_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

info@iran-ghalam.de

iran-ghalam@hotmail.de

www.iran-ghalam.de

فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت دهم و یازدهم 

26.08.2008

منبع: Mojahedin.ws

گروه تحقیق و پژوهش

 

قسمت دهم:

زندگی جمعی، مکانیزم کنترل در مناسبات فرقه مجاهدین خلق

در حال حاضر روش کنترل جمعی یکی از معمول ترین شیوه کنترل اعضاء در میان مجاهدین خلق است. حساسیت رهبری سازمان بر حفظ قرارگاه اشرف به عنوان امکان کنترل همه جانبه و همچنین اعمال و ادامه شیوه های مغزشویی و در ادامه توجه دادن افکار عمومی به این نقطه به عنوان دستاویزی برای ادامه حیات تشکیلاتی بر اهمیت این مکان برای مجاهدین تاکید دارد. اعمال سیستم های امنیتی برای ممانعت از خروج از اشرف، مقاومت برای هر گونه انتقال به نقطه دیگر و ... اقدامات موازی دیگر بیش از هر چیز ضرورت زندگی جمعی برای مجاهدین را مورد تاکید قرار می دهد. متلاشی شدن اشرف به هر دلیلی و ابتلا به پراکندگی تحت هر شرایطی و به هر نقطه ای، در اولین گام منجر به از هم پاشیدگی سیستم های کنترل درون تشکیلاتی خواهد شد.  هر چند نوع زندگی اعضاء مستقر در قرارگاه اشرف در دیگر مکان های سازمان مثل مقر فرماندهی اورسورواز رجوی نیز تابع همین شرایط است و این شیوه زندگی حتی در خانه های تیمی سال های 1360 سازمان مجاهدین نیز تجربه شده است، اما برای درک اهمیت این ظرف به مثابه یک از مکان های زندگی جمعی مجاهدین و متعاقب آن اعمال شیوه های کنترلی، کافی است پروسه شکل گیری قرارگاه اشرف را مورد مطالعه قرار دهیم.

 

تا پیش از تشکیل قرارگاه اشرف و شکل گیری ظرف ایدئولوژیک آن، به دلیل پراکندگی اعضای سازمان در ایران، اروپا و کردستان و احتمالا مکان های دیگر امکان شکل گیری یک زندگی جمعی میسر نبود. اینکه آیا شکل گیری یک ظرف تشکیلاتی - ایدئولوژیک از اساس یک هدف تعریف شده برای رهبری بوده و یا به ضرورت شرایط و تحولات غیر قابل پیش بینی از جمله متلاشی شدن هسته های به اصطلاح مقاومت در داخل ایران و ایجاد محدودیت های کشورهای اروپایی بر سر اسکان جمعی مجاهدین در اروپا و فرانسه در دستور کار قرار گرفته، اظهار نظر صریحی نمی توان کرد. اما با توجه به تبعات و پی آمدهای ایجاد قرارگاه اشرف می توان با اطمینان بیشتری ادعا کرد که هدف رجوی تا چه اندازه آینده نگرانه و با درک این مهم صورت گرفته که او ناگزیر است تا سال های درازی موجودیت تشکیلاتی خود را حفظ کند.

 

اتفاقات و مسیر زنجیره ای حوادث از شکست های استراتژیکی مجاهدین تا اخراج رجوی از فرانسه و با احتساب پیش زمینه هایی از جمله ملاقات های رجوی با طارق عزیز و قرار و مدارهایی که با یکدیگر گذاشته اند، این گمانه را که رجوی در چشم انداز تاسیس یک قرارگاه متمرکز از کلیه نیروهای رزمی و تشکیلاتی اش را طراحی می کند، امری کاملا منطقی به نظر می رسد. چه بسا ضرورت تشکیل چنین ظرفی دقیقا در راستای جلوگیری از پاسیو شدن و در نهایت متلاشی شدن کلیت سازمان صورت گرفته است. چنانچه پیش تر اشاره کردیم سایر اهرم های کنترل اساسا موضوعیت و کارکرد خودشان را از موجودیت و متمرکز شدن می گیرند. با این حساب شکل گیری اشرف را دقیقا در راستای چنین ضرورتی می توان ارزیابی کرد. متمرکز کردن بخش اعظمی از تبلیغات سازمان حول قرارگاه اشرف به عنوان یک نماد و یا چنانچه این روزها شاهد هستیم به مثابه یک آرمان شهر و تقدس دادن به آن و اهمیت فرا زمینی قائل شدن برای آن دقیقا در این راستا قابل فهم و ارزیابی است. در واقع اشرف نه صرفا یک مکان تجمع که تبلور و مکانیزم کنترل باقیمانده اعضای سازمان محسوب می شود. اشرف جایی که قرار است انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین در آن تعمیق یابد، ناگزیر باید به اهرم کنترل کننده ناراضیان و منتقدین نیز تبدیل شود. تشبیه اشرف به قلب سازمان دقیقا در راستای چنین انتظاراتی از این ظرف ایدئولوژیک قابل فهم است. برای فهم بهتر این نقش استراتژیکی برای اشرف ناگزیر باید به تعابیر و تشبیهاتی که از درون برای اشرف قائل شده اند، اشاره کنیم. در این رابطه می خوانیم:

 

"قلب مجاهدین(اشرف)، نام یک زن را بر خود دارد. زنی که قرار است نقش حیاتی نیروی پیش برنده انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین را بر عهده بگیرد." (1)

 

تاکید بر رابطه دیالک تیکی ظرف و مظروف یعنی اشرف و انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین نیز در این راستا بیشتر فهم می شود:

 

"تردید نباید کرد که پایداری حیرت انگیز اشرف در زیر هژمونی زنان مجاهد خلق ریشه در هیچ کجا جز انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نداشته و ندارد." (2)

 

 فراخوان رجوی به متمرکز شدن اعضاء و هواداران در عراق با بهانه نزدیکی به مرز ایران و تغییر استراتژی و مسائلی از این قیبل اگر چه در تحلیل اولیه منطقی و موجه به نظر می رسید، اما نباید از نظر دور داشت که رجوی با متمرکز کردن اعضاء اش در اشرف پیش از آنکه به تغییر استراتژی و نزدیک کردن آن با خط سرنگونی نظر داشته باشد، بیشتر به حفظ و کنترل آنها نظر داشته است. یکی دیگر از فاکتورهای که این فرض را به یقین نزدیک می کند پی آمدهای درون تشکیلاتی وقوع انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین است. پراکندگی نیروهای سازمان در واقع این امکان را می داد که اعضاء نسبت به اتفاقات و تصمیمات رهبری واکنش نشان بدهند. چنانچه این واکنش ها و اعتراضات زیر گوش رهبری سازمان و از جانب افرادی مثل علی زرکش باعث محاکمه و تسویه او و در نهایت انتقال او به قرارگاه اشرف گردید.

 

نکته حائز اهمیت اینکه قرارگاه اشرف تا کنون نه به عنوان ظرف مغزشویی مجاب سازی و ایدئولوژیک مجاهدین که به دلیل وجود زندان ها و بازداشتگاه های مختلف به عنوان ظرف کنترل فیزیکی اعضاء نیز مورد استفاده قرار گرفته است. گزارشات مبسوط و افشاگری های اعضای جداشده از سازمان تماما بر این ادعا صحه می گذارند که قرارگاه اشرف سوای آن جنبه های ناپیدای کنترل اعضاء، از ابزار زور و فشارهای جسمی و روحی نیز برای کنترل و مهار منتقدین و ناراضیان خود استفاده کرده است. بررسی این موضوع را به مجال و فرصت دیگری موکول می کنیم. اما اگر قرارگاه اشرف را به عنوان نمادی از زندگی جمعی و در کنار آن مدلی برای جامعه آرمانی مجاهدین متصور شویم باید بیش از هر چیز به جنبه های کنترلی و امنیتی که در آن پیش گرفته شده نظر بیندازیم. تشبیه این قرارگاه به نماد، آزمایشگاه، قلب، آرمان شهر و همچنین مدل شهر و محتوای مناسبات درونی آن هر یک به وضوح این کارکرد را یادآور می شوند. یک عضو جداشده ضرورت رویکرد مجاهدین به زندگی جمعی را این گونه توصیف می کند:

 

"پادگان اشرف تبدیل به آزمایشگاه تئوری های رجوی و اعضاء تبدیل به موش های آزمایشگاهی شده اند." (3)

 

پادگان اشرف تبدیل به آزمایشگاه تئوری های رجوی و اعضاء تبدیل به موش های آزمایشگاهی شده اند

 

وی همچنین اشرف را الگو و آرمان شهر مجاهدین توصیف می کند. اما زندگی جمعی در این آرمان شهر از قواعد جوامع عادی پیروی نمی کند. زندگی جمعی در واقع محمل و پوشش است تا از طریق آن تک تک اعضای سازمان زیر تیغ نظارت و کنترل دائمی رهبری واقع شوند. در این رابطه می خوانیم:

 

"پادگان اشرف الگوی جامعه تخیلی فردای مجاهدین است كه رجوی قول آن را به مردم داده است. سلسله مراتب سازمانی طبقه بندی شده و براساس مسئول و تحت مسئول تقسیم شده است. هیچ گسست و انفصالی وجود ندارد. همه به یكدیگر وصل ایدئولوژیك هستند. هر كس می بایست تابع فرد بالاتر از خود، یعنی ایدئولوژیك تر از خود باشد. «همه احتیاج به مسئول-هدایت كننده- دارند». مسئول كسی است كه رابطه افراد تحت مسئولیت خود را با رهبر ایدئولوژیك برقرار می سازد. «رابطه مسئول و اعضای تحت مسئولیت مثل رابطه چشمه و تشنه است. هر عملی بدون ارتباط با رهبری تباه است و سمت و سوی تكاملی ندارد. هر كس یك لحظه بدون مسئول باشد در آن لحظه رابطه اش با هستی قطع است». در سازمان مجاهدین هر مسئولی زیر دست مسئول بالاتر از خود است و این رابطه و اتصال تا رجوی كه در رأس هرم تشكیلات نشسته است ادامه دارد." (4)

 

ظرف زندگی جمعی مجاهدین حتی به لحاظ فیزیکی و ظاهری نیز زیر انواع نظارت ها و کنترل ها قرار دارد. همان سان که مناسبات درونی مجاهدین در جمع زیر کنترل عوامل و اهرم های امنیتی است، در تعامل و ارتباط با بیرون از این جمع نیز اهرم ها و ابزارهای کنترل نقش نظارتی و کنترلی خود را به انحاء مختلف اعمال و اجرا می کنند. در این رابطه نیز می خوانیم:

 

"كمپ اشرف كه محل زندگی و فعالیت اعضای سازمان می باشد، در خارج از شهر قرار دارد و توسط سیم خاردار محصور شده است. اعضای سازمان به ندرت از این كمپ خارج می شوند، مگر با مراجعه به دكتر متخصص در شهر بغداد و آن هم با نفر كنترل كننده. این كمپ مانند اردوگاه های جنگی می ماند كه افراد داوطلبانه خود را در آن زندانی كرده اند. اكثریت اعضاء سازمان به طور متوسط، ده سال است كه از این كمپ خارج نشده اند و حداكثر برای مانور به بیابان های اطراف رفته اند. هیچ كسی- به جز مأمورین عراقی- در آنجا رفت و آمد ندارند." (5)

 

و نهایت اینکه به زعم حامیان انقلاب ایدئولوژیک قرارگاه اشرف نه تبلور یک زندگی جمعی تنها که نماد و الگویی از یک باید شهر است. الگویی که در واقع زندگی جمعی را نه به الزام مدنیت و اجتماعی بودن انسان که بیشتر به واسطه ضرورت ایدئولوژیک بودن آن مورد توجه قرار داده است. چنانچه می بینید، اهمیت، موجودیت و موضوعیت چنین زندگی اجتماعی و به بیانی زندگی شهری بیش از هر چیز در گرو میزان تبعیت پذیری و کنترل همه جانبه اعضای آن بنا شده است. جایی که بیشتر اهرم ها قبل از آنکه نشانی از مدنیت داشته باشند، سمت و سو و جهت کنترل کننده و مهار کننده دارند. اهمیت جمع و زندگی جمعی برای مجاهدین بیشتر از میزان انتفاع کنترل بر روی اعضاء و در اشل تشکیلاتی و در فرایند جامعه در اشل کلان شهر مورد نظر معنا و مفهوم می یابد. در این رابطه اشاره به مختصات آرمان شهر اشرف خالی از لطف نیست. 

 

"و اینک با سفت شدن استراتژیک پای مجاهدین در عراق، فرصتی استثنایی در اختیار رهبری مجاهدین قرار گرفته بود تا تئوری انقلاب خود را در آزمایشگاه جامعه کوچک تحت حاکمیت خویش و به دور از آن میدان مغناطیسی قدرتمند سیستم ارزشی حاکم بر جامعه بیرون، به محک آزمایش زند. این جامعه کوچک می بایستی که تمامی مختصات و ساختار سیاسی یک جامعه واقعی را در ابعاد میکرو داشته باشد. از دولت در سایه و ریاست جمهور گرفته تا پارلمان در تبعید از ارتش و نیروی پلیس و زندان گرفته تا محاکم قضایی و رادیو تلویزیون دولتی و نشریه و بولتن خبری و از دستگاه دیپلماسی تا سیستم های ویژه مالی تا دستگاه عظیم لجستیک تغذیه کننده این جامعه کوچک!" (6)

 

تمامی فرقه های تاریخی و شماری از فرقه های موجود در آمریکا به شیوه جمعی زندگی می کنند. ظرف مکانی فرقه ها تا اندازه ای اهمیت دارند که بعضا نام فرقه را با نام مکان استقرار زندگی جمعی شان مترادف می دانند. به عنوان نمونه می توان به قلعه الموت اشاره کرد. نام الموت و حسن صباح به نوعی تداعی کننده یکدیگر هستند همان گونه که امروز اشرف و مجاهدین. اما همه این مکان ها و فعل و انفعالات جاری در آنها یک سو و هدفش به مقصد کنترل و سازماندهی زندگی فرقه ای و هویت سازی فرقه ای ساماندهی می شوند.

 

منابع:

 

1- "نگاهی دیگر به انقلاب درونی مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از بیرون " انتشارات؛ خاوران خارج از کشور. سال انتشار، 1384. اثر بیژن نیابتی. ص 53.

2- همان. ص 52.

3- کتاب مرداب. نوشته هادی شمس حائری. انتشارات خارج کشور.

4- همان.

5- همان.

6- نگاهی دیگر به انقلاب درونی مجاهدین، اندکی از درون، اندکی از بیرون " انتشارات؛ خاوران خارج از کشور. سال انتشار، 1384. بیژن نیابتی. ص 83.

------------------------

 

قسمت یازدهم:

دور کردن از مطالعه و امکانات ارتباطی و تبدیل آن به یک ضد ارزش در مناسبات

 

تمامی اعضای جداشده از سازمان مجاهدین بر این نکته متفق القولند که رهبران سازمان نسبت به افرادی که به مطالعه و اطلاع گیری از منابع غیر مجاهدین تمایل داشته اند، حساسیت ویژه داشته اند. تاکید تشکیلاتی بر این است که اعضای سازمان پیش از هر رویکرد تئوریکی باید خود را ملزم به اجرای فرامین تشکیلاتی و در نهایت وقت و انرژی خود را معطوف جنبه های پراتیکی کنند. پروژه عمل گرایی محض غیر مستقیم بخشی از سیستم کنترل اعضای سازمان را دنبال می کند. تا جایی که اساسا تشکیلات هر گونه گرایش به مطالعه و ارتقاء دانش سیاسی و تئوریک را ضدارزش تعبیر و تلقی می کند. در تحلیل شیوه کنترل اعضاء با تحریم مطالعه و منابع غیر و امکان ارتباط پیش از اینکه به فاکت ها و نمونه ها اشاره کنم، تلاش می کنیم این مدار و تنظیم رابطه را در یک کلیت و اشل بزرگتر که همان انقلاب ایدئولوژیک و دستگاه ارزشی جدید مجاهدین خلق است، ارزیابی کنیم. بدون شک این مسیر ما را بی نیاز از هر فاکت و مصادیق و شاهدی می تواند نسبت به کلیت این پدیده متقاعد و مجاب کند. اینکه چرا رهبری مجاهدین آشکارا اعضای خود را از هر تمایل و گرایشی به دانستن تئوریک باز می دارد و تنها راه آگاهی یافتن و کسب معرفت را در وانهادگی و عشق یکسره به خود جستجو می کند، تماما ریشه در فهم این دارد که رجوی چه چشم انداز و هدف نهایی را پیش روی خود تصویر و ترسیم کرده است.

 

پیش تر در تبارشناسی فرقه ها و به خصوص فرقه های سیاسی بر این نکته تاکید شد که اساسا ساختار فرقه ها بر تبعیت محض و بی چون و چرا از راس یعنی رهبری طراحی شده است. در تائید این نظرگاه اتفاقا تئوریسین ها و تحلیل گران انقلاب ایدئولوژیک سازمان بیشترین تلاش را مبذول انتقال و فهم این معنی می کنند. آنها به صراحت و با نام بردن از رجوی به عنوان شارع ایدئولوژی و فصل الخطاب تاکید دارند اتکاء صرف به فرامین و دستورات رهبری تنها راه رستگاری و تکامل اعضای سازمان است. به زعم مجاهدین هر گونه ارتقاء تشکیلاتی و صلاحیت نه از راه کسب آگاهی های لازم سیاسی و تئوریکی و ایدئولوژیکی که تنها از راه کسب تعبد محض حاصل می شود. شاید استناد به پاره ای اظهارات اعضای سازمان و حامیان و تئوریسین های انقلاب ایدئولوژیک به وضوح محتوای و سمت و سوی نهایی این پدیده را بیشتر روشن کند. این دیدگاه ها تماما بر این نکته پافشاری دارند که تا قبل از انقلاب ایدئولوژیک پروسه تعیین صلاحیت افراد بر مدار؛

 

آموزش های ایدئولوژیک، با هدف احراز وحدت ایدئولوژیک فرد با سازمان، آموزش های سیاسی- اجتماعی برای آشنایی فرد با علم مبارزه و تجربیات انقلاب های دیگر، برخورداری از توان تحلیل مسائل سیاسی و خلاصه آشنایی با مواضع سیاسی- استراتژیک سازمان. آموزش های اقتصادی برای شناخت مسائل اقتصادی و ریشه ها و علل بحران های اقتصادی و نحوه برخورد با آنها و خلاصه برخورداری از الگوی نظام اقتصادی موردنظر. آموزش های تشکیلاتی- امنیتی با هدف آشنایی فرد با تشکیلات و اصول حاکم بر آن، شیوه حل تضادها و تعارضات درونی سازمانی، نحوه حل تضاد فرد با سیستم و خلاصه آشنایی با مسائل امنیتی در برخورد با پلیس و حفظ افراد و.... (1)

 

بنا شده است. اینها در چارچوب دریافت های معرفتی نسبت به ضرورت علمی مبارزه امری لازم و ضروری ارزیابی می گردید. اما در کنار این کار خصلتی در چارچوب آموزش هایی که بیشتر جنبه عملی داشت (به طور همزمان و موازی فرد را در دو مقوله تئوریک و خصلتی آموزش و تربیت می کرد) این مدار در تمام سازمان های سیاسی و احزاب اجرا می گردد. اما با وقوع انقلاب ایدئولوژیک آن دستگاه ارزشی به کلی در هم می ریزد و در واقع ملاک های پیشین به کلی دستخوش تغییر ارزشی می شود. اگر در مدار گذشته سرعت فهم و درک و انتقال مطالب تئوریک و همچنین تغییرات خصلتی ملاک پیشرفت و احراز صلاحیت تشکیلاتی بود، از این پس تنها یک ملاک تضمین کننده کسب صلاحیت و مشروعیت تشکیلاتی است، کنار گذاشتن همه این منابع و آموزش ها و رفتن یکسره به سوی عشق به رهبری و التزام تمام به او. در چنین پروسه ای ناگزیر و چنانچه همه تاکید دارند پای استدلالیون چوبین می شود و دفتر معرفت به جای کلمات و واژه ها و خواندن و تدبر و عقل و ... جای خود را به عشق و وانهادگی کامل به رهبری می دهد. به تعبیری دیگر رجوی با اعلام انقلاب ایدئولوژیک اش صراحتا به اعضای خود می گفت حرف نزنید و فقط عمل کنید بی آنکه درباره چند و چون و چرایی آن و هم چنین نتیجه اش از رهبری سوال کنید. حرف نزنید در واقع معادل این معنی هم بود که نخوانید و نیازی هم به منابع بیرونی برای فهم و درک مسائل ندارید. آن سینگلتون از اعضای جداشده سازمان مجاهدین، وجهی از انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی را این گونه تعبیر می کند:

 

"او اعضاء را وادار كرد سخت‌تر كار كنند و سوال نپرسند. او با انتقال پیام به اعضاء درباره آنچه كه انتظار داشت عادات و رسوم سازمان را تغییر داد. تم اصلی آن زمان این بود كه "ایدئولوژی آن چیزی است كه انجام می‌دهید، نه آنچه كه می‌گویید." به عبارت دیگر، حرف نزنید، عمل كنید." (2)

 

رجوی اعضاء را وادار كرد سخت‌تر كار كنند و سوال نپرسند. او با انتقال پیام به اعضاء درباره آنچه كه انتظار داشت عادات و رسوم سازمان را تغییر داد. تم اصلی آن زمان این بود كه "ایدئولوژی آن چیزی است كه انجام می‌دهید، نه آنچه كه می‌گویید." به عبارت دیگر، حرف نزنید، عمل كنید.

 

این عضو جداشده تغییرات فاحش و مبنایی در راستای کسب صلاحیت تشکیلاتی را در دو مقطع زمانی پیش و بعد از وقوع انقلاب ایدئولوژیک این گونه بیان می کند:

 

"تغییر عمده در آنچه كه به معنی "ایدئولوژی" می‌باشد نیز وجود داشت. در سازمان‌ مجاهدین اصلی، این به معنای كسی بود كه دانش سیاسی، اجتماعی و اخلاقی و تجربه داشت. كسی مانند اعضای اولیه، كه در دهه 60 تحت آموزش های ایدئولوژیك قرار گرفته بود. اما، از هنگام انقلاب ایدئولوژیك این معنی به كسی اطلاق می‌شد كه بیش از بقیه، مطیع بی چون و چرای رجوی بود، كسی كه قادر نبود و نمی ‌خواست كه برای خودش فكر كند، و كسی كه دانش یا تجربه قبلی را سركوب كند تا هر چه مسعود از آنها می ‌خواست طوطی وار انجام دهد." (3)

 

یک عضو دیگر جداشده مجاهدین از زبان رجوی معیار تازه کسب صلاحیت تشکیلاتی را این گونه توجیه و تئوریزه می کند:

 

"رجوی می گفت: شما صلاحیت بحث های سیاسی و تحلیل مسائل را ندارید و به گمراهی كشیده می شوید، بهتر است آن را به من واگذار كنید، نیازی نیست كه هر یك به تنهایی دنبال اخبار و تحلیل رویدادهای سیاسی بروید، من آنها را تعقیب كرده و برایتان می گویم، اگر شما شخصاً دنبال خبر باشید فاسد می شوید، چون از مسائل بغرنج سیاسی سر درنمی آورید و بعد ممكن است دلسرد شوید و روحیه تان خراب بشود، نیازی نیست این قدر دلهره داشته باشید و با یكدیگر درد دل كنید. به شما چه مربوط كه راه ها بسته است یا باز ." (4)

 

صرفنظر از این فاکت ها فهم این مقوله را می توان به یک نگرش کلی تر تعمیم داد. به جایی که قرار است دستگاه ارزشی مجاهدین اساسا با هر پدیده و مقوله ای از یک زاویه کاملا منحصر و یگانه تعیین تکلیف می کند. زاویه ای که ماهیتا همه پدیده ها را به دو امر مطلق با من یا بر من تقسیم بندی می کند. چنانچه حامیان انقلاب ایدئولوژیک هم اذعان می دارند این گرایش اساسا و ماهیتا خصلت و جزء تفکیک ناپذیر جریان های ایدئولوژیک مطلق گرا است. یکی از تئوریسین های انقلاب ایدئولوژیک درباره ویژگی های این نگرش می گوید:

 

"یکی از ویژگی های جریان ایدئولوژیک مطلق گرا این است که در تنظیم رابطه با نیروهای غیرخودی نزدیک به خود، مقوله ای به نام استقلال دیگری را به رسمیت نمی شناسند. یعنی قانونمندی حاکم بر تنظیم رابطه آنان با دیگران ایجاب می کند که نیروهای سیاسی غیرخودی دو گزینه بیشتر پیش روی نداشته باشند. یا دنباله روی محض و یا ضدیت کامل! راه وسطی نیست." (5)

 

درک این مهم که چگونه اعمال ممنوعیت ها و محدودیت های تشکیلاتی می تواند به عامل کنترل اعضاء در درون مناسبات تبدیل شود، بدون فهم این زیرساخت ها و دستگاه ارزشی ابتر و عقیم می باشد. در واقع این دستگاه چنان به لحاظ ساختار و اجزاء اش در هم تنیده است که تبیین هر یک از مقولات و مفاهیم و کارکرد هر یک از اهرم هایش بدون لحاظ رابطه تماتیک و علت و معلولی اش با سایر اجزا مشکل به نظر می رسد. از سوی دیگر صرف اتکاء به مصداق ها و شاهدها و بدون ردیابی تئوریک آنها در ایدئولوژی مجاهدین بحث ها را و موضوعات را ملال آور و تکراری می کند. امیدواریم این بازخوانی به خوبی توانسته باشد به این سوال که چرا مجاهدین از هر گونه تعامل و ارتباط با بیرون و حتی مطالعه منابع خود سازمان و گفتمان درباره چرایی و چگونگی عملکرد رهبری پاسخ گوید.

 

منابع

 

1- این بخش با کمی تلخیص از کتاب نگاهی به انقلاب درونی مجاهدین اندکی از برون اندکی از بیرون گرفته شده است.

2-  ارتش خصوصی صدام. نوشته آن سینگلتون. انتشارات خارج کشور.

3- همان.

4- کتاب مرداب. نوشته هادی شمس حائری. انتشارات خارج کشور.

5- کتاب نگاهی به انقلاب درونی مجاهدین اندکی از برون اندکی از بیرون از بیرون نوشته بیژن نیابتی. انتشارات خارج کشور. ص 78

 

مطالبی دیگر از  سایت مجاهدین WS:

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت هشتم و نهم

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت هفتم

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت پنجم و ششم

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت سوم و چهارم

ــ انگلستان، کماکان در چالش خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور ـ قسمت دوم

ــ فرقه ها، تشکلات موازی و مکانیزم های کنترل از راه دور قسمت اول

ــ فرقه ها از اعضای خود چه می خواهند؟ (3)

ــ فرقه ها از اعضای خود چه می خواهند؟ (2)

ــ فرقه ها از اعضای خود چه می خواهند؟ (1)

ــ  کارکردهای متفاوت پروسه خوانی در فرقه های سیاسی ـ قسمت ششم   

ــ کارکردهای متفاوت پروسه خوانی در فرقه های سیاسی ـ قسمت چهارم و پنجم 

ــ  کارکردهای متفاوت پروسه خوانی در فرقه های سیاسی ـ قسمت دوم و سوم  

ــ کارکردهای متفاوت پروسه خوانی در فرقه های سیاسی ـ قسمت اول

ــ  خشونت گرایی وجه مشترک سازمان مجاهدین و فرقه ها (2) و (3)

ــ نقش کاتالیزورها در رهبری فرقه ها

ــ خشونت گرایی وجه مشترک سازمان مجاهدین و فرقه ها (1)

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد