در باره فرقه مجاهد
03.04.2009
سایت روزنه
متن مصاحبه با اسماعیل
هوشیار از فعالین سابق فرقه رجوی و ساکنین اردوگاه تیف
از: سعید صالحی نیا
(بخش اول)
Salehinia@aol.om
فوریه 2009
مقدمه:
ماجرای اردوگاه تیف هنوز تمام نشده. ما هم نباید آنرا تمام شده بدانیم. بر
عکس باید برای بررسی دقیق و علمی آن و بخاطر تعمیق درک مبارزان راه آزادی و
برابری بکوشیم.
تیف محل تلاقی مبارزانی بود که تصمیم گرفتند از فرقه رجوی جدا شوند و
زندگیشان در هم پیچیده شد. هم فرقه رجوی و هم حکومت آمریکا و هم رژیم
اسلامی حاکم بر ایران، تمام تلاش خود را کردند که این حق انسانی انتخاب را
از این عزیزان بگیرند.
رفقای ما در حزب کمونیست کارگری ایران و فدراسیون پناهندگان سالها در کنار
این عزیزان قرار گرفتند و از حقوق انسانی آنها دفاع کردند.
تحت فشارهای روانی و فیزیکی، برخی از این عزیزان در هم شکستند و به ایران
برگشتند. برخی ها سالها درد ماندن در بیابان تیف را تحمل کردند و از
استقلال فکری و سیاسی خود دفاع کردند.
حکومت آمریکا در سال 2008 این اردوگاه را تعطیل کرد و این عزیزان را چه در
عراق و چه در ترکیه آواره کرد. برخی توانستند به اروپا برسند و برخی مثل
حمید کریم نیا در سخت ترین شرایط در ترکیه هستند یا مثل مهدی فضل اللهی
هنوز در اربیل عراق اسیرند.
ماجرای تیف ابعاد مختلف انسانی و سیاسی دارد. بیرون آمده ها از فرقه مجاهد
حرفهای زیادی دارند که نگفته اند و بسیاریشان هم تصمیم دارند به سود همه
آزادیخواهان ، سکوت نکنند و ماهینت عقب افتاده و ارتجاعی فرقه رجوی را بر
ملا کنند. اینها فهمیده اند که با سکوت نمی شود این غده عقب افتادگی را
درمان کرد و زیر فشار تبلیغاتی باند رجوی که سالها مدعی بوده که "هر کس با
ما نباشد با رژیم اسلامی است" سر خم نکرده اند.
متن زیر بخش اول مصاحبه با دوست عزیزم اسماعیل هوشیار است. امیدوارم بتوانم
بخشهای بعدی را هم خدمت خوانندگان ارائه دهم.
سعید صالحی نیا
================
صالحی نیا: اسماعیل جان مختصر خودت را معرفی کن و بگو سابقه
فعالیت سیاسیت چیست ؟
اسماعیل هوشیار:
من در سایت تیف که مسولییت آن با خودم است ، راجع به خودم تا اندازه ایی
گفته ام.در مطلب "قطره اشگی در خلاء ". با این همه مختصر بگویم :از سال 58
با مجاهدین اشنا شدم. بعد از 30 خرداد 60 تا 64 دو بار دستگیر و زندانی
شدم.در سال 65 به صورت قاچاق از ایران خارج شدم.3سال در پاکستان و زیر نظر
کمیساریای پناهندگان ، زندگی کردم.از نظر سیاسی هم هوادار مجاهدین بودم.در
سال 1990 میلادی رسما پناهنده کشور سوئیس شدم.در سوئیس عضو انجمن دانشجویان
مسلمان ،مرتبط با مجاهدین ونفر تمام وقت این تشکیلات بودم.در سال 95 به
فاصله کوتاهی 2 بار عمل جراحی "دیسک کمر " کردم که ،خانه نشین شدم.در سال
98 حالم به طور نسبی بهتر شد.و بعد از جام جهانی 98 به مجاهدین ، یا همان
ارتش آزادیبخش در عراق پیوستم.چهار ماه قبل از شروع جنگ آمریکا و صدام ،
رسما درخواست کناره گیری از مجاهدین را کردم.به مدت 11 ماه در سلول انفرادی
، در قرارگاه اشرف بودم.بعد از 11 ماه مجاهدین مرا تحویل ارتش امریکا
دادند. 5 سال هم در زندان تیف بودم. و در 18 دسامبر 2007 ما را در عراق ول
کردند.24 ساعت بعد از آزادی ما در مسیر رفتن به سمت مرز ترکیه ،و در خاک
کردستان عراق توسط نیروهای دولت خودمختار دستگیر شدیم.3 هفته در بازداشت
بودیم.بعد از 3 هفته نماینده محلی کمیساریای عالی پناهندگان ما را آزاد
کرد. 6 ماه بعد من موفق شدم خودم را به صورت غیر قانونی به خاک سوئیس
برسانم.و الان در یک کمپ پناهندگی منتطر مصاحبه و جواب هستم. در سایت و
کتاب تیف شرح بیشتری در مورد مسیری که آمدیم راداده ام.
صالحی نیا: اسماعیل، بگو چطور شد کارت به اردوگاه مجاهدین در
عراق کشید؟
اسماعیل هوشیار:
اینکه چرا به عراق ؟!!در کتاب تیف و بخش "قطره اشگی در خلاء " اشاره
کرده ام.آن نمایش تهوع آوری که ولی فقیه به اسم اصلاحات راه انداخته
بود!واقعا حالم را بد کرده بود! نه به خاطر اینکه با اصلاحات مخالفم !بلکه
به خاطر اینکه میدانستم که آنها اینکاره نیستند.منظورم ولی فقیه و دستگاهش
است. دومین نکته هم مربوط به ذهن خودم بود ، که هر وقت از هر مسئولی از
مجاهدین راجع به خط و خطوط سوالی میکردم ؛ به جای جواب میگفتند که چرا
طلبکاری میکنی؟ به جای سوال بیا در عراق و قراگاه اشرف؛ تا سرنگونی محقق
شود! خب ، من هم رفتم. اگر قرار بود باز هم با مجاهدین ادامه دهم ،باید سر
از همه چیز درمیآوردم.
صالحی نیا: چه شد که از مجاهدین جدا شدی و چه مدت در زندان تیف
بودی؟
اسماعیل هوشیار:
این را هم در کتاب تیف توضیح داده ام.من از سال 1380 که خاتمی دوباره ابقاء
شد وتشکیلات مجاهدین در عراق دچار بحران نیرویی شده بود چرا که برای همه
مشخص شد همه چیز در بن بست بوده است....، دیگر نفر مجاهدین نبودم و رسما
گفته بودم که هیچ چیز را قبول ندارم و مستمر هم تحت نظر بودم.اما امکان
بیرون آمدن وجود نداشت. در نشستهایی به نام طعمه که در تابستان 80 و بعد از
ابقاء خاتمی ، در تشکیلات مجاهین اتفاق افتاد.(این نشستها 4 ماه ادامه داشت
و توضیح مبسوط در کتاب تیف داده ام). در آن نشستها رسما قانون تصویب کردند
که هر کس بخواهد جدا شود ؛ باید 2 سال در زندان انفرادی قرارگاه اشرف
بماند.بعد از 2 سال هم ما او را تحویل زندان ابوغریب میدهیم که 8 سال هم
باید در آنجا بماند و دست آخر نفر تحویل رژیم داده خواهد شد. 4 ماه قبل از
شروع جنگ ، من با دنبال کردن خبرها میدانستم که جنگ حتمی است و مطمئن بودم
که این جنگ با هر سرنوشتی ،جنگ من نیست.ریسک آن را پذیرفتم و اعلام جدایی
کردم.هر چند که نمیدانستم چه در پیش است!
صالحی نیا: نقش رفقای فعال
حزب کمونیست کارگری و فدراسیون پناهندگان در حمایت از دوستان تیف چه بود؟
اسماعیل هوشیار:
بچه های فدراسیون و مشخصا
فرشاد حسینی و بقیه دست اندرکاران حزب کمونیست کارگری ؛ در رابطه با موضوع
تیف ؛ بهترین عملکرد را به نظر من داشتند.هر تاثیری در پروسه کار ما ؛ قبل
از همه محصول عملکرد فدراسیون بود. پرونده تیف نه قانونی بود و نه حقوقی و
نه حقوق بشر میتوانست کاری کند.تمامی داستان تیف به طور مطلق سیاسی بود و
ما در میان مثلث شوم و کثیفی گرفتار شده بودیم که یک ضلع آن آمریکا و یک
ضلع آن ولی فقیه و یک ضلع آن هم رهبر عقیدتی بود. اما با اطمینان میگویم که
بچه های فدراسیون همه تلاش خودشان را کردند.و این از نظر هیچ منصفی پنهان
نیست.
صالحی نیا: منابع حقوق بشر
و بسیاری از جداشدگان از مجاهدین می گویند مجاهدین نسبت به بیرون شدگان از
مجاهدین شکنجه اعمال کرده اند و آنها را به زندانهای صدام فرستاده اند و به
ایران برگردانده اند. مشاهده شما چه بود؟
اسماعیل هوشیار:
تمام بلایایی که بر سر
جداشدگان از سال 72 به بعد آوردند، نتیجه طی شدن روندی غلط بود که باید
نقطه آغاز آن را پیدا کرد.من تلاش کردم تا در کتاب تیف و بخش "حماسه های
خاموش در سرابی تاریخی " آن را تشریح کنم.که طبیعی است تکرار همه آنچه که
گذشت در این مختصرها عملی نیست. یک بار آقای مسعود رجوی در نشستی صراحتا
اعلام کرد که
"اگر ما مجاهدین مثلا بخواهیم بگوییم که در فلان سرفصل خطا کرده ایم ؛
آنوقت مجبوریم قدمهای دیگری را هم به عقب برداریم!" وقتی دستگاهی توان باز
شدن و نقد خود را نداشته باشد!مثل رژیم ولایت فقیه مجبور است برگردد به
درون خودش و با نیروی خودش.و مردم خودش...!!!و تمامی آنچه که گذشت.مشکل
اصلی این نیست که مجاهدین چه تعداد آدم کشته و یا شکنجه کرده و یا ولی فقیه
چقدر بیشتر جنایت کرده....و خیلی اتفاقات دیگر ، که باید راجع به آن گفته
شود.موضوع اصلی و بنیادین این است که چرا؟چرا نیرویی که خودش را نوک پیکان"
تکامل" معرفی میکرد "رهبر عقیدتی"، نهایتا و کاملا عملکرد ش شبیه به ولی
فقیه شد؟ داستان زندان ابوغریب و یا زندان انفرادی در اشرف واقعی بود
.برخوردهای فیزیکی چند مورد در نشستها شاهد بودم ، که بیشتر جنبه ارشادی
داشت تا تنبیهی!!اما با من در زندان انفرادی اشرف برخورد فیزیکی
نکردند....که ای کاش برخورد فیزیکی میکردند و تحمل آن هم راحتر بود.خط
فرستادن افراد جدا شده از سازمان به ایران را هم از سال 73 به بعد در دستور
کارشان داشتند. اما آنچه زیاد شنیدم چه در تیف و چه در قرارگاه اشرف، راجع
به اتفاقی به نام "ر فع ابهام در سال 73 "بود که واقعی بوده است.داستان رفع
ابهام را در کتاب تیف توضیح داده ام در مطلب "انقلاب انسان را زیبا میکند!"
صالحی نیا: عده ای می گویند که چون فرقه مجاهد دارد با رژیم
مبارزه می کند ، ما نباید از جنایات این فرقه حرفی بزنیم و باید سکوت کنیم.
نظر شما چیست؟پیا متان به سایر جداشدگان از فرقه مجاهد چیست؟
اسماعیل هوشیار:
هر کس خودش میداند با
انتخاب خودش! از نظر من همه میدانند چه بودند؟ چه کردند ؟ و چه میکنند؟
اما نظر شخص من کاملا گویا و واضح است.من سایت تیف را دارم و تمامی نظرات و
خاطرات و.......که میدانم را در آن گذاشته ام.هر کس علاقه دارد تا بیشتر
بداند این آدرس سایت:
www.tipf.info
من سکوت نکردم و نمیکنم ؛
چون معتقد نیستم که باید سکوت کرد! اگر آزادی بیان و دموکراسی حق همه
انسانها است و تبصره بردار ،" اعم از زمان یا مکان ؛ نیست"!من از این حق
استفاده میکنم . اگر کسی میخواهد از این حق در روزی از
روزها............... استفاده کند ، انتخاب خودش است . مجاهدین یک نیروی
بزرگ سیاسی در تاریخ ایران هستند که مسیری را طی کرده ؛ عملکردی داشته اند
؛ تاثیراتی داشته اند.......و مسائل زیادی که باید راجع به آن صحبت کرده و
توضیح بدهند.اما متاسفانه تا به امروز چنین ظرفییتی در آنان دیده نشده است.
و بقیه را هم به سکوت دعوت میکنند!با این توجیه که دشمن سوء استفاده میکند!
یادتان باشد که خمینی هم با همین توجیه صداها را خفه میکند و استالین هم
به همین روش عمل میکرد.در فاز سیاسی هم یادتان هست که شعار میدادند
"پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید" و همزمان یقه بقیه را میگرفتند که
"ساکت " باشید ،چون اما م خمینی با امپریالیسم مبارزه میکند!!و البته بعد
دیدیم که امامشان چه بر سرشان آورد! مجاهدین با رزیم ایران در حال جنگ
هستند! اما یک نفر به من بگوید که برای چه میجنگند؟ آنها میجنگند تا ولی
فقیه جارو شود و رهبر عقیدتی به جایش بنشیند.با همان ارزشها و باز سازی یک
سیستم اسلامی و شیطانی ، که 30 سال است مردم ایران آن را تجربه
میکنند؟مجاهدین نه به ازادی اعتقاد دارند و نه به دموکراسی! آزادی و
دموکراسی واژه هایی نیستند که فقط مثل طوطی آنها را تکرار کرد ؛ این مقولات
یک تفکر و فرهنگ هستند..... من به طور مفصل در کتاب تیف این موضوعات را باز
کرده ام که مجاهدین چه درک و برداشتی از آزادی و دموکراسی در نشستهای اید
ئولوژیک ارئه میکردند! شخصا دشمنی با هیچ فردی ندارم.و برای همه اعضاء
مجاهدین هم آرزوی سلامتی "فکری" و جسمی میکنم .اما با این تفکر مشکل جدی و
عمیقی دارم و طبیعتا کسانی که مدافعان سینه چاک چنین مزخرفات و خرافاتی
هستند را به زیر ذره بین میکشم. حال هر کس هر اسمی میخواهد روی آن بگذارد!
صالحی نیا: فکر می کنی چگونه باید وضعیت سیاسی جامه ایران
تغییر کند. چه برنامه سیاسی می تواند پاسخگو باشد؟
اسماعیل هوشیار:
به نظر من اصلیترین عامل
برای هر تغییری در جامعه مردم هستند.جامعه ایران در یک شرایط بحرانی و
انفجاری به سر میبرد.و تنها چیزی که قابل پیش بینی نیست ؛حرکت و انفجار
مردم است. اینکه چه برنامه سیاسی پاسخگو میتواند باشد......من نمیتوانم نظر
قطعی بدهم ...باید دید که جامعه چه خیزی برمیدارد.....فقط خیلی خلاصه
بگویم که این روزها بحث یا شعار سکولاریسم را خیلیها مطرح و از آن صحبت
میکنند.پروسه ایی که جامعه ایران پشت سر گذاشته و بافت سیاسی و فرهنگی آن
ایجاب میکند که حداقل برای چند دهه تمامی نفرات و احزاب در دستگاههای دولتی
و حکومتی و سیاسی از کسانی باشند که خودشان سکولار باشند و نه کسانی که
مذهبی هستند و "مدعی" هستند ، سکولاریسم را قبول داریم ! تا این فرهنگ
سکولاریسم در جامعه ایران ریشه اش محکم شود .نگاهی به ترکیه با چند دهه
سابقه دولتهای سکولارش بیاندازید.....بعد از نزدیک به یک قرن ،هنوز هم تا
یک حزب و نخست وزیر مسلمان میآید تمامی دولت و دستگاهها دچار مشکل
میشوند.به هرحال این سوال جای بحث زیاد دارد .
با تشکر از شما
متن مصاحبه با اسماعیل
هوشیار از فعالین سابق فرقه رجوی و ساکنین اردوگاه تیف
از: سعید صالحی نیا
(بخش دوم)
با تشکر از بخش اول مصاحبه
ات. اجازه بده مصاحبه را با چند سوال دیگر پیش ببریم:
(1)گفتی 11 ماه در زندان
فرقه مجاهد اسیر بودی. آیا این درست است که این فرقه، جدا شدگان از خود را
زندان می کرد، شکنجه می کرد(چه بدنی و چه روانی)، به دست اطلاعاتیهای صدام
می داد یا به ایران می فرستاد؟ آیا افراد دیگری را می شناسی که همین برخورد
به آنها شده؟
اجازه بدهید تا به این سوال
و موضوع از زاویه دیگری پرداخته شود .
اولا موضوع زندان و شکنجه و
قتل افراد ناراضی در قرارگاه اشرف واقعی بوده و اتفاق افتاده است.من از
نزدیک با حدود 10 نفر از شاهدان داستانی به نام" رفع ابهام "، به طور خصوصی
صحبت کردم ، چه در قرارگاه اشرف و چه در زندان تیف .در آن داستان حداقل 400
نفر بازداشت و به زیر شکنجه برده شدند. 400 نفر از یک آمار 4000 نفری !
تعدادی کشته شدند که هیچکدام از آن شاهدان آمار دقیق قتلها را نمیتوانستند
بگویند .
شرح کامل واقعه و چرایی آن
اتفاق را من در" مطلب انقلاب انسان را زیبا میکند ،" نوشته ام. تعدادی از
آن شاهدان که سالم به اروپا رسیده اند از من خواسته اند که فعلا اسمی از
آنها نبرم. تعدادی از آنها هم از زندان تیف راهی ایرانشان کردند.
داستان نشستهای طعمه با بهانه " مرز بندی با بورژوازی " را من و همه دیگران
شاهد بودیم که چه بلایی سر نفرات در هر نشستی میآوردند ، در تاریخ تشکیلاتی
مجاهدین برای اولین بار نشستی در آن حجم که همه 4000 نفر در آن شرکت داشتند
و زمانی به آن طولانی ، که 4 ماه آن نشستها ادامه داشت.....و شیوه های
برخورد نوینی که در آن نشستها ابداع شد....از فحشهای آنچنانی ...تا تحقیر
و تف کردن و برخوردهای حساب شده فیزیکی، با توجیه مسخره بالغ شدن در انقلاب
ایدئولوژیک و جهاد اکبر...!
دوما از صحبت کردن راجع به
این مسائل ، من میروم دنبال یک ریشه یابی ! اگر گفتن از این وقایع صرف
"چگونگی و وسعت و حجم و....." باشد ، پس رژیم ولایت فقیه واجبتر و
سرآمدتر است....
تمام وقایع در سازمان
مجاهدین و عراق ، زندانهای انفرادی در قرارگاه اشرف و زندان ابوغریب و زدن
و قتل و..........را اگر در کنار جنایتهای رژیم ولایت فقیه بگذاریم ، آنوقت
باید به مجاهدین دسته گل هم داد.......چون به هرحال بیلان 30 سال حکومت
اسلام برای مادر بزرگ من هم روشن شده است.
شاید عده ایی دچار این توهم شده باشند که مثلا این اسلام با آن اسلام فرق
میکند و مثلا اسلام سعودی از پرویز مشرف بهتر است.....اسلام مالزی از بن
لادن بهتر است و رجوی از خمینی.......
تا جایی که من میفهمم ، باید در همین نقطه ایستاد و گفت و نشان داد که : ما
دیدیم و تجربه کردیم و چنین ادعایی دروغ و فریب مطلق است.....اسلام بهتر و
بدتر و خوب و بد .......یعنی چه ؟ تمام ظاهر و باطن و محتوای اسلام و دین
همین است که بن لادن و میگوید ، خمینی میگوید ، رجوی میگوید و......عمل هم
کرده اند و میکنند....
تا جنایتکاران خدا و شارلاتانهایی که هر کدام دکانی جداگانه باز کرده و جار
جنجال و سروصدا: که جنس اسلام من بهتر و خاصییت بیشتری دارد ، امکان
بافتن چنین دروغهایی را بیشتر از این پیدا نکنند . تفکر یا اسلام مجاهدین
همان ظرفییت تخریب و همان کاراکتر و نهایتا همان شکل و ظواهر را دارد.
جواز جنایاتی که در عراق و توسط اسلام انقلابی اتفاق افتاده را ، همان
تفکری داده که جواز واقعه 11 شپتامبر در آمریکا را داد .همان تفکری که جواز
فجایع و جنایتهای خمینی را هم داده.......جواز تمامی اینها را همان تفکری
داده که در اروپای قرن 21 سر یک عضو خانواده را معقول میبرند و بعد هم
قانون کشور مربوطه تشخیص میدهد که ما کاری نمیتوانیم بکنیم.....چون مربوط
به فرهنگ و آداب و رسوم خودشان است ! ببینید که چقدر احمقانه به "انسان "
نگاه میکنند ! تئوری این حماقت را هم میدهند که ..." دین مقوله ایی فردی
است ....و به باور آدمها احترام بگذارید !
بنابراین نقطه ایی که نباید از آن به سادگی گذشت دقیقا همین جاست و نه سطح
و چگونگی و اندازه جنایتها.....
(2)طبق گزارشات دیدبان حقوق بشر به نقل از برخی جداشدگان از
فرقه مجاهد نشستهائی در اردوگاه اشرف بوده که جداشدگان از فرقه را می
آوردند و تحقیر می کردند در ملا عام و از آنها می خواستند مثل سگ پارس
کنند. آیا این درست است؟
جواب این سوال در همان جواب
سوال یک وجود دارد. هر اتفاق و یا جنایتی در عراق ، از تفکر اسلام انقلابی
و دیدگاه دین و مذهب ، به "جایگاه و ارزش انسان در میآید " حال چه اهمییت
دارد که به چه شکل انسان را تخریب کرد ؟
من در کتاب و سایت تیف به موارد زیادی اشاره کرده ام و باید میکردم تا حرف
و نتیجه گیری برای خواننده ذهنی نباشد. در اندیشه و دیدگاه" حاجی مسعود "
آنچه که انسان و ارزشهای انسانی را تعریف میکند ، " ایدئولوژی توحیدی است.
ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم تا مشتی خرافه پرست و شارلاتان و خدایان
دیوانه......درک درستی از ارزش انسان داشته باشند و یا از آن دفاع کنند.
برای شخص من ابتداعا چگونگی اتفاق یا جنایت مطرح نیست ، بلکه چرایی مطرح
است .هر اتفاقی که به الگوی رفتاری تبدیل شود همان جنایت است ، حال چه
فیزیکی و یا روحی و روانی......
www.tipf.info
(3)می گویند فرقه مجاهد با
اطلاعات صدام فعالیت نزدیک داشت. شما از این همکاریها اطلاعی داری یا
نه؟آیا درست است که این جریان با اطلاعات صدام در سرکوب مردم عراق همکاری
با صدام کرده؟
آنموقع که من هنوز در
قرارگاه اشرف بودم ، در هر نشستی و هر فرصتی آقای رجوی از پیوند استرتژیک
با صدام با افتخار حرف میزد و از خواص آن !
در فیلمهایی هم که بعد از سقوط صدام علنی شد و آن التماسهای رجوی برای
ملاقات حضوری با صدام و..............طبیعی است که این پیوند همیشگی یک
مسیری بود که هزینه ایی داشته است و از نظر تفکر یا عقیده مجاهدین واسلام ،
آنها یعنی مجاهدین هم ، کاملا ثابت کرده اند که ظرفییت هر عملی را دارند.
کمااینکه امریکاییها هم بعدا اعتراف کردند که انتظار این حجم گسترده همکاری
در همه زمینها را ، از طرف مجاهدین نداشته اند . مجاهدین همیشه ولی نعمت
خودشان را شوکه یا سوپرایز کرده اند .فرقی هم نمیکند صدام باشد یا امریکا و
یا بزی در تبت.....
(4)ارتباط اعضاء و هواداران
با رهبری این فرقه چگونه بود؟ آیا چیزی بنام حوزه فردی، تفکر مستقل در این
فرقه به رسمیت شناخته می شد؟ آیا افراد این فرقه می توانستند کتاب بخوانند
و مستقل با دنیا ارتباط داشته باشند؟ رابطه زن و مرد در این فرقه چگونه
بود؟
جواب این سوال هم در کتاب
تیف و بخش " حماسه های خاموش در سرابی تاریخی " به تفصیل داده ام .
شما با کلمه سانترالیزم
آشنا هستید. رابطه افراد در مجاهدین با بالا یا رهبری تابع همین سانترالیزم
مطلق بود که خودشان آن را تئوریزه میکردند. هر فرد مجاز بود تا هر نظر یا
حرفی را به بالا بنویسد و بپرسد. فقط 2 پارامتر را باید در نظر میگرفت .
اینکه جواب داده میشد یا نه
.....به تشخیص رهبر و بالا بود. یعنی فردی بعد از سوال میدانست که طبق
ضوابط و قانون سانترالیزم مطلق.......نباید منتظر جواب باشد. و نکته دوم ،
هر سوال یا حرف یا پرسشی قیمتی داشت که این یکی را همه میدانستند. به همین
خاطر همه نفرات حواسشان جمع بود که قیمت چه حرف و چه سوالی کار را به کجا
میکشاند !
آنجا کتابخانه بود با کتاب
زیاد ....اما اگر فرصتی گیر میآوردی .....اگر مارک روشنفکری که از نظر
مجاهدین ضد ارزش است ، نمیخوردی......اگر در نشست مورد سوال قرار نمیگرفتی
که چرا به جای کتاب خواندن نرفتی جارو بزنی......اگر......یعنی مجموعا
خواندن را فراموش کن. مگر مطلب یا هر چیزی که خودشان به صورت تشکیلاتی
تجویز میکردند ، که جنبه دستوری داشت !
انسان با هویت فردی و مستقل در دنیا و تفکر مجاهدین پدیده هایی زشت و ضد
ارزش معرفی میشدند و تنها هویتی که رسمییت داشت هویتی به نام" مجاهد
خلق" بود که دادن و گرفتن این هویت اسلام انقلابی ، دست خود رهبر بود .
یادم میآید یک بار مسعود رجوی در نشستی این تئوری را به این شکل بیان کرد
که : هر کس وارد سازمان میشود ، چون تمام ارزشهای استثماری جامعه بیرون را
با خود دارد .بنابراین باید همه را دور بریزد و اول هویت مجاهدی بگیرد تا
به درد من بخورد ! آقای رجوی میگفت : دکتر مجاهد به درد من نمیخورد من به
مجاهد دکتر نیاز دارم !
وای به روز فرد یا افرادی که در گرفتن این هویت مجاهدی تردید یا اما و
اگر میکردند ، آنوقت بر طبق قوانین انقلاب ایدئولوژیک و اسلام انقلابی ،
فرد را نفوذی و عامل رژیم ایران معرفی میکردند و جواز هر جنایتی را با چنین
افرادی از دینامیزم قرآنشان درمیآوردند !
رابطه زن و مرد هم که از قرآن و اسلامشان در میآمد و نیازی به تشریح
ندارد. با این حال اگر کسی برای بیشتر دانستن کنجکاو است در کتاب تیف
توضیحات بیشتری داده ام با همه " دینامیزهایش " !
(5)چه سطحی از مقاومت و
مخالفت در میان اعضاء و هواداران وجود داشت و برخورد رهبری این فرقه با امر
مخالفت چه بود؟
اولا در عراق و قرارگاه
اشرف چیزی به اسم هوادار وجود ندارد. هوادار فقط در خارج کشور معنی دارد.
دوما در میان اعضاء مستقر
در قرارگاه اشرف ، مخالفت در سطح وسیع وجود دارد اما از بیان آن امتناع
میکنند . به دلیل همان جو ارعاب و وحشت و ترس......که بخشی از مصالح انقلاب
ایدئولوژیک شده است .
یک بار من با یک عضو قدیمی
که 25 سال سابقه تشکیلاتی داشت ، در زندان تیف صحبت میکردم و او تعریف
میکرد : بعد از سقوط صدام آدمها در محفلهای خصوصی که به هم اعتماد داشتند
راحتر حرفشان را میزدند .نزدیک به 70 در صد نفراتی در سطح فرمانده ، با
بدترین الفاظ از مسعود رجوی و مریم ، حرف میزدند و نسبت به هیچ چیز دیگر
اعتماد و اعتقادی نداشتند.
اما وقتی همین فرد قصد فرار
یا جدا شدنش را با همان نفرات در میان میگذارد ، آنها میگویند : ما نمیآییم
و تو برو! ووقتی دلیلش را از آنها میپرسد ، گفته بودند : به کجا بیاییم.همه
راهها بسته است ! تازه بعد از این همه سال دیگر چکار میشود کرد ؟!
یعنی فرد یا نفرات با 50
سال سن که بیشترش را در تشکیلات مجاهدین گذرانده ، حالا در استیصال مطلق
گیر کرده و با اینکه مطمئن شده که همه چیز تمام شده است.....ولی باز هم
میگوید بمانیم ببینیم از این به بعد چه میشود ؟!
هنوز یادمان نرفته که بعد
از اون تعریفی که دولت یا ارتش امریکا از مجاهدین در 30 ژوئن کرد مبنی بر ،
افراد حفاظت شده در کنوانسیون ژنو ( بند 4 ). آقای مسعود رجوی در پیامی
داخلی گفته بودند : من اصلا تعجب نکردم که این تعداد از ما جدا شد ( یک
چهارم کل نفرات ). بلکه تعجبم ار این است که بقیه چرا ماندید ؟!
یعنی خود آقای رجوی هم خوب
میدانست که آن شکل از نگهداری نیروها به زور و فشار و به شکل سیاهی لشگر ،
چه عاقبتی خواهد داشت ؟ منتها ما همه میدانستیم که خیلی از آن نفرات چرا
باز هم ماندند . این را از زبان یک عضو ارشد وزارت خارجه امریکا در زمان و
زندان تیف میگویم که گفت : دلیل این که بیشتر از این نیامدند این است
خیلیها متوجه شده اند که راه برون رفتی از تیف وجود ندارد !توافق بین
مجاهدین و پنتاگون ، بر سر جداشدگان از سازمان را ، همه فهمیده بودند !
در همین خارج کشور و میان
هواداران مجاهدین هم ، وضع به همین شکل است . از روزی که من سایت تیف را
راه انداختم خیلی از همان هواداران که هنوز هم برای مجاهدین شعار میدهند و
مرا هم میشناسند از همه جا برایم پیام و تبریک و تشویق و...... میفرستند.
البته خواهش هم میکنند که اسمشان را جایی نبرم ! من هم رعایت میکنم .حال
این فضای ترس و ارعابی که مجاهدین در خارج کشور هم ساخته اند ، تا کجا
دوام بیاورد ، خواهیم دید .ابراز کردن هر نوع مخالفتی در دنیای مجاهدین چه
در عراق و چه در خارج ، هر کدام یک قیمتی دارد !
(6)سکولاریزم به انواع
مختلف تبیین می شود. جریانات راست سکولار ، سکولاریزم را گونه ای تعریف می
کنند و ما در حزب کمونیست کارگری نوع رادیکال آنرا تعریف می کنیم.ما می
گوئیم خواهان پایین کشیدن کامل مذهب از قدرت سیاسی هستیم. خواهان بیرون
آوردن مذهب از نظام آموزش و پرورش و نظام قانونی و خواهان انحلال مافیای
اقتصادی مذهب.ما می گوئیم پائین کشیدن مذهب در عرصه سیاست توسط جنبش
انقلابی سوسیالیستی باید زمینه خصوصی کردن اعتقاد مذهبی و باز کردن فضا
برای نقد کامل مذهب در صحنه اجتماع را بوجود آورد. این طرح را ما مطرح می
کنیم. تو چه درکی را از سکولاریزم می پذیری؟
اینکه هر فرد یا جریانی چه تعریف یا تبیینی از سکولاریسم میکند
، زیاد مهم نیست .مهم این است در فردای بعد از رژیم ولایت فقیه ، چه اندیشه
و جریانی ، توان پاسخگویی به معضلات و مشکلات جامعه و مردم را دارد ؟
اکثر نفراتی که در معرض انتخاب کردن قرار میگیرند ، قبل از هر شعاری به
عملکرد انتخاب شوندگان نگاه میکنند و بعد نگاه میکنند که این عملکرد از چه
اندیشه و شعاری بیرون آمده است .
یک مثال مادی و ساده بزنم. زمانی که ما در زندان تیف تحت
شدیدترین فشارهای روحی و ناامیدی بودیم .و هیچ دستی به سوی ما و برای کمک
به ما دراز نمیشد، از طریق اخبار، فعالیت فدراسیون را در رابطه با کار
خودمان دنبال میکردیم . یک اطلاعیه و یا ملاقات و یا پیگیری .....را که
خبرش به تیف میرسید ، امید را به همه ما تزریق میکرد . خیلی از همان
زندانیها اصلا اسم فدراسیون را هم نشنیده بودند .اما وقتی عملکرد را
میدیدند تازه کنجکاو میشدند که این فدراسیون کیست و چیست ؟
من امیدوارم که مردم و جامعه ایران ، به مسیری وارد نشوند تا برای یک دوران
دیگر ، تاوان سکولاریسم اسلامی.....و تفاسیر جدید از دین و خدا
و.......همین مزخرفات را بپردازند . هر چند تحقق یک سکولاریسم واقعی در
فردای جامعه ایران ، قانونمندیهای مشخص خودش را دارد . تشخیص درد و درمان
و عملکرد واقعی هر جریان فکری و سیاسی ، باید هماهنگ با حرکت جامعه باشد
.جامعه ایران در شرایطی نیست که الگو و تجربه تاریخی ظهور سکولاریزم در
اروپا را برایش تجویز کرد بافت فرهنگی و سیاسی جامعه ایران و گذشته اش و
خیلی پارامترهای دیگر ایجاب میکند تا با داشتن نبض جامعه ، همگام با جامعه
، با نشان دادن شاخصهای مسیر درست....،جامعه را با پایگاه مادی این جنبش
هر چه بیشتر آشنا کرد تا به فعلییتی اجتماعی تبدیل شود .تحقق چنین خواستی
هر چند ساده نیست ، اما عملی است.
شخصا معتقدم که سکولاریزم واقعی به خلع ید کامل و محو تمام عیار آثار مذهب
از صحنه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و خیابان و ..... باید راه ببرد. آن
باصطلاح "سکولاریزم اسلامی " توان جارو کردن مافیای مذهب را به عنوان درد
اصلی و غده ایی چرکین، از جامعه نمیتواند داشته باشد.
با تشکر و خسته نباشید.
==============================
مصاحبه با اسماعیل هوشیار
در مورد فرقه مجاهد
(بخش سوم)
اسماعیل عزیزم با تشکر،
الف-در تبلیغات فرقه مجاهد فرمولی وجود دارد که من اسمش را می گذارم "مزدور
یابی". اینها برای از راه بدر کردن مخالف سیاسی درونی و بیرونیشان بجای
ارائه بحث سیاسی، می روند دنبال اینکه ثابت کنند آن فرد "مزدوررژیم خمینی
است" یا "عامل فریب خورده رژیم"!
ما در حزب کمونیست کارگری ایران همیشه تاکیید کرده ایم که این فرهنگ را
باید گذاشت کنار. بحثها را سیاسی انجام داد.
در مورد دوستان ساکن تیف هم ، عده ای که هنوز گرایش فرقه ای مجاهدینی خود
را حفظ کرده اند در نوشته هایشان همین خط "مزدور یابی" را دنبال می کنند.
اینکه در تیف هم مدعی هستند که آنکه فرقه رجوی را نقد کرده، "مزدور رژیم
اسلامی " بوده. شما چه فکر می کنی. این "مزدورها" چه کسانی بودند و از کجا
مزدور بودنشان(ونه مثلا حتی هواداریشان)به رژیم اسلامی ثابت شده و شما چه
برخوردی به این ماجرا داری و در سایتت چه برخوردی کردی؟
ب- من(سعید صالحی نیا)، شخصا فیلمی دیدم که مراسمی را نشان می
داد که اعضاء فرقه در آمریکا بچه های زیر 18 سال را جمع می کردند بفرستند
به پادگان اشرف(ماجرا مربوط به قبل از وقایع اخیر است). همان مراسم چندش
آوری که در ایران رژیم اسلامی بچه ها را در مدارس جمع می کرد و فریب می داد
و به "جبهه حق بر علیه باطل" می فرستاد!
شما از این ماجرای فریب بچه ها و آوردنشان به اردوگاه اشرف چه می دانی؟
ج- روانشناسی فرقه ها بیش
از 50 سالیت در غرب مورد بررسی است. برای ایجاد فرقه چند عامل دخیلند. فرقه
را صرفا رهبری نمی سازد. فرقه را آدمهای مستاصل و تهی شده می آفرینند. فرقه
درون یک فرهنگ پیش مدرن و مذهبی رشد می کند. شما ویژگی افرادی که جذب فرقه
مجاهد شده اند را چگونه تصویر می کنی؟
د- ماجرای خودسوزی مجاهد ها
در اروپا در زمان دستگیری مریم رجوی چه بود؟ این فرقه بعد ها اعلام کرد که
چنین دستوری نداده اما مرتب تبلیغات می کرد و این بیچاره های فریب خورده را
قهرمان ملت ایران نشان می داد. شما چه فکر می کنی؟
مصاحبه با اسماعیل هوشیار در مورد فرقه مجاهد
از: سعید صالحی نیا
Salehinia@aol.com
(بخش دوم )
مارس 2009
مقدمه:
بررسی تاریخ تحول جریان مجاهدین خلق و تبدیل و تنزل تدریجی آن به یک فرقه
تمام و کمال ، به نظر من یک وظیفه مهم و خطیر است. نه فقط از این جهت که
این فرقه پتانسیل ایفای نقش وسیع تر در سناریوی سیاه جامعه ایران را بعنوان
جزدی از جنبش اسلام سیاسی داراست بلکه پر اهمیت تر شاید به این خاطر که
کنکاش در آناتومی و رفتار و سکنات این فرقه کمکی خواهد بود برای ریشه یابی
تجربه ای که نباید گذاشت در تحزب سیاسی تکرار شود.
فرقه مجاهد معجون عجیبی از جریانی اسلامی بود که در دوران "مد شدن" جریانات
چریکی که خود را مارکسیست می نامیدند از درون فعالین جوان بازمانده از جبهه
ملی و طبقه متوسط و ناراضی در دهه 40 بیرون آمد تا به تن" اسلام علوی"
ردای "انقلابی" بپوشاند و در جریان انقلاب 57 رهبرش رجوی شد و کمدی درامی
را به جنبش انقلابی تحمیل کرد و با بیرون رانده شدن از حاکمیت اسلامی مسیر
فرصت طلبی اش ، سرنوشتش را به صدام حسین و بعد ارتش آمریکا در عرا ق و
حکومتهای غربی پیوند زد.
این فرقه در شرایط کنونی روی زمین سیاسی ایران جائی ندارد و به همین خاطر
تبدیل به ابزاری شده در دست سیاست راست و اهرمی برای اعمال فشار روی رژیم
اسلامی در معاملات پشت پرده.
ماجرای پادگانسازی این فرقه در خاک عراق در زمان صدام حسین و خلع سلاح بعدی
آن بعد از تسلط ارتش آمریکا و ریزش نیروهایش ، پله دیگری بود که رهبری این
فرقه برداشت تا عجیب ترین صحنه های سیاسی را بسازد. "اپوزسیونی" که نمایش
تمام قد یک حکومت دیکتاتور را در بیابانهای عراق بازی کرد.
گزارشات جسته و گریخته دیدبان حقوق بشر و برخی اعضاء سابق این فرقه که
توانسته بودند و شجاعت اینرا داشتند که زبان بگشایند با حملات تند و ضد
انسانی تبلیغاتی این سازمان همراه شد تا بلکه بتوانند اذهان عمومی را در
ابهام نگه دارند.
رجوی و باندش سالها و سالها خواسته اند ثابت کنند که دو راه وجود دارد یا
با مجاهد باید بود و یا با رژیم اسلامی!
ماجراهای زندانسازی برای جداشدگان، شوهای تحقیر و فشار روی مخالفین و در
خواست توبه و عفو از "رهبری" به سازماندهی زندانها و شکنجه گاهها و تحویل
آنها به رژیم صدام و زندانهایش و رها کردنشان در مرزهای ایران در دوران
صدام، تبدیل شد به تداوم فشار بصورت همکاری با نظامیان آمریکا و ایجاد فشار
فیزیکی و روانی در اردوگاه تیف که جداشدگان از سازمان را وادار کند تا یا
به سازمان برگردند یا خفت برگشت به ایران و رژیم اسلامی را بپذیرند.
همه این وقایع در طی این
سالها اتفاق می افتاد و ساکنین تیف در شرایط بسیار دشوار تحمل کردند و
امکان بیان حقایق نداشتند. زمان اما عوض شده و برخی از این دوستان این فرصت
را پیدا کرده اند که زبان بگشایند و با شجاعت ، آنچه لازمست مکتوب کنند.
اسماعیل هوشیار را من از
همان موقع که برنامه های ماهواره ای داشتم شناختم. او از طریق تلفن و ایمیل
از قرارگاه تیف با من در تماس بود. گزارشات مداوم او سایر دوستانش را من
مرتب به رفقای فدراسیون سراسری پناهندگان می فرستادم تا حکومت آمریکا و
باند رجوی نتوانند سر اینها را زیر آب کنند یا به فشار مداوم آنها را به
برگشتن به ایران وادار سازند. از میان نزدیک به 800 نفر جدا شده از اردوگاه
اشرف، متاسفانه بیش از 500 نفر به ایران بازگشتند که از سرنوشتشان اطلاعی
زیادی در دست نیست و نزدیک به 250 نفر قهرمانانه سالها در این بیابانها
برای زندگی انسانی و حق پناهندگی خود مبارزه کردند. ما هم تا حد توانمان در
کنارشان بودیم و امیدمان این بود که این عزیزان به زندگی امن و انسانی دست
یابند.
هنوز هم ماجرای این عزیزان تمام نشده و در بدریها ادامه دارد.....
مطالبی در ارتباط:
ــ
سرنوشت قلعه اشرف به کجا کشیده می
شود؟ ( بتول ملکی )
ــ
رویای دیروز و کابوس امروز مجاهد!
( حمید تقوایی )
ــ
در
باره ی هرزه درآيی های اخير مجاهدين
( محمد علی اصفهانی )
ــ
عوامفریبی
مجاهدین بخاطر جلب ترحم ( هادی شمس حائری )
ــ
فاجعه اصلی برای فرانسه، با
ورود رجوی به خاک این کشور رخ داده است!!
( بهار ایرانی )
ــ
عراق تشدید محاصره اردوگاه اشرف را رد کرد
( بی بی سی )
ــ
آخرین خبرها از
اشرف
( بهزاد علیشاهی )
ــ
مریم رجوی به فروپاشی تدریجی فرقه در قلعه اشرف اعتراف می کند
( یادداشت روز ـ ایران قلم )
ــ
شل شدن میخ فرقه گرایی در عراق
( علی جهانی فر )
ــ
غرب در قبال
سازمان مجاهدین خلق
( بهار ایرانی )
ــ
دختر مهاجر
،
بمناسبت 8 مارس روز جهانی زن و تقدیم به تمام زنان
جهان
( فرزاد فرزین فر )
ــ
اگر قرار باشد
آقای رجوی به زبان فارسی سلیس حرف بزند
( بهار ایرانی )
ــ
نامه ای به
برنارد کوشنر ( انجمن ایران باستان ، آینده درخشان )
ــ وارونه نمایی مجاهدین ( شمس حائری )
ــ
محکمه و حکم از دیدگاه رجوی و سازمان مجاهدین خلق
( بهار ایرانی )
ــ
جلسه انجمن ایران باستان آینده درخشان در پاریس
( سایت ایران باستان )
ــ
آغاز
و فرجام مجاهدین در عراق - بخش
پنجم
( جواد فیروزمند )
ــ
بیدار شدن از خواب شش ساله ( علی جهانی فرد
)
ــ
اروپا مأمن تروريست هاي
مجاهدين خلق مي شود
( لوس آنجلس تایمز )
ــ نامه به پزشکان بدون مرز ( ایران باستان )
ــ مصاحبه مسعود خدابنده با تلویزیون فارسی صدای
آمریکا و تلویزیون فارسی بی بی سی ( ایران اینترلینک )
ــ
استقرار
مجاهدین در عراق، خاستگاه کلیدی رجوی در پیام 7 بهمن ماه
( بهار
ایرانی )
ــ فرقه مجاهدین از بیرون و درون ( مزدک
پارسی )
ــ
ویدئوی
سخنان هادی افشار عضو سابق مرکزیت سازمان مجاهدین
( آریا ایران
)
ــ
مصاحبه با آقای
فرزاد فرزین فر شاعر و نویسنده ساکن سوئد ـ قسمت
دوم ( سایت ایران قلم )
ــ
تبعات تصمیم اتحادیه اروپا در خارج
کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی ( بهار
ایرانی )
ــ
نامه سرگشاده به برنارد کوشنر وزیر
خارجه فرانسه ( محمد
حسین سبحانی )
ــ
موضوعی دردسرآفرین برای آمریکا
( مجله تایم )
ــ
مجاهدین
فرقه
هستند
ـ
ژوزی دوبيه نماینده مجلس
بلژیک
( روزنامه لیبر
بلژیک )
ــ
نامه
سرگشاده به واتسلاو کلاوس رئیس دوره ای اتحادیه اروپا ( محمد حسین
سبحانی )
ــ
«مجاهدين خلق در فهرست گروه های
تروريستی آمريکا باقی می ماند» ( وال استریت
ژورنال )
ــ
کمی
حماقت چاشنی جاسوسی و تروریست
( بهزاد علیشاهی ـ وبلاگ
حسن زبل )
ــ
انعکاس فعالیت های اعضای جداشده از سازمان مجاهدین خلق در تلویزیون فرانسه
( بنیاد سحر )
ــ
خروج از لیست
سازمانهای تروریستی تغییری در سرنوشت مجاهدین خواهد کرد؟
( هادی شمس حائری )
ــ نامه سرگشاده به واتسلاو کلاوس رئیس دوره ای
اتحادیه اروپا ( علی جهانی فرد )
سایت ایران قلم از انتشار
مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است
مسئولیت
مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد
|