_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________
" کانون ایران قلم"
ما و نیچه ،همدردی که با که ؟24.09.2009نصرت شادزندگی غم انگیز،فلسفه تراژدیک .------ . ما و نیچه ،همدردی که با که ؟ Friedrich Nietzsche 1844 – 1900
اشتباه نیچه،فیلسوف آلمانی،درآنجابود که باآثار مارکس آشنا نشد. همسایه ما،یوسف می گفت که هر گاه دچار فشارومشکلات روحی،اداری،شخصی ویااجتماعی میشود،به مطالعه یکی ازدهها کتاب بیوگرافی نیچه میپردازد تاازطریق همدردی دوطرفه،بخودآرامش دهد. درباره نیچه میتوان گفت که اوزندگی غم انگیزوفلسفه ای تراژدیک داشت. وی یک بچه آخوند مسیحی بودکه پدرش رادرکودکی ازدست داد،ودرپایان خود درسن 56 سالگی بعداز 10 سال جنون درگذشت. وی دردوران کودکی چشمانی نزدیک بین داشت ودرنوجوانی به سردردمیگرن وناراحتی گوارشی مبتلا شد،ودرمیانه سالی سفلیس گرفت، ودردوره سربازی،درجنگ میان آلمان وفرانسه از اسب چنان سقوط نمود که برای همیشه مجروح ماند، یعنی کسیکه ازقهرمانی جنگی،اجتماعی،وفرهنگی سخن میگفت،خودانسانی ضعیف وغالبا بیمار بود و حتی برای اینکه چهره لطیف وزنانه اش راقدری خشن ومردانه کند،سبیلهای بلند وجاروبی لجوج آمیزی حمل میکرد. وی گرچه بدلیل نبوغ درسن 25 سالگی استاد دانشگاه دررشته یونان باستان شناسی شد، ولی درسن 35 سالگی به سبب بیماریهای روحی و جسمی مختلف بازنشسته شد وهمچون یک کشتی شکسته درمیان کوههای ایتالیا،دورازوطن،به مطالعه وفلسفه گری پرداخت. وی تحت تاثیر تئوری تکامل داروین میگفت که خدا مرده است،ودرباره قطع تحصیل خوددررشته الهیات به مادرش نوشت که دانشجو برای تحصیل این رشته باید حداقل دارای عقیده ای باشد. ازجمله دیگرشعارهای تحریک کننده نیچه این بود که میگفت او یک دینامیت است،وسراغ زنان میروید،شلاغ رافراموش نکنید،روشنفکران و ایدئولوگ ها نباید بیش از توانایی هایشان به مردم وعده دهند،چنان زندگی کن که آرزو کنی یکباردیگربدنیا بازگردی، خدای خسته ازجهان وضعیف النفس دچارنفس تنگی همدردی باخودگردیده،امیداست که درآینده کسی مرادرردیف مقدسین تاریخ بشمارنیاورد،انسان جانوری است گله ای که براثر نیاز،بیکاری،و بی حوصله گی،دچارنوستالژی کشف حقیقت شده،ولی حقیقت یک دروغ وبازی زبانی است وانسان درزبان،بازی بادروغ رابازیافت. گروهی ازمورخین تاریخ مینویسند که نیچه انگشت اش را روی زخمهای فلسفه غرب قرارداد،گرچه گروه دیگری فلسفه اوراغیرعلمی وجنجال برانگیز مینامند.اونه تنها دین وفلسفه پیش ازخود،بلکه با هومانیسم غربی نیزوداع نمود. وی میگفت که شناخت عینی،غیرممکن است وزبان یک وسیله مناسب برای معرفی واقعیت نیست و مسیحیت درادعای حق خود، باکمک دگم هایش، برای کشف حقیقت شکست خورده است. توماس مان، نیچه وشوپنهاور راپیشگامان تئوری ضمیرناخودآگاه فروید میدانست. نیچه بعنوان اخلاقگرا،شاگرد شوپنهاوراست. او به تقلید از هلدرلین،شاعرآلمانی و معلم ادبی اش،دچاربدبینی فلسفی شده بود و میگفت که چون ماخودرا نمی شناسیم،نمی توانیم صاحب تئوری شناخت گردیم، به این دلیل هیچگاه درجستجوی خودنبوده ایم ، وانسان درطول تاریخ فقط به شناختهایی نائل آمده است که در مبارزات تئوری تحول وتکامل بدان نیازداشته. افکار نیچه دربحث میان طرفداران روشنگری پسا مدرن و پست ساختارگرایی کنونی نقش مهمی بعهده گرفته اند. نیچه زیرتاثیرسوسیال داروینیسم میگفت که چون انسان نوعی حیوان است،افکارش نیز گاهی حیوانی هستند ودچار غرایز ،شهوات،وخواسته های وحشیانه شده وشناخت اومحدود است.مهمترین اقدام نیچه کوشش برای تغییرارزشهای مسیحیت بود. وی مینویسد که درکتاب طبیعت باید حقیقت جهان را خواند. وی میگفت که تغییر وارزشگذاری جدید ارزشها نشانه اقدام آزادی انسان است. درنظراو فرهنگ یعنی وحدت سبکهای هنری درتمام کوششها،فعالیتها و خلاقیت های زندگی یک خلق. اومدعی بود که سقراط ،پدر تمام انسانهای روشنفکر وتئوری گرا،مسئول زوال ونابودی غرایزخلاق وطبیعی انسان است. در نظر نیچه،اخلاق مسیحی راه سقراط را ادامه داد و موجب سانسور رشد غرایزطبیعی انسان شد. وی میگفت که سالهاست که جهان حقیقی مسیحیت وغرب،خودافسانه شده اند. پیرامون نیچه اشاره میشود که اگراوهنرمند ادبی زمان نبود،بعدها این چنین ادیبان را تحت تاثیرخودقرارنمیداد. سبک ادبی هنرمندانه وتیزهوشی روانشناسانه و روشن بینی انتقاداخلاقی او،بعدها هنرمندان وفیلسوفان بسیاری را تحت تاثیرخودقرارداد. نیچه فلسفه خودرا آینده نگر میدانست،گرچه به خویشاوندی خودبا نیهلیسم نیزاعتراف داشت. به نظر منقدین،اونه تنها مچ مسیحیت سنتی رابازکرد بلکه به افشای ساده لوحی دگماتیسم فلسفی،علمی،وعینی گرایی نیزپرداخت. امروزه اوراآغازگرفلسفه مدرن غرب میدانند چون او سنت وارزشهای حاکم زمان خودرا بطوررادیکال زیرسئوال برد. درپایان قرن 19 نیچه راهنمای فلسفه مدرن غرب گردید،باکمک اوفلسفه مدرن اروپا آغازشد. نوع دیگرفلسفه غرب باکمک هگل،مارکس،و کیرکگارد،درپایان قرن 19 به اوج خودرسیده بود،نیچه این فلسفه پیش ازخودرا بدون استفاده از سیستم گرایی وایدئولوژی در مسیر مدرن دیگری وارد نمود. وی یکی از منقدان وتحلیگران مهم فرهنگ ودین جامعه زمان خودبود. تشخیص ها، پیش گویی ها، واعلان نیهلیسم اروپا،نشان ازآن داشت که اوحرف قرن خودر زده. او نگاهی روانشناسانه به حقیقت،فرهنگ،و اخلاق غرب که قرنها زیرتاثیرمسیحیت ومکتب اسکندریه یونان باستان بود،نمود. او درروانشناسی نه شاگرد کیرکگارد بلکه شاگرد داستایوسکی است. نیچه دراستتیک ادبی وهنری پیرو الهه شوروشوق واشتیاق یونانی یعنی دینوسیوس است و به رد دیالکتیک ومنطق سقراط که پیرو الهه ای بنام آپولو بود، می پرداخت.نیچه درمقابل اعتقادات مسیحی مانند روزقیامت، آندنیا،روح وگناه،مقوله آزادی اراده را قرارداد. وی جریان ابدی مرگ و زندگی انسان را بخشی ازچرخش دورانی فلک میدانست که دائم تکرار میشودپیرامون تاثیرنیچه روی فلسفه سیاسی وایدئولوژی فاشیسم امروزه ادعا میشود که از وی سوء استفاده شده،ومیان طرفداران نازیسم و نیچه یک سوء تفاهم پیش آمده. فاشیسم می خواست باکمک نظرات نیچه،ایدئولوژی خودراانتقادی و تاریخی نماید تا تئوری نژادی و دیکتاتوری اسطوره ای رهبری را توجیه نماید. بعدازپایان جنگ جهانی دوم،لوکاچ باکتاب " نابودی عقل وخرد " ،نیچه را مقصررشدفاشیسم درآلمان نمود. نیچه ازحود یک فلسفه سیاسی سیستماتیک بجانگذاشته است،گرچه فلسفه اوتاثیرسیاسی جهانی داشته .در سال 1941 فیلسوف سوئیسی ،هانز بارت نوشت که اهمیتی که ایدئولوگهای دولتهای توتالیتر به نظرات نیچه میدهند،ناشی از یک سوء تفاهم و سوء استفاده عمدی است.باوجودتحقیقات فراوان،تضادها واشتباهات فلسفه نیچه هنوزکاملا قابل شناخت نیستند. نیچه میگفت که مسیح وسقراط بجای اراده بقدرت رسیدن،ادعای حاکم شدن اخلاق رادرسرلوحه خودقراردادند. چون زبان وقلم نیچه درزمان خود یک حادثه سیاسی وتحول فکری خاص بود،اواغلب مورد سوء استفاده غرض ورزان قرار گرفت، و چون نیچه طرفدار نوعی روشنگری است،نازیها درعمل وتئوری نمی توانستند بدون جعل نظرات وی،از او استفاده نمایند. ازجمله موضوعات مورد استفاده فاشیسم،مبحث انسان برتر و اراده بقدرت رسیدن،بقلم نیچه بودند، به این دلیل بعدازپایان جنگ جهانی دوم،برای فاشیسم زدایی آلمان ،- آمریکا وسایر کشورهای متفق،نقد وافشای نظرات نیچه را مورد توجه قراردادند. نیچه در جاهای مختلف آثارخود به رد :لیبرالیسم،سوسیالیسم،فمنیسم،دمکراسی،وجامعه شهروندی(بورژوایی؟) پرداخته است. درفصل چهارم کتاب " چنین گفت زردشت "، نیچه به طرح دیالوگی میان آخرین پاپ و زردشت می پردازد. والتر نیگ، یکی از روحانیون مسیحی، نیچه را یک نامقدس کبیر نامید. -------------------------------------------------------------- مطالب در ارتباط: ــ کاپیتالیسم عشق راهم بدنام کرده ( نصرت شاد ) ــ ایرانشناسی، پلی میان فرهنگ شرق و غرب ( زهره خسروی ) ــ ازفلسفه پدران تا فلسفه رفقا! ( علیشاد لربچه ) ــ به مناسبت مرگ نویسنده آمریکایی ( آرام بختیاری ) ــ کلبه عمو تام ، زنان و سیاهان ( آرام بختیاری ) ــ سوسیال دمکرات ها وفیلسوف چهارم شان ( آرام بختیاری ) ــ مشروعيت دموكراسي از كجا ميآيد؟ ( حمید نعمت الهی ) ــ خاطرات کودکی ام - ومزاحمت سالهای قمری-شمسی ( سهراب آواره ) ــ بچه فئودال ها قناری بازشدند،- و بچه دهاتی ها، مائوئیست ! ( سارا ارمنی ) ــ عتیق رحیمی برنده جایزه ادبی فرانسه شد ( بی بی سی ) ــ یادی از آلبرکامو ( مریم فشنگ ) ــ مردان ، استادان ادبی زنان ؟ ( آرام بختیاری ) سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد |