_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

info@iran-ghalam.de

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

چرا تلاش برای جلوگیری از تحریم و جنگ بر علیه ایران

24.07.2008

نادر صادقی

در شش سال گذشته موجی جدید از جنگهای بی پایان در خاورمیانه یکی پس از دیگری دامنگیر مردم این منطقه شده است. جنگ در این منطقه تازه نیست و کمتر دهه ای در این منطقه بدون جنگ سپری میشود. جنگ ایران و عراق یکی از طولانیترین جنگهایی بود که در این قرن شاهد آن بودیم. اما موج جدید جنگهای امروز بطور مستقیم از جانب ایلات متحده و شرکا اعمال میشود. با قرار دادن ایران در "محور شرارت" توسط  نو محافظه کاران در آمریکا در سال 2002، تحدید نظامی ایران از جانب آمریکا و یا اسراییل بدون کمترین وقفه ای آنتنهای رسانه ها را پر کرده است. پایدار نگه داشتن این تحدید ووضعیت استثنائی توسط جنگ طلبان آمریکا و شرکا بدون دلیل و تأمل نیست. این وضعیت پیوسطه و  بیوقفهُ تحدید به حمله ای نظامی از جانب جنگ طلبان بیشتر از خود جنگ در ایجاد وحشت و ترور و به همراه آن پایداری هژمونی سیاسی آنان موفق بوده است. متولیان جنگ پایه های نظری این ایده را از کارل اشمیت، نظزیه پرداز نازی گرفته اند.  او در کتاب خود، Political Theology ، میگوید: حاکم "آن است که تصمیم بر وضعیت استثنایی  را میگیرد" (the sovereign is “he who decides on the state of exception”) . بی جهت نیست که رئیس جمهور جرج بوش در سخنرانیهایش پیاپی "جنگ علیه تروریسم" را نه جنگی کوتاه بلکه جنگی طولانی که ممکن است دهه ها ادامه داشته باشد، اعلام می کند. نظریه ای که جرج بوش و نومحافظه کاران در ایالات متحده از بازوهای آن است نیاز به این وضعیت پایدار و پیوسته ای  استثنائی دارد. این وضعیت اضطراری حتی در زیر پا گذاشتن حقوق مردم آمریکا و قانون اساسی آن با ایجاد قوانین (patriot act) ومعلق کردن habeas corpus  برای جنگ طلبان موفقیت آورده است.  در 13 نوامبر 2001  طبق یک دستور نظامی ریاست جمهوری در ایالات متحده به رئیس جمهور این قدرت داده شد که کسانی را که شهروند آمریکا نیستند، دولت آمریکا میتواند به عنوان رابطه احتمالی با تروریسم و یا به عنوان جنگجوی دشمن (enemy combatant)  بدون هیچگونه اتهام قانونی برای مدت نامعلومی و بدون دسترسی به هرگونه دادگاه و یا وکیل و یا پروسه قانونی بازداشت بکند. این ماده بر خلاف habeas corpus و در مخالفت مستقیم با مفاد حقوق مدنی (Bill of Rights) در ایالات متحده میباشد.  میتوان براحتی متوجه شد که شرایط واقعی و یا صانعی استثنائی میتواند وسیله ای بسیار قوی در دست دولتمردان و یا قانونگزاران باشد که حتی در کشوری مثل ایالات متحده به آسانی میتوانند حقوقی را که قانون اساسی این کشورمدافع آن است زیر پا بگذارند. از طرف دیگر با برداشتن habeas corpus دولت امروزی ایالات متحده آشکارا نشان میدهد که عملاً ارزشی برای حقوق انسان در خارج از مرزهای خود و برای آنهایی که شهروندان ایالات متحده نیستند قائل نیست. این واقعیت با شعارهای عوام فریب این دولت مبنی بربست دمکراسی و دفاع از حقوق بشر در تناقض آشکار است.

 

 در این شرایط چه باید کرد؟

 از آنجایی که جنگ احتمالی و تحریم و عواقب آن امروز ایران را تحدید میکند به عنوان ایرانی بی تفاوت بودن در این مقطع نمیتواند گزینه ای درست باشد. در اینجا گذری کوتاه به جوانب مختلف جنگ و یا تحریم و محاصره اقتصادی بر اساس آنچه که از تاریخ نه چندان دور خاورمیانه و جنگهای دیگرمیتوان گرفت مروری میکنیم. ابعاد ویرانگر یک جنگ بسیار وسیعتر از آن است که بتوان در یک مقاله زیر و بم جوانب مختلف آن را بررسی کرد.   مروری کوتاه شاید کافی باشد.

 

1.                         اثرات جنگ، تحریم وفضای تنش بر روند رشد سلطه گری در ایران

 

قدرت در ایجاد وضعیت استثنائی، بحرانی، و اضطراری  یکی از حربه هایی است که حاکمان میتوانند برای غلبه بر حاکمیت ملی، به مفهوم اراده شهروند در امور سیاسی،  بهره جویند. جنگ و حتی تحریم اقتصادی و یا تحدید به جنگ و یا ایجاد فضای ترور زده این وضعیت استثنائی را ایجاد میکند. اگر به سالهای اول بعد از انقلاب برگردیم، جنگ ایران و عراق علاوه بر آسیبهای عمیق اقتصادی و انسانی که بر هر دو طرف وارد کرد، با ایجاد فضای بحرانی امکانات خشونت گرایی بر علیه جامعه مدنی و سیاسی ایران را نیز فراهم نمود. این جنگ توانست مسیر انقلاب را تا حدودی زیاد تحت تأثیر قرار داده و موجبات حذف مخالفین سیاسی را فراهم آورد. البته خشونت گرایی را که در فرهنگ سیاسی ایران بوده و بسیاری از احزاب و گروه های سیاسی داخل نظام جمهوری اسلامی و اپوزسیون را نیز گریبانگیر بود نباید نادیده گرفت. این خشونت گرایی در اپوزسیون به همراه "موهبت" جنگ  به زعم برخی از دولتمردان ایرانی، موجبات فروپاشی و حذف نه تنها اپوزسیون خشونت طلب را فراهم کرد بلکه بسیاری از بهترین و صلح جویانه ترین افراد و احزاب سیاسی ایران را نیز از گردونه مشارکت سیاسی خارج کرد. جنگ و تنشهای خارجی در دست خشونت گرایان آنچنان "موهبتی" است، که درست قبل از پایان جنگ ایران و عراق، آنان در ایران فرصت را غنیمت شمارده و در سال 1367 دست به کشتار جمعی زندانیان سیاسی میزنند که سیستم قضایی خودشان قبلاً آنها را نه به مرگ بلکه به زندان، آن هم به طول موقت، محکوم کرده بود. چرا که بعد از پایان جنگ اعمال این چنین خشونتِ برهنه شاید بسی دشوارتر میشد.  امروز کمتر کسی است که این بدیهیات تاریخ اخیر ایران را انکار کند. این روند منحصر به تاریخ ایران نیست.  تمرکز هر چه بیشتر قدرت در حذب بعث عراق در آن کشور در طول جنگ ایران و عراق و حالت بسیار خشن تر این پدیده در نیمه دوم قرن اخیر در کامبوج  با بوجود آمدن خمرهای سرخ (khmer Rouge) مثالهایی بدیهی از این روند هستند. بدون فرو کاستن علل پدیده خمرهای سرخ و آدم کشیهای آنان، حمله نظامی آمریکا در زمان پایان جنگ ویتنام به کامبوج در ایجاد این وضعیت بی تاثیر نبود.

 

این مشاهده های بسیار بدیهی کافی است که بر هر ایرانی واضح باشد که تحریم اقتصادی ایران و بدتر از آن جنگ وحتی ادامه این تحدید به جنگ و یا برزخ "نه صلح و نه جنگ" نه تنها کمکی به نیروهای سیاسی و مدنی ایران، آنان که براستی بدنبال توسعه دمکراسی، حاکمیت ملی و حقوق بشر در ایران هستند نخواهد کرد، بلکه آنها را در موقعیت ضعیفتری قرار خواهد داد. اپوزسیون خارج از حکومت و دگر اندیشان که سالها از مشارکت سیاسی محروم هستند بجای خود، حتی اصلاح طلبان درون حاکمیت نیز براحتی در این فضای سیاسی به ورطه حذف پرتاب میشوند. البته این ادعا برای فرو کاستن چالشهای مشارکت سیاسی در ایران به فشارهای دول خارجی و تحدیدهای نظامی و اقتصادی آنان نیست. بلکه ادعا بر فرا جستن بخشی از علل این پدیده، "نازایی یک جامعه در ایجاد شرایط سالم مشارکت سیاسی و حاکمیت ملی"، درفضای مداوم بحرانی، اضطراری، جنگی، و استثنائی داخلی ویا  تحدیدات نظامی خارجی است.  بهترین بهره را از این وضعیت بخشهایی از حاکمیت در ایران که خشونت طلب، نظامی و به دنبال تمرکز قدرت سیاسی، حتی بر خلاف  قانون اساسی ایران، در دست نظامیان هستند خواهند گرفت. از این منظر تلاش برای صلح و بر علیه جنگ و تحریم ایران امری بسیار مهم و اساسی برای پیشگیری از بسط قدرت خشونت طلبان داخلی و خارجی است. در این مورد تحدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران تا هم اکنون نیز بهترین بهانه را در دست محافظه کاران ایران داده تا حتی رقبای درون حاکمیت را نیز، همانند آنهایی که سالها از مشارکت سیاسی محروم هستند،  براحتی از صحنه قدرت خارج کنند.  از طرفی دیگر سیاستهای ستیزه جویانه و نابخردانه رئیس جمهور ایران و دولتش و کنفرانس زشت هولوکاست که این دولت در ایران برگزار کرد بهترین بهانه را در دست آمریکا و اسرائیل داد تا براحتی اجماع جهان غرب را بر علیه ایران بدست آورند. از این منظر ملت ایران در شرایط بس دشوارتری قرار گرفته که در شرایط کنونی فضای تنفس را بر آنان تنگتر کرده است. در ایجاد این فضای سیاسی خواسته و یا ناخواسته بین جنگ طلبان نو محافظه کار آمریکایی و اسرائیلی و جنگ طلبان ایرانی چه در داخل نظام و یا خارج از آن و یا خارج از ایران همکاری و همسویی مشاهده میشود.  حمله های خود ایرانیان به گروهی دیگر از ایرانیان و غیر ایرانیان که در تلاش برای جلوگیری یک فاجعه بزرگ حمله نظامی به ایران هستند، چه در این تلاش موفق بشوند و یا نشوند،  جای تأسف دارد.  آیا در این اوضاع نظاره گر صرف بودن و یا با سکوت،  در عمل تقدیر کار را به دست جنگ طلبان ایرانی و خارجی سپردن دادن جای فخر فروشی دارد؟ 

 

2.                         جنگ و فروپاشی جامعه مدنی

جنگ و نابسامانیهای ناشی از آن شرایطی را ایجاد میکند که در آن جامعه مدنی دچار نوعی فلج میشود. در این شرایط دیگر امنیتی نیست که شهروند دنبال چیزی غیر از بقا خود باشد. در عراق کنونی با دو میلیون آواره در خارج از عراق و چهار میلیون آواره در درون مرزهایش و حدود یک میلیون کشته از جمعیت 25 میلیونی عراق، آیا کسی میتواند ادعا بکند که در عراق حتی حد اقل شرایطی برای هر گونه فعالیت امن مدنی وجود دارد؟ البته، کسی که بخواهد، در بدترین شرایط هم میتواند فعالیت مفید مدنی کند. اما واقعیت و گرایش بیولوژیک هر موجود زنده ای و از جمله انسان آن است که اول شرایط بقا و امنیت خود را بطلبد. در شرایط جنگی و بحرانی در یک کشور، کسانی که اندوخته فکری، تکنیکی، حرفه ای  و یا مالی دارند اولین کسانی هستند که امکان فرار از این وضعیت را دارند و شاهراه های فرار مغز و سرمایه را پر میکنند.   در شرایطی مثل عراق کنونی چیزی جز تفنگ حرف نمیزند و کسی جز تفنگداران، چه عراقی و یا اشغالگران دستور کار روزانه را نمینویسد. در این شرایط دیگر کسی نه امکان و نه وقت و نه امنیت ایجاد و گسترش فعالیتهای مدنی در جامعه از نهادهای کوچک و بزرگ فرهنگی، علمی، اقتصادی،دانش آموزی، دانشگاهی، پژوهشی، محیط کاری، محیط زیستی، کارگری، کودکان، سالمندان، زنان و بهداشتی گرفته تا نهادهای سیاسی سالم را ندارد. در این شرایط خشونت حرف اول و آخر را میزند. و وقتی این نابسامانیها سالیانی به درازا میکشد مردم کم کم حتی آرزوی دیکتاتوری خشن را میکنند و به تحمیلات خشونت گرایان تن می دهند. چرا که همه میدانند هر حکومتی بهتر از عدم حکومت و حرج و مرج است و در این شرایط جامعه مدنی دیگر وجود ندارد که مدنیت را وارد دیالوگ روزانه مردم کند. دیگر در این شرایط شهروندی وجود ندارد و همه تبعه شده اند. اسفبارترین شکل این فروپاشی مدنی را میتوان در کشوری مانند افغانستان دید که بعد از 3 دهه جنگهای متوالی داخلی و خارجی در آنجا فروپاشی مدنی تقریبأ کامل بوده و احتمال ایجاد آن نیز به این زودی ها  بعید به نظر میرسد. با این نگرش یکی میتواند اطمینان کامل از این داشته باشد، که تحریمهای اقتصادی بر ایران، ادامه وضعیت "نه صلح و نه جنگ" و جنگ، تنها میتواند آسیبهای وارد شده به پیکره جامعه مدنی ایران را تشدید بخشد و یا جامعه مدنی را کاملاً فرو پاشد.        

 

3.                        اثرات تحریم اقتصادی و جنگ در بهداشت عمومی

تحریمهای اقتصادی در دست تحریم کننده گان یکی از بهترین روشهای اعمال خشونت و فروریختن جامعه مدنی یک کشور است. این تحریمها بر خلاف جنگ برای آنهایی که صرفأ نظاره گر هستند و بنوعی فقط از قوای حسی مثل دیدن و شنیدن و غیره، آن هم بطور منفعل، در شکل گیری اذهان خود استفاده میکنند بسیار پذیراتر از جنگ مستقیم است. در جنگ رابطه علت و معلول (causation) مستقیم و براحتی قابل مشاهده و لمس است. از طرفی دیگر آثار شوم جنگ تقریبأ بلافاصله مشخص میشود. دیگر کسی نمیتواند ادعا بکند که فرو ریختن زیربناهای بنیادین عراق مثل آموزش، دسترسی به برق و آب، سیستم بهداشتی و غیره از حمله نظامی آمریکا و شرکایش آسیبهای اساسی ندیده. اما تحریمهای اقتصادی این مزیت را دارد که اثرات آن با اینکه به همان اندازه جنگ و شاید بیشتر از جنگ میتواند زیربناهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، فنی، و در نهایت حتی دستاوردهای فرهنگی و هنری یک ملتی را فرو پاشد، به علت مستقیم و مکانیکی نبودن این رابطه، فروش این ایده به مردم غرب که حکومتهاشان عامل این تحریم است، و حتی برای اوپوزسیون کشور زیر تحریم که فاقد قدرت تحلیل درست باشد، آسانتر و  قابل پذیرش تر است.

 

مطالعات بسیاری که در معتبرترین ژورنالهای پزشکی در همان سالهای اول بعد از جنگ و تحریمات 1991 عراق به چاپ رسید، اثرات شوم این جنگ یک ماهه و تحریمات بعد از آن را آشکار کرد. علاقمندان خود میتوانند به این مقالات مراجعه کنند.[1][2] [3][4]  بعد از سالها که از این ماجرا گذشته است، اکنون آمارهای بهداشت جهانی ما را دسترسی به داده هایی میدهد که نه تنها مطالعات فوق را تایید میکند بلکه ابعاد فاجعه انسانی ناشی از این تحریمها روشن تر میشود. در اینجا بخشی ار این داده ها را که مستقیماً از بانک داده های انجمن جهانی بهداشت (World Health Organization) و UNICEF برداشته و بررسی شده، در اختیار خوانندگان میگذارم. این داده ها برای عموم در تارنمای انجمن جهانی بهداشت  قابل دسترسی است.

 

مرگ و میراطفال (Infant)، یعنی زیر یک سالان، و کودکان زیر 5 سال (1 تا 5 سال) از شاخصهای بسیار مهم بهداشت و بهزیستی است. مرگ ومیر در هر هزار نفر واحد اندازه گیری آن است. اگر بطور زمانمند به این آمار مرگ و میر در چهل سال گذشته نگاه بکنیم تصویری واضح از اثرات جنگ و حتی مهمتر از آن تحریمات اقتصادی بر روی اطفال و بچه ها بدست می آوریم. این شاخص در ضمن بدیل  خوبی از وضعیت بهداشت عمومی و شاخصهای دیگر است. چرا که وقتی این شاخص بهبود ویا پسرفت پیدا میکند، تقریبا میتوانیم بهبود و یا پسرفت شاخصهای بهداشتی دیگر را هم انتظار داشته باشیم.

با نگاه به تغییراتی که در طول 40 سال گذشته در این شاخصها شده و مقایسه تطبیقی آن بین سه کشور ایران، ترکیه و عراق از یک طرف و ایلات متحده و کانادا به عنوان کشورهای توسعه یافته و صنعتی موضوع روشن می شود. این مطالعه  بدیلی از یک آزمایش نابَختانه (non-randomized experiment) در سطح جمعیت است که در آن جمعیتی که روی آن مداخله آزمایشی  (experimental intervention) انجام میشود عراق است و گروه کنترل (Control Group) ایران و ترکیه میباشد. این دو کشور مقایسه خوبی برای عراق هستند چرا که اقتصاد این سه کشور و زیربناهای دیگر آنها و حتی جغرافیای آنها نزدیک به هم هستند و یا، درستر است اگر بگوییم، بودند. از طرفی با اندازه گیریهای پیاپی در مقاطع گوناگون زمانی از این شاخصها و روند تغییر آنها تا سال 1991 مقایسه این سه کشور را در این زمینه منطقی میکند (internal validity of the study). آمار کانادا و ایالات متحده تصویر مقایسه ای خوبی به خواننده میدهد تا ببیند این سه کشور در حال توسعه در این شاخص بهداشتی در مقایسه با دو کشور صنعتی در کجا قرار دارند.

 

در سالهای 1960 مرگ و میر اطفال و بچه ها در هر سه کشور ایران، ترکیه و عراق بسیار بالا بود، به ترتیب 160، 160 و120 در هر 1000 نفر. از سال 1960 تا سال 1991 هر سه کشور توانستند این آمار را بسیار بهبود بخشند. اما در عراق در تمام این مقاطع زمانی مرگ و میر کمتر از ایران و ترکیه است. (نگاه کنید به نمودار 1 و 2). جالبتر اینکه حتی جنگ ایران و عراق که 8 سال طول داشت خدشه آنچنانی در بهبود بخشیدن به این شاخص در این دو کشور وارد نکرد. در سال 1991 با حمله نظامی عراق به کویت و بعد از آن جنگ آمریکا و متحدینش با عراق به همراه تحریمات اقتصادی عراق از طرف سازمان ملل جهش بزرگی در مرگ و میر اطفال و بچه ها را در عراق مشاهده میکنیم. این جهش در همان سال توسط New England Journal of Medicine  گزارش شد. جنگ مدرنی را که ایالات متحده میتواند براه بیندازد و در کوتاه زمانی میتواند تمام زیرساختهای اقتصادی و انسانی یک کشور را به نابودی کامل بکشاند، به هیچ وجه نمیتوان با جنگی که کشورهایی مثل ایران و عراق اعمال میکنند و بیشتر در مناطق مرزیشان  انجام شد مقایسه کرد. در اثر همین جنگ 1991 و تحریمها مرگ و میر اطفال در عراق از زیر40 به بالای  100 رسید و ادامه داد. مرگ و میر بچه های 1 تا 5 سال از زیر 50 به بالای 125 رفت و سالها همچنان ادامه داد. البته در سالهای آینده تصویر هولناک آنچه که امروز بر کودکان عراق اتفاق می افتد روشنتر خواهد شد. امروز مرگ و میر اطفال و کودکان 1 الی 5 سال در ترکیه و ایران برابر با این شاخصها در دهه 60 در کانادا و ایالات متحده است. در عراق مرگ و میر اطفال و کودکان سه برابر ترکیه و ایران است. در حالی که در زمانی نه چندان پیش شانس زنده ماندن اطفال و کودکان در این کشور بیشتر از ایران و ترکیه بود.

 

 

اگر حتی احتمال بسیار کوچکی بدهیم که ایران دچار چنین وضعیتی بشود و مرگ و میر در ایران مثل عراق بالا برود، بسیار آسان میتوان تعداد کودکانی را که قربانی این میشوند حساب کرد. در ایران در سال 2003 طبق آمار UNICEF  1,171,573 طفل زنده به دنیا آمد.با 3 برابر شدن مرگ و میر   سالی 80000 به مرگ اطفال اضافه میشود و 100000 به مرگ کودکان 1 الی 5 سال. و اگر چنان وضعیتی 10 سال ادامه پیدا کند حاصلش 1800000 قربانی طفل و کودک زیر 5 سال است.

 

موارد دیگر شاخصهای اصلی بهداشتی و بهزیستی نیز، از قبیل طول عمر، مرگ و میر زنان در زایمان، سل، مرگ و میر کودکان از اسحال، عفونت ریوی، سرخک و مالاریا، دسترسی به آب آشامیدنی و غیره آسیبهای بزرگی در عراق خورده اند. خلاصه این آمار را در جدول زیر ببینید. موضوع دیگری که باید به آن اشاره کرد عوام فریبی است که متولیان خشونت زیر اسم "تحریمهای هوشمند" (smart sanctions) به بازار خشونت عرضه میکنند، با این ادعا که از این طریق مردم عادی آسیبی نمی بینند. تمام تئوری تحریم بر آن است که با تنگ کردن فضای اقتصادی و ایجاد انواع مشکلات و نا آرامیهای اقتصادی بر روی ملتی، موجبات تضعیف دولت حاکم را فراهم کنند.

 پارسال، در نوامبر 2008، که من در کنفرانس جراحان سر وکردن ایران در تهران شرکت داشتم از نزدیک شاهد مثالی از چهره واقعی تحریم هوشمند شدم. این کنفرانس در مرکز همایشی رازی که چسبیده به بیمارستان میلاد میباشد برگزار میشد. بیمارستان میلاد که یک بیمارستان خصوصی نیست، نه تنها بزرگترین بیمارستان ایران و به نقلی خاورمیانه است، بیمارستان نسبتاً بسیار مجهز و با امکانات خوب است. این بیمارستان تمام کسانی را که بیمه درمانی دولتی دارند (Medicare/ Medicaid) برای درمان با هزینه نسبتاً ناچیز قبول میکند. تقریباً تمام کارمندان مثل معلمین زیر این پوشش درمانی هستند. همکاران من که در این بیمارستان کار میکنند میگفتند که همان زمان قرارداد خرید دو ماشین MRI برای این بیمارستان که با یک شرکت آلمانی بسته بودند لغو شد. علت این لغو این بوده که در MRI  تکنولوژی وجود دارد که میتواند استفاده دوگانی، یعنی نظامی نیز، داشته باشد. امروزه صنایع مدرن، از صنایع تولید غذا و پوشاک گرفته تا صنعت رایانه، خودرو، و صنایع مختلف درمانی، جراحی، رادیولوژی، رادیوتراپی با نیاز به شتابگر الکترونی برای درمان سرطان تا صنایع نظامی آنچنان در هم تنیده اند و همپُشت (interdependent) و به هم وابسته اند که مفهومی غلت اندازتر از "تحریم هوشمند" وجود ندارد. "هوشمندی" این تحریم در این است که فروشنده گان و مبلغین آن خشونت نرم را راحت تر در بازار به خورد عوام میدهند. در کشنده بودن این تحریم برای مردم عادی تردیدی نیست.

 
شاخصهای بهداشتی ایران، عراق و ترکیه. بر گرفته شده از بانک داده های سازمان بهداشت جهانی
(WHO)

 

Country

Iran

Iraq

Turkey

Year

 

 

 

 

 

مرگ و میر بزرکسالان (15-60 ساله) مردها(از هر 1000 نفر)

190

452

180

2004

مرگ و میر بزرکسالان (15-60 ساله) زنها(از هر 1000 نفر)

118

201

112

2004

مرگ زنان در زایمان (در هر 100000 زایمان)

76

250

70

2000

مرگ از سل (در هر 100000 نفر از جمعیت)

3

28

5

2004

میزان بروز سل (در هر 100000 جمعیت در سال)

27.1

132.3

27.6

2004

رواج سل (در هر 100000 نفر)

35.3

199.5

44.8

2004

سالهای زندگی از دست رفته از بیماریهای مسری (%)

22.2

56.7

31.1

2002

مرگ بچه های زیر 5 سال از بیماریهای اسهالی (%)

5.5

13.2

12.2

2000

مرگ بچه های زیر 5 سال از سینه پهلو (%)

6.4

17.6

14

2000

مرگ بچه های زیر 5 سال از سرخک (%)

0

0.5

0.3

2000

مرگ بچه های زیر 5 سال از مالاریا (%)

0.2

0.7

0.5

2000

نوزاد با وزن پایین (%)

7

15

16

2002

  هزینه کل دربهداشت ( %GDP)

6.5

2.7

7.6

2003

 (per capita)هزینه کل در بهداشت در نرخ دلار 

498

64

528

2003

 (per capita) کل دولت در بهداشت در نرخ دلارهزینه

235

33

378

2003

 

 

4.                       اثرات جنگ و تحریم در نظام آموزشی و آموزش و پژوهش عالی

 

 طبق گزارشات   UNICEFدر اکتبر 2004، تخریب آموزش و پرورش در عراق بعد از جنگ فعلی بسیار سنگین بوده است. در این گزارش نماینده UNICEF در عراق، راجر رایت (Roger Wright) می گوید.[5] "عراق یکی از بهترین سیستمهای آموزشی در خاورمیانه را داشت. " اکنون ما مدارک روشنی از این که تا چه حد سیستم تخریب شده است داریم. امروزه میلیونها بچه عراقی در مدارسی هستند که حتی آب آشامیدنی و حداقل امکانات بهداشتی را ندارند، دیوارها در حال ریزش، پنجره ها شکسته، و سقفها آب میدهند. سیستم از پا در آمده است."  او میگوید این وضعیت نتیجه سه جنگ و تحریماتی است که عراق در 25 سال گذشته دچار آن بوده است.

 بررسیهای UNICEF در اکتبر 2004 نشان میدهد که بیش از 700 مدرسه ابتدائی با بمب تخریب شده اند، یک سوم اینها در بغداد بوده. بیش از 200 مدرسه ابتدائی آتش گرفته و از بین رفته اند و بیش از 3000 از آنها به تاراج  رفته اند.  اینها فقط گزارش از مدارس ابتدائی است که  در حیطه کار UNICEF قرار میگیرد. میتوان تصور کرد که مدارس متوسطه و دبیرستان نمیتوانستند از این تخریبات در امان بوده باشند.

 

گزارش مفصل وزارت آموزش وپرورش عراق برای سال 2003-2004 در وب سایت UNICEF موجود است.[6] طبق آماری که UNICEF گزارش میدهد، در سال 2006 درصد ثبت نام در دبیرستان در عراق برای پسران و دختران به ترتیب %44 و %31 می باشد. این رقم در ایران در همان زمان به ترتیب %79  و %75 بوده است.[7]

 

در ژورنال Science  در سال 2003، Andrew Lawer عنوان گزارش خود از دانشگاههای عراق را "دانشگاههای از هم پاشیده عراق" میگذارد.[8]

فرار مغز در شرایط فعلی هم یکی از معضلات بزرگی برای ایران است. تصور اینکه تحت شرایط بحرانی "نه جنگ و نه صلح"، تحت تحریمهای اقتصادی و یا احیاناً جنگ، امکان حیات فنی، تکنیکی و علمی برای دانشوران ایرانی تنگتر نیز میشود، بدیهی به نظر میرسد. البته به هیچ وجه ادعا بر این نیست که تنها علت فرار مغز را به این عوامل بدانیم. اما تاًثیر منفی تحریم و یا جنگ و برزخ نه جنگ و نه صلح بر دانش و فن انکار ناپذیر است.

 

علاوه بر مطالب بالا بدون شک تحریمهای اقتصادی همچنان که هدف آن میباشد، خصارات بزرگی بر اقتصاد یک کشور میزند.  در بغدا د با گرمای سنگین آن مردم روزانه فقط 7 ساعت و بعضی جاها کمتر از یک ساعت برق دارند.   نتایج وحشتناک یک حمله نظامی ایالات متحده که قادر است در کوتاه زمانی فقط از راه دور و از طریق هوایی تمام زیربنای اقتصادی ایران را از بین ببرد بر کسی پوشیده نیست. شرایط کنونی "نه جنگ و نه صلح" باید پایان پذیرد. از جنگ و تحریم ایران باید جلوگیری بشود، چرا که قربانیان واقعی آن مردم ایران هستند و سرزمین ایران آسیبهای بسیار بزرگی از این میبیند.  ادامه این روند همچنان که ایرانیان بیشتر و بیشتری در درون و بیرون خطر آن را متوجه شده اند آینده ایرانیان را به مراتب بدتر خواهد کرد.

 

با واقعیتهای فوق حمله به گروه ها و افرادی که تلاش برای جلو گیری از جنگ و تحریم بر ایران دارند بسی ناشایست است. کارزارعلیه جنگ و تحریم ایران (CASMII) [9] یکی از نهادهایی است که هدفی جز جلوگیری ازجنگ و تحریم ایران ندارد. در زیر این هدف افراد گوناگونی با نظرات سیاسی متفاوت که هر کدامشان در زندگی مدنی و سیاسی خود فعالیتها و نقطه نظرهای خود را دارند، فقط برای این هدف،  تلاش واقعی میکنند. در جلوگیری از جنگ و تحریم ایران هم نظر بودن کار دشواری نیست. اما ضد جنگ و تحریم بودن و در عمل هیچ کاری برای آن نکردن هم گرهی از این خطر نمیگشاید. نهادی مثل "نایاک" NIAC [10]  که یکی از نهادهای  بسیار موفق ایرانیان آمریکایی بوده که توانسته نسل اول، دوم و سوم ایرانی تبار آمریکایی را به صحنه فعالیت مدنی بکشد و آنها را از حاشیه نشینی سیاسی و مدنی بیرون بکشد جای قدردانی دارد. این نهاد بعد از یک بازپرسی دمکراتیک از اعضای خود و با رای مثبت 80% از اعضا تصمیم گرفت برای جلوگیری از جنگ بر علیه ایران فعالیت بکند.

 

 خوشبختانه افراد و نهادهای زیادی از ایرانیان اکنون در خارج از کشور برای صلح تلاش میکنند. ایرانیان صلح جو Iranians for Peace  و افراد برجسته حامی آن یکی دیگر از این نهادهای صلح است.[11]  این نهاد نیز برای جلوگیری از این خطر جنگ کار میکند چرا که این خطر را در شرایط کنونی، همچون بسیاری از ایرانیان دیگر چه در داخل و چه در خارج از ایران، جدی گرفته، سکوت و انفعال در مقابل آن را گزینه ای خطرناک برای آیندهُ ایرانیان میبیند.

 

در درون ایران نیز حتی ایرانیان منقد نظام  که دورنمای روشنتری و تحلیل درستی از چهره تحریم اقتصادی و تاثیر آن بر مردم عادی ایران دارند، به جای اینکه نظاره گر باشند و یا بدتر از آن به صلح جویان حمله کنند،  این تحدید را جدی گرفته و بر تلاش خود در جلو گیری از تحریم و جنگ افزوده اند.  در داخل ایران "شورای ملی صلح" که اخیراً با شرکت بیش از 50 چهره فرهنگی، سیاسی، حقوقی، و علمی  تشکیل شده در صدد است از همه توان خود در این ضمینه و در داخل ایران که ضمینه کاری آنها است تلاش کند. این شورا اولین نشست خود را با تاکید بر مخالفت با جنگ و تحریم در تاریخ 5 ژوئن 2008  برگزارکرد.[12]   لوح صلح این شورا چنین میگوید:

 "ما موسسين شورای ملی صلح براي تحقق صلح پايدار و براي غلبه بر فضای جنگ، تنش و تحريم تلاش ‏مستمری را آغاز مي‌كنيم، چراكه توسعه، آزادی و رفاه ملت ايران در گرو ثبات و آرامش كشور، منطقه و حركت ‏به سوی صلح جهاني است. ما در اين راه به همه افراد و جريان‌های صلح‌طلب دست ياری می‌دهيم تا با يكديگر ‏صلح و حقوق‌بشر را محقق‌سازيم."‏  این تلاشها جای قدردانی دارد.

 

نادر صادقی

عضو هیئت مدیره، کارزار علیه جنگ و تحریم ایران(CASMII)

Associate Professor of Surgery

Director of Head and Neck Surgery

George Washington University

nadersadeghi@yahoo.com

 


[1] Effect of the Gulf War on infant and child mortality in Iraq, Ascherioet al, NEJM 327, 931-6, 1992

[2] The effect of the Gulf crisis on the children of Iraq. The Harvard Study Team, NEJM 325, 977-80, 1991

[3] A multivariate method for estimating mortality rates among children under 5 years from health and social indicators in Iraq, Garfield et al, Int J Epidemiol 29, 510-5,2000

[4] The health impact of economic sanctions, Garfield et al, Bull NYAcad Med 72, 454-69,1995

[5] http://www.unicef.org/media/media_23630.html

[8] Andrew Lawler, Iraq’s shattered universities, Science, Vol 300: June 6 2003, 1490-91.

[9] http://www.campaigniran.org

[10] http://www.niacouncil.org/

[11] http://www.iraniansforpeace.net

مطالب در ارتباط :

ــ جغدهای جنگ طلب (سایت ایران قلم )

ــ  سوگند تاريخ مصرف ندارد

ــ جاده صاف کن های " جنگ و خشونت " ( سایت ایران قلم )

ــ دَه دروغ، برای برافروختن دَه جنگ ( سایت ققنوس )

ــ جنگ نه، صلح آری

ــ نظرسنجی مؤسسه گالوپ: استقبال شهروندان آمریکایی از ایده مذاکره با ایران ( سایت فردا به نقل از خبرگزاری ان بی سی)

ــ «شکاف در میان آمریکایی ها درباره حمله نظامی به ایران»

ــ از روزولت صلح طلب تا جورج بوش

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد