_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

سخنی دوستانه با دکتر حمیدرضا طاهرزاده

14.02.2009

حامد صرافپور ـ انجمن ایران باستان آینده درخشان

http://www.perseetavenir.com/farsi/

دوست گرامی، طاهر عزیز با درود، امروز نامۀ شما را از داخل یکی از سایتهای سازمان خواندم. راستش هرکاری کردم نتوانستم آنرا نادیده گرفته و حقایقی را دوستانه به عرض شما نرسانم. آخر هرچه باشد شما از دوستان صمیمی من بودید و من برای شما احترام خاصی قائل بودم. به هر حال این تنها نامه را به حکم یک وظیفۀ انسانی و به جا آوردن حق دوستی نوشته ام تا خود سندی باشد برای افشای خائنان به میهن و مردم.

اما اجازه بده حقایقی را به اطلاع شما برسانم که می دانم سالهای سال دوری از اشرف موجب شده از آن بی خبر باشید. فکر می کنم به یاد می آورید روزهایی را که در لشکر 91 بودید و من هم در آنجا بودم و بعد از مدتی به بدیع زادگان منتقل شدید و باز هم در آنجا مدتی شما را از نزدیک می دیدم و بالاخره در یکی از سالهای دهۀ هفتاد که شما از خارج به دیدار ما آمده بودید و در قرارگاه باقرزاده مجدداً برای لحظاتی مرا دیدی و از تغییر حالت من خیلی متعجب شدی و به شوخی هم پرسیدی که چرا مثل قبل آن چهرۀ همیشه خندان را نداری؟ آیا انقلاب (که منظورت بحثهای انقلاب مریم بود) تو را درگیر کرده است؟

طاهر عزیز، آن زمان شما به عنوان یک عضو شورای ملی مقاومت به آنجا آمده بودید و نه مثل گذشته به اسم یک مجاهد خلق. آن روز هرچند نمی خواستم شما متوجه تغییر حالت من بشوی اما شما به خوبی این تغییر را دیدید و به من هم گفتید. توی دلم گفتم اینها در خارج برای خودشان زندگی می کنند و نمی دانند ما اینجا چه می کشیم. راستی چه کسی آن چهرۀ همیشه خندان مرا از من گرفته بود؟ اکنون فکر می کنم 13 یا 14 سال از آخرین دیدار ما گذشته باشد. برای شما که در خارج بودید و اطلاعی از اشرف نداشتید شاید این همه سال چیزی نبوده باشد و مشغول کارهای خود بوده ای، اما برای من و هزاران مثل من در آنجا هر ثانیه اش به اندازۀ یک سال گذشت و هر دقیقه اش عمری. بله دوست عزیز من، آنروزهایی که شما هم در آنجا حضور داشتید برایم زیبا و دلنشین بود و سراسر خاطره. بودن در لشکر خانم سرور و آن نشستها و تمرینات و جشنها و نبردها. من هم خیلی لذت می بردم البته در دنیای جوانی خودم و با آن آینده ای که برای خودم و مردم و کشورم در آرزوهایم رقم می زدم.

طاهر جان، شما خیلی زود از آنجا رفتید و روزهای سخت را با ما نبودید. تصور شما از اشرف همان تصوری است که من از آن 20 سال قبل داشتم و متوجه تضادی که شما با آن مواجه هستید می شوم. اما فقط مدت کوتاهی بعد از رفتن شما بود که همه چیز با سرعتی غیر قابل باور عوض شد و تمامی آن خاطرات زیبا به کابوسی وحشتناک تغییر شکل داد. روزی که شما از آنجا رفتید مسعود رجوی برای من همه چیز بود، به مریم هم مثل یک مادر عشق می ورزیدم. اما 10 سال بعد از رفتن شما، مسعود رجوی در پیش روی من همان دیو آدمخواری بود که در قصه ها می خواندم. مریم را هم کسی جز یک شیطان نمی دیدم. اینها دوست من خلق الساعه نبود. ما در اشرف مسیری را طی کردیم که شما از آن کاملاً بی اطلاع مانده اید. برای من هم وقتی در اشرف بودم تمامی جداشدگان مزدور و آلت دست و خود فروخته و جنایتکار و خائن بودند. من هم هرگز در تصورم نمی گنجید که روزی به همانها که رهبران عقیدتی من بودند پشت کنم و رو در روی آنان باشم. افسوس که تصور اشتباهی از این دو داشتم.

دوست عزیز، حتماً این یکی را قبول داری که من اگر نگویم صدها، به حق دهها برابر آنچه شما در راه سازمان و رهبری آن پرداخته اید از خود بها پرداخته ام و موهای من در اشرف سفید شده است، و حتماً این را قبول دارید که 20 سال زندگی در اشرف و حنیف و بدیع زادگان و سردار و فائزه و حبیب و بسر بردن در کوهها و بیابانها و لولیدن در میان توفانهای خاک و گرمای بالای 60 درجه و زیر انواع موشکباران و خمپاره باران و انجام دهها مأموریت خطرناک مرزی و بی خوابیهای مستمر و شرکت در صدها و هزاران نشست طولانی و خسته کننده و آماده باشهای مستمر و پراکندگی و خانه به دوشی و در بدری و هزاران بلایای دیگر و نهایتاً 4 سال زندگی در یک بازداشتگاه آمریکایی که برای سازمان جایگزین ابوغریب صدام حسین شده بود، ساده نبوده است؟ اگر اینطور است، پس اجازه بده چند نکته را به شما یادآوری نمایم:

اول اینکه من یکشبه به این نرسیدم که آقای رجوی یا خانم ایشان فریبکار و دغل باز و خائن و جنایتکار هستند و اینرا طی سالهای سال حضور در کنارشان و در قرارگاههایشان و بلاهایی که بر سر خودم و دیگر دوستانم آوردند تجربه کردم. راستی شما در این سالها کجا بودید؟ حتماً به خوبی می دانید که من یک میلیشیای 14 ساله بودم که به سازمان پیوستم و اینک 43 سال دارم؟ و حتماً می دانید که تا به امروز جز در ایران جنگ زدۀ دهۀ 60 و در عراق نبوده ام و همانند شما زندگی در فرنگ را تجربه نکرده ام؟

دوم اینکه اگر حرفهای من و دیگر دوستانم دروغ و نیرنگ بود و اگر ما خائن بودیم و خودفروخته، خانم و آقای رجوی نیاز نداشتند شما و برخی دیگر از دوستان شورایی را به میدان آورند تا موضعگیری نمایید بلکه خود در یک دادگاه حاضر میشدند و علیه ما شکایت می کردند و ما نیز با دستی خالی ناچار می شدیم از گفته های خود کوتاه بیاییم و محکوم شویم. اما راستی چرا ایشان که اینهمه دست بالا را دارند جرأت چنین کاری را ندارند و از چه می ترسند که شما را به میدان آورده اند؟ (اگرچه من کماکان معتقدم که شما حقیقت را نمی دانید که چه به روز صدها انسان از خود گذشته در اشرف آمده است)

سوم اینکه فکر می کنم بهتر باشد به جای تهمت زدن کمی به حرفهای دیگران هم توجه کنید و به آن بیندیشید، یک لحظه خودتان را به جای همان کسانی بگذارید که در 20 سال گذشته در اشرف بوده و تمامی خطرات آنرا و سختی های آنرا از سر گذرانده و تحمل کرده اند تا در برابر هیچکدام از مدعیان سرافکنده نباشند و امروز خود را موظف می بینند تا حقایقی که شاهدش بوده اند را برای امثال شما بازگویند تا به خود آیید و چشم بگشایید. دوست گرامی، آیا من به زعم آقا و خانم رجوی خائن و وطنفروش هستم که تمامی زندگی خود را دو دستی در طبق اخلاص به ایشان سپردم تا مثلاً در راه آزادی و استقلال وطن هرگونه می خواهند بکار گیرند و در این راستا از تمامی لذائذ زندگی از جمله خانه و خانواده و شغل و تحصیل و مال و ثروت، دست کشیدم، یا آنهایی که ما را در شرایط سخت بمباران هوایی نیروهای آمریکایی تنها گذاشته و به فرانسه و دیگر سوراخها خزیدند تا در امان بمانند؟

چهارمین نکته ای که دوستانه به شما می گویم این است که فریب ظاهر زیبای بانو مریم را نخورید و بدانید که من تا چند سال قبل، ایشان را در حد پرستش دوست داشتم و افتخار می کردم فدائی او باشم، خیلی بیش از شما دوست گرامی. اما من شاهد چیزهایی بودم که تصورش را هم نمی کردم. مسئله شیطان سازی نیست دوست عزیز، ایشان خود شیطان مجسم دروغ و تزویر و جنایت هستند. شما همچنین اشاره کرده اید که آقای بهزاد علیشاهی (که خود ایشان را از نزدیک می شناسید و مدتها با هم در یک مقر یعنی مقر 91 بودید) گفته است اگر دولت فرانسه یک کمپ نزدیک اور درست کند بیشتر نیروها آنجا را ترک خواهند کرد... و از نظر شما این غیر قابل قبول است. اما آیا شما خبر دارید که در نشستهای موسوم به طعمۀ آقای رجوی یک نفر در همانجا رو در روی رجوی همین حرف را در مورد اشرف زد و موجب شد که رجوی سخت عصبی شود و نشست به هم بریزد؟ آیا در مورد آنجا هم قبول ندارید؟ نکند بیش از ما در آنجا حضور داشته اید؟

نکتۀ جالب شما در پاراگراف آخرتان است که فرموده اید: از همه مهمتر، اراده و استقامت و پایداری رهبری این مقاومت در خطیرترین شرایط تاریخی مبارزه مان... است! البته من نمی دانم منظورتان کدام استقامت و پایداری است، ولی فقط می دانم که در آن شرایط سخت و هولناکی که من و تمامی دوستانم زیر بمباران شدید نیروهای آمریکایی داشتیم و لحظه به لحظه فقط آتش بود و انهدام خودروهای پر از مهمات توسط راکتهای قدرتمند هواپیماها، فقط به این فکر می کردیم که رهبری پاکباز ما در همین شرایط خطرناک بسر می برند و وظیفۀ ماست که بجنگیم و کشته شویم تا آنها زنده بمانند... غافل از اینکه ایشان هفته هاست ما را تنها گذاشته و به فرنگ عزیمت نموده اند تا در خط مقدم نبرد با بورژوازی قرار بگیرند و ما را دورا دور پشتیبانی کنند!

بله طاهر عزیز، شما نبودید تا لحظاتی را بگذرانید که از هوا بمب می ریخت و از زمین هم رگبار سلاحهای کسانی که می خواستند ما را نابود کنند و در این شرایط شما نبودید که ببینید چگونه فرماندهان رده بالا هم لباس شرف و افتخار ارتش را دور انداخته و با لباس روستایی فرار کرده و ما را در بیابان به امید خدا (و احتمالاً به امید موشکهای آمریکایی) رها کرده و یواشکی به اشرف که امن ترین محل آن زمان بود رفته اند. شما نبودید که ببینید در نشستهای بعد از جنگ چگونه همان خانمهای فرمانده محور و قرارگاه، ما را زیر رگبار فحش و ناسزا قرار می دادند که چرا خانم مریم را در پاریس گرفته اند و شما که زیر بمباران بوده اید احساس شرم نکرده اید؟ و شما نبودید که ببینید چگونه قبل از فرستادن ما به میدان نبرد برای شهادت عاشوراگونه، برای خانمهای فرمانده قرارگاه پاسپورت گرفته بودند و یا پاسپورتشان را تمدید کرده بودند تا به همراه مریم خانم به خط مقدم منتقل شوند و مثل ما در خطر بمباران قرار نگیرند. بله طاهر عزیز این بود داستان استقامت و پایداری رهبری شما.

نکتۀ آخر هم اینکه اگر شما اینگونه تصمیم داشتید از اشرف با چنگ و دندان دفاع کنید چرا مثل ما این 20 سال را در همانجا نماندید تا در نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی و دیگ و دیگچه و طعمه و صفرصفر تناقضات ج و شرم و بندهای مختلف انقلاب و مرز سرخ سیاسی و دهها نشست دیگر شرکت کنید و مثل ما آبدیده شوید و امروز ناچار نشوید از دور موضعگیری نمایید؟
طاهر عزیز، من حرفهایم را زدم که البته چیز زیادی نگفتم و تنها اشاراتی کلی به گذشته کردم، اگر بخواهم از آنچه بر ما گذشته بگویم بی شک کتابی خواهد شد. حال این شما و این هم دو راه که پیش رو دارید: یا اینکه باز هم در برابر سخن یکی از نزدیکترین دوستان قدیمی خود، چشم بسته و گوش بسته عبور میکنی، یا اینکه چشم می گشایی و کمی به حرفهای من و بسیاری از دوستانت که هرکدام دهها سال از عمر خود را صادقانه به پای همین خانم و آقای رجوی ریخته اند، گوش می کنی و تأمل میکنی و خود را از اسارت این فرقه آزاد میکنی.

اما هر راهی را که بر می گزینی خوب در موردش بیندیش. اگر نمی دانستی اینک من حقایقی را برایت باز کردم. یادت باشد که شما در برابر خدا و مردم و همۀ آن دوستانی که ترکشان کردی و اینک در بین ما نیستند و همان دو خواهری که بعد از فروغ برایشان ترانه سرودید مسئول هستید. ای کاش که امروز شما به فردا کشیده نشود و هرچه زودتر به حقیقت برسید. ای کاش آقای ابراهیم مازندرانی (که ایشان هم در همان لشکر 91 مدتی تحت آموزش نظامی بودند و من از نزدیک ایشان را می دیدم) و دکتر قصیم نیز به این حقایق کمی فکر می کردند که راستی چرا اینهمه نیروهای قدیمی که تا آخرین لحظه در اشرف بوده اند، مزدور نام گرفته اند و چرا مریم خانم اینهمه از رسیدن اشرفیان به اروپا در وحشت است؟

حامد صرافپور
13 فوریۀ 2009

مطالبی در ارتباط:

ــ اروپا مأمن تروريست هاي مجاهدين خلق مي شود   ( لوس آنجلس تایمز )

ــ نامه به پزشکان بدون مرز ( ایران باستان )

ــ مصاحبه مسعود خدابنده با تلویزیون فارسی صدای آمریکا و تلویزیون فارسی بی بی سی  ( ایران اینترلینک )

ــ استقرار مجاهدین در عراق، خاستگاه کلیدی رجوی در پیام 7 بهمن ماه  ( بهار ایرانی )

ــ فرقه مجاهدین از بیرون و درون ( مزدک پارسی )

ــ ویدئوی سخنان هادی افشار عضو سابق مرکزیت سازمان مجاهدین ( آریا ایران )

ــ مصاحبه  با آقای  فرزاد فرزین فر شاعر و نویسنده ساکن سوئد ـ قسمت دوم ( سایت ایران قلم )

ــ تبعات تصمیم اتحادیه اروپا در خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی ( بهار ایرانی )

ــ نامه سرگشاده  به برنارد کوشنر وزیر خارجه فرانسه ( محمد حسین سبحانی )

ــ موضوعی دردسرآفرین برای آمریکا ‏ ( مجله تایم )

ــ مجاهدین فرقه هستند  ـ ژوزی دوبيه نماینده مجلس بلژیک ( روزنامه لیبر بلژیک )

ــ  نامه سرگشاده  به واتسلاو کلاوس رئیس دوره ای اتحادیه اروپا ( محمد حسین سبحانی )

ــ «مجاهدين خلق در فهرست گروه های تروريستی آمريکا باقی می ماند» ( وال استریت ژورنال )

ــ کمی حماقت چاشنی جاسوسی و تروریست ( بهزاد علیشاهی ـ وبلاگ حسن زبل )

ــ انعکاس فعالیت های اعضای جداشده از سازمان مجاهدین خلق در تلویزیون فرانسه ( بنیاد سحر )

ــ خروج از لیست سازمانهای تروریستی تغییری در سرنوشت مجاهدین خواهد کرد؟ ( هادی شمس حائری )

ــ نامه سرگشاده به واتسلاو کلاوس رئیس دوره ای اتحادیه اروپا ( علی جهانی فرد )

ــ معامله بر سر مجاهدین یا تصمیمی قضایی؟ ( رادیو زمانه )

ــ مصاحبه آقای مسعود خدابنده در مورد وضعیت مجاهدین  ( تلویزیون فارسی بی بی سی )

ــ کانون ایران قلم  خروج احتمالی سازمان مجاهدین خلق از لیست گروه های تروریستی را محکوم می کند  ( ایران قلم )

ــ مجاهدین خلق و قاعده بازی اتحادیه اروپا با ایران ( احمد زیدآبادی )

ــ مصاحبه بی بی سی با مسعود خدابنده و مهدی سامع در مورد وضعیت پادگان اشرف در عراق  ( بی بی سی )

ــ توافق مقدماتی اتحادیه اروپا در مورد تروریست نبودن مجاهدین خلق ( رادیو فردا )

ــ نامه سرگشاده به  فرانک اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان ( محمد حسین سبحانی )

ــ اطلاعیه فراکسیون سبزهای آلمان درباره مجاهدین ( ایران امروز )

ــ در مورد مسائل جدید افشا شده در سازمان مجاهدین ( بتول ملکی )

 

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد