_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

برای یک لقمه نان

03.07.2008

زهرا فدایی

کسب افتخارات بین المللی علمی توسط دانش آموزان و دانشجویان ایرانی در سطوح مختلف، هرچند عادی و طبیعی شده، اما به درستی ، هنوز به آن افتخار می کنیم. گویا آمار دو میلیونی کودکانی که در سن دبستان از حق تحصیل محرومند نیز برایمان عادی شده است. دو میلیون کودکی که اگر در شرایطی برابر ، اجازه درس خواندن داشتند، شاید روی یکی از سکوهای برتر علمی جهان می ایستادند. این کودکان بازمانده از تحصیل، خیلی سریع به صف کودکان کار و کودکان خیابانی می‌ پیوندند  و امروزه حضورشان به یک پدیده ی عادی و روزمره تبدیل شده که متاسفانه کمتر کسی را به تأمل وا می دارد.
بنابر واقعیت تلخ موجود،  برخی از کودکان و نوجوانان کشور ما، به رغم میل باطنی، محکوم به اشتغال به نواع گوناگون کارها هستند؛ اشتغال کودکان سخت ترین و طاقت فرساترین انواع اشتغال است. کار در کارگاه های قالیبافی و مکانیکی، کارگاه هایی که با مواد شیمیایی سر و کار دارند و کار در مزارع که سخت ترین نوع آن است و کار در خیابان که علاوه بر تمام اثرات مخرب جسمی که دارد، به روح و روان کودکان صدماتی وارد می آورد که جبران آن دشوار تر از آن است که تصور شود. التماس به مردم برای فروش، در واقع چوب حراجی است به شخصیت و حیثیت این کودکان معصوم ، خصوصا اگر دختر باشند.
از طرفی عملکرد نهادهای اجتماعی که می بایست نقش حمایتی در بهبود شرایط  این کودکان را داشته باشند، عملاً نامطلوب بوده است. در حوزه وزارت کار و امور اجتماعی، فقط به امضای مقاوله نامه های سازمان جهانی کار، که بر ممنوعيت اشتغال کودکان تأکيد دارد، اکتفا شده است. از زمانی که کشور ما اولین مقاوله نامه سازمان جهانی کار در خصوص ممنوعیت اشتغال به کار کودکان زیر ۱۵ سال را پذیرفته است بیش از ٣۰ سال می گذرد. تنها تأثیر پذیرش این مقاوله نامه بین المللی شاید در قانون کار بوده است. بر اساس ماده ۷۹ قانون کار جمهوری اسلامی ایران، کار کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع شده است.
 
مفاد ٨۰ الی ٨۴ قانون کار نیز به نحوه اشتغال به کار کودکان ۱۵ تا ۱٨ سال می پردازد. همچنین، پیمان نامه جهانی حقوق کودک که کشور ما در سال ۱٣۷٣ آن را پذیرفته و متعهد به اجرای مفاد آن شده است، بر ممنوعیت اشتغال به کار کودکان تصریح دارد. مقاوله نامه ۱٨۲ سازمان جهانی کار ضمن اینکه بر ممنوعیت اشتغال به کار کودکان تصریح دارد کشورهای عضو را مکلف می دارد در شناسایی و محو بدترین اشکال کار کودکان تلاش کنند و جدیت به خرج دهند
این تعهد بین المللی در سال ۱٣٨۰ به تصویب جمهوری اسلامی ایران رسیده است. از نظر سازمان جهانی کار،  این مقاوله نامه حداکثر بعد از یک سال از پذیرش آن، برای کشورهای عضو لازم الاجرا می شود. این در حالی است که هنوز در ایران ، بر سر تعریف سن کودکی و نیز مفهوم کودکی اخلاف نظر اساسی وجود دارد، یعنی به رغم اینکه نهادهای حامی کودکان با تکیه بر تمامی تعهدات ذکر شده، ممنوعیت کار کودکان را فریاد می زنند، اما هنوز الفبای اجرای تعهدات داخلی و بین المللی در خصوص ممنوعیت اشتغال کودکان مهیا نشده است.
 
علاوه بر تمام این ها مصاحبه های گوناگون مسوولان درباره ساماندهی کودکان خیابانی با ارائه آمار و ارقام متناقض که تا به حال میلیاردها ریال اعتبار را نیز بلعیده از زمره کارهای بی نتیجه ای بوده است که باعث به حاشیه رفتن مسائل و مشکلات بسیاری از کارگران کوچک، در بخش های مختلف و جان فرسای اشتغال شده است.

اقسام اشتغال به کار کودکان
۱- اشتغال آشکار، شامل کار در خیابان ها، مزارع، کارگاه های در معرض دید مانند انواع و اقسام کارگاه های مکانیکی، تراشکاری، نجاری، کوره های آجرپزی و غیر آن است.

۲- اقسام پنهان، شامل کار در کارگاه های زیرزمینی (کارگاه های خیاطی، بسته بندی، کفش دوزی، کارگاه های جیر و چرم و...)، کارگاه های خانگی و کارگاه های قالیبافی است.

٣- کار در خیابان

کار خیابانی تنها یکی از شاخه های کوچک اشتغال به کار کودکان است که به دو علت پر اهمیت تر جلوه کرده است:

الف) این کودکان در معرض دید عموم هستند و نظر مسوولان مرتبط با حوزه آسیب های اجتماعی این است که حضور ژنده پوش و ناخوشایند این کودکان چهره ی پایتخت و بسیاری از شهر های بزرگ را  زشت و کریه است

ب) پیامدهای ناهنجار بعدی که در آینده برای جامعه تهدید محسوب می شود. طبیعی است که اکثر قریب به اتفاق این کودکان در بزرگسالی به جرم و بزه کشیده می شوند و در بهترین حالت به تکدی گری ادامه خواهند داد.

درگیر شدن نهادهای متعدد دولتی از سال ها پیش تاکنون و صرف میلیاردها ریال هزینه نتوانسته است گرهی از مشکلات بی شمار این دسته از کودکان بگشاید و روند رو به رشد این پدیده را هر روزه در کوچه و خیابان های شهرمان شاهدیم

در پژوهش ها و پایان نامه های تحصیلی نیز کمتر به اشتغال کودکان در کارگاه های زیرزمینی یا کارگاه های خانگی یا ... پرداخته شده است و عمدتاً مطالب موجود در خصوص کودکان خیابانی است و شاید علت اصلی این امر هم سهولت و دسترسی آسان تر به کودکان خیابانی نسبت به سایرین باشد


علل اشتغال به کار کودکان
مسأله کار کودکان عمدتاً با فقر خانواده ها در ارتباط است؛ کودکان خانواده های کم درآمد و بی بضاعت ناگزیرند که یا با شرکت در کارهای دسته جمعی و یا یافتن کاری در خارج از منزل به نحوی در افزایش درآمد خانواده تأثیر گذار باشند

فقر خانواده ها یکی از جنبه های عقب ماندگی اقتصادی اجتماعی و فرهنگی است که امروزه گریبانگیر بسیاری از جوامع و کشورها شده است. عامل عمده ی دیگری که موجب روی آوردن کودکان به بازار کار می باشد، فقدان یا نامطلوب بودن مراکز آموزشی و یا دور بودن این مراکز از محل زندگی کودکان است

این امر خود ناشی از نارسایی هایی است که در تعمیم قوانین مربوط به حمایت و آموزش کودکان و همچنین، در امر نظارت برابری قوانین، وجود دارد و دیگر اینکه اشتغال به کار کودکان با افزایش معضلات اجتماعی، اعتیاد، طلاق، مهاجرت روستاییان به شهر ها، بیکاری و... که حاصل توزیع نابرابر ثروت و شکاف روزافزون طبقاتی هستند، نسبت مستقیم دارد؛ چرا که با وخیم شدن وضعیت خانواده ها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، بخشی از بار سنگین تأمین درآمد خانواده ها روی شانه های نحیف کودکان سنگینی می کند و هزاران کودک به رغم میل باطنی و به علت فقر خانواده هایشان در چرخه زودرس کار و تلاش جانفرسا قرار گرفته و نان آوران کوچک خانواده ها می شوند. و البته علل این نابسامانی را باید در سیاست های اقتصادی و اجتماعی اتخاذ شده جست وجو کرد.

نتایج و عواقب اشتغال کودکان
۱) فقدان زندگی خانوادگی هماهنگ به ویژه اگر کودکان در خارج از منزل به کار مشغول باشند که در این صورت از توجه والدینشان محرومند.

۲) کمبود وقت آزاد برای بازی، ورزش و یا فعالیت فرهنگی متناسب با سن کودکی.

٣)قرار گرفتن در معرض خطرات اجتماعی و یا حتی بزهکاری ها به ویژه اگر  محل کسب و کار کودک، خارج از منزل و یا در خیابان باشد.

۴)خطر از دست دادن سلامتی. قدرت تحمل و نیروی بدنی کودک در حال رشد کمتر از بزرگسالان است و در ضمن کودکان سریع تر از بزرگسالان دچار خستگی می شوند .در نتیجه کارگران خردسال کاملاً مستعد ابتلا به بیماریهایی چون مرض سل (ناشی از قرار گرفتن در معرض گرد و غبار) بوده و بیشتر به سوانح ناشی از کار  دچار می شوند. به علاوه احتمال دارد که در اثر خستگی ممتد و فشار جسمی بیش از حد در دوران کودکی، دیر یا زود به بیماری هایی همچون اختلالات رشدی، انحراف ستون فقرات، سکته قلبی و .... گرفتار شوند.

در اکثر موارد، محروم ماندن کارگران خردسال از امکانات و تسهیلات آموزشی باعث می شود که کودکان قادر به کسب معلومات عمومی و حرفه ای که لازمه ی رشد ذهنی و هوشی آنهاست، نشوند و از زندگی شغلی و اجتماعی مرفه و موفقی در آینده برخوردار نگردند. به این ترتیب آینده ی کودکان کار در معرض خطر است چرا که آنها به علت اشتغال به کار نمی توانند از آموزش بهره مند گردند.


مسوولان چه کرده اند؟
۱۶ ارديبهشت سال ۸۶ مديرکل بهزيستی استان تهران درهمايشی در استان گلستان اعلام کرد: "متأسفانه مشکل عمده ساماندهی کودکان خيابانی اين است که اغلب آنها دارای خانواده هستند و بعضاً تحت نظارت آنها مورد سوء استفاده قرار می گيرند و سازمان بهزيستی به رغم جمع آوری، از نظر قانونی نمی تواند آنها را به مدت طولانی نگه دارد چرا که خانوادهایشان برای آزادسازی آنها اقدام می کنند." وی همچنين در اين سخنرانی اعلام کرد: " اکثر خانواده های اين کودکان نياز مالی ندارند و تنها به منظور سوء استفاده از کودکان آنها را راهی خيابان می کنند و همچنین حدود ۴۰ درصد از کودکان جمع آوری شده سال قبل، تبعه افغان بودند که به همراه خانواده هايشان از مرز عبور داده شدند."

-
در خصوص سخنان اين مسوول محترم بايد تأکيد کرد که کلمات «اکثر»، «اغلب»، «درصد بالايی» و... دارای ارزش آماری نبوده و تنها نبود مطالعه دقيق بر روی يک مسأله مهم اجتماعی را نشان می دهد. نداشتن مطالعه کافی و موشکافانه، پیش از شروع یک پروژه بزرگ نظیر ساماندهی کودکان خیابانی و اطلاع از مسائلی اینچنین که چند درصد افراد، خانواده دارند یا از چه ملیتی هستند، بسیار بعید و دور از انتظار به نظر می رسد. دیگر اینکه سازمان باید هدف خود را از پیش مشخص سازد و برای مثال کودکانی که دارای خانواده هستند را به مراکز نگهداری شبانه روزی نفرستند تا در میانه راه و پس از صرف هزینه های بالا ناچار به توقف شده و سرجای اول باز گردند. آنچه جای تعجب دارد این مطلب است که در پروژه های تا این حد بدون برنامه ریزی و مطالعه چگونه پی برده اند که «اکثر» خانواده های این کودکان نیاز مالی ندارند؟! آیا یکی از تفریحات خانواده های پایین دست جامعه فرستادن فرزندان خود در اوقات فراغت برای کار به خیابان است؟!

 
سوم تير ۸۶ مدير کل آسيب ديدگان اجتماعی سازمان بهزيستی از تدوين طرح ساماندهی کودکان خيابانی خبر داد و اعلام کرد اين طرح مربوط به کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال است که بر اساس قانون می توانند به اشتغال سبک مبادرت ورزند. وی افزود بر اساس اين طرح ، کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال به مدت دو ساعت در روز به کار مشغول خواهند بود و بقيه روز را به فراگيری آموزش های ديگر خواهند پرداخت که بهزيستی مسوول اين آموزش ها خواهد بود

وی مسووليت اشتغال کودکان زير ۱۵ سال را با وزارت کار و امور اجتماعی دانست که بر اساس قانون، کار کودکان زير ۱۵ سال ممنوع است و وزارت کار مسوول برخورد با کارفرمايان سودجو است. وی در ادامه خبر داد که در سال ۸۶ همه کودکان خيابانی را تحت پوشش آموزش و پرورش قرار  خواهند گرفت. مديرکل آسيب های اجتماعی اظهار داشت که فقر خانواده ها دليل اصلی روی آوردن کودکان به اشتغال است. (پيشتر رئيس سازمان بهزيستی استان تهران اعلام کرده بود اکثر خانواده های اين کودکان نياز مالی ندارند). وی در ادامه در خصوص آمار اين کودکان در کشور گفت مبنای علمی و منطقی برای آمار اين کودکان وجود ندارد و آمار ارائه شده از سوی هر سازمانی کذب است.

-
وزارت کار که در شناسايی کارگاه های زيرزمينی و بهبود وضعيت کودکان شاغل در اين کارگاه ها ناتوان بوده است چگونه می تواند به کارفرمايان سياه اشتغال در خيابان دسترسی داشته باشد؟ به علاوه در صورت صحت اين مدعا، ۸۰درصد کودکان خيابانی از طرف خانواده هايشان هدايت می شوند و احتمالاً وزارت کار بايد با پدران اين کودکان که کارفرما محسوب می شوند، برخورد داشته باشد.
 
طرح مربوط به دو ساعت اشتغال در روز هم با ابهامات فراوانی همراه است چرا که وقتی والدين نيازمند اين کودکان انتظار درآمدزايی از اين کودکان دارند و کودک بعد از ساعات طولانی کار در خيابان تا مبلغ مشخصی وجه نقد به همراه نبرد حق ورود به منزل را نخواهد داشت، چگونه می خواهند راضی شوند اين کودک دو ساعت کار کند و بعد آموزش های متنوع بهزيستی را فرا گيرد؟ در خصوص تحصيل اين کودکان نيز هيچ گاه مکانيسم آن مشخص نشده است که چگونه می خواهند کودکان خيابانی را تحت پوشش آموزش و پرورش قرار دهند.

در تاريخ ۵ تيرماه ۸۶ معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران نيز گزارشی به شورای شهر ارائه داده است که از ميان کودکان ساماندهی شده ۸۰ درصد شهرستانی، ۱۶ درصد از شهرستان های استان تهران و ۵ درصد متولد کشورهای همسايه اند.

-
اگر بپذيريم که شهرداری نيز متولی ساماندهی کودکان خيابانی شهر تهران است، يافته های شهرداری از لحاظ آماری بايد اندک شباهتی به يافته های سازمان بهزيستی داشته باشد چرا که پيشتر رئيس سازمان بهزيستی استان تهران اعلام کرده بود ۴۰ درصد کودکان جمع آوری شده تبعه کشور افغانستان هستند و اين مسوول شهرداری می گويد تنها پنج درصد کودکان از کشورهای همسايه هستند

پیش از پايان اتفاقات سال ۸۶ در خصوص کودکان خيابانی به طنزی تلخ، ولی واقعی برخوردیم که لازم است ديگران نيز  در مورد آن تأمل کنند. یکی از نمایندگان مجلس هفتم و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس گفت: "تغيير قانون فرزندخواندگی در حل معضل کودکان خيابانی اثرگذار است". اين نماينده مجلس پيشنهادی را مطرح کرد با اين مضمون که اگر لايحه فرزندخواندگی اصلاح و تصويب نهايی شود در حل معضل کودکان خيابانی نيز تأثير زيادی دارد. خانواده های مرفه که به فرزند نياز دارند کودکان خيابانی را به فرزندخواندگی قبول کنند تا از تعداد اين کودکان کاسته شود.!

در شروع نيمه دوم ارديبهشت ۸۷، خبری در رسانه ها درج شد مبنی بر این که شهرداری تهران طرح ضربتی ساماندهی کودکان خيابانی را آغاز کرده است. ظاهراً مديريت آسيب های اجتماعی شهرداری تهران به هدف سال ۸۶ خود دست يافته و اين بار اين سازمان، داوطلب اجرای طرح های آزمايشی ديگر روی اين کودکان شده است و همان طور که اعلام شده، قرار است کودکان خيابانی را در کوتاه ترین زمان ممکن ساماندهی کند. گويا اين سازمان می خواهد به نوعی شکست سنگين خود در خانه های سبز و ريحانه را جبران کند.

-
از زمانی که شهرداری تهران خانه های سبز و ريحانه را به ترتيب برای ساماندهی کودکان خيابانی پسر و دختر در سال ۱۳۷۸ تأسيس کرده است، شهرداری و سازمان بهزیستی برای کار در اين حوزه با يکديگر، رقابت شديدی داشته اند تا جايی که در سال ۱۳۸۱ پس از صرف ميلياردها ريال هزينه ، دو مرکز فوق تعطيل شدند. در همان زمان رسانه ها اعلام کردند به کودکان باقيمانده در اين مراکز مبالغی وجه نقد داده اند که به شهرهايشان برگردند. به اين ترتيب بود که سازمان بهزيستی از سال ۱۳۸۱ افتخار متولی تام الاختيار ساماندهی کودکان خيابانی را يدک کشيده است تا جایی که معاون اجتماعی سازمان بهزيستی اعلام کرد اين سازمان ديگر توان اجرايی ساماندهی کودکان خيابانی را ندارد و اين در حالی است که تحت پوشش تأمين اجتماعی قرار دادن، ايجاد اشتغال برای کودکان و خانواده ها و تحت پوشش آموزش و پرورش بردن کودکان خيابانی از شعارهای بی حاصل اين سازمان در سال گذشته بود و چنين مجموعه يی می خواهد از اجرا کنار کشيده و تنها نظارت و سياستگذاری ساماندهی کودکان خيابانی را بر عهده گیرد

کار در خيابان علاوه بر اينکه گريبانگير هزاران کودک اين سرزمين است نشان دهنده ناکارآمدی سياست های اتخاذ شده در خصوص مسائل و معضلات اجتماعی است و شايد به همين سبب است که انواع و اقسام طرح های ضربتی و غيرضربتی برای جمع آوری اين کودکان اجرا شده است، و به کار بردن مکرر الفاظ جمع آوری، تفکيک، غربالگری، ساماندهی و... دليلی محکم برای کشف ذهنيت متوليان اين طرح ها است که همانا ذهنيت پاکسازی و زيباسازی شهری است.
 
اگر غير از اين بود برای هزاران کودک کارگر ديگر که در کارگاه های پنهان به کار اشتغال دارند نيز بايد حساسيت بيشتری نشان داده می شد چرا که آسيب هايی بسيار بيش از آنچه متوجه کودکان خيابانی است،دیگر کودکان شاغل را تهديد می کند

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد