_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

دولت هگلی ،سایه خدا و جشن پرولتاریا

08.06.2009

نصرت شاد

Hegel, G.W.F. 1770 – 1831

nushad@web.de 

 

             دولت هگلی ،سایه خدا و جشن پرولتاریا .

           هگل میان ایده آلیسم و دیالکتیک .

          هگل ؛ شاگرد هراکلیت و روسو .

 

هگل ، مهمترین وموثرترین  فیلسوف قرن 19،فلسفه ایده آلیسم آلمان را به اوج خودرساند.اوگرچه از خودشاگردان بیشماری بجاگذاشت ولی جانشین ووارثی واقعی درفلسفه نیافت. فلسفه ایده آلیسم مطلق او ترکیبی است از ایده آلیسم عینی شلینگ و ایده آلیسم ذهنی فیشته . هگل میگفت که هرفلسفه ای،زمان خود است که بصورت تفکردرآمده است. مارکس نوشت که فلسفه هگل،فلسفه کنونی وجهانی زمان ما است.هرتسن،متفکرروس مدعی بود که فلسفه هگل،الفبای انقلاب است.لاسال،سوسیالیست آلمانی نوشت که فلسفه هگل تنهافلسفه حقیقی است.باکونین توصیه میکردکه ارتش تزاربایدبه مطالعه آثارهگل بپردازد.-هگل ولی مخالفین ومنقدینی نیزداشت؛ ازآنجمله شوپنهاورمیگفت که فلسفه اویک مسیحیت مستوراست وهگل یک فیلسوف دولتی است. راسل درقرن بیست،فلسفه هگلی را سفسطه گری مدرن نامید،چون سبک زبانی اوموجب شد که فلسفه تبدیل به علمی مرموزگردد.دورانت مینویسد که آثارهگل نبوغ واستادی درغیرقابل فهم بودن وتیره گی هستند و نوشته های اوبه سبب کوتاه نویسی وفشرده گی، آبستراکت میباشند.گروه دیگری هگل رانماینده فلسفه پانته ایستی یا طبیعت-خدایی میدانند.

هگل ازایدهآلیسم ذهنی فیشته و ایده آلیسم عینی شلینگ ،سنتزی ساخت وآنراایده آلیسم مطلق،وورای دو فلسفه قبل دانست. اوهمچون ایده آلیسم کانت میگفت که هستی وابسته به ذهن شناسنده است وسخنان عقلگراهمیشه قابل شناخت هستند.هگل کوشش نمود تاازمتافیزیک هستی شناسی یونانی،عقاید خداشناسی مسیحی،وفلسفه این جهانی عصرنو،فلسفه سیستماتیک جدیدی بسازد وآنرادردانشگاهای دولت پروس عرضه نماید. روح تفکراو متکی به دیالکتیک فیشته بود.درتمام آثارهگل روش دیالکتیکی مشاهده میشود.برای اودیالکتیک نه فقط تحرک وحرکت درواقعیات بلکه همزمان تحرک وحرکت در تفکراست.اوروش دیالکتیکی رااصل خودهستی نمود،برای اوتفکروهستی یکی هستند.درنظراوعقل بالاترین اصل سازماندهی دیالکتیکی است.فلسفه هگل شامل یک جهانشمولی عجیب دانش درطبیعت و تاریخ باعمق متافیزیکی ورادیکال است.گرچه هگل شاگرد هراکلیت دردیالکتیک است ولی دیالکتیک اوعمیقترونوگراتراست.هراکلیت میگفت که هرلحظه ازیک رودخانه جاری،رودخانه جدیدی است. هنگامیکه به هگل تضادوتناقض گویی هایش رادرسیستم وواقعیت به او گوشزدنمودند،اوبه طنزجواب داد که تقصیرازواقعیت است که ازتئوریهای اوسرپیچی کرده.

هیچ فیلسوفی بعدازکانت همچون هگل فضای فرهنگی،فکری،سیاسی واقتصادی جامعه خودراتحت تاثیرقرارنداد.مارکسیستها ونمایندگان سیستم بوروکراتیک-تکنوتراتیک،دولت ایده آل خودرابراساس تئوری های سیاسی او بنا نمودند.هگل مدتی فیلسوف دولتی حکومت پروس بود وپیشنهادنمودبجای حکومت حاکمان،دوک ها،وشاهزادگان، یک حکومت مرکزی ملی متحد تشکیل شود.اودولت پروس را آخرین سطح عقل الهی میدید ومیگفت که روح جهان دردولت پروس به هدفش که شکوفایی حقیقت مطلق است،رسیده است.نزدهگل دولت نماینده اراده الهی است ووظیفه دولت آنست که به عقل گرایی جامه عمل بپوشاند ،وظیفه دیگردولت احترام به یک خدای زمینی است؛نه برای عملی نمودن اراده شهروندان.درنزدهگل دولت وسیله ای برای جانشینی خداست وشهروندان بایدخادمین دولت باشند و دولت ارباب افراداست.امروزه اشاره میشود که دربعضی دولتهای دیکتاتوری گذشته بایدریشه بزدلی و نوکرصفتی افرادراناشی ازدنباله روی این نظریه هگل دانست.هگل میگفت که دولت خدای قابل لمس است.دولت هگلی درنزدمسیحیان، سایه خدا -ودراستالینیسم پایه دیکتاتوری حزبی شد.طرح فلسفی دیگر هگل تجزیه وتحلیل تیزهوشانه جامعه مدرن ازطریق توصیف رابطه دولت وجامعه شهروندی بود. انتقادفلسفه هگل ازفرهنگ زمان خود،نشان مدرن بودن فلسفه اواست.کتاب "اصل فلسفه حقوق"هگل درباره تئوری سیاسی دولت،عمیق ترین وکامل ترین نظریه تمام تاریخ فلسفه سیاسی نام گرفته است. فلسفه هگل دراصل انتقادی بنیادین اززمان خود،ازمسیحیت،ازوحدت کلیسابادولت،وازحکومت مطلقه سیاسی حاکمان خودمختارآنزمان است.

بی دلیل نبودکه شوپنهاورفلسفه هگل رادرخدمت یک مسیحیت مستورمیدید.هگل میگفت که مسیحیت یک دین مطلق یاسنتزی ازتمام فرمهای دینی تاریخی پیشین است ودین مکانی است که یک خلق آنرابه عنوان حقیقت تعریف وتفسیرمینماید.درنظرهگل احدیت والهیات درعقل نامتناهی ومحض قرارمیگیرند.

ازطرف دیگرهگل اهمیتی به سعادت شخصی نمیداد.اومیگفت که زندگی برای سعادت نیست بلکه برای خلاقیت است وتاریخ جهان هیچگاه سرزمین سعادت نبوده ونخواهدبود.وی به تحقیرکسانی پرداخت که درجستجوی سعادت شخصی بودند.درنظراو هدف زندگی،وجامعه،سعادت افرادنیست چون روح جهان مخالف همدردی است وبرای سعادت وبیچاره گی فردی ارزشی قائل نیست.هگل میکوشد تاتمام هستی را بعنوان هستی وخلاقیت روح اثبات کند.درنظراوتمام پروسه جهان مشغول شکوفایی تفکراست و وظیفه فلسفه است که به این خودشکوفایی انسانهاکمککند.درنظرهگل حقیقت مقوله ای کامل،کل و تمام است وایدههای آگاهانه مانند هنر،دین،وفلسفه همزمان درخدمت حقیقت هستند.اومدعی بودکه تنهانزد مسیحیان ژرمن که مالک تمام حقیقت الهی بودند،آزادی فردی عملی شد.

درزمان هگل،متفکران رمانتیکی مانند شلگل،تیک،و نوالیس فضای فرهنگی شرق آلمان راتعیین میکردند.هگل غیرازهراکلیت درآغازتحت تاثیرآثار روسو بود،اوولی خلاف  روسو طرفدار مالکیت خصوصی بودوآنراسنبل عملی شدن آزادی میدانست.ازنظرتئوری تربیت هگل تحت تاثیر کتاب امیل ،نوشته روسو بود.هگل طرفدار تربیت آنتی اتوریته بودومیگفت ازکودکان نباید موجودی عقلگراساخت بلکه باید به آنان فرصت دادتا بطورطبیعی رشدنمایند وفکرکنند.دردیالکتیک،هگل، یونانی ترازکانت بود.اززمان هگل تاکنون شاعران جوان،رئالیستهای ادبی،وادبیات بعدازجنگ جهانی دوم دردوبخش آلمان،تحت تاثیرآثاراوبوده اند. مارکس وانگلس نیزخودراشاگردان هگل میدانستند. از طریق این دو بعدها افکارهگل درتحولات سیاسی وتاریخی جهان،ادغام گردیدند.

نخستین اثرهگل درپایان دوره دانشجویی اش" اختلاف میان سیستم فلسفی فیشته وشلینگ " درسال 1801 نوشته شد.بعدازچاپ سه جلدکتاب " علم منطق "،اورابه جانشینی فیشته دردانشگاه منسوب کردند.نشرکتاب " زندگی مسیح " درسن 25 سالگی باعث شد که شوپنهاور اورا همیشه متفکری مذهبی معرفی کند،گرچه این کتاب حاوی ادعاهایی علیه مسیح بود. کتاب " پدیده شناسی روح " هگل تاثیری روی اگزیستنسیالیسم هایدگر و سارتر،هرمنوتیک گادامر،وجامعه شناسی هابرماس ومارکوزه بجا گذاشت.دراین کتاب اوبه طرح ایده آلیسم مطلق خودپرداخت.اودراین کتاب میگوید که فلسفه وهنردر همسایگی همدیگرقراردارند.گرچه مارکس کتاب "اصول فلسفه حقوق " اوراعرفانی ورمزورازی نامید ولی کتاب سرمایه مارکس تحت تاثیرساختاردیالکتیکی آن کتاب قرارگرفت.مقدمه کتاب "فلسفه حقوق"، تائیدی برای اخلاق فلسفی هگل است.

مکتب فلسفی هگل بزودی به دوگروه چپ وراست- یا جوان وسنتی تقسیم شد.درمیان هگلی های جوان وچپ،دیالکتیک مارکس وانگلس موجب زمین لرزه ای عظیم درغرب گردید.توضیح اینکه درمیانه غرب 19 ایده آلیسم دچاربحران شدیدی شده بود،گرچه بعدهادرقرن بیست آن درلباس اگزیستنسیالیسم هایدگر ویاسپرس دوباره جان تازه ای یافت.ازجمله هگلی های سنتی وراست دوفیلسوف بنامهای میشلت وروزنکرانس بودند که مورد استفاده فاشیسم درقرن بیست قرارگرفتند.ازجمله دیگرهگلی های چپ جوان:باور،روگه،و فویرباخ بودند.دردهه بیست قرن گذشته یک جریان مارکسیسم انتقادی یا مارکسیسم هگلی ازطریق لوکاچ و کورش نمایندگی شد.بعدازجنگ جهانی دوم گادامرو لویس به طرح نوعی مارکسیسم ارتدکس پرداختند.مارکس آینده پرولتاریا بعنوان موتور عقلگرای تاریخ را عملی شدن فلسفه درزندگی روزمره دانست.اوباانتقادارفلسفه هگل به انتقادازسیاست وجامعه اوپرداخت. ویندلباند ، رواج هگل گرایی جدیدرابه سبب نیازجهان به جهانبینی می بیند،درحالیکه گروه دیگری هگل گرایی فعلی را نوعی سفسطه گرایی نو نام نهاده اند.

هگل دردوران دانشجویی با هلدرلین، شاعرمعروف رمانتیگ غمگین وشلینگ،فیلسوف معروف ، دوست وهمخانه بود. درآنزمان آنان شاهد وقوع انقلاب فرانسه بودند. وی بعدهانوشت که آثاری درباره روشنگری غرب باعث شد که او تحصیل الهیات راکناربگذارد. دوره عرفانی-رمانتیک سالهای جوانی هگل وعلاقه به عرفان نوافلاتونی تحت تاثیرهلدراین بودند. نخستین مطالعات هگل غیرازادبیات و فرهنگ کلاسیک یونان وسنت مسیحی-یهودی،بدلیل آشنایی با آثار روسو وروشنگری اروپای غربی بود. طبق روایتی زمانی که هگل ناپلئون رادرشهرخودسواراسبی دید،اورا "روح جهان سواراسب" نامید.هگل درسن 34 سالگی استادفلسفه شد ودرزمان بیماری وصیت نمود که بعدازمرگ اورادرکنار فیشته،درشهربرلین، بخاک بسپارند.

هگل خلاف یونانیان عقلگرایی رافقط درماهیت جهان نمیدید بلکه آنرانیروی محرک جامعه وتاریخ انسانی نیزمیدانست.وی را به این سبب رادیکال ترین فیلسوف یونانی غرب نام نهادند.درنظراوتمام پروسه جهان درخدمت شکوفایی تفکرانسان است، و ازجمله وظایف فلسفه کمک به این خودشکوفایی است.اومیگفت که تفکرنه تنها خالق جهان بلکه خود همه چیز است؛ازجمله:خدا،منطق،واژه،وغیره . چون افکارهگل متکی به یک نظم عقلگرا ویک اخلاق ناب بودند،ادبیات،استتیک و نیهلیسم غرب تحت تاثیرآن قرارگرفت.ادعا میشود که مفهوم " آگاهی ناتوان " هگلی،اشاره به سنتزتضادهای دوران مدرن است.

------------------------------------------------------------------------------------------

مطالب در ارتباط:

ــ  اعترافات ادبی درسلول انفرادی ( آذر سلطانی )

ــ  مانیفست روشنگری فلسفه کانت ( نصرت شاد )

ــ چاپ رمانی منتشرنشده از محمود دولت‌آبادی به آلمانی ( دویچه وله )

ــ ۸۰ سالگی کریستا ولف؛ نویسنده‌ای میان اعتراض و اعتقاد ( بهزاد کشمیری پور )

ــ کاپیتالیسم عشق راهم بدنام کرده ( نصرت شاد )

ــ ایران‌شناسی، پلی میان فرهنگ شرق و غرب ( زهره خسروی )

ــ ما و نیچه ،همدردی که با که ؟ ( نصرت شاد )

ــ ازفلسفه پدران تا فلسفه رفقا! ( علیشاد لربچه )

ــ  به مناسبت مرگ نویسنده آمریکایی ( آرام بختیاری )

ــ  کلبه عمو تام ، زنان و سیاهان ( آرام بختیاری )

ــ سوسیال دمکرات ها وفیلسوف چهارم شان ( آرام بختیاری )

ــ مشروعيت دموكراسي از كجا مي‌آيد؟ ( حمید نعمت الهی )

ــ خاطرات کودکی  ام - ومزاحمت سالهای قمری-شمسی ( سهراب آواره )

ــ بچه فئودال ها قناری بازشدند،- و بچه دهاتی ها، مائوئیست ! ( سارا ارمنی )

ــ عتیق رحیمی برنده جایزه ادبی فرانسه شد ( بی بی سی )

ــ یادی از آلبرکامو ( مریم فشنگ )

ــ  مردان ، استادان ادبی زنان ؟  ( آرام بختیاری )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد