دهکده جهانی
داس و چکش ستاره نشان پنج پر پدرانم
راه دارد رسم دارد
اما
از آزادی هیچ ندارد
ده ما آباد است ؟!
رهبر پولدار و پر تزویر دارد
این دارد آن دارد
شیخ دارد شهنه دارد
کشیش دارد روحانی دارد
رئیس جمهور دارد
وزیر دارد
پارلمانتر دارد
سیاستمدار دارد
چاپلوس دارد دلقک دارد
پیرو دارد هوادار دارد
مامور بی اختیار دارد
ده ما آزاد است ؟!
تزویر و ریا دارد
زر زور دارد
قدرت طلبی دارد
جاه طلبی و برتری طلبی دارد
فزون طلبی و زبونی دارد
مکر و حیله و دروغگوئی دارد
دورویی و دوگانگی دارد
و هر چه بیشرمی ست
جریان دارد
ده ما ؟ وای وای وای !
که در آن :
آدمکشی رسم بُود
درندگی سنت بُود
جنگ و خونریزی و
شکنجه و اعدام
عادت بُود
و اسلحه کثیف آرمان بُود
ده ما ؟ وای وای وای !
بمب هسته ای دارد
بمب ناپالم و خوشه ای و فسفری دارد
هواپیمای جنگی دارد
زیر دریایی اتمی دارد
تانک دارد توپ دارد تفنگ دارد
موشک قاره پیما و فضاپیما دارد
کارخانجات کثیف اسلحه سازی دارد
ده ما ؟ وای وای وای !
کاخهای رنگارنگ دارد
کوخ دارد
سیاه ، سفید ، قرمز ، الیزه دارد
کارتن خواب دارد
پناهنده دارد مهاجر دارد
فقیر دارد آواره دارد
گرسنه دارد
کودک خیابانی دارد
از مریضی و بیماری هم اصلا کم دارد
معتاد هم دارد الکلی هم دارد
از بدبختیها کم ندارد
ده ما ؟ وای وای وای !
هواپیمای جمبوجت دارد
سورتمه با خر دارد
بنز دارد پژو دارد فراری و ولوو دارد
خرش هم سم ندارد
پیاده دارد سواره دارد
جاده آسفالته دارد جاده خاکی دارد
چهارراه بدون راهنما دارد
گُم گشته و سرگردان و دربدر و
آواره و پریشان دارد
ده ما ؟ وای وای وای !
سیل دارد
توفان دارد
سونامی دارد
زلزله بم دارد
توفان کاترینا دارد
سیلاب هند و چین دارد
( دمکراسی؟ و بنیادگرائی؟ )! دارد
( تروریسم و راسیسم و فاشیسم )؟! هم دارد
برتری طلبی مثبت ؟! و منفی بزهکارانه جریان دارد
کمال طلبی مثبت؟! و منفی؟! هم رواج دارد
ده ما ؟ وای وای وای !
کودک آزاری دارد
پرونوگرافی بیشرمانه کودکان دارد
تجاوز جنسی رذیلانه زن و بچه و دختر و پسر دارد
روسپی گری دارد
روسپی خانه دارد
تجارت سکس دارد
آزادی ؟! در سکس دارد ؟!
آقا؟! دارد خانم؟! دارد
جنس مخالف دارد ؟!
سکس گردی دارد ؟!
خودفروشی و تن فروشی دارد ؟!
تا دلت بخواد جنس دارد؟! :
همجنس باز؟!
همجنس گرا ؟!
دوجنس گرا ؟!
جنس های جورواجور و رنگ وارنگ :
حیوان ، پرنده ، درنده
حتی آدم و حیوان مرده ؟!
ده ما ؟ وای وای وای !
بسیار هم قانون دارد ؟!
مزدوری دارد
مزدبگیری دارد
فروش زن و دختر و کودک دارد ؟!
امنیت و امنیتی هم فراوان دارد ؟! :
پلیس امنیتی؟! و ضدامنیتی؟! و بدون امنیت؟!
پلیس قانونی؟! و ضدقانونی؟! و غیرقانونی؟! و بدون قانون؟!
پلیس مخفی؟! و جاسوسی؟! و ضد جاسوسی؟! و جاسوس؟!
زندان مخفی و رسمی و قانونی و ایدئولوژیکی و دمکراسی؟!
شکنجه و اعدام و ترور قانونی و غیر قانونی و پزشکی و
ایدئولوژیکی و دمکراسی؟!
و هر چه پستی و نامردمی جریان دارد !
بهشت کاذبی که همه جایش دوزخ است !
بهشت سود ، سرمایه ، قدرت ، سکس ، جنگ ، استبداد و
مستبد و کاخهای رنگارنگشان ؟!
بردگی دارد بندگی دارد !
جهل و خرافات و بت پرستی دارد !
ده مــــــــــــا!
عشق ناچیز دارد
آزادی کاذب دارد
عدالت اصلا ندارد
کمی هم عقل و منطق
کمی هم خردورزی
علم ناچیز و دوگانه
شناخت اصلا ندارد
ایمان هم هیچ و اصلا ندارد !
در ده مــــــــــــــــــا! :
خبرهایی هست که :
هیچکس و هیچکس و هیچکس خبر ندارد !!!
و هیچکس و هیچکس و هیچکس حق فکر کردن به آن را ندارد !
همه میدانید ولی باور ندارید !!!
و اگر به باور برسید در یک لحظه و بیدرنگ و بیصدا کشته میشوید !
میدانید بر شما چه کسی حکومت میکند؟ :
یک شبکه مافیای پیچیده واحد بین المللی !
که نبض حیات همگی شما را بدست دارد !
و با یک تلنگر حباب رنگی کاذب شان خواهد ترکید !
و روز واقعه و حادثه و فاجعه دلخراششان
بدست خودشان فرا خواهد رسید !!!
و ترا قربانی خواهند کرد !!!
هان با توام !؟
تو چه میاندیشی و کجا راه خود را خواهی یافت ؟؟؟
آیا میدانید این حضرات ( آقایان و خانمها )؟! نام این
« دهکده زیبا و بزرگ ما را »!!!
چه گذاشته اند ؟؟؟ :
« دنیای ننگین مَجازی نظم نوین جهانی شان »!!!
اما! :
+
ده مـــــــــــا :
آزاد خواهد شد از مَجاز خویش
تا در مُجاز شود بر مُجاز خویش
تا رسم شود هر چه مُجاز گشته است
هر مُجاز که مُجاز شود در مُجاز خویش
ده مــــــــــا :
آباد خواهد شد وز عزم آزاد ما
تا که آزاد شود این ده آباد ما
هر چیز ز دنیای مَجاز رخت بر بندد
تا که عاشق شود ذره ذره این جهان ما
این آن پیامیست که شده است بر مُجاز
آزاد شود هر که بر شود از مُجاز
مقصد نه این است که ما بر گردیم بر مُجاز
عاشق شود هر که رها گردد از مُجاز
مبنای کار ما میثاق حقوق بشر
این آن پیامیست که میرسد ز هر سحر
این کاروان را مقصد نزدیک بُود
این کار امروز ما بُود به هر نظر
عهد چنین شد که راویش گوید
راوی نگوید که هادی اش گوید
پیمان این دو جهان یک نظر بُود
این آن رازیست که راویش گوید
شعر و غزل و حدیث و روایت هیچ بُود
منکر شوی تو به حقیقت هیچ بُود
راوی بگوید که حق بطن حقیقت است
هر نآمده و هر گذشته هم هیچ بُود
مشتاق کند هر که طلب آرد بر نیاز
اندر طلب نیارد هیچکس این نیاز
بیهوده مطلب! تو طلب در هیچ نیاز
تا هیچ باشد نیازت در هر بیهوده نیاز
فردا که بر شود این شور شور زندگیست
ایمان شود هر چیز که اوج رستگی ست
آباد شود هر چیز در آزادیش
انسان شود هر کس که این آن جاودانگیست
ای خلق خلق شو که خلق توئی
خالق کنی هر خلق که خلق توئی
خلقت ز خلقت خویشت شود خلق
عاشق کنی این جهان را که عشق توئی
زیباتر از این من سرود نمی دانم
شاعر که نیستم هیچ شعری نمی خوانم
ترانه و غزل هم هیچ نتوانم سرود
نیک میدانم که هیچ نمیدانم
« فــرزاد فــرزیــن فــر »
وجــا رهــا »