_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

iran-ghalam@hotmail.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

روشنفکر و رمانتیک انقلاب  در تبعید

18.08.2008

علیشاد لربچه

 

Michail Bakunin 1814- 1876

روشنفکر و رمانتیک انقلاب  در تبعید .

 

آنارشیسم سیاسی غرب، معلول رمانتیک ادبی بود .

 

باکونین ،تئوریسین روس وخالق فلسفه آنارشیستی، درزمان تبعید ،فرار،زندان وگریزازاجرای حکم اعدام،درکشورهای روسیه،آلمان،فرانسه،انگلیس،سوئیس،سوئد،آمریکا،ژاپن،ایتالیا،چکسلواکی،لهستان وغیره دست ازکوشش برای پیروزی یک انقلاب اجتماعی آنارشیستی  برنداشت.وی درسن 18 سالگی دردانشکده افسری بااطاعت کورکورانه درارتش آشناشد وبعدازمطالعه آثار فیشته وهگل واشعار رمانتیک استانکویچ، مبلغ آنارشیسم گردید. نام باکونین درقرن 19 مترادف بودباآنارشیسم اجتماعی.از طریق او مکتب آنارشیسم یک جنبش توده ای انقلابی گردید. هیچ فردآنارشیستی مثل اوسنبل اسطوره انقلاب نشد.وی میگفت که عمل باید راهنما ومشعل راه تئوری گردد.اومخالف ترور،سوء قصد وبمب گذاری بودچون درنظراواینگونه فعالیتها موجب شورش واعتراض جمعی و اجتماعی نمیشوند.ترجمه آثارفیشته درسال 1830 موجب شد که عشق فیشته به آزادی هیچگاه دراومحو نگردد.اوتحت تاثیرهگل گرایان چپ میگفت که نظرات هگل برای وی همچون وحی یی آسمانی هستند.

واژه آنارشیسم حتی دریونان باستان درمیان هرودت،هومر،ارسطو و افلاتون رایج بود.باکونین خودرا درسیاست ودرزندگی، یک دون کیشوت مبارزبیشترنمی دانست. او درسال 1814 درروسیه بدنیاآمدو درسال 1876 درسوئیس درسن 62 سالگی درتبعیددرگذشت.پدرش یکی از 5000 زمیندارمرفه روسیه تزاری بود.برای باکونین انقلاب، وحدت ویکی شدن فردباخلق بود.اومیخواست که هرگونه فرم حاکمیت: دولت،کلیسا،قانون، و مالکیت راکناربزند.وی ازنظر ادبیات انسانی،اجتماعی ورمانتیک زیرتاثیرآثار گوته،ژان پاول،هافمن، وخانم بتینا آرنیم بود.دردهه 40 قرن 19 جوانان روس خودرابافلسفه ایده آلیستی آلمان، مسلح به افکاری نو و آوانگارد نمودند.نخستین بار پرودون درسال 1840 درکتاب "مالکیت چیست؟" خودرا یک آنارشیست نامید.باکونین نیزازسال 1868 خودرارسما آنارشیست معرفی کرد.

برای اوانقلاب ادامه قوانین تحولات طبیعی یعنی آزادی خلق است.درآثاراوعمل برتئوری تقدم دارد.او بجای عمل به تحقیرتئوری می پردازد ومیگفت که ما به کسانی ایمان داریم که ازطریق عمل به موضوع انقلاب، بدون ترس ازشکنجه وزندان خدمت کنند.اوچون روستائیان رادرروسیه، انقلابی واقعی آنارشیسم میدانست،روی جنبش خلقی نارودنیکی تاثیربزرگی گذاشت.بعدهاآنارشیسم اراده گرایانه باکونین درغالب کشورهای اروپاحالت مبارزه شبه نظامی بخودگرفت.وی میگفت که انقلابیون بایدبه میان خلق؛ نه برای آموزش بلکه برای نشان دادن راه آزادی،بروند.ازمیانه قرن 19 به بعد تاثیراوروی انقلابات اروپا را نمی توان نادیده گرفت.درسال 1918 لیبکنشت ازدرون زندان به همسرش نوشت: مارکس وانگلس جامعه وتاریخ راتجزیه وتحلیل نمودند ولی باکونین وبلانک سیاست راروشن نمودند. در دهه 20قرن گذشته یک بیوگرافی 4جلدی درشوروی سابق درباره باکونین ازطریق گئورگ استکلف منتشرگردید،ولی ازنشرانتقادی مجموعه آثاروی دردهه 30 ازطریق حزب کمونیست ممانعت گردید.

محققین درفلسفه باکونین به 4جریان اشاره می نمایند:یک جریان اتوریته،یک جریان ماتریالیستی،یک جریان متافیزیکی انقلابی،و یک جریان عملگرایانه.اودرمخالفت بادولت وحذف آن مینویسد که: دولت مانع ترقی اجتماعی میشود،دولت دلیل همه اجبارهای غیرضروری است،دولت زمینه استثمارکارگران رافراهم میسازد. وپیرامون ماتریالیست وآته ایست بودن خوداشاره میکندکه اگرخداباشد،انسان برده است،واگرانسان،آزادگردد،دیگرنیازی به خدانیست.طبق ادعای او،خلق همیشه درشرایط انقلابی است چون خلق جایی است برای انقلاب.اوخلق وانقلاب خلقی رامترادف می شمرد.وی میگفت که روشنفکران انقلابی، مامای زایمان آزادی خلق هستند. برای او: خلق،جامعه و زندگی، مترادف بودند. وی میگفت که دولت مانع تحول طبیعی خلق میگردد.طبق نظراوزندگی واقعی هنوزوجودنداشته چون یک انقلاب پیروزتاکنون نتوانسته دولت رابطورکامل نابودنماید وانکس که میخواهدبه زندگی واقعی دست یابد بایدبه عمل انقلابی دست بزند، وانقلاب موفق یک شبه مسلحانه هیچگاه نمیتواند آنارشیستی باشد چون معمولا درآن دیکتاتورها روی کارمی آیند. باکونین درلندن بامارکس ودرپاریس با پرودون شخصا اشناگردید.اودرپایان دوره انترناسیونال اول قطب مخالف مارکس بود. وی گرچه درسال 1870 آغازبه ترجمه کتاب کاپیتال مارکس به روسی نمود ولی درسال 1872 باوی قطع رابطه نمود.باکونین خواهان تشکیل فدراسیون کشورهای اسلاونژاد شده بود.نظرات آنارشیستی اوروی جنبش های اجتماعی کشورهای روسیه ،اسپانیا، وآلمان تاثیرمهمی گذاشتند.

مارکس به انتقادازاودرسال 1869نوشت که آنارشیسم،اسب درشکه استادش یعنی باکونین است که در میان سیستم های اجتماعی فقط عنوان وتیتر آنان را میشناسد. و لنین درسال 1901پیرامون آنارشیسم اشاره کرد که: آنان از درک قانون علیت واستثمارناتوانند، فهم تحولات اجتماعی را که به سوسیالیسم میرسند را ندارند، نیروی خلاق مبارزه طبقاتی را نمی شناسند،نقش سازنده دولت را درک نمی کنند، نفی دولت وسیاست یعنی اسیرکردن کارگران وزیرسلطه بورژوازی بردن آنانست. آنارشیسم،ِیک فرد گرایی بورژوایی است. باکونین درزمان خودبااشاره به گروهی ازروشنفکران گفته بود که همه حراف هایی را که آنارشیسم را نفهمند،به سکوت وادارخواهیم کرد،چون انسانها باتمام کوششها وتمایلاتی مادی،فرهنگی و اخلاقی، محصولی اجتماعی نیستند.ریکاردو هوخ ؛ شاعره آلمانی درکتاب بیوگرافی باکونین،سادگی وشورانقلابی اورا برروشنفکری مارکس ترجیح میداد.

ازجمله آثار او غیراز: مقالات،نامه ها،پیام ها، وسخنرانی ها، کتابهای : دولت گرایی وآنارشیسم، اصول انقلاب،ارتجاع درآلمان،دولت وخدا،آدم انقلابی وعقایدمسیحی، و پیام به برادرانم در روسیه، هستند.اودر بعضی ازآثارخود به آته ایسم و ماتریالیست بودن اش اعتراف می نماید.

درروسیه تزاری بعدازشکست انقلاب 1905 ،آنارشیسم جنبش توده ای گردید.این جنبش توده ای شامل سه جریان: آنارشیسم اقلیت های ملی،آنارشیسم کارگران صنعتی، وآنارشیسم دهقانی بود. یهودیان روسیه درجنبش آنارشیستی اقوام ملی نقش مهمی داشتند، ومهاجران روسی جنبش آنارشیستی رابه میان کارگران صنعتی آمریکا بردند.خلاف کارگران کارخانه های اروپای غربی،درروسیه واروپای جنوبی، دهقانان دست به انقلاب وشورش زدند، ودرروسیه خلاف کشورهای غرب اروپا،جنبش آنارشیسم دهقانی همیشه قوی بود.گرچه درطول انقلاب 1917-1921 آنارشیسم شهری وروستایی درروسیه هردوفعال بودند،بعداز 1918 بلشویکها به سرکوب جنبش های آنارشیست پرداختند.درکشور اوکرائین آنارشیسم دهقانی به رهبری ناسترو ماخنو حدود 2 سال میان 7 میلیون اوکرائینی حاکم گردید.

درحین انقلاب فرانسه آنارشیست و آنارشیسم مفاهیم عادی در تئوری سیاسی شدند.درآلمان آنارشیسم بیشتر فردگرایانه بودتا جمعگرایانه. درقرن بیست درحین جنبش دانشجویی دهه 60 قرن گذشته یک رنسانس آنارشیستی بوجودآمد.درمیان جوانان چپ درکشورهای ایتالیا،اسپانیا،و فرانسه نظرات آنارشیستی باکونین هواداران زیادی یافت. گروهی آنارشیسم را فلسفه عمل وگروهی دیگرآنرا نظریه ای ایده آلیستی نامیده اند.درحال حاضر تعاریف گوناگونی ازآنارشیسم میشود؛ازجمله اینکه:آنارشیسم کوششی است صلح آمیز یا خشونت گرا با هدف پایان دادن به اتوریته،قدرت،تسلط و حاکمیت:دولت، کلیسا،قانون،مرد،سرمایه داری ،فئودالیسم وغیره بر انسانها .

 

مطالب در ارتباط:

ــ آلفرد دوبلین، پیوندخورده با برلین ( دویچه وله )

ــ او آزادی را انتخاب کرد ( احسان نراقی )

ــ موسی میمندی، فلسفه و تاریخ یک قوم سامی ( بهار نیکفر )

ــ خاطرات دوران اسارت ( آذر سلطانی )

ــ  روشنگر پشت پرده های آهنین درگذشت ( تحریریه ایران قلم )

ــ زردشت، از ماقبل باستان تا زمان ساسان، از افسانه تا فلسفه ( آرام بختیاری )

ــ نگاهی به کتاب " در خلوت مصدق " ( فرج سرکوهی )

ــ ایران قدیم در دیوان شرقی-غربی گوته ( کیواندخت میرقهاری )

ــ سه قرن فعالیت روشنگری درغرب ( علیشاد کردبچه )

ــ فلسفه رواقی ، دین بود یا جهانبینی ؟ ( بهار نیکفر)

ــ فروغ هنوز زنده است ( آزاده سعیدی )

ــ فرانتس کافکا؛ جراح رابطه‌ی انسان با جهان ( راینر اشتاخ ـ دویچه وله )

ــ شاعر ، واسطه ای میان فرهنگ شرق و ادبیات غرب ( بهار نیکفر )

ــ دیدار با "دیگری"؛ بررسی آخرین کتاب ریشارد کاپوشچینسکی ( خسرو ناقد )

ــ از فرهنگ عشايرى تا ادبيات سوسياليستى ( عاطفه سلطانی )

ــ انقلاب ادبی  یا  ادبیات انقلابی ؟ ( علی شاه سلطانه )

ــ از ادبیات دل نمی کنم ، گفتگو با محمود دولت آبادی ( الهه خسروی یگانه )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد