_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

فرقه تروريستي مجاهدين خلق ايران در اوج حقارت و خودباختگي

12.10.2008

عباسلو ـ کانون آوا

اگر نگاهي به وضعيت كنوني فرقه تروريستي مجاهدين خلق ايران بيندازيم به راحتي خواهيم فهميد كه اين فرقه در اوج تزلزل، از هم پاشيده گي فكري و استراتژيكي و در منتها اليه خط خودباخته گي و خود فروشي دست و پاي بي فايده ميزند.

فراموش نكرده ايم كه هميشه سركرده فرقه تروريستي مجاهدين خلق ايران يعني آقاي مسعود رجوي، همواره خويشتن را پيشتاز ترقي خواهي،تجدد، نماد اسلام مدرن و بردبار و دشمن امپرياليزم و همواركننده راه رسيدن به جامعه بي طبقه توحيدي و مبارز تسليم ناپذير در برابر اسلام ارتجاعي ميداند. اما ببينيم كه در عمل اين فرد پر مدعا و حراف چگونه عمل ميكند؟!

قضاوت كنيد كه آيا در عمل و رفتار، اين فرد و اعضاي فرقه اش به اين شعارها پايبندند؟! آيا اينها فقط شعارهائي عوام فريبانه و گول زننده هستند كه اين فرقه مدعي آنست يا اينكه تحت هر شرايطي فرقه مجاهدين بر اصولشان پايبندند؟

فراموش نكنيم كه آقاي مسعود رجوي همواره مدعيست كه پايبندي به اصول بيشتر از منافع براي او اهميت دارد! آيا اين يك واقعيت است يا يك حرف پوچ و بي معنا؟

به ياد داريم كه در آغازين سالهاي انقلاب ضد سلطنتي مردم ايران، آقاي رجوي مدعي پيشتاز مبارزه با امپرياليزم آمريكا بود. وي حجت، برهان و اثبات كننده اين مدعايش را كشتن مستشاران آمريكائي در دهه پنجاه خورشيدي به دست مجاهدين خلق ميدانست.

آقاي رجوي، فرقه مجاهدين خلق را تشكيلاتي سازش ناپذير در برابر متحجرين اسلامي ميدانست كه نماد آنرا روحانيون و آيت الله هاي حاكم بر ايران معرفي ميكرد. البته مدت زماني كوتاه قبل از برداشتن علم اين مدعا، نيروهاي همين فرقه بودند كه محافظين همين آيت الله ها بوده و خود را مريد وپيرو آنان معرفي ميكردند. همين آقاي مسعود خان بارها و بارها از خميني به عنوان امام خميني ياد ميكرد و در اطلاعيه هاي منتشر شده اين فرقه در اين ايام هميشه خميني، امام خميني و رهبر معرفي ميگرديد!

سالها گذشت..... . فرقه به دامان ناپاك و جنايت كار دشمن هر ايران و ايراني يعني صدام پناه برد. رجوي پسر خوانده صدام شد و پدر و پسر خوانده ايراني ها را به خاك و خون كشيدند،آبادانيهاي ايران را به سوي خرابي و نابودي سوق دادند و ..... . پدر كبير رجوي يعني آقاي صدام حسين ديكتاتور نيز به سرنوشتي كه حقش بود دچار گرديد.

دير زماني نگذشت كه دشمن تاريخي و ايدئولوژيكي فرقه مجاهدين تبديل به ولي نعمت آنان گرديد. شعار مبارزه با امپرياليزم جهانخوار فراموش گرديد. تمام اسناد ضد آمريكائي شامل موضع گيري هاي فرقه عليه آمريكا، سرود نبرد با آمريكا و ..... نابود گرديد.

فرقه تروريستي مجاهدين خلق تبديل به تشكيلات جاسوسي آمريكا شد. تشكيلات ضد ايراني فرقه تمامي تلاش خويش را كرد و ميكند كه امپرياليزم جهانخوار بمب بر سر مردم ايران بريزد.

رجوي ناراحت است و از عصبانيت و خشم در خود ميپيچد كه چرا جنگنده بمب افكنها و موشك هاي آمريكائي ايران را با خاك يكسان نميكنند و چرا ارتش آمريكا ايراني هاي بيگناه را به خاك و خون نميكشد؟!

مسعود خان چشمت كور، اين است آزادي و رهائي مردم ايران؟!!!

اما اين روزها حال و روز رجوي و رجوي پرستان خيلي خرابتر از اين حرفهاست. مرگ به دروازه هاي مركز جنايت و تجمعشان يعني اردوگاه كار اجباري اشرف رسيده و هر لحظه بايد انتظار داشت كه دودمان فرقه تروريستي مجاهدين خلق را در هم پيچد.

رجوي دست پاچه و هراسان مانده كه چه كند؟! مثل ...... ي در گل گير كرده!

از اينرو ذبونانه به دست و پاي امپرياليزم جهانخوار افتاده كه او و دار و دسته اش را از مرك نجات دهد.

فرياد و آه و ناله سر ميدهند كه آمريكائي ها مسئول حفاظت از ما بوده و نبايد ما را به حال خويش رها نمايند.

چه شد مبارزه با نماد نظام بوژوازي و جنايتكار جهان يعني آمريكا؟!!!

اوضاع از اين هم خراب تر است. اين رزوها پادوها و جيره خواران فرقه به دست و پاي متحجر ترين افراد روي زمين افتاده اند كه اين افراد فتواي مذهبي دهند و مقلدانشان را به حفظ فرقه تروريستي مجاهدين خلق مؤظف نمايند.

شما كه مدعي مبارزه با تحجر گرائي مذهبي هستيد، پس چرا دست به دامان متحجرين شده ايد؟!

آيا فردي متحجرتر از شيخ الازهر محمد السيد طنطاوي، در دنياي اسلام وجود دارد؟

آقاي مسعود خان فراموش كرده اي كه همين شيوخ در منازعات بين ايران و غرب هميشه از برادران ايراني شان چه در خفا و چه علناٌ پشتيباني كرده اند؟

چه شده كه حالا بر حمايت متحجرين قرن معاصر از فرقه مجاهدين سرفرازيد و به آن ميباليد؟! هر چند كه طرز فكر، مرام و رفتار شما صدها بار متحجر تر و عقب افتاده تر از شيخ الازهر و امثالهم ميباشد.

آيا اين حال و روزتان، چيزي جز بيان كننده اوج حقارت و خودفروشي شما و عمالتان ميباشد؟

آنقدر هم جسارت و شهامت در شما وجود ندارد كه شكست مطلق خويشتن را بپذيرد و به اشتباهات خويش اعتراف كرده و از پيشگاه خلق ايران عذرخواهي نمائيد.

باش تا ببينيم آيا اين راه به جائي جز ناكجاباد ختم خواهد شد؟