02.08.2008
کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی
http://www.cibloggers.com/?p=233
نوال
السعداوی منتقد، نویسنده،، مدافع حقوق بشر و بهطور
خاص
مدافع حقوق زنان مصر در
۲۷
اکتبر
۱۹۳۰
در یکی از روستاهای اطراف قاهره بهدنیا
آمد،او در
۲۴
سالگی از دانشکده پزشکی دانشگاه قاهره فارغالتحصیل شد،
تحصیلات را در
تخصص جراحی و سپس فوق تخصص بیماریهای سینه ادامه
داد.
وی در سال
۱۹۵۵
بهعنوان پزشک
در
مصر مشغول بهکار شد، اما در سال
۱۹۷۲
بهخاطر دیدگاهها و کتابهایی که منتشر
کرد، بهدستور وزیر بهداری وقت از کار برکنار شد.
همسر
او
دکتر شریف حتاته، پزشک و داستاننویس مارکسیست است که در
زمان ناصر در زندان
بود. این زن و شوهربدون شک همه عمر مشترک خود را در تهدید
بهسر بردهاند. دکتر
نوال در
۶
سپتامبر
۱۹۸۱
بهزندان افتاد، افراطگرایان اسلامی تلاش کردند این زن و
شوهر را با استناد بهحکم ارتداد از هم جدا کنند و بارها
آنها را بهدادگاه
کشاندند.
دکتر نوال
السعداوی مدت
۲
سال
در فهرست ترور گروههای جهاد اسلامی قرار داشت و بارها
بهمرگ تهدید
شد.
آخرین
شکایت از این زن از سوی یک
وکیل اسلامگرای مصری تسلیم سیستم قضائی کشور مصر شد که در
آن خواستار سلب حقوق
شهروندی و تابعیت کشور مصر از وی شد که البته ماه می امسال
این درخواست رد
شد.
وی در سال
۱۹۸۲
انجمن همبستگی
زنان عرب را تشکیل داد که به امور زنان در جهان عرب
میپردازد. وی در سال
۲۰۰۴
کاندیدای ریاست جمهوری کشور مصر شد.
دکتر نوال
السعداوی عضو فعال نهادهای متعدد حقوق بشر و نیز حقوق زنان
در
مصر، جهان عرب و قاره آفریقا میباشد، دهها جایزه بهخاطر
فعالیتهای اجتماعی،
انسانی و پزشکی دریافت کرده و تاکنون بیش از
۴۰
کتاب در عرصههای رمان، داستان
کوتاه، اتوبیوگرافی، مسائل حقوق بشر و زنان و نیز پزشکی
منتشر کرده که بسیاری از
آنها تاکنون به
۳۵
زبان دنیا ترجمه شده است.
خانم دکتر
نوال السعداوی معتقد است که آرایش بزرگترین سند
بردگی زنان و نشانه سرسپردگی آنان بهنظام مردسالارانه
است. او بزرگترین مدافع
حقوق زنان در جهان عرب است که سپیدی موها و برّندگی زبانش
بزرگترین پشتوانه
مبارزات زنان مصر برای بهدست آوردن حقوق فردی، انسانی و
اجتماعیشان
است.
دکترنوال
سعداوی در سن
۷۸
سالگی
همچنان در محافل حقوقی و رسانهای جهان عرب ولوله
میاندازد، آخرین کتابهایش دیگر
در
کشور زادگاهش مصر اجازه انتشار ندارند و او چند سالی است
که زندگی فعال و پرنشاط
خود
را دور از وطن، در تبعیدی خودخواسته،
میگذراند.
حضور پرشور او در میزگردهای تلویزیونهای ماهوارهای جهان عرب ازجمله الجزیره و العربیه همواره یادآور چالشهای پرشور و بیباکانه او با مقامات محافظهکار مذهبی از جمله شخص شیخ الازهر میباشد.
خانم دکترنوال سعداوی مدتی تحت تاثیر تبلیغات سازمان مجاهدین در انگلستان بعد از آشنایی با مریم رجوی و تبلیغاتی که در مورد فمینیست بودن او شده بود با او و دیگر هواداران مجاهدین ملاقاتهایی داشت و در جلسه روز زن در اورسورواز نیز شرکت و در یک مصاحبه تلویزیونی به تائید او اقدام کرد .اما مدتی بعد وقتی به درستی دریافت که مجاهدین از فمینیست برای رسیدن به مقاصد سیاسی خودشان سوءاستفاده میکنند، و بعد از دیدن برخوردهایی که او نامش را برخوردهای به شدت زنانه و تحت تاثیر نظام مردسالارانه مریم رجوی نامید از این گروه فاصله گرفت و حتی شخصا به مریم رجوی اظهار داشت که عمل جراحی زیبایی و پوشیدن لباسهای توجه برانگیز نشان مقهور شدن و بردگی در دنیای مرد سالار و عرضه جسم بجای فکر و عقیده است که طبعا خریداران دیگری دارد که با خریداران اندیشه متفاوت هستند و دیگر حاضر نشد در جلسات این گروه با وجود دعوتهای مکرر شرکت کند .
در زیر متن گفتگوی ماهنامه جمیله را با این فمینیست دنیای عرب میخوانید ، این ماهنامه از انتشارات روزنامه الوطن چاپ کشور قطر است .
در مصر،
مجلس ملی زنان مراکزی دارد که بهطور کامل بهتحقیق و
مطالعه درباره مسائل زنان میپردازند. شما دیگر چرا
اتحادیه زنان مصر را تاسیس
کردید؟
مساله تحقیق و بررسی نیست، مساله زن ابعاد سیاسی و اجتماعی
دارد که
در
رژیمی مانند رژیم مصر که از نظر اقتصادی، سیاسی، رسانهای
و فرهنگی تابع کشور
آمریکا است، نمیتوان زن را از جامعهای که خود دربند است
آزاد کرد. ما میکوشیم
زنان مصر را متحد کنیم تا برای آزاد کردن اقتصاد و مبارزه
با فساد و استبداد تلاش
کنیم، همچنانکه میکوشیم جامعه را از نظام طبقاتی و نظام
پدرسالاری رهایی بخشیم.
اینها با مجلس ملی زنان که براساس نظام پدرسالارانه شکل
گرفته قابل تحقق نیست.
منظورتان از نظام طبقاتی و
نظام پدرسالارانه در داخل مجلس ملی
زنان چیست؟
زنان در داخل این مجلس همانگونه میاندیشند که کاندالیزا
رایس
میاندیشد، رایس از نظر سیاسی درواقع با ترازوی عقل جورج
بوش میاندیشد و خودش
دارای یک اندیشه مستقل نیست، این مجلس هم تابع اندیشه
حکومتی است که وابسته بهآن
میباشد. برخلاف آن، ما در اتحادیه زنان، یک جمعیت مردمی
هستیم و بر اساس آنچه بدان
اعتقاد و باور داریم عمل میکنیم.
تأمین
مالی همیشه شمشیری دولبه برای نهادهای مردمی است. اتحادیه
از
کجا تامین مالی میشود؟
این
یک مشکل واقعی است، اما بهنظر من پول
وسیلهای برای استفاده بشر است. من ممکن است پول از دولت
مصر بگیرم و با آن برعلیه
کشور مصر فعالیت کنم و یا با آن پروژههای خوبی را پیش
ببرم، یعنی بستگی بهآن دارد
که
من کی هستم و چه میکنم. اما همان موقع که میگویند
کمکهای خارجی یعنی توطئه
علیه منافع ملی، خود دولت مصر دو میلیارد دلار از آمریکا
کمک مالی میگیرد و هیچ کس
نمیداند که این پول چه میشود. اما با همه اینها ما تصمیم
داریم که منابع تامین
مالیمان داخلی باشد.
شما چه
زمانی کمکهای خارجی را قبول میکنید، و اساسا آیا فقط
کمکهای عربی را میپذیرید یا کمکهای غربی را هم قبول
میکنید؟
ما
هر کمک
خارجی، چه عربی باشد چه بیگانه، را میپذیریم، غیر از
اسرائیل. ولی پذیرش این منوط
بهاین است که این کمکها در چارچوب شرایط اساسنامهمان
باشد و اجازه هم نمیدهیم
کسی
بهاین بهانه در فعالیتهای ما دخالت کند.
ماجرای
منى نوال حلمی ونوال زینب السعداوی چیست؟
سال
گذشته در روز مادر، دخترم برای اینکه هدیهای به من بدهد،
فکر بدیعی بهسرش زد و
اینکه کتاب خود را با نام منى نوال حلمی منتشر کند، یعنی
نام مرا هم در کنار نام
پدرش بگذارد. او میدانست زمانی که من کودک بودم خیلی دلم
میخواست نام خودم را
نوال زینب بگذارم که آن وقت استادم مرا دعوا کرد و گفت اسم
پدرت را بنویس، نه اسم
مادرت را.
آیا
پدرتان با این ایده موافق بود که اسم نوال زینب را بهجای
نوال السعداوی برای خود بگذارید؟
من
پدرم موضوع را کاملا درک میکرد و در
این
زمینه با من همراه بود، ولی مردم این زمانه نمیتوانند عمق
اندیشه دخترم را
دریابند، چون دچار کوتهبینی هستند. با این همه مردان
زیادی هم هستند که شجاعت
بیشتری دارند و از این ایده حمایت کردهاند و خودشان هم
اسمشان را با اسم مادرشان
گذاشتهاند (۱).
چه
اندیشهای پشت این فکر هست؟
همه
این حقیقت را
میدانند که پدر و مادر، هر دو، در بهوجود آمدن یک نوزاد
سهم دارند، پس چه اشکالی
دارد که فرزند اسم پدر و مادر، هر دو، را بگیرد؟
ولی عرف
و دین هردو تاکید دارند که نسب فرزند بهپدرش میرود نه
مادر.
هر
کس
این را میگوید دین را نمیفهمد. من اسلام را خیلی بیشتر
از شیخ شعراوی مطالعه
کردهام و اسلام را خیلی بیشتر از شیخ الازهر میشناسم. من
از کودکی قرآن، تورات و
انجیل خواندهام، به هند رفتهام و ادیان دیگر را مطالعه
کردهام.هیچکس نمیتواند
اسلام را بفهمد مگر در مقایسه با سایر ادیان. غیر از این
هم اساسا انسان در زمان
قدیم نسب بهمادر میبرد، خود مصریان باستان، انسان را با
نام مادرش میشناختند و
اساسا میراث ما مادرسالانه است.
تا کی
اختلافات بین دکتر نوال السعداوی و الأزهر و حکومت ادامه
خواهد داشت؟
تا
زمانی که جامعه و اخلاق انصاف پیدا کند. ما در جامعهای
هستیم که وجدان و اخلاق در آن فراموش شده است. من این را
در همه
۴۱
کتابی که تاکنون
نوشتهام، گفتهام. مشکل من این است که از هیچ نظامی، چه
در داخل و یا خارج مصر،
پیروی نکردهام و همه را بهباد انتقاد گرفتهام و هیچکس
در این راه برایم مهم
نیست. مبارزه بین من و حاکمان همچنان ادامه خواهد داشت. من
از جورج بوش و کلینتون و
صدام حسین، همهشان انتقاد کردهام، چون من علیه ستم، فساد
و دوروئی مبارزه
میکنم.
آیا
واقعا باور دارید که یک زن مصری یا عرب بتواند رئیس جمهور
و
یا
رئیس یک کشور بشود؟
سوال عجیبی میکنی! مگر زن عرب چه چیزی کم دارد برای
اینکه رئیس جمهور بشود و اساسا شرایط لازم برای رئیس
جمهور شدن چیست؟
من
یک
روز
مقالهای نوشتم و در آن متذکر شدم «من فکر میکنم، پس من
صلاحیت ریاست جمهوری
ندارم». یک زن هنگامی که تفکر میکند از یک ملیون مردی که
دارند بدون تفکر حکومت
میکنند صاحب صلاحیتتر است. چرا شما کاندالیزا رایس،
مارگارت تاچر،مادلین
اولبرایت، گولدامایر و دیگران را درنظر نمیگیرید؟
شما
خودتان فکر میکنید در تغییر چه دیدگاههایی در جامعه موثر
بودهاید؟
من
اولین کسی هستم که خواستار اعطای ملیت مصری به کودکانی شدم
که مادران مصری دارند.
من
با ختنه دختران جنگیدم و اولین کسی هستم که از
۱۵
سال پیش حتی با ختنه پسران
مخالفت کردم که حالا تازه برخی تحقیقات علمی هم این واقعیت
علمی را مورد تاکید قرار
میدهد.
من
خطوط و مرزهای قرمز را در تبیین مباحث مربوط بهسیاست، سکس
و اقتصاد
شکستم ولی در کمال تاسف هوچیگریهای رسانهای، حکومتی و
استعماری نگذاشته که من در
تلویزیون کشورم حضور یابم و حرفهایم در کانالهای
ماهوارهای هم قربانی صنعت
مونتاژ آنها شده است.
ما خیلی
علاقمندیم که نظر شما را درباره یکی از مسائل مهمی که
بهزنان مربوط میشود بدانیم و آن مساله بالا رفتن سن
ازدواج برای دختران است. بعضی
از
آمارها نشاندهنده افزایش تعداد دختران نسبت به پسران در
کشورهای عربی و مصر
است. آیا به نظر شما اندیشه تعدد زوجات، و یا آنچنانکه
شرع میگوید اختیار
۴
همسر،
راهحل این مشکل میتواند باشد؟
قطعا تعدد زوجات نمیتواند راهحل باشد،
بگذارید من سوال را معکوس کنم: آیا اگر تعداد مردان از
زنان بیشتر بود به زنان
اجازه میدادیم که چند شوهر اختیار کنند؟
من قصد
ستیز ندارم، بلکه درباره واقعیتی مبتنی بر آمارهای جمعیتی
صحبت میکنم.
مشکل جمعیت اگر دچار اختلالات دموگرافیک شود، با تعدد
زوجات حل نمیشود، این راهحلی است غیر انسانی و
غیراخلاقی. مشکل اصلی ما انفجار
جمعیت است که هند بر این مشکل از طریق کنترل جمعیت غلبه
پیدا کرد.
بنابراین به نظر شما راه حل این مساله طرحهای تنظیم
خانواده است
که
حکومت مصر هم آن را دنبال میکند؟
اتفاقا مشکل جمعیت میطلبد که تعدد
زوجات منع شود، چرا که ازدواج با بیش از یک همسر خود باعث
افزایش جمعیت و در نتیجه
حل
نشدن مشکل است.
بنابر
این راه حلی است غیرعملی. آیا بهنظر شما دولت در جریان
برنامههای تنظیم خانواده در پیادهسازی این تحقق موفق
بوده و یا ناکام مانده
است؟
من
راه حل ارائه نمیکنم، اما مشکل جمعیت مانند بقیه مشکلات
این کشور
به
هم مربوط است، ما اگر یک تفکر جامع درباره مشکلاتی که با
آنها روبرو هستیم
نداشته باشیم، نمیتوانیم برای مشکلاتی از قبیل بیکاری و
تروریسم چارهجوئی
کنیم.
ما
باید راهحلهای جامع بیابیم. الان تمام جهان با هم مرتبط
است و اگر ما این
ارتباط را نفهمیم و یا رابطه بین جسم و عقل، سیاست و
اقتصاد، فقر و عوامل بیماری و
نیز
مشکلات نیمی از جامعهمان یعنی زنان را نفهمیم، بنابراین
دیدگاه جامع نداریم و
نمیتوانیم راهحل هم بیابیم. من مخالف دیدگاه جزئینگرانه
هستم، در حالیکه به ما
روشهایی را میآموزند که به جزئینگری منتهی میشود.
دیدار دکتر نوال السعداوی با شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل از ایران
شما
بارها مسأله ازدواج اخلاقی را طرح کردهاید. منظور شما
چیست؟
هنگامی که در رسانهها بهطور علنی مطرح میشود که پسر
فاروق
الفیشاوی روابط غیر قانونی با هند الحناوی داشته، ولی او
مسئولیتی در ازای لینا که
حاصل این رابطه بوده ندارد، آیا این یک ازدواج اخلاقی
محسوب نمیشود؟ (۲).
ولی
بخشهایی از جامعه با مسأله لینا اظهار همدردی
کردهاند.
چرا
همدلی فقط با لینا؟
۲۴
هزار کودک دیگر هم هستند که
مانند لینا بدون نسب هستند، آیا تنها این همدردی زبانی
کافیست؟ جامعه ما برای آنها
چه
کرده است؟ ولی من برای این مشکل راهحل ارائه کردهام. اگر
این مادر مورد احترام
جامعه قرار گیرد و کودک هم اسم مادر خود را بگیرد، آن وقت
مشکل همه اینها حل
میشود.
بهنظر
شما گناه این کودکان بدون هویت چیست و اساسا چه کسی دراین
باره مسئول است؟
جامعهای که وجدان ندارد کودک بیگناه را مجازات میکند.
ما
همه چیز را واگذار کردهایم به سند ازدواج، سندی که
بهخودی خود ارزشی ندارد.
ازدواج پیش از آن کهیک سند کاغذی باشد، رابطهای است
مبتنی بر عشق و احترام. ما
همه
چیز را در یک کاغذ خلاصه کردهایم، همچنانکه اسلام را
محصور کردهایم در حجاب
و
آن هم یک تکه پارچه.
برگردیم
به مساله زیبایی زن، آیا دکتر نوال السعداوی هیچگاه از
لوازم آرایش استفاده کرده و یا هیچ وقت موهای خود را رنگ
کرده است؟
من
مخالف آرایش هستم، مخالف این هستم که زن عروس زیبائیها
بشود و نمیپذیرم که زن
تبدیل شود بهعروسکی برای ارضای غرایز مردان. این زنان
بیکار هستند که پول خود را
صرف
آرایش و زینت میکنند.
من
در تمام زندگیام هیچگاه لوازم آرایش استفاده
نکردهام و هرگز هم موهایم را رنگ نکردهام، بلکه حتی بر
عکس، من به چروکهای
چهرهام افتخار میکنم، چون آنها تاریخ من هستند، داستان
زندگی من هستند و ردپای
زمان و تجربه.
(۱) نامگذاری در بین عربها بر اساس نام شخص، سپس نام پدر و بعد از آن پدربزرگ و گاهی هم فامیلی میباشد. بر این اساس نام دختر نوال باید منى شریف حلمی باشد که او در کنار نام پدر، نام مادر را هم گذاشت. این مساله در زمان خود سروصدای زیادی را در مصر بلند کرد و کار تا بدانجا پیش رفت که یک وکیل بنیادگرای اسلامی با استناد بهاین موضوع، با تشکیل پرونده در سیستم قضایی مصر، خواستار صدور حکم الحاد برای دکتور نوال السعداوی و جاری شدن طلاق بین او و همسرش شد. این درخواست پس از یک سری جلسات پرسروصدای دادگاه رد شد.
(۲) فاروق الفیشاری یکی از هنرپیشگان مشهور مصر است. پسر او نیز که هنرپیشه است و خیلی هم تقید بهشرع و تدین دارد در جریان ساخت یک سریال تلویزیونی با دختری بهنام هند الحناوی که طراح صحنه سریال بود رابطه برقرار کرد. او با توجیهات شرعی این دختر را مجاب بهآمیزش جنسی کرد و نتیجه این ارتباط دختری بهنام لینا بود. بعدا که پدر بچه همه ماجرا را انکار کرد، مادر خواستار آن شد تا شناسنامه بچه بهنام او صادر شود که این مساله جنجال بزرگی را در محافل هنری و مذهبی و نیز نهادهای مدافع حقوق زنان در مصر برپا کرد.