_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

info@iran-ghalam.de

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت پنجم و ششم

05.08.2008

منبع: Mojahedin.ws

گروه تحقیق و پژوهش

 

- تعطیل کردن فکر و تحلیل

یکی از معمول ترین شیوه های کنترل محسوس و نامحسوس بر روی افراد فرقه ها و از جمله سازمان مجاهدین خلق تعطیل کردن فکر، تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری از مسائل و رخدادها در نزد افراد است. در هر دستگاه فکری یکی از ملاک های بدیهی برای صحت و سقم اندیشه ارزیابی و نتیجه گیری روش ها در جهت نزدیکی و دوری به هدف های فرضی و پیش بینی شده است. این ارزیابی بسته به ساختار تشکیلات ممکن است تفاوت های کمی در بر داشته باشد اما در نهایت و علیرغم تاکید بر اصل تبعیت پذیری از رهبری چه به صورت فردی و یا جمعی ارزیابی این روش ها در زمره الزامات محسوب می شود. اما در ساختارهای آتوریته طلب راه بر هر گونه چالش از پائین به بالا را مسدود را می کند. این یکی از خصلت های معمول تشکلات ضددمکراتیک است. در پاره ای از این تشکلات این اهرم به مثابه یک اصل تشکیلاتی در مانیفست تشکیلات ملحوظ شده است و در پاره ای نیز بکارگیری مکانیزم هایی عملا از مشارکت و حضور تاثیرگذار افراد جلوگیری می کند.

 

به طور مثال در سیستم های حزبی موسوم به استالینی نقش فرد بکلی تحت تاثیر هژمونی استالین و یا رهبران مدل استالینی راه بر هر گونه فکر و تحلیل از عملکرد حزب می بندد. در این ساختارها افراد تبدیل به مهره هایی می شوند که فقط باید فرامین بالا را اطاعت کنند. تبعیت پذیری یکی از مشخصه های رهبری مائو در حزب کمونیست چین است. اگر چه در شعار و مرامنامه ها فرد حزبی و سازمانی به تحرک ذهنی تشویق می شود، اما عملا همه تلاش ها معطوف به تعطیل کردن این فاکتور می شود. تاریخ این احزاب سرشار از محاکماتی است که افراد صرفا به جرم چالش با رهبری و طرح شکست های سیاسی و بن بست های ایدئولوژیک ناگزیر شده اند محاکمات فرمایشی مبنی بر خیانت به حزب را تحت انواع فشارهای جسمی و روحی پذیرا و تن به مجازات های حزبی بدهند. در پاره ای از احزاب هم بدون استفاده از اهرم فشار با توسل به شیوه های مجاب سازی و شستشوی مغزی افراد در موقعیت های خود سانسوری از خودشان حق هر گونه تفکر و ارزیابی و تحلیل پراتیکی و تئوریکی را نسبت به رهبری سلب می کنند. این شیوه ها به مراتب نسبت به روش های فیزیکی تاثیرات و نتایج موثرتر و ماندگارتری داشته است. این روش به مثابه یکی از اهرم های کنترل اعضاء همیشه در دستور کار تشکیلات به خصوص با ساختارهای فرقه ای بوده است. در دستگاه فکری مجاهدین این رویکرد جدای از سبقه و زمینه هایی که از بدو تاسیس سازمان داشته، پس از وقوع انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و افزودن بندها و مراحل مختلف شکلی کاملا رو و آشکار به خود گرفت. درباره ارتباط این اصل با انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین می خوانیم:

 

"رجوی فاز دیگری از انقلاب ایدئولوژیک را در عراق آغاز کرده بود، فاز آزاد کردن شما از خودتان و تسلیم ذهن و فکرتان به رهبر، که اعضای سابق به آن فاز خر می گویند." (1)

 

رجوی فاز دیگری از انقلاب ایدئولوژیک را در عراق آغاز کرده بود، فاز آزاد کردن شما از خودتان و تسلیم ذهن و فکرتان به رهبر، که اعضای سابق به آن فاز خر می گویند.

 

با رسمیت یافتن رهبری عقیدتی در سازمان و واگذاری تمام اختیارات و مسئولیت ها به او، فکر و تحلیل کردن نیز به سلسله اضداد سازمان اضافه می شود. در مناسبات درونی سازمان اضداد به پدیده هایی اطلاق می شود که مانع و ردا و به طور کلی در تقابل با اهداف و استراتژی مجاهدین عمل می کنند. این پدیده ها می توانند مشمول فرد، جریان فکری و یا سیاسی و یا در نهایت پدیده های تئوریک و ذهنی و یا نوع گرایشاتی باشند که به تعبیر رهبری حکم عوامل بازدارنده را در مناسبات بازی می کنند. به این ترتیب ارزیابی و تحلیل به زعم رهبری مجاهدین مشمول تعریف اضداد می شود. مجاهدین در واقع با نفی ارزش های معمول و متداول که تفکر و تحلیل و آگاهی بخش اجتناب ناپذیر آن هستند، گرایش طبیعی و بدیهی نسبت به این فاکتورها را سد می کنند. در این رابطه باز می خوانیم:

 

"ارزش های عادی، که بر هر جامعه ای حکومت می کنند، برای مجاهدین معنا ندارند. ارزش صداقت، حقیقت، استقلال فکری، آزادی عمل، در اینجا هیچ معنایی ندارند." (2)

 

برای اعضای منتقد مجاهدین این رویکرد بیش ازهر چیز نشانه هایی از بازگشت به دوران سیاه انگیزیسیون و تفتیش عقاید در قرون وسطی را تداعی می کند. یک عضو دیگر مجاهدین در این باره می نویسد:

 

"به معنای اخص کلمه در فرقه رجوی تفتیش عقاید رواج داشته و نه فقط در بعد مخالفت با علم و تفکر بلکه جهت اصلی این تفتیش عقاید هر نوع اندیشیدن و آزاداندیشی می باشد." (3)

 

در این خصوص اعضای جداشده و منتقدین دیگری از دیدگاه های مختلف دلایل این رویکرد را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. اما تلاش می کنیم این پدیده را صرفا از جنبه کارکرد و تاثیری که بر کنترل مستقیم و غیرمستقیم اعضاء دارد بررسی کنیم. اهمیت تحمیل این اصل که افراد بدون کمترین تلاش و تقلا برای فهم مناسبات و تصمیمات فقط یک مطیع به تمام معنی باشند در این است که آنها در هر شرایطی به خود اجازه ندهند تسلیم چالش های ذهنی شان شوند. اصل تبعیت پذیری بر این مهم تاکید دارد که به موازات تعطیل کردن فکر و تحلیل جسم به همان اندازه برای انجام فرامین تشکیلاتی آمادگی بیشتری پیدا می کند. منشاء این استحاله و به بیانی خود - کنترلی تسلیم شدن است. در پاسخ به اینکه چگونه افراد مجاب به شرایط خود - کنترلی می شوند، می خوانیم:

 

"یک سئوال اساسی در رابطه با موضوع اطاعت این است که بپرسیم چرا یک آدم باهوش باید اجازه دهد دستخوش تغییر قرار بگیرد و حتی خودش در خود - کنترلی این تغییرات شرکت کند، تا حدی که بعضی از آنها را دیوانه کند؟ چرا چنین کنترل وسیعی، بر تمام زوایای زندگی شان، را که در سازمان مجاهدین مورد استفاده قرار می گیرد قبول می کنند؟ جدای از استفاده از دستکاری روانی یا شستشوی مغزی، ساده ترین توضیح این است که فرقه رجوی خطرناک ترین فرقه از همه فرقه ها، برای اعضایش و همه جهان، می باشد، به عبارتی فرقه ای است با هدفی توجیه شده برای جنگیدن. سازمان، بدون توجه به مراحل روابط داخلی، بر اساس همین هدف توجیه شده، نیرو جذب کرده (اگر چه کم) و می کند؛ به عبارت دیگر، برای حفظ این وضعیت دائما به افراد اطلاعات نادرست خورانده می شود." (4)

 

در اینجا شاهد ارتباط دیالکتیکی دو شیوه کانالیزه کردن منابع اطلاع رسانی و همسو با آن تعطیل کردن فکر و تحلیل به عنوان راهکار مکمل برای کنترل افراد هستیم. سازمان به موازاتی که به کنترل درآوردن منابع اطلاع رسانی اقدام می کند، به همان نسبت به اعضاء القا می کند نیازی به اندیشه و تحلیل کردن مسائل ندارند. به آنها القاء می شود فکر و تحلیل و جستجو به هرز دادن نیرو و انرژِی منتهی می شود. نسخه پیشنهادی از سوی رهبری خودسپاری است. به این معنی که:

 

"سازمان به جای تشویق اعضاء به تفكر، به آنها آموزش می داد كه فكر نكنند و با دید انتقادی به كارهای سازمان و رهبری نگاه ننمایند بلكه با دید خودسپاری و تأیید و اعتماد به آن نگاه كنند." (5)

 

سازمان به جای تشویق اعضاء به تفكر، به آنها آموزش می داد كه فكر نكنند و با دید انتقادی به كارهای سازمان و رهبری نگاه ننمایند بلكه با دید خودسپاری و تأیید و اعتماد به آن نگاه كنند

 

این ترفند در برخورد با کسانی که کماکان فکور و تحلیلگر باقی می مانند، با بهانه ضرورت اجرای نظم و دیسیپلین تشکیلاتی از مسیر دیگری منتقدین را یا مجاب به اطاعت و یا در نهایت از دور مناسبات حذف می کند. به این ترتیب تشکیلات عملا به مبارزه با عنصر آگاهی و اندیشه می رود و حتی از اینکه به شفافی در مقابل هر گونه گرایش فکورانه و تمایل چالشگرانه موضع گیری هم بکند، ابایی ندارد. در این رابطه به نقل از یک عضو پیشین مجاهدین می خوانیم:

 

"هر کس آگاهتر باشد در مقابل اشتباهات و انحرافات می ایستد و زیربار نمی رود، اما از نظر سازمان این کار نقض اصول تشکیلاتی است. تشکیلات می گوید آگاه شدن ممنوع، زیرا داریم مبارزه می کنیم و یکی از شرایط مبارزه تحریم آگاهی است." (6)

 

همبن منبع به نقل از مریم رجوی همتای ایدئولوژیکی رجوی در توجیه این رویکرد معتقد است:

 

"بعد از آنکه صدام اجازه نداد تا رجوی یک پیک نیک دیگر به سمت ایران راه بیندازد به بچه ها که نگرانی های آنان زیاد شده بوده، گفت: شما با سیاست کارتان نباشد ذهنتان خراب می شود. سیاست را به مسعود واگذارید و دنبال وظایف اجرایی روزمره خود باشید." (7)

 

در ادامه به تبیین سایر شیوه های اعمال شونده برای کنترل اعضای سازمان در ظرف اشرف و خارج از آن خواهیم پرداخت.

 

منابع

 

1- کتاب ارتش خصوصی صدام، نوشته آن سینگلتون. انتشارات خارج کشور.

2- همان.

3- گزارش نقض حقوق بشردرفرقه رجوی - نوشته علی رضوانی. گزارش به آقای كریستوفر جرج  مدیر اجرایی سازمان میدل ایست واچ شعبه آمریكا درباره نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین خلق

4- کتاب ارتش خصوصی صدام، نوشته آن سینگلتون. انتشارات خارج کشور.

5- کتاب مرداب، نوشته هادی شمس حائری. انتشارات خارج کشور. بخش ممنوعیت خواندن كتاب و نشریات و جلوگیری از تجمع افراد.

6- کتاب بن بست انحراف. نوشته شمس حائری. انتشارات کیهان. تهران. سال 1373

7- همان.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــ

فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت ششم

3- اعمال شیوه های جاسوسی

 

سوای شیوه های مغزشویی و مجاب سازی برای خود-کنترلی در مناسبات درونی مجاهدین، استفاده از روش های نخ نماشده و معمول جاسوس پروری یکی دیگر از این روش ها است که در مقایسه با نمونه ها مشابه در دستگاه های سیاسی و امنیتی تفاوت های بارز و چشمگیری را نشان می دهد. این تفاوت ها در کیفیت و تلقی خاصی است که در دستگاه فکری مجاهدین از واژه جاسوسی می شود. اگر چه ماهیت این کار در همه سیستم ها مبتنی بر اخذ اطلاعات با روش همگرا شدن با جمع و در واقع متکی به تظاهر است، اما در دستگاه و مناسبات مجاهدین به این کار جنبه کاملا ایدئولوژیک و تقدس گونه داده می شود. در نمونه های رایج استفاده از این امکان نامشروع، اقدام به جاسوسی در بیشتر موارد سوای اینکه یک حرفه محسوب می شود با توسل به اهرم تطمیع، یا نفع - جهل یا ناآگاهی - و در نهایت ترس صورت عملی به خود می گیرد.

 

اما پدیده جاسوسی در مناسبات شبه توده ای به پارامتر روان شناسانه تبدیل شده است. اریک هوفر در کتاب مرید راستین جنبه های روان کاوانه این پدیده را مورد کنکاش قرار می دهد. به زعم او این پدیده صرفنظر از تمامی جنبه های تحقیرکننده و شماتت آمیزش به یک اهرم تحریک کننده که در فرایند اتحاد و یکپارچگی اعضای جنبش را تضمین می کند، تبدیل می شود. او پدیده جاسوسی را منشاء کاستی های فردی در تعامل و همگرایی بیشتر با جمع تلقی می کند که در ارتباط و پیوند با دیگران تکمیل می شود. به زعم او:

 

"آگاهی از کاستی و کمبودهای فردی خود، نومیدان را بر آن می دارد که ضعف اراده و پلشتی همتایان خود را شناسایی کنند. تحقیر نفس، هر اندازه هم که مبهم باشد، چشم ما را برای دیدن کاستی های دیگران تیزتر می کند. معمولاً تلاش می کنیم کاستی هایی را که در خود پنهان کرده ایم در قالب دیگران برملا کنیم. بنابراین وقتی نومیدان در یک جنبش توده وار گرد می آیند، فضای سنگین بدگمانی چیره می شود و فضولی و جاسوسی، مراقبت شدید و آگاهیِ عذاب دهنده از تحت نظر بودن سیطره می یابد. شگفت این که این بی اعتمادی بیمارگونه در صفوف جنبش نه به کشمکش، که به همرنگی و سازگاری کامل می انجامد. مریدان که خود می دانند پیوسته تحت نظرند، تلاش می کنند با حمایت پرشور از رفتار و افکار تجویزشده، از بدگمانی دیگران برهند." (1)

 

در ادامه هوفر به نمونه های زنده و در دسترس این گونه شیوه ها در احزاب راست و فاشیستی می پردازد و فرایند این گرایش را تا رسیدن به مرز یک امر مقدس و قابل ستایش این گونه تبیین می کند:

 

"جنبش های توده وار از بدگمانی در دستگاه سلطه خود به نحو پردامنه ای بهره می گیرند. اعضای معمولی حزب نازی این احساس را پیدا می کردند که پیوسته تحت نظرند و همواره در شرایط عذاب وجدان و ترس به سر می برند. ترس از همسایگان، دوستان و حتی خویشاوندان ظاهراً به یک قاعده در همه جنبش ای توده وار تبدیل شده است. این جا و آن جا، افراد بی گناه به عمد متهم و قربانی می شوند تا حس بدگمانی زنده نگاه داشته شود. بدگمانی، با انتساب همه مخالفت های درون صفوف جنبش به دشمنانی که از بیرون آن را تهدید می کنند، حاشیه امنی می سازد. این دشمن - اهریمن اجتناب ناپذیر همه جنبش های توده وار - همه جا حضور دارد. وی از درون و بیرون دست اندکار توطئه در صفوف جنبش است؛ صدایی است که از دهان مخالف خوان در می آید و کژروها دلقک های وی هستند. هر خطایی که در درون جنبش رخ دهد، کار اوست. این وظیفه مقدس مرید راستین است که بدگمان باشد. وی باید پیوسته مراقب خراب کاران، جاسوسان خائنان باشد." (2)

 

این تلقی عمیق تئوریک مبنای آن چیزی است که در مناسبات فرقه مجاهدین خلق به انحاء مختلف تعمیق شده و ما نام تقدس گرایی ایدئولوژیک به آن نهاده ایم. این اهرم ایدئولوژیک در کنار مکانیزم های معمول جاسوسی ابعاد آن را دامنه دارتر می کند. در مورد مجاهدین تطمیع شاید از یکی از اهرم های متقاعد کردن افراد به جاسوسی است. شکل تاثرآورتر این اقدام تئوریزه کردن این روش است که در نوع خود به طور کلی با شیوه های معمول جاسوس پروری مرزبندی های بنیادی دارد. ابتدا به نقل از اعضای جداشده مجاهدین در خصوص این راهکار مقابله ای برای کنترل درون تشکیلاتی و در ادامه به مکانیزم های درون تشکیلاتی که ارتقاء درون تشکیلاتی و در گام بعد قبول مرحله ای انقلاب ایدئولوژیک و گذر از بندهای مختلف آن است، می پردازیم. یک عضو پیشین درباره این روش و همچنین نفوذ آن به لایه های مختلف مناسبات فرقه مجاهدین و نزدیک ترین افراد به یکدیگر می نویسد:

 

"یکی دیگر از روابط غیر دمکراتیک و حتی غیر انقلابی، شیوه جاسوس پروری است. جاسوس به کسی می گویند که با ظاهری حق به جانب و موافق با مخاطب وارد صحبت شود. بعد برود از او گزارشی تهیه کند و مجموعه گفته ها و اعمالش را به فرمانده و سازمان خبر بدهد. این جاسوس پروری حتی به خانواده ها هم رسوخ کرده است. زن از شوهر و شوهر از همسر و خواهر از برادر گزارش تهیه کرده و به مسئول خود می دهند. این جاسوس بازی روابط و مناسبات را در خانواده سست کرده و اعتماد و علاقه را از بین برده است. هیچ زن و شوهری که هفته ایی یک بار موفق می شوند چند ساعتی پیش هم بشاشند جرات نمی کنند با یکدیگر صحبت و تبادل نظر کنند. چون یا جنبه اطلاعاتی به آن می دهند یا جنبه اشکال و انتقاد از مسائل جاری سازمان که هر دو ممنوع است." (3)

 

هادی شمس حائری در کتاب مرداب خود ضمن تبیین این شیوه برای تغییر و مجاب سازی افراد کارکردهای کنترلی آن را نیز مورد بررسی قرار می دهد و در این رابطه می نویسد:

 

"یكی دیگر از وسیله هایی كه برای تغییر ماهیت افراد به كار می رفت جاسوسی بود. سازمان كلیه افراد را تشویق كرده بود كه از اطرافیان خود در تمام مراحل روز گزارشاتی نوشته و به رئیس خود بدهند. این جاسوسی و كار اطلاعاتی بدان جهت بود كه چیزی از چشم مسئولین مخفی نماند و همه چیز تحت كنترل درآید. حتی در مواردی صحبت كردن با زبان محلی بین دو همشهری ممنوع بود، زیرا جنبه راز و رمز و پیغام رد و بدل كردن بین افراد به حساب می آیند. روحیه گزارش نویسی و خبرچینی، بی اعتمادی زیادی را در بین اعضاء بوجود آورده بود و همه به چشم مأمورین امنیتی به یكدیگر نگاه می كردند. این رفتار پلیسی در روحیه فرد گزارش دهنده تأثیر منفی می گذاشت و فرد را دورو و بی شخصیت می نمود." (4)

 

سعید شاهسوندی عضو پیشین مرکزیت سازمان نیز در مکاتبات اش با مسعود رجوی به سرفصل انقلاب ایدئولوژیک به عنوان عامل تشدید این روش ها در مناسبات مجاهدین اشاره و می نویسد:

 

"جاسوسی افراد سازمان و حتی همسران از یکدیگر تحت عنوان گزارش نویسی به مسئول انجام می گیرد، این مسئله از زمان انقلاب ایدئولوژیک ابعادی بسیار گسترده یافت و هم اکنون با شدتی به مراتب بیشتر اعمال می شود." (5)

 

به دلیل مطول شدن فاکت ها و اهمیت موضوع ادامه بخش جاسوسی در کنترل افراد به قسمت بعدی این سلسله مباحث حواله می شود.

 

منابع

 

1- مرید راستین. اریک هوفر. انتشارات خاوران. ایران. ص 132.

2- همان.

3- بن بست انحرافات. نوشته شمس حائری. انتشارات سازمان كیهان. 1373. ص 26.

4- مرداب. نوشته هادی شمس حائری. انتشارات خارج کشور. بخش هویت سازی.

5- اسناد مکاتبات مسعود رجوی و من. نوشته سعید شاهسوندی. انتشارات خارج کشور.

 

مطالبی دیگر از  سایت مجاهدین WS:

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت سوم و چهارم

ــ انگلستان، کماکان در چالش خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت دوم

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور قسمت اول

ــ فرقه ها از اعضای خود چه می خواهند؟ (3)

ــ فرقه ها از اعضای خود چه می خواهند؟ (2)

ــ فرقه ها از اعضای خود چه می خواهند؟ (1)

ــ  کارکردهای متفاوت پروسه خوانی در فرقه های سیاسی ـ قسمت ششم   

ــ کارکردهای متفاوت پروسه خوانی در فرقه های سیاسی ـ قسمت چهارم و پنجم 

ــ  کارکردهای متفاوت پروسه خوانی در فرقه های سیاسی ـ قسمت دوم و سوم  

ــ کارکردهای متفاوت پروسه خوانی در فرقه های سیاسی ـ قسمت اول

ــ  خشونت گرایی وجه مشترک سازمان مجاهدین و فرقه ها (2) و (3)

ــ نقش کاتالیزورها در رهبری فرقه ها

ــ خشونت گرایی وجه مشترک سازمان مجاهدین و فرقه ها (1)

 

مطالب در ارتباط:

ــ استخدام سیاهی لشگر از آژانس های سینمایی برای شرکت در تظاهرات مجاهدین ( نسرین بصیری )

ــ فواید گفتگوی صلح با ایران ( لو فیگارو )

ــ سخنرانی مسعود رجوی قبل از آغاز عملیات " فروغ جاویدان" ( سایت ایران قلم )

ـ نقدی بر "اسناد استقلال و سرفرازی مجاهدین و ارتش آزادی"  قسمت سوم ( جواد فیروزمند )

ــ نقدی بر "اسناد استقلال و سرفرازی مجاهدین و ارتش آزادی" قسمت دوم  ( جواد فیرزومند )

ــ ملاقات نماینده سازمان مجاهدین خلق و سفیر دولت اسرائیل در ایتالیا ( سایت ایران قلم )

ــ نقدی بر "اسناد استقلال و سرفرازی مجاهدین و ارتش آزادی" ـ  قسمت اول  ( جواد فیرزومند )

ــ جغدهای جنگ طلب ( سایت ایران قلم )

ــ گزینه اسرائیلی آمریکا در برخورد با ایران ( رادیو بی بی سی )

ــ  یک گردان از ارتش عراق پیرامون پادگان مجاهدین در این کشور مستقر شد ( سایت ایران قلم )

ــ چگونه مجاهدین روسها و اکرائینی های تبعیدی در آلمان را برای پانزده اویرو به پاریس بردند ( یونگه ولت آلمان )

ــ نامه به سناتور سناتور آني ژارو- ورنيول و سناتور ايو دوژ  ( کانون ایران قلم )

ــ نامه سرگشاده خانم بتول سلطانی، عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق، به نخست وزیر انگلستان (بنیاد سحر )

ــ آیا گوبلز ایرانی از گوبلز آلمانی چیزی کم دارد؟ ( سایت ایران قلم )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد