_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

از جهنم سرمایه داری تا دوزخ استالینیسم

 

 آلبرت کامو و ژان پل سارتر

01.07.2008

علیشاه سلطانه

Albert Camus 1913- 1960

Jean-Paul Sartre 1905- 1980

 

 

سارتر و کامو، از جهنم سرمایه داری تا دوزخ استالینیسم .

 

ادبیات فلسفی غرب ( نه قم خوبه نه کاشون، لعنت به هردوتاشون ) .

 

سارتر و کامو هردوفرانسوی، هردوبرنده جایزه نوبل درادبیات،هردوعضوشورای ملی مقاومت فرانسه علیه فاشیسم  اشغالگرآلمان،وهردو ادیب وفیلسوف مکتب اگزیستنسیالیسم بودند که بدلیل موضعگیری روی فلسفه مارکسیسم باهم اختلاف پیدا کردند. سارترخودرا قربانی سرمایه داری- و کامو نظراتش راناشی ازنفوذ عقایداستالینیستی میان روشنفکران فرانسوی میدانست.

آلبرت کامو (1913-1960) برای چپ های کمونیست فرانسه یک دشمن ایدئولوژیک ویک بورژوابود ، برای راستهای فرانسه اویک فاسد ویک چپ نما بحساب می آمد.اودررابطه باانقلاب روسیه درسال 1905 می پرسید که آیا "هدف وسیله را توجیه میکند؟" ، بااین وجود کامو نه تنها ازجمهوریخواهان اسپانیا درزمان جنگ داخلی علیه فاشیسم-بلکه از کمونیستهای محکوم شده یونان درزمان کودتای نظامیان درآن کشور،دفاع کرد.اونکوشیدتابدلیل تراژدی هستی،باکمک امیدمسیحی وآرمانهای مارکسیستی بخوددلداری دهد. اوآته ایسم رانیزردکرد چون آنرانیز نوعی عقیده میدانست،گرچه آگزیستنسیالیسم اورا یک الاهیات سکولار،باتمایلات مطلقه میدانند. وی به تقلیدازدکارت میگفت:"من شورش میکنم،پس هستم". شورش اورا نه انقلابی و نه تروریستی میدانند.اوبرای فرار ازپوچی جهان ، خودکشی رانیز توصیه نمی نمود. وی میگفت که هنر و زیبایی نباید درخدمت حزب بلکه درخدمت درد ورنج وآزادی انسان قرارگیرند. اومدعی بود که فقط درلحظات کوتاهی که انسان به وضعیت خودآگاه میشود،به تراژدی هستی و زندگی اش واقعا پی میبرد.

وجه مشترک میان سارتر و کامو را عشق رادیکال آنان به آزادی و حقیقت بشاش اراده خواهی میدانند. اختلاف اوبا سارتر به سبب ضدکمونیست بودن وی وتفسیری قدری-سرنوشتی ازتاریخ است که به نظر چپ ها موجب پذیرش روابط غیرعادلانه سرمایه داری میشود. کامو یک روشنفکر ایده آلیست،اخلاق گرا، وضدکمونیست بود، و سارتر کوشیدتا ایده آلیسم اوراافشانماید. سارتر به سبب مارکسیست بودن همیشه درجستجوی وحدت با کمونیستهای فرانسه بود. کامودرمخالفت با نیچه، هایدگر و سارتر،خواهان مقاومت؛ حتادرشرایط پوچی بود و نه تسلیم عقل گریزی این سه متفکر.

کامو پوچی هستی وجهان را غیرقابل تحمل وآبزورد میدانست.اومیگفت باید به اشکال گوناگون علیه این آبزورد بودن لجاجت نمود. او استثمار،استعمار،استحمار!،حکم اعدام،استفاده ازخشونت و حاکمیت دیکتاتورها رازجمله پدیدههای وجود پوچی و آبزورد بودن درجهان وجامعه میدانست.اوبه کوشش برای شرح جهان باکمک فلسفه متافیزیک و راه نجات متافیزیکی انسان پایان داد. وی برای مبارزه مستقل و مخالف دیکتاتوری،خودرا هنرمند،نویسنده،و فیلسوف میدانست.

کشف مهم دیگر کامو این بود که مدعی شد که اروپا دیگر درمقوله های آزادی فکر نمیکند بلکه اسیر مقوله های سرنوشت دنبال راه حل میگردد. او میگفت که برای نسلهای آینده ارثیه اخلاق و هومانیسم رادرفرهنگ فرانسویان بجا گذاشته است. وی به افشای قاطعانه ظاهرزیبا پرداخت که زیر پوشش واقعیات اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی خودرا تبلیغ میکنند تا رونق بیشتربیابند. اوغیراز مسئله مرگ، مقوله های سعادت،آزادی ولذت را انسانی میدانست. نظرات وی پیرامون موضوع مرگ، سقراطی و لاادری(آگنوستی) هستند.

   سارتر(1905-1980) دربازداشتگاه فاشیسم درزمان جنگ جهانی دوم درآلمان باآثار هایدگرآشنا شد. اوبعدازمدتی باکمک مدارک جعلی توانست اززندان فرارکند وخودرا به شورای ملی مقاومت فرانسه برساند. اگر هایدگر درخدمت فاشیسم آلمان بود، سارتر کوشید تا بعدها درخدمت چپ رادیکال باشد. او سعی نمود تا به فلسفه خود پایه ای مارکسیستی بدهد. برای سارتر تاپایان عمر،مارکسیسم یک فلسفه غیرقابل بحث زمان ما بود. اوفلسفه حاکم زمان خودیعنی فلسفه نوکانتی را "فلسفه هضم " نامید چون آن کوشید تا بقیه فلسفه های قرن بیست را غورت دهد و مفاهیم آبستراکت،صوری،و مجازی را تهوع نماید.اوهمچون مارکسیستها تقاضای عملگرایی میکند ومیگوید انسان چیزی نیست غیرازآنکه آن چیزی که ازخود می سازد. وی بعدازدیدارازشوروی درسال 1954 نه تنها از استالین بلکه بعدها از مائو، کاسترو، وسازمان چریکی ارتش سرخ آلمان دفاع نمود. بعدها تضادها واشتباهات عمل سیاسی واخلاقی اوباعث انتقاد قرارگرفت وازوی پرسیدند چگونه اوتوانست از سیستم هایی توتالیترمانند استالینیسم دفاع نماید. بایدیادآوری کرد که سارتر بدلیل ازدست دادن پدرش در دوران کودکی،همیشه خودرا محصول سرمایه داری وکاپیتالیسم میدید.

فلسفه سارتر همچون فلسفه راسل تئوری و عمل؛ یعنی وحدتی ازهردواست. وی چون راسل نه تنها خالق آثارفلسفی بلکه نویسنده آثار علمی عامیانه،ادبی و مقاله گونه است. او چون راسل عضوهیچ حزب و نماینده رسمی هیچ ایدئولوژی و مکتب فلسفی نبود،چون زندگی و نظریه هایش درخدمت آزادی بودند. وی سرانجام درسال 1967 دبیر تریبون راسل علیه جنایات آمریکا درجنگ ویتنام گردید. برای سارتر،هستی انسان  هم معنی است با آزادی انسان. درنظراو انسان محصول اتفاق است وباید ازپوچی وهیچی خود چیزی بسازد چون آنکس که باسرنوشت سرشاخ نشود،ازآزادی خودسودی نخواهد برد. درنظراو انسان بدلیل آزادی اش،مجبوراست درتمام عمر ازقدرت تصمیم وآزادی انتخاب خود استفاده نماید. در نظر سارتر آته ایست،انسان مسئول خوداست چون به خدا نمی توان امیدی بست ، انسان نه تنها برای خودبلکه برای دیگران درجامعه نیزمسئول است. اگزیستنسیالیسم ازآنجا هومانیستی است چون انسان درآن قانونگذار است وبه تنهایی باید تصمیم بگیرد.برای انسان نه خدا ونه جامعه مسئول هستند. سارترمرد عمل وتصمیم است چون میگوید که هرانسانی میتواند ازخودفردی خاص بسازد. شعارخودآزادی سارتر : " ما مازاد تولید هستیم،پس هستیم". است،با این وجود آدم اضافی با یک حالت تهوع نسبت به هستی،حق خودکشی ندارد.

گروهی سارتر را نه تنها یک آته ایست بلکه یک نیهلیست رادیکال میدانند.فلسفه اوبیشتر تکنیکی است تا مسیحی. انگیزههای دوره باستان مانند خلاقیت،آزادی،وترس ازمرگ،درآثاراو جای مهمی دارند. مبارزه اوباهستی ،آدم رابیاد آثار ارنست همینگوی می اندازد که نمایشگر احساس زندگی انسان غربی درقرن بیست بودند. اومیگفت که زندگی،طرح کامل وپایان یافته ای نیست بلکه آن درتحول دائم است. وی مدعی بودکه انسان درشرایطی است که تمام حمایت های امنیتی متافیزیک ازبین رفته اند. امروزه گفته میشود که آثارسارتراعصاب زمان خودرا هدف قراردادند.او چهرا ای جذاب درفضای فرهنگی- اجتماعی فرانسه شد چون او بخشی ازتوفان مخفی زمان خودرا آشکارنمود. سارتردرسال 1968بعداز سرکوب جنبش" بهارپراگ" توسط استالینیست ها موضعی ضدکمونیستی وضدشوروی بخودگرفت.

   گروهی ازمحققین مدعی هستند که آثار هایدگر درزندان آلمان،فکر واعمال بعدی سارترراتحت تعثیر خودقراردادند.گرچه سارترخیلی ازمفاهیم هایدگری رامورداستفاده قرارداد،هایدگردرنامه معروف " هومانیسم" ازفلسفه سارتر فاصله گرفت.گروه دیگری اورا نه تنها شاگرد هایدگر نمیدانند بلکه یادآوری می نمایند که سارتر مخالف هراتوریته،معلم وسازمانی بود.سارتر درفلسفه هستی شناسی،بیشتربه ارسطو و پارمیندس متکی است تا به نظرات سقراط. اودرآثارش به سه پرسش مهم می پردازد: ادبیات چه نقشی درجامعه دارد؟ روشنفکر چه رابطه ای باانقلاب دارد؟ آیا مکتب اگزیستنسیالیسم یک مکتب هومانیستی است؟ ؛ چیزی که آنزمان مارکسیسم و اگزیستنسیالیسم راازهم جدا میکرد.اودرمقابل فلسفه های خرده بورژوایی ترس و همدردی،جمله " انسان به آزادی محکوم است" را قرارداد. وی ماتریالیسم دیالکتیکی راافسانه و اسطوره انقلاب نامید چون آن مانع سیاست انقلابی و محدودیت آزادی و حقوق انسانی میشود.آثارسارتر آنزمان موجب چنان گردبادی درفرانسه شدند که هایدگر مجبورشد از آنان فاصله بگیرد.

رمان "تهوع" سارتر نخستین رمان اگزیستنسیالیستی غرب بود. باکتاب "ادبیات چیست؟" او روی مسئولیت ادبیات تاکید نمود. وی درآنجا برای ادبیاتی مسئول،اجتماعی،سیاسی،خط دار و متمایل تبلیغ میکند. او میگفت که تهوع انسان از اشیاء و انسانها باعث شد که انسان به تحقیق پیرامون خود بپردازد. کتاب اتوبیوگرافی او یعنی " واژه ها " دراین رابطه نوشته شد. کتاب " بیوگرافی فلوبر " او آخرین اثر ساختارگرایان علیه مکتب اگزیستنسیالیسم است که در دهه 60 قرن گذشته انحلال و انحراف اگزیستنسیالیسمم رانشان میدهد. او میگفت که ادبیات بطورخیالی به خلق جهانی می پردازد که خواننده درآن باید مسئولیت آزاد را عملی نماید. سارتر اشاره میکند که حتا آزادی،وضعیت نهایی نیست بلکه مانند حقیقت راهی است که مدام باید تعمیرشود ومورد حمایت مبارزه انسان قرارگیرد. سارتر را نماینده رادیکال فلسفه اگزیستنسیالیسم فرانسه میدانند؛ فلسفه ای آنتروپولوگی و انسانشناسانه که بعنوان فلسفه زندگی بشمار می آید.

تماس

Asolt@web.de 

 

 

مطالب در ارتباط:

ــ شاعر ، واسطه ای میان فرهنگ شرق و ادبیات غرب ( بهار نیکفر )

ــ روی قله ها بندبازی کردند بعضی شاعران ( بهار نیکفر )

ــ از فرهنگ عشايرى تا ادبيات سوسياليستى ( عاطفه سلطانی )

ــ تاریخ فلسفه غرب ، از پرواز تا فرودی اضطراری ( بهارنیکفر )

ــ انقلاب ادبی  یا  ادبیات انقلابی ؟ ( علی شاه سلطانه )

ــ دیدار با "دیگری"؛ بررسی آخرین کتاب ریشارد کاپوشچینسکی ( خسرو ناقد )

ــ مشاهیرادبی فراموش شده و جایزه نوبل ( علی شاه سلطانه )

ــ فردریش دورنمات و مترجمان‌اش ( بهزاد کشمیری پور )

ــ از ادبیات دل نمی کنم ، گفتگو با محمود دولت آبادی ( الهه خسروی یگانه )

ــ شاعر معترض و 80000 صفحه گزارش امنیتی ( علیشاه سلطانه )

ــ شاهنامه در روز فردوسی ( الیاس احمدی )

ــ كانت فيلسوف روشنگري ( شهلا فرید )

ــ لافونتن؛ اصلاح طلب فدایی ( الهام رفیع زاده )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد