرد ویا به عروج آن نزدیک شد بلکه باید خاضعانه مانند عبد العلی معصومی مجیزه گویی رهبر را کرد. به یاد بیاورید فخرالدین حجازی را که چگونه در مقابل رهبر خود خمینی معلق میمون وار میزد که بسیار مشمئز کننده بود که یک انسان این گونه در مقابل کس دیگری خود را تحقیر کند حتی اگر یک رهبر لایق باشد. این چرب زبانان ومعلق زنان دستگاه دیکتاتورها در هر سیستمی میباشند که قدرت دیکتاتور را میخواهند بطور مشمئز کننده ای ستایش کنند ومانند شاعران درباری مزد خود  را دریافت کنند. بهرروی این یک عضو باصطلاح شورای ملی مقاومت است که خود را هم مجاهد نمیداند ولی برای دستگاه رجویسم بایستی این گونه بطور نفرت انگیزی به سبک فخرالدین حجازی کله ومعلق بزند. حال حساب کنید عضو مجاهدین چگونه باید در مقابل رهبر همه وجودش را داده باشد وبقول رجوی مایه ده گرم آنها را طلب کند یعنی مایه جانشان را. در همین راستا میباشد که عضو مجاهد نبایستی کاری را نتواند. «میتوان وباید » مریم رجوی برایش خوانده میشود وبهمین دلیل افراد بعضا چند روز بدرستی استراحت نکرده اند وبعضا حتی در شبانه روز نمیتوانند چند دقیقه به خواب بروند تا اوامرسازمان را به پیش ببرند. این نوع از استثمار در دورن سازمان مجاهدین عواقب جسمی ومادی خود را دارد هرچند که انقلاب ایدئولژیک مریم میبایستی که «درد معده ها وصدها درد روده ای » دیگررا شفا بخشیده باشد ولی در عین حال این نوع گفته های احمقانه باعث جلوگیری از واقعیات مادی وجسمی  نمیشود. در اثر این فشارهای درونی سازمان میباشد که در افراد سازمان مرگ زود رس وهمچنین انوع واقسام بیماریها را باعث میشود . اخیرا نیز یکی از افراد عضو بالای سازمان مجاهدین بنام خانم فائزه (زیبا دانشور) دار فانی راوداع کرد که البته سازمان در این مورد سکوت کامل اختیار کرده است ولی یکی از اعضای شورای مرکز ی سابق مجاهدین  خلق بنام بتول سلطانی  در مورد مرگ فائزه خانم دانشور همکار سابق خود  میگوید که:

او همیشه در نشست ها تحت فشار روانی زیادی بود و نسرین (مهوش سپهری) او را متوهم و معترض و طلبکار می نامید. او با سازمان درگیری های زیادی داشت. وی با وجود مسئله بیماری اش مجبور بود به شدت کار کند تا اینکه بالاخره از پای در آمد البته این اعتراضات او شاید باعث شده است که مرگ از طرف سازمان مجاهدین به سکوت برگزار شود چرا که او فرد معترض بوده است . این نوع استثمار وکارکشی از افراد در سازمان مجاهدین بسیار مرسوم است وفرد مجبور است که به آن تن دهد وگرنه مغضوب رهبر میشود وده گرم خود را به رجوی نداده است . در سازمان مجاهدین بر اساس چنین روندی است که  افراد به بدترین شکل استثمار میشوند وبه خودکشی ویا خود سوزی کشانده میشوند تا رهبری خود را راضی کنند. سازمانی که در درون خود جبارانه هر نوع اعتراضی راسرکوب میکند وسازمانی که افراد خود را به وحشتناکترین شکل استثمار میکند نمیتواند یک سازمان آزادی خواه باشد . بلکه رهبرانش یک باند قدرت طلب میباشند که افراد مسخ شده خود را برای رسیدن به قدرت تامرز مرگ به استثمار میکشند

 

مطالبی دیگر از سایت خبرگاه:

ــ شعبده بازی مهدی سامع برای مجاهدین

ــ جوابیه علی شمس  مسئول سایت خبرگاه به ارگان ارتجاعی و سرکوبگر مجاهد

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد