_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

پنج درس
به قلم کوفی عنان
 

20.12.2006

تقريبا حدود 50 سال پيش، هنگامی که من به عنوان دانشجويی قبراق از آفريقا به مينه سوتا رسيدم، مطالب بسياری وجود داشت که بايد می آموختم، با اين نکته آغازين که پوشيدن رو گوشی های گرم هنگامی که درجه حرارت به زير 15 درجه می رسد، غيرعادی نيست. از آن هنگام تمامی عمرم دوره تجربه آموزی بوده است. اينک مايلم پنج درسی را مطرح نمايم که طی ده سال دبيرکلی سازمان ملل آموخته ام ، درس هايی که اعتقاد دارم جامعه ملل به هنگام رويارويی با چالش های قرن 21 لازم است فرا گيرند.

نخست، در جهان امروز تمامی ما مسئول امنيت يکديگر هستيم. مسئول در قبال تهديداتی مانند تکثير هسته ای، تغييرات آب و هوايی، همه گيری های جهانی، يا عمليات تروريست ها از اماکن امن در کشورهای شکست خورده، هيچ اقدامی نمی تواند خود را با برتری خواهی نسبت به بقيه ايمن سازد. تنها با اقدام در ايجاد امنيت برای يکديگر می توانيم اميدوار باشيم به امنيت پايدار برای خودمان دست يابيم.

اين مسئوليت شامل مسئوليت مشترکمان در صيانت از مردم در قبال نسل کشی، جرايم جنگی، پاکسازی قومی و جنايت عليه بشريت است. اين موضوع از سوی تمامی ملت ها در اجلاس سال گذشته سازمان ملل پذيرفته شد. اما هنگامی که به قتل، تجاوز و گرسنگی که هنوز بر مردم دارفور تحميل می شود، بنگريم در می يابيم اين گونه عقايد به صورت لفاظی های محض باقی می مانند مگر آنها که با قدرت مداخله موثر- از راه اعمال شيوه های سياسی، اقتصادی يا نهايتا به عنوان آخرين چاره، قدرت نظامی – مهيا شوند تا به پيش روند. اين همچنين شامل مسئوليتی برای نسل های آتی نيز می شود و آن اينکه ازمنابعی که به آنان و نيزبه ما تعلق دارد محافظت نمايند. هرروزکه اقدامی نکنيم، يا اقدام بسيار محدودی انجام دهيم تا ازتغييرات آب وهوايی جلوگيری به عمل آيد، هزينه های بيشتری برفرزندانمان تحميل می شود.

دوم، ما همچنين مسئول بهزيستی يکديگر هستيم.
بدون معياری برای همبستگی، هيچ جامعه ای نمی تواند حقيقتا با ثبات باشد. اين واقع گرايانه نيست که فکر کنيم برخی مردم فوايد عظيمی از جهانی شدن کسب می کنند، در حالی که ميليارد ها نفر ديگر در فقر مطلق باقی مانده يا رها شده اند. ما بايد به تمامی هم نوعان خود حد اقل فرصتی بدهيم تا در رفاهی و آسايشی که از آن برخورداريم سهيم باشند.

سوم، هم امنيت و هم رفاه و آسايش بر احترام به حقوق بشرو حکومت قانون مبتنی هستند.
در سراسرتاريخ، زندگی بشری با گوناگونی غنی شده و جوامع مختلف از يکديگر آموخته اند. اما اگر جوامع ما می خواهند در صلح زندگی کنند، بايد همچنين براين نکته تاکيد ورزيم که چه چيز ما را متحد می سازد: انسانيت مشترکمان، و نياز برای منزلت انسانی و حقوقی که به وسيله قانون مورد حمايت قرار می گيرند. اين برای توسعه نيز حياتی است. هم خارجی ها و هم شهروندان خود يک کشور احتمال بيشتری دارد هنگامی که حقوق اساسی خودشان مورد صيانت قرار گيرد و بدانند به شيوه ای مناسب تحت قانون با آنان رفتار می شود، در اين باره سرمايه گذاری کنند. و سياست هايی که حقيقتا از توسعه بهره می برند

احتمال بيشتری دارد به تصويب برسند اگر مردمی که بيش از همه نيازمند توسعه هستند بتوانند کاری کنند صدایشان شنيده شود.

دولت ها نيز به همين ترتيب نياز دارند طبق قوانين نسبت به هم رفتار کنند. هيچ جامعه ای در هيچ جا از کثرت حکومت قانون در رنج نيست؛ بسياری از کمبود آن در عذاب هستند – و جامعه جهانی از جمله آنها است. ما بايد اين را تغيير دهيم.

درس چهارم من، بنابراين چنين است که دولت ها بايد در قبال اعمال خود هم در عرصه بين المللی و هم محلی پاسخگو باشند. هر دولت قدر و اعتباری برای ساير دولت ها قائل است که اقداماتش اثر سرنوشت ساز داشته باشد.

شرايط به گونه ای است که دولت های فقير و ضعيف به سادگی مسئول به شمار می آيند، زيرا نيازمند کمک خارجی هستند. اما دولت های بزرگ و قدرتمند که عملکردشان عمده ترين تاثير را بر ديگران دارد، تنها می توانند از سوی مردم خود در فشار قرار گيرند.

اين به مردم و نهادها ی دولت های قدرتمند مسئوليتی ويژه می دهد تا ديدگاه ها و منافع جهانی را به حساب آورند. و امروزه ضروری است به حساب گذاشته شوند همان گونه که به آنها "نقش آفرينان غيردولتی" خطاب می کنيم. دولت ها بيش از اين قادر نيستند – و احتمالا هيچ گاه نيز نبودند – به تنهايی با چالش های جهانی رويارويی کنند. آنها به شکلی روزافزون به کمک از سوی گونه های بيشماری از انجمن ها نياز دارند که در آن مردم به صورت داوطلب برای کسب منافع يا تفکر و ايجاد دگرگونی در دنيا گرد هم می آيند.

چگونه دولت ها می توانند يکديگر را به حساب بياورند؟ تنها از طريق نهادهای چند جانبه. بنابراين آخرين درس من اين است که آن نهاد ها بايد به شيوه ای عادلانه و دموکراتيک سازمان يابند، به فقيران و ضعيفان تا اندازه ای قدرت تاثير بر عملکردهای ثروتمندان و توانمندان بدهند.

کشورهای درحال توسعه بايد از صدايی قوی تر در نهاد های مالی بين المللی که تصميماتشان می تواند به معنای زندگی يا مرگ برای مردم آنها باشد، برخوردار باشند. و اعضای دائم جديد يا اعضايی با دوره حضورطولانی بايد به شورای امنيت سازمان ملل که عضويت کنونی آن انعکاسی از واقعيات سال 1945 و نه جهان کنونی است، افزوده شوند.

چيزی که به همان اندازه از اهميت برخوردار است اينکه تمامی اعضای شورای امنيت بايد مسئوليتی را که با امتيازشان همراه است بپذيرند. شورا صحنه ای برای به نمايش در آوردن منافع ملی نيست. بلکه کميته مديريت نظام امنيت جهانی نوپای ما است.

بشريت امروزه بيش از هميشه نيازمند يک نظام جهانی کارآمد است. و تجربه همواره نشان داده است هنگامی که دولت های عضو متفرق اند و از رهبری برخوردار نيستند، اين نظام به طرز بدی کار می کند، اما زمانی که اتحاد و رهبری دور نگرانه و دخالت تمامی نقش آفرينان اصلی وجود دارد، کار آن بسيار بهتر می شود. رهبران جهان امروز و فردا مسئوليت بزرگی بر عهده دارند. مردم جهان بايد ببينند که به واسطه آن زندگی می کنند.

 

 

سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد