_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون قلم"

 لاله امبلي farhangi84@noavar.com                                                     

تلگراف شادباش به رئاليست هاي ادبي !

  ------------------------------------------------------------------------

وفاداري ادبي- به واقعيات تلخ .

رئاليسم شما واقع گرايي ما .

رئاليسم واقع گرايي Realism  

  25.12.2006

غيراز واقعگرايي،واژه لاتين ميانه “رئاليسم“ به معني وفا داري نسبت به واقعيات نيز است . آن در ابتدا مفهومي فلسفي بود كه بعدها وارد هنر، ادبيات ، تاريخ و علون  شد . رئاليسم يك سبك و پديده جهاني ماوراي مرزهاي ملي است .  به مفهوم فلسفي ، آن داراي چند معني است كه نوعي استتيك نيز ميباشد .يا نوعي تفكر متكي به دادههاي واقعيات است كه متضاد با ايده آليسم و فرماليسم  ميباشد. رئاليسم روشي ادبي-هنري است كه واقعيات يعني : زندگي، طبيعت ، و روابط اجتماعي را با كمك ابزار هنري به نقد مي كشاند . رئاليسم با كپي برداري ناتوراليستي مخالف است . ادعا ميشود كه در رئاليسم سوسياليستي، آن را به دگم تبديل نمودند . رئاليسم مخالف عقل گريزي، ايده آليسم، رمانتيسم ،  منگي ، خلسه و نشئه گي است . در اروپاي قرن 19 سبكي بود ميان رمانتيك و ناتوراليسم . هدف آن نگاهي انتقادي به شرايط هستي و زندگي است  و نه تحسين هاي الكي خوش رمانتيك . موضوع مركزي آن ، انسان در امور روزمره است ؛ يعني در كار و شرايط و روابط اجتماعي و طبيعي . در استتيك ، رئاليسم، قطب مخالف فرماليسم و زيباپرستي بورژوايي مي باشد  و ميكوشد تا رابطه هنر با واقعيات را نشان دهد. در روسيه قرن 19 ، رئاليسم ادبي كوشيد تا همرزم جنبش سياسي و اجتماعي شود .

 در طول تاريخ، در شرق و غرب ، ازانواع گوناگون رئاليسم، نام برده شده: رئاليسم جادويي ، رئاليسم فرماليستي. رئاليسم سوسياليستي،  رئاليسم سطحي يا ساده لوحانه، رئاليسم رمانتيك ، رئاليسم درونگرا، رئاليسم انتقادي،رئاليسم شاعرانه، رئاليسم اجتماعي، رئاليسم سمبوليستي، رئاليسم سوسياليسم تخيلي و عيره . رئاليسم انتقادي در جستجوي شناخت روابط اجتماعي است . رئاليسم قرن 18 را درونگرا ناميدند. از جمله نمايندگان رئاليسم “سوسياليسم تخيلي“ : تورگنيف، داستايوسكي و تولستوي در روسيه قرن 19 بودند . ولي از نظر تاريخي، از رئاليسم روشنگري، رئاليسم كلاسيك بورژوايي، و رئاليسم انتقادي نام برده شده است . منظور از رئاليسم در ادبيات ممكن است منظور از نظر : سبك، يا مفهوم  دوره اي تاريخي ، آن باشد .

ادعا ميشود كه رئاليسم انتقادي با آثار ارسطو در يونان باستان شروع شد ،گرچه در نظام برده دراري اروپا نخستين بار به خلاقيت رئاليستي اشاره ميشود.  عده اي هم آغاز آنرا در فلسفه مثبت گرايي كنت و ماترياليسم آن دوره مي بينند . شيلر كوشيد تا در ادبيات به اختلاف سبك ايده آليستي و رئاليستي توجهات را جلب نمايد . او رئاليسم را سبكي ادبي دانست .پايه تئوريك تمام رئاليست ها در ادبيات فرانسه است از جمله آثار : فلوبر، استاندال ، بالزاك، موپاساد و دوما . مشخصه رئاليسم فرانسوي ، موضع انتقدي، اجتماعي و ضد بورژوايي آنست .

در مرز بندي با رئاليسم بورژوايي قرن 19 در قرن 20 ، رئاليسم انتقادي نويسندگاني مانند : دوبلين ، همينگوي، هاينريش مان،  و رئالليسم سوسياليستي: گوركي و برشت، رشد نمود . بين سالهاي 1830 1880 در اروپا ، حدود 50 سال رئاليسم نسبت به واقعيات باوفا ماند . آثار رئاليستي اين دوره معمولن شامل رمان، نوول، و داستان ، هستند. از جمله نويسندگان رئاليستي ادبيات جهان : بالزاك ، فلوبر، ديكنز، تولستوي، داستايوسكي،دوما و فونتان هستند.رئاليست ها ميكوشند تا  هنررا بصورت فرمي مستقل براي آگاهي اجتماعي درآورند.ماركسيست ها از رئاليسم سوسياليستي انتظار تربيت و آموزش كارگران و رنجبران را داشتند . در انگليس ، ديكنز يكي از غولهاي ادبيات رئاليستي بود .در روسيه گوچارف و تورگنيف نيز رئاليست ناميده ميشوند. لوكاچ ، بلوخ، آدرنو و برشت در قرن بيست از جمله تئوريسين هاي رئاليسم بحساب مي آيند.كتاب لوكاچ در اين زمينه “ مسائل رئاليسم“ نام دارد . گوركي كوشيد تا رئاليسم سوسياليستي را وارد  روسيه بعد از انقلاب اكتبر نمايد . هگل و نيچه موفقيت رئاليسم را غير ممكن ميدانستند. هگل ميگفت كرم نميتواند با خزيدن روي فيل، تصوري واقعي از آن داشته باشد .تصور رئاليستي انسان رنسانس را، سوسياليستها براي انسان طراز نوين خود قابل اهميت ميدانند . رئاليسم رنسانس ريشه در فلسفه و هنر يونان باستان داشت . در استتيك ماركسيسم ، رئاليسم يك تئوري هنري است كه مشمول قانون زيربنا- روبنا ميباشد . هر هنري ،انعكاس و بيان واقعيات اجتماعي است .دو خصوصيت مهم هنر : اهميت شناخت و نقش آن ـ و حافظه تاريخ بودنش ، است . آدرنو هم مثل هميشه خالق جملات قصار قرتي! شد و نوشت كه : در دورا ن مدرن، واقعگرايي، ماسكي است ظاهري و صوري.

رئاليسم ، دين را چاره اي براي دردهاي انسان نميدانست  و كوشيد با سلاح طنز براي رفع ياس و نااميدي، تهديدهاي هستي را خنثي نمايد ، هنر بايد يك تصوير حقيقي از زندگي انسان را نشان دهد و با دقت به تجزيه و تحليل اشكال گوناگون زندگي بپردازد .

رئاليسم انتقادي بورژوايي قرن 19 باعث شد كه جنبه هاي غيرانساني ارزشهاي ثبت شده در روابط سرمايه داري افشا شوند .بورژوازي از زمان ورود به امپرياليسم . به هنري كه نيروهاي توليد، به معني ترقي اجتماعي را آزاد كند، ديگرعلاقه اي نداشت .  طبق نظر ماركسيستها .سرنوشت هنر رئاليستي از آن لحظه به سرنوشت طبقه كارگر وابسته گرديد . ادبيات روايتي-حماسي قرن 17  كه به زندگي روزانه اقشار متوسط و پايين جامعه ميپرداخت، رانيز رئاليستي بحساب مي آورند. دليل رشد رئاليسم در قرن 19 و 20 را ميتوان بر اساس نقش  پيشرفت علوم و فنون، صنعت و ارتباطات،  آموزش قوانين تكامل داروين ، و غيره دانست .

 

 سایت قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد