_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

انقلاب ادبی  یا  ادبیات انقلابی ؟

05.06.2008

علیشاه سلطانه

 

دوگونه ادبیات در چین پیش از انقلاب .

 

درپایان قرن 19 روشنفکران ومبارزان چینی با ورود ایدههای غربی وجستجوی فرمهای جدید ادبی،قصدعبورازفرهنگ قرون وسطایی خود و آغاز یک رنسانس روشنگری نمودند.درجنبش اجتماعی سال 1898 برای تحولات سیاسی،نیازبه تغییرات ادبی مطرح گردید.براثرتحصیل دانشجویان چینی درکشورهایی مانند:ژاپن،آمریکا،اروپا وغبره،آنان باآثارمدرن ادبی غرب وآثارکلاسیک آن کشورها آشناشدند. مسیونرهای اروپایی نیزنخستین  بارکتاب انجیل رابزبان چینی ترجمه نمودند. منتقدی ادبی درسال 1902 نوشت کسیکه میخواهد ملتی نو بسازد باید ابتدا یک رمان نو بنویسد وکسیکه  اخلاقی نومیخواهد بایدابتدا یک قهرمان اخلاقی دررمان بیافریند چون خوانندگان خودرابااینگونه قهرمانان ادبی مقایسه خواهند کرد.درسال 1909 ترجمه بعضی آثارروسی و شاهکارهای ادبی بعضی ازکشورهای اروپای شرقی به چینی آغازگردید، ودرسال 1902 آثاری فلسفی  کانت،نیچه، وشوپنهاور نیز به چینی ترجمه شده بودند. کتاب "دوسال تعطیلی تفریحی" اثر ژول ورن نیزازنخستین کتبی بود که به چینی ترجمه شد. دربحث های ادبی سال 1904 ادبیات را به حقیقی و غیرحقیقی یعنی رئالیستی وایده آلیستی تقسیم نمودند.

 لین شو (1852 – 1924 ) مترجم معروف درطول عمر خود حدود 180 اثراروپایی را به چینی ترجمه نمود.ازجمله نویسندگانی که آثارشان درآغازبه چینی ترجمه شدند : دیکنز، دفو ، سروانتس،اسکات،دوما،هومر،گوته،رابیندار تاگور، ایبسن،ویکتور هوگو، تولستوی،روسو، رمان رولان، تورگنیف، موپاساد،ویتمن،لردبایرون،ارسطو،شکسپیر،دانته،بالزاک،زولا، و فلوبر بودند. آثارگروه دیگرنویسندگان غربی مانند : ایروینگ،هاگارد،داودسون،شلی،هاردی، کیتس،هاوپتمن،گالس ورثی،نیز به چینی ترجمه گردید. میان سالهای 1920-1930 ترجمه آثار زیادی ازفرانسوی،روسی و انگلیسی انجام گرفت.بیشترآثاررئالیسم ورمانتیسم قرن 19 اروپانیز به چینی ترجمه گردیدند.به ترجمه آثاررمانتک نیزاهمیت خاصی داده شد. به ترجمه اشعارلردبایرون و ویتمن ونمایشنامه های ایبسن نیزعلاقه خاصی پیدا شد. انقلاب فرهنگی زیرتعثیر " جنبش 4 ماه مه سال 1919 " دنبال آموزگارانی اجتماعی ازغرب بود. مکاتب و ایسم هایی مانند : رئالیسم،ناتورالیسم،رمانتیسم،سوسیالیسم،آنارشیسم،مارکسیسم ، هومانیسم و دمکراسی خوانندگان و علاقمندان فراوانی یافتند. درزمینه داستان ورمان غیرازترجمه داستانهای پلیسی ورمانهای ماجراجویی به آثار احساسی وانتقادی اجتماعی نیز اهمیت داده شد.

علاقه روشنفکران چینی به مکتب ادبی رمانتیک ازآنجابود که منتقدی بنام " تین هان " آنرا به معانی : آزادی،دمکراسی،انقلاب،و سوسیالیسم تفسیرمیکرد،گرچه ادبیات چین قرنها میان کلاسیک ورمانتیک درجا زده بود وبا دو مکتب اجتماعی رئالیسم و ناتورالیسم آشنایی نداشت. درادبیات،رئالیسم آنان با رئالیسم آثاربالزاک وفلوبر فرق داشت. چینی ها چندسالی بعد ازآشنایی بادومکتب رئالیسم وناتورالیسم،سراغ سمبولیسم ونئورمانتیسم رفتند.سرانجام ذهنی گرایی وایده آلیسم دردهه 20قرن گذشته جای خودرا به رئالیسم اجتماعی داد که جهت یابی سیاسی-اجتماعی داشت. این مکتب بعدها به مکتب رئالیسم سوسیالیستی ختم گردید.خوانندگان زولا که نماینده عینی گرایی مطلق وطرفدار ناتورالیسم ذهنی وشخصی بودند به مخالفت با "ادبیات پروانه ای" واحساسی رمانتیک ها واشراف پرداختند. دراین دوره به ترجمه اشعاربودلر وروبرت استونسون نیزاهمیت خاصی داده شد.ترجمه آثاررمانتیک نویسندگانی مانند رومان رولان ،باربوسه وآناتول فرانس وآنارشیسم اخلاقی بودلر اهمیت مهمی یافت. ازجمله نویسندگان روس که مورد توجه وترجمه قرارگرفتند:گوگول،لرمانتف، و گارشین بودند. ازجمله نخستین روشنفکرانی که دردهه 30 قرن گذشته به غرب گرایی درادبیات اعتراض نمودند،مائو بود که علیه اروپایی نمودن ادبیات وبه طرفداری ازادبیات خلقی وسنتی چین اعتراض نمود. ادبیات "جنبش 4 ماه مه" که دردهه های 20 و 30 قرن گذشته تا بقدرت رسیدن کمونیستها درسال 1949 و جدایی آنان از جمهوریخواهان درسال 1927 فعال بود.

آغازادبیات مدرن چین را میتوان سال 1927 دانست که اهمیت خاصی به :زبان،فرم،محتوا، و زبان عامیانه داد.انقلاب ادبی چین راازآغاز سال 1919 بحساب می آورند.ادبیات چین درآن زمان می بایست باکمک زبانی مدرن ومردمی به رئالیسم میرسید.دراین سالها تئاترغرب نیز وارد چین شد،تاآنان به اصلاح تئاتر سنتی خودبپردازند. مبارزین چینی توصیه میکردند که تئاتر بایددرراه اصلاحات سیاسی واجتماعی کوشش واصلاحات اجتماعی را تبلیغ نماید. دراین دوره رمان "کلبه عموتام" نوشته خانم هاریت بشر استو و بعضی ازآثار آلکساندر دوما را بصورت نمایشنامه درآوردند. خواسته دیگر کارگردانان تئاتر علیه مکتب فرمالیسم و نمایشنامه های آوازخوانی بود. دو منتقد ادبی،درخلق ادبیات،8 نکته را به نویسندگان جوان توصیه نمودند : " اینقدر دنبال کلاسیسم نروند. ازمطالب و کلمات سنتی وقدیمی زیاد استفاده ننمایند.تقلیدنکنند. از کلمات مبتذل خودداری نمایند.به دستورزبان وبیان روشن توجه کنند.پیش ازآنکه بیمارباشند،زاری نکنند.بجای زبان قدیم،زبان خودرا بکارببرند. نوشته باید با واقعیت تطابق داشته باشد. ازنقل قول استفاده نکنند!" . 5 نکته آغازین را "انقلاب فرم" دانستند. گروهی از منقدین چین،تئاتردیالوگی جدید راتئاتر متمدن دانستند. درنمایشنامه نویسی جدید به آثار تراژدیک و غمنامه ای نیز اهمیت داده میشود و همچون تئاتر اریستوکراتی ودرباری گذشته به "پایان خوش شاهنامه" فکر نکنند. "جنبش 4 ماه مه" ارزش ایبسن گرایی درتئاتر را به دلیل اهمیت رئالیستی آن و طرح مسایل: زنان،خانواده و جامعه میدانست. ایدههای اجتماعی ایبسن  وی را بسیار محبوب نموده بود. آنان ایبسن را سنبل زیبایی،عشق همگانی،آزادی،برابری و پیشرفت میدانستند. درسال 1919 گروهی ازمنقدین ادعانمودند که ادبیات مدرن وارده ازغرب خطاب به بورژوازی است وباید باکمک زبان توده ای و عامیانه خطاب به مردم معمولی باشد. آنها می گفتند که بازبانی مرده نمی توان ادبیاتی زنده خلق نمود چون ادبیات عامیانه پایه ادبیات ملی است و وظیفه ادبیات است که افکار واحساسات را بصورت زنده بیان کند.

درسال 1917 نویسنده ای بنام " چن دوکس " نوشت که: " نه ادبیات بلکه انقلاب ادبی باید بعنوان وسیله تغییرروابط اجتماعی ملاحظه شود،نابودباد ادبیات چاپلوسانه موردعلاقه اریستوکراتی!،زنده باد ادبیات ساده هنرمندانه ملی،نابودبادادبیات اغراقی قدیمی،زنده بادادبیات صادقانه ورئالیستی،نابودبادادبیات دوراززندگی،تیره، کوهی،جنگلی، و پیچیده!،زنده بادادبیات روشن،و توده ای که موجب فهم اجتماعی مردم شود.ادبیات اریستوکراتیک،کلاسیک، جنگلی و کوهی بایدحذف شوند، مسایل تمدن جدید مانند: خانواده،ازدواج،و تربیت درست بایدادبیات را تغذیه کنند. زمینه های ادبی باید توسعه یابند و فقط دررابطه با زندگی کارمندان،فاحشه ها و مجامع آلوده نباشند،بلکه انسانهای فقیر،کارگران زن ومرد،درشکه چی ها،دهقانان،حمالها و مغازه داران نیزباید درادبیات مطرح شوند". جنبش 4 ماه مه سال 1919 می گفت که چین برای نوگرایی احتیاج به ادبیاتی جدیددارد. دراین سالها مارکسیستها خواهان ادبیات انقلابی و لیبرالها خواهان ادبیات ملی بودند. مائو دون، یکی از تئوریسین های ادبی این دوره نوشت که ادبیات باید جامعه را منعکس کند وپرسشهای زندگی را مطرح نماید چون ادبیات ،آینده  زندگی است . ادبیات،آینه زندگی است که به 4 عامل بستگی دارد: نژاد،محیط اطراف،دوره، و شخصیت فردی نویسنده. ادبیات موظف به واقعیات عینی اجتماعی است و نباید رویا و ذهنی گرایی را تبلیغ نماید،ادبیات فریاد طبیعی زندگی انسان است و فیلتر احساسات انسانی بصورت فرم نوشتاری است که برای بیان احساسات حقیقی نزدخواننده ایجاد یک هم احساسی بنماید". تعثیر روی شاعران جوان،ترجمه آثار والت ویتمن، لردبایرون و اکسپرسیونیستهای آلمانی در این سالها قابل ملاحظه است .

باوجوداین،درسال 1922 جنبش ادبی "هنر در خدمت هنر " درمیان گروهی ازدانشجویان، استادان و روشنفکران،طرفدارانی یافت. خلاف این جنبش،منتقدی بنام " لو مورو " نوشت که "ادبیات درپایان،یک پدیده اجتماعی است که موجب تعثیراتی روی انسان وجامعه میشود، از جمله وظایف ادبیات این است که موجب اصلاحاتی درجامعه چین شود و چین را بصورت دولتی مدرن درآورد". او میگفت که ادبیات بایددرخدمت مبارزه اجتماعی وسیاسی باشد. درسال 1923 گاهی هنرمندان و انقلابیون را یکی میدانستند. گو مورو شعار نابودی کاپیتالیسم و تقاضای مجدد دولت و جامعه ای ملی را مطرح نمود. اومیگفت که تمام جنبشهای انقلابی واقعی، جنبش های هنری بودند، و تمام جنبش های هنری،جنبش های انقلابی بودند. فعالان اجتماعی واقعی، هنرمند بودند، وهنرمندان فعال که خواهان تغییر جامعه بودند،انقلابی هستند. ادبیات دیروز مذهبی و کنفوسیوسی است و ادبیات امروزی،انقلابی است. ما در راهی انقلابی هستیم،ادبیات ما تنها ادبیات انقلابی میتواند باشد. ادبیات باید وسیله تغییردرجامعه باشد" و " لو خون " خلاف او مدعی بود که ادبیات نشانه جامعه با اقتصاد مازادتولید است یعنی درجامعه سیر، شکم سیرها برای شکم سیرهای دیگر می نویسند!. درسال 1934 نویسنده ای بنام " کو کویبی " مانند مائو، جنبش 4 ماه مه، را برای اروپایی کردن ادبیات رد نمود. اوخواهان بازگشت به جنبه های مثبت سنت چینی ادبیات بود. ازجمله کوششهای جنبش 4 ماه مه،کشف ادبیات خلقی وگردآوری: ترانه ها،قصه ها، و طنزهای مردمی و فرهنگ فولکلوریک بود. آنها میگفتند که ادبیات خلقی،زمینه رشد ادبیات ملی است چون ادبیات منبع است. کو دایون در جنبش ادبیات خلقی سال 1934 به گردآوری اشعار کوهستانی و روستایی پرداخت. 15 سال بعد کمونیستها درسال 1949 به رهبری مائو پیرور شدند و ادبیات نقش و وظیفه دیگری بخود گرفت .

asolt@web.de   

 

مطالب در ارتباط:

ــ دیدار با "دیگری"؛ بررسی آخرین کتاب ریشارد کاپوشچینسکی ( خسرو ناقد )

ــ مشاهیرادبی فراموش شده و جایزه نوبل ( علیشاه سلطانه )

ــ فردریش دورنمات و مترجمان‌اش ( بهزاد کشمیری پور )

ــ از ادبیات دل نمی کنم ، گفتگو با محمود دولت آبادی ( الهه خسروی یگانه )

ــ شاعر معترض و 80000 صفحه گزارش امنیتی ( علیشاه سلطانه )

ــ شاهنامه در روز فردوسی ( الیاس احمدی )

ــ كانت فيلسوف روشنگري ( شهلا فرید )

ــ لافونتن؛ اصلاح طلب فدایی ( الهام رفیع زاده )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد