_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.com

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

دنیای دروغی در اردوگاه اشرف و تاب داشتن بابای مجید

05.06.2008

محمد محمدی

http://toeme.blogfa.com/

 

عکس اختصاصی - طعمه

اصغر دارابی - از مسولین انجمن دانشگاه تهران - مصطفی محمدی نفر دوم از سمت راست در اردو گاه کار اجباری اشرف - محمد رضا ضابطی در ۱۶ سا لگی همراه با مجید محدثین ( نفر ۴ از راست ) به طور غیرقانونی از کانادا به آمریکا و بعد  بطور غیر قانونی به عراق برده شدند . ناصر غفوری هم از نوجوانانی بود که بطور غیر قانونی از آمریکا به عراق برده شد در سال ۱۹۹۸ . هر سه نفر ارزوی بیرون امدن از اشرف و آمدن به کاناداو آمریکا را دارند. نفر آخر فرزند ذاکری که در فرانسه مرد ِ هست

 

مجید ، چرا اینقدر بابات ( محمد محدثین ) تاب داره ؟

 

روز یکشنبه بود از مسافرت که به منظور مشاوره  برای چاپ کتابم به انگلیسی و تمام کردن قسمت ها ی زندگیم از خارج به کانادا برگشته بودم . در این مسافرت که فکر می کنم بهشت روی زمین باشد با حوری های زمینی بدون نگرانی از نشست " ج" ، یا د دوستان خوبم ، بر و بچه های  زندان اشرف بودم بخصوص مصطفی رجوی و مجید . وهمینطور تمامی بچه ها .

توی اشرف تمامی جوانان آرزوشان این است که پایشان به اروپا برسه و بتوانند با یک دختری دوست شوند.

در اشرف باید حواسشان باشد که بهشان تجاوز نشه مثا آن  یکی  امروز تلفن کرد و فهمیدک که زیر فشار سازمان هست که ازواقعیت مجاهدین نگوید تا دنیا نفهمد که چگونه وی که کم سن و سال بود مورد تجاوز قرار گرفت و مجاهدین از این موضوع برای ساکت کردن ، استفاده می کنند  یا در حمام با عکس مریم رجوی استمنا کنند تا غریزه جنسی خودمان را برطرف کنیم .

تقریبا تمامی هواداران مجاهدین در خارج آبجو می خورند که از نظر من اشکالی نداره. خیلی هاشون هم زیر ابی می رند حداقل مردها در تورنتو چند موردش را تمامی هواداران می دانند . ولی بی معرفتها عین خیالشون نیست که جوانها هم در آنجا آدم هستند . مجاهدین هم ملاهای دو تیغه هستند . برای کارهای خودشان توجیه انقلابی می آورند . یعنی ادمهای دورو هستند.

من جز اولین نفراتی هستم که می خواهم به همه بگم مجاهدین هم مثل بقیه آدمهای دنیا هستند .  ماهم مثل بقیه  جوانان دنیا هستیم با همه احساسات انسانی و غریزی .

من نه گفتم سیاسی هستم و تا وقتی هم که سمیه نیاد مجبور به افشاگری علیه مجاهدین ادامه بدهم ونه با اختیار خودم به مجاهدین رفتم و ۵ سال در آنجا ماندم .  نه میگم این کارها خوبه و نه می گم عیبه .

 

خودم هستم و راه راباز می کنم که بقیه د راین مورد که کسی ازآن حرف نمی زنه صحبت کنند تا همه بفهمند چه خبر است در اردوگاه اجباری اشرف

به دختری دروغ نمی گوئیم و برای رسیدن به زن دلخواه خودمان زمین و زمان رابهم نمی بافیم و بجای بیان واقعیت و خواست دل خود که هیچ هم بد نیست بدروغ مدعی ضرورت انقلاب و شر سرنگونی نمی شویم .

یعنی اگر جای مسعود بودم می رفتم به مریم می گفتم دوستت دارم بعد ش هم سیاست را ول می کردم می رفتم دنبال زندگی . 

با روحیه خوب بر گشته بودم از فرودگاه امدم دیدم بابام داره تلویزیو ن مجاهد رانگاه می کنه . تا ولش می کنی به عشق دیدن سمیه تلویزیون را می بینه و با هر عکسی خاطرات وی و پدر سوختگی رجوی یادش می افته .

مجید دیدم بابا ت توی تلویزیون داره چرند می گه . هی هم می گه من زیاد صحبت کردم به مردم ظلم می شه .

تلفن کردم تا بهش بگم تو اگه راست می گه پسر و زنت نصرت را از اشرف نجات بده و به انها ظلم نکن . واقعا په بابای بی غیرتی وقتی محدثین را با بابای خودم مقایسه می کنم که برای آوردن من و سمیه چه خطراتی را به جان خرید تا منو از زندان اشرف نجات بده.

 

این محدثین هم تاب داره والله .

 یک مجید نامی از آلمان تلفن کرد گفت که 3 مورد در دادگاه انگلیس وزارت کشور موافق است و در مورد چهارم اینکه مجاهدین نمی توانند جنگ مسلحانه کنند و دست به اسلحه ببرند . محدثین و رفیعی شو من  انگا ری نه که سوال شده . بعدش محدثین  یک گاف گنده داد وی که  سفیر انگلیس و انگلیس را مسخره می کرد که گفت آره سفیر نوشته که مجاهدین تا سال 2010 دست به عملیات تروریستی نمی زنند.  ولی فهیمد سه کرده به روی خودش نیاورد که این سال 2010 از کجا امده که نامه محرمانه اعلام شده بود .  یعنی دو سال دیگه باید سماق بمکند.

 

وقتی این آدمها ی تاب دارر ا می بینم از یکطرف خوشحالم که نجات پیدا کردم و مثل آدم زندگی می کنم از طرف دیگر از اینکه دوستانم در زندان هستند ناراحت هستم . تمامی جوانان در ارودگاه اشرف در آرزوی رفتن به خارج و حرف زدن با یک دخترهستند  .  در این مورد مفصلا نوشته ام .

 

 می دونم که ماههاست که بحث های سرفصل شروع شد ه است و حداقل تا آخر تابستان به هیچ کسی اجازه نمی دهند بیرون بیاد چون در این نشست ها که بقول خودشان امنیتی است شرکت داشته است  و

نشست ها ی بی سر و ته که همه باید بهم فحش بدن  و تاحد جر دادن بهترین دوست خود پیش برند  تا ثابت کنند به مریم وفادار هستند .

 

مطالبی دیگر:

ــ زنان در اردوگاه اجباری اشرف در حسرت آغوش داشتن فرزند

ــ این زن به چه می اندیشد؟

ــ آموزش دوباره کلاسهای نظامی و رفتن به قرار گاه زنان

ــ بجای پول دادن به وکیل مفت خور ، این پول را خرج مردم ایران بکنید

ــ آن روزها که بابا م فکر می کرد رجوی دشمن خانواده ها نیست

ــ گزارشی از میزگرد انجمن های حقوق بشری ایرانیان در اروپا ـ کمپ اشرف – فاجعه انسانی

ــ مصاحبه بنیاد خانواده سحر در عراق با خانم بتول سلطانی عضو جدا شده شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد