_________ استفاده از مطالب اين سايت با ذکر منبع بلامانع است _________

" کانون ایران قلم"

kanoon@iran-ghalam.de

info@iran-ghalam.de

www.iran-ghalam.de

  مصاحبه با خانم بتول سلطانی در خصوص عملیات انتحاری در سازمان مجاهدین خلق

 قسمت هشتم :

مژگان پارسایی اولین داوطلب عملیات انتحاری در قرارگاه اشرف بود

 

17.07.2009

بتول سلطانی

http://saharngo.com/

batul_soltani_sahar@yahoo.com

 

لینک به قسمت هفتم

لینک به قسمت ششم

ما خسته اگر چه؛ شب ز ما خسته تر است.
تاريکی اگر چه دم به دم بيشتر است.
تاريک ‌ترين زمان هر شب امّا،
دانم که همان لحظه‌ی پيش از سحر است.

بنیاد خانواده سحر: پیش تر روی امکان وقوع فاجعه انسانی صحبت کردیم، شما وقوع این فاجعه انسانی را با توجه به زمینه های قبلی بسیار محتمل می دانستید. اگر بخاطر داشته باشید روی این نکته صحبت کردیم که تمام داوطلب خودسوزی ها تعهد کتبی و به بیانی امضای خودسوزی داده بودند. حالا سوال این است که این نوشته ها و تعهدها تا چند اندازه می تواند مورد بهره برداری و سوء استفاده سازمان برای محقق کردن فاجعه انسانی قرار بگیرد.

خانم بتول سلطانی: بله این مسئله بصورت بالقوه وجود دارد. منهای اینکه همین نامه ها در واقع نوعی ارزیابی و معیار به دست سازمان داد. روی همین نامه ها می تواند سناریوهای آینده خودش را بنویسد و طراحی بکند. روی همین امضاها و نوشته های کتبی در تعامل با لایه های مختلف تشکیلات می تواند خط و خطوط خودش را پیش ببرد. به لحاظی می تواند بصورت یک امر بالقوه روی تک تک این نوشته ها حساب باز بکند. اما جدای از اینکه از این طریق می فهمد تا چه اندازه نیروهای خلص پشت سرش دارد، آنچه در این رابطه مهم است خواست خود تشکیلات برای انجام این اقدامات است. این خواست بواقع وجهی از مناسبات فرقه ای را نشان می دهد. در واقع تمام فرقه ها خواست شان را از روی سناریوهای از پیش تعیین شده پیش می برند. مثلا فرض کنید وقتی صدیقه مجاوری اقدام به خودسوزی می کند یقین بدانید پیش تر در بالاترین رده ها و لایه های سازمان روی تمام جوانب این اقدام و جزء به جزء اجرا و نتایج آن بحث شده است. همینطوری نیست که هر کس دل اش خواست تصمیم بگیرد برود در خیابان خودش را به آتش بکشد. قبلا گفتم امکان ندارد حتی یک درصد از این اقدامات خودسرانه باشد. مگر آن مواردی که توضیح اش را دادم و نمونه های اش را هم ذکر کردم و برخورد رجوی و تشکیلات را هم با این خودسری ها توضیح دادم.

بنابراین اگر هم این اتفاقا خودسرانه بیفتد اصلا نباید محاسبه کرد و آن را در راستای این اقدامات هدفمند و سازماندهی شده قرار داد. یعنی نفر را با دستور و فرمان کامل به صحنه می برند. بگذارید صریح تر و آسان تر بگویم در تشکیلات هیچ فردی چه به صفت فرد بودن و چه به صفت تشکیلاتی بودن یا مسئول بودن و یا تحت مسئول بودن حتی بدون اجازه و هماهنگی نمی تواند آب بخورد. بدون نظارت و هماهنگی نمی تواند تکان بخورد. من مسئول باید از تمام پنهان و آشکار تحت مسئولم با خبر باشم. به همین ترتیب من تحت مسئول نیز باید همه زیر و بم ام برای مسئول ام روشن و آشکار باشد. هیچ چیز پنهان و مفقود شده و گم شده و مخفی نداریم. همه از همه چیز هم به نسبت موقعیت تشکیلاتی که دارند با خبر هستند. مثلا من 4 سال انگلستان بودم. تمام تک تک لحظه هایی که در این کشور بودم برای مسئول من روشن بود. به همان نسبت هم از تک تک حرکات تحت مسئول ام هم با خبر بودم. خوب شما چه دستگاهی را می توانید در نظر بگیرید که تا این اندازه افرادش در ارتباط تنگاتنگ با هم باشند. وقتی تا این اندازه بیرون و درون افراد عریان و شفاف است در این صورت اگر کسی بخواهد دست به اقدامی مثل خودسوزی بزند طبعا مسئول او اولین کسی است که از این آمار مطلع می شود و اصلا امکان ندارد کسی جرات خودسری در هر موردی به خودش راه بدهد. در واقع این گردونه ای است که همه چیزش تحت نظارت و کنترل است.

بنیاد خانواده سحر: اولین درخواست های خودسوزی در قرارگاه اشرف بطور وضوح در کدام یک از لایه های تشکیلات مطرح شد. مثلا می توانید بگویید اولین کسی که داوطلب این کار شد چه کسی بود.

خانم بتول سلطانی: ببینید در تشکیلات هر چیزی از ابتدا از همان لایه های بالا به پائین کشیده می شود و در نقطه آغاز در راس مطرح می شود و بعد طبق یک مکانیزم و پروسه خاصی آرام آرام به تمام لایه های تشکیلات سرایت می کند. طوری که بعد ممکن است حتی خود ما که مثلا یک موضوع را علم می کنیم باورمان نشود تا این اندازه و به این سهولت تا این رده های پائینی و اینگونه بظاهر خودجوش و تئوریزه شده به خودمان برگشته است.

بنیاد خانواده سحر: حالا می توانید مثلا بگویید وقتی بحث خودسوزی ها در قرارگاه اشرف مطرح شد برای اولین بار چه کسی اعلام خودسوزی کرد و این بحث را مطرح کرد.

خانم بتول سلطانی: در قسمتی که من بودم مژگان پارسایی اولین کسی بود که این بحث را پیش کشید و خودش اولین داوطلب خودسوزی بود. اولین جمله ای هم که در این رابطه گفت این بود که: برای آزادی مریم ارزش دارد که هست و نیست خودمان را در قرارگاه اشرف، برای او به آتش بکشیم. گفت جا دارد و باید برای همیشه همه چیزمان را برای مریم در قرارگاه اشرف به آتش بکشیم. البته اینها همه ترجمان پیام مسعود رجوی بود که از زبان مژگان بیان می شد. به این صورت که ما باید در هر نقطه از دنیا و از هر گونه توان و قدرت و امکانات برای آزادی مریم استفاده کنیم. می گفت: هر کجا که مجاهدی نفس می کشد در سراسر این کره خاکی باید آماده باشد که هست و نیست خود را در طبق اخلاص بگذارد و برای آزادی مریم به آتش بکشد. به همین ترتیب در مناسبات و در همان اولین لایه رهبری شورا این شور و احساسات را ول کرد و بعد بتدریج همین روحیه منتقل شد به لایه های پائین و پائین تر و تا آخرین رده پیش رفت. همه موضوعات و عنوان های سازمان با همین مکانیزم پیش می رفت. فرض کنید مثلا سر انتخاب مسئول اولی سازمان. این انتخاب اول در همان لایه بالا و سطح مرکزیت و شورای رهبری مطرح می شد و انتخاب صورت می گرفت. اما سکرت می ماند.

اصطلاحی بود در تشکیلات که می گفتند نخ هر چیزی را ول بدهیم تا پائین ترین لایه ها و سطح مناسبات پیش می رود. منظورشان این بود که همین حرف ما و انتخاب ما بصورت غیر مستقیم تا پائین ترین سطوح تشکیلات می رفت و دوباره بر می گشت پیش خود ما. در این وضعیت خوب تظاهر به برپایی نشست و تصمیم گیری برای انتخاب مسئول اول سازمان می کردیم. وقتی نشست برگزار می شد افراد واقعا نمی دانستند تحت چه شرایط و اتفاقاتی ناخواسته روی مژگان پارسایی یا صدیقه حسینی انگشت گذاشته اند. اینطوری هم نظر بالایی های سازمان تامین می شد و فرد مورد نظر خودشان را انتخاب می کردند و هم در عین حال ظاهرا این اتفاق یک پروسه بظاهر دمکراتیک را نیز پشت سر گذاشته و همه روی این فرد اجماع و اتفاق نظر نشان می دادند. به این ترتیب همه تصور می کردند این درخواست از پائین آمده است. حالا اگر فرض کنید از همان لایه های بالای سازمان یعنی مثلا از رده F که خودش به لحاظ موقعیت تشکیلاتی خیلی مهم و بالا بود، کسی می خواست خودسوزی بکند، الزاما باید در تمامی لایه های سه گانه شورای رهبری و بعد مسئول اول سازمان که آن موقع مژگان پارسایی بود و بعد جانشین رهبری و بعد خود رهبری مطرح می شد تا درباره اش تصمیم گیری شود. می خواهم بگویم هیچ مقام و رده تشکیلاتی و مسئولی حتی تا بالاترین رده که می توانست تا مقام حتی جانشینی رهبری هم پیش برود به صفت اینکه مسئولیت تشکیلاتی دارد و این مسئولیت هم کیفا چقدر ارزشمند و اختیار عمل دارد، نمی توانست در مورد امری که به سازمان و یا خودش مربوط باشد یا نباشد، خودسرانه تصمیم بگیرد و انجام بدهد. وقتی می گویم F شورای رهبری کسانی که با این رده ها آشنایی دارند می فهمند منظور چیست.

خوب وقتی کسی در این مرتبه تشکیلاتی یعنی F هم داوطلب و درخواست خودسوزی می شد یا فرض کنید خود من که در همین لایه و رده بودم، این در واقع درخواست شخصی خود من نبود، این ادامه همان نخی بود که مژگان پارسایی در تشکیلات ول کرده بود و من شاید چندمین نفری بودم که این نخ را می گرفتم و بعد به پائین تر از خودم ول می کردم. در حالی که این درخواست واقعا برآمده از خواست و تمایل قلبی خودم نبود. یک واکنش ناخواسته بود در مواجه با مثلا پیام رهبری و بعد رده های بعد از او مثلا مژگان پارسایی. وقتی من می دیدم که مثلا مریم تا چه اندازه برای مژگان ارزش دارد و مهم است که می دود خودش را بسوزاند، خوب بطور طبیعی حداقل تاثیرش روی من اعلام داوطلبی برای خودسوزی بود. در حالی که اصلا معلوم نیست این درخواست چقدر عنصر صداقت در آن دخیل است و آن افراد رده بالایی که این گونه تظاهر می کنند واقعا حاضرند در عمل هم اینگونه خودشان را ثابت کنند. اما واقعا اینها در آن فضا اصلا مطرح نبود. دلایل اش هم خیلی معلوم نیست. چون مهم آن فضایی بود که بتواند این شور و تمایل را واقعی و جوششی نشان بدهد.

این شور هم همانطور که گفتم خودبخود در می آمد. حالا این بحث ممکن است پیش بیاید که اگر قرار می شد این شور ماده شود چه اتفاقاتی باید بیفتد تا عملا مثلا آن فاجعه انسانی مد نظر شما رخ بدهد. من فکر می کنم آن مکانیزمی هم که این فاجعه را می تواند محقق کند از همین الگو پیروی می کند. یعنی به نوعی آن شور و فتور و شوقی که حرف اش را می زنیم به نوعی و به میزانی هر چه پائین تر می رود زمینه ماده شدن و بروز بیشتری بخود می گیرد. افراد این لایه ها کمتر تظاهر می کنند. به بیانی کمتر فکر می کنند. و بر عکس خیلی زود تحت تاثیر آن جنبه های عاطفی قرار می گیرند. این تاثیرات بر رده های بالای تشکیلات هم هست. منظورم این است که آنها هم ظاهرا احساساتی و از خود بیخود می شوند، اما در رو و سطح و بر عکس در درون خیلی هم تعقل گرا و واقع بین هستند. برای همین ممکن است خیلی زود خودشان را جلو بیندازند و اعلام داوطلبی کنند اما آنچه باید در عمل در بیاید، چیز دیگری است. مثل همینکه در مورد خودم مثال زدم. من اصلا تمایلی به داوطلبی برای خودسوزی نداشتم، اما تحت تاثیر و یا شاید ملاحظات و بیرون رفتن از زیر تیغ اتهام و تردید بلافاصله اعلام داوطلبی کردم. اما تا پای عمل پیش بیاید می دانم حداقل در رابطه با افرادی در رده و مسئولیت تشکیلاتی من خیلی راه و زمان هست. اما بر عکس وقتی این شور به لایه های پائین می رود امکان وقوع بیشتری پیدا می کند.

این فضا و جو تبدیل به یک فضای تسریع کننده می شود. همه می خواهند در این امر از هم سبقت بگیرند. برای همین می گویم در آن لایه ها چندان مشکلی پیدا نمی کنند و با همین مکانیزم می توانند آن فاجعه انسانی مورد نظر را نیز ماده و عملی کنند. خوب وقتی مثلا مژگان برای اولین بار اعلام آمادگی برای خودسوزی می کند و بعد به همین ترتیب من و دیگر لایه ها، این حکم همان نخی را دارد که اول از بالا به پائین ول داده می شود و دوباره به بالا می آید. اما اصل اش همان است که از بالا شروع شده، مژگان آن را رها کرده است. والا اصل موضوع حداقل برای من فرار از پاسخگویی است و اینکه مثلا در یک نشست با این سوال روبرو نشوم که چرا تا حالا پیشنهاد خودسوزی نداده ام. وقتی من می بینم در نشست ممکن است براحتی زیر سوال بروم و باید بابت این تاخیر و انفعال توضیح بدهم و بعد هم کلی مسائل حاشیه ای از آن بیرون بیاید، قطع مسلم خودم را از این احتمالات رها می کنم. اعلام می کنم می خواهم خودسوزی کنم. با علم به اینکه اگر نخواهند من این کار را بکنم هر چقدر هم اصرار کنم فایده ای ندارد و اگر هم نخواهم به فرض هر چقدر هم از موضوع فرار کنم، در مقابل خواست و برنامه از پیش تعیین شده نخواهم توانست مقاومت کنم. مگر اینکه قید همه چیز را بزنم و در مقابل تشکیلات بایستم. داوطلبی برای عملیات انتحاری در سازمان یک مبنا برای عضویت است. برای همین می گویم که ماده کردن این فاجعه انسانی تا درصد بسیار بالایی می تواند محقق بشود. این را هم اضافه کنم وقوع فاجعه انسانی در قرارگاه اشرف به خواست و اراده مسعود رجوی بستگی دارد. بخاطر اینکه مکانیزم اش را هم می دانم و هم در عمل به تجربه دیده ام. ضمن اینکه تحلیل های دیگری به عنوان چاشنی عمل کننده این فاجعه انسانی در مناسبات و توسط مسعود مطرح شده است که نقش و تاثیر بسزایی در به فعل در آوردن این فاجعه انسانی دارد که اگر مجال اش باشد روی آنها هم بحث خواهم کرد. اما محورش نقش کاملا استراتژیک و حیاتی است که برای قرارگاه اشرف تعیین و تعریف کرده اند. برجسته کردن این مهم که بود و نبود سازمان به همین بود و نبود قرارگاه اشرف بسته است. این بحث مفصلی دارد که بعد توضیح خواهم داد.

مطالبی در ارتباط:

ــ رجوی و کناره گیری از مقام ولایت ( صرافپور )

ــ  قلعه کهنه اشرف در عراق و قلعه مدرن اوورسورواز در فرانسه ـ قسمت پنجم اعضای جداشده از مجاهدین خلق مرکز خشونت و تروریسم را در قلعه اوورسورواز در فرانسه نشان می دهند ( سایت ایران قلم )

ــ دمکراسی سد راه رشد تروریسم ( مسعود جابانی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت چهارم ـ برخاستن مرده از قبر در قلعه اوورسورواز  ( سایت ایران قلم )

ــ نکشید این جوانان را!! ، داستان کوتاهی از رضا اسدی ( سایت پرواز )

ــ به اعتبار این جنبش ملی دستبرد نزنید!  ( علی کشتگر )

ــ اوور کانون اتفاقات غیر منتظره ( بهار ایرانی )

ــ شگردهای رهبری فرقه در قلعه اووروسورواز برای گردهمایی  20 ژوئن در فرانسه  ( علی جهانی )

ــ چرا مجاهدین در قبال به جریان افتادن پرونده 17 ژوئن سکوت کرده اند؟!! ( بهار ایرانی )

ــ همنوازی به سبک ریگی، رجوی ( امید پویا )

ــ نامه به خانم آنا ماریا گومش نماینده پرتغال در پارلمان اروپا ( کانون رهایی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت سوم ، اتحاد گروه تروریستی  جندالله و فرقه مجاهدین خلق ( ایران قلم )

ــ امواج یکی از شریان های حیاتی اوورسورواز در فرانسه ( بهار ایرانی )

ــ " قلعه کهنه اشرف " در عراق و " قلعه مدرن اوروسورواز " در فرانسه ـ قسمت دوم ( سایت ایران قلم )

ــ نظرگاه های رجوی و مجاهدین درباره دمکراسی و حکومت ( بهار ایرانی )

ــ نامه سپاس و قدردانی کانون ایران قلم از خانم آنا ماریا گومش عضو گروه سوسیالیست اروپا ( ایران قلم )

ــ نامه تعدادی از جداشدگان سازمان مجاهدین خلق در عراق به رئیس پارلمان اروپا ( بنیاد سحر )

ــ مجاهدین استخوان در گلوی آمریکا ( امید پویا )

ــ اهمیت ویژه گردهمایی 20 ژوئن 2009 در فرانسه برای رهبری فرقه مجاهدین ( سایت ایران قلم )

ــ اقامه دعوای بتول سلطانی عضو شورای رهبری مجاهدین در عراق ( بتول سلطانی )

ــ نامه کانون ایران قلم به رهبران احزاب اسپانیا ( ایران قلم )

ــ نامه کانون رهایی به نخست وزیر اسپانیا ( پیام رهایی )

ــ ملاقات های مادر رضوان در مجلس سوئد ( رابعه شاهرخی )

ــ نامه سرگشاده محمد سبحانی به آقای رودریگز نخست وزیر اسپانیا ( ایران قلم )

ــ دیالکتیک اندیشه و قهر، کادرسازی و کادرسوزی ( سعید شاهسوندی )

ــ مخلوق رجوی ( میترا یوسفی )

ــ مجاهدین خلق بخشي از سياست هاي خطير عراق ( آسوشیتدپرس )

ــ نماینده فرقه در پارلمان اروپا ( آن سینگلتون )

ــ افشای توطئه کثیف فرماندهی اوورسوراوواز در مورد جداشدگان و ایرانیان آزاده مقیم اروپا ـ 1 ( آریا ایران )

ــ طنز پیروزی نمایی فرقۀ رجوی! ( حامد صرافپور )

ــ توطئه مریم عضدانلو از اوورسورواز فرانسه علیه قربانیان از فرقه مجاهدین ( علی جهانی )

ــ در حاشیه گفتگو با یکی از نمایندگان پارلمان اروپا ( سعید محسنی )

ــ چه کسی به دژ اوورسورواز توجه می کند؟ ( ستار اورنگی )

ــ ملاقات نمایندگان کانون رهائی با سفیر عراق در دنهاخ هلند ( پیام رهایی )

ــ تناقضات مجاهدین ( ایران سبز )

ــ نامه به خانم میشل آلیوت ماری وزیر کشور دردولت فرانسه  ( الف مینو سپهر )

ــ توطئه کثیف مجاهدین بر علیه جداشدگان ( آریا ایران )

ــ هیاهوی جدید فرقه رجوی ( محمد بازیارپور )

ــ بریف پارلمان بریتانیا: کمپ اشرف و کنوانسیون ژنو  ( پارلمان بریتانیا )

ــ نامه آقای مسعود خدابنده به آقای نوری المالکی نخست وزیر عراق ( ایران اینترلینک )

ــ ملاقات نمايندگان انجمن ايران باستان ـ آينده درخشان با مقامات سفارت عراق در پاريس  ( ایران باستان ـ آینده درخشان )

ــ چرا فاصله بین کوه مردان وزنان! اسیردراشرف تا بریدگی ومزدوری برای رژیم تنها نیم گام است ؟!! ( الف ـ مینو سپهر )

ــ مجموعه مطالب در محکومیت حمله خشونت طلبانه فرقه مجاهدین به اعضای جداشده ( ایران قلم )

ــ نامه سرگشاده خانم بتول سلطانی به نمایندگان پارلمان اروپا ( بنیاد سحر )

ــ نامه سرگشاده محمد حسین سبحانی به مریم رجوی در مورد تهاجم اوباشان خشونت طلب و تروریست فرقه مجاهدین به وی در شهر کلن آلمان ( محمد حسین سبحانی )

ــ گزارش تايم از اوضاع نابسامان فرقه مجاهدین در اردوگاه اشرف ( مجله تایم)

ــ مجاهدین خلق از عراق به کجا خواهند رفت؟ ( اکونومیست  )

ــ روز پاسخگویی  رهبران فرقه مجاهدین نزدیک است ( علی جهانی فر )

ــ آیا اشرف شهر شرف است؟!! ( رضا اسدی )

مصاحبه آن سینگلتون با دکتر موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق در مورد اردوگاه اشرف ( ایران اینترلینک )

ــ سربازان آمريکايي براي محافظت از رجوي در اردوگاه اشرف حضور دارند (مسعود خدابنده)

ــ در باره فرقه مجاهد ( اسماعیل هوشیار )

ــ سرنوشت قلعه اشرف  به کجا کشیده می شود؟ ( بتول ملکی )

ــ رویای دیروز و کابوس امروز مجاهد! ( حمید تقوایی )

ــ  در باره ی هرزه درآيی های اخير مجاهدين ( محمد علی اصفهانی )

ــ عوامفریبی مجاهدین بخاطر جلب ترحم ( هادی شمس حائری )

ــ فاجعه اصلی برای فرانسه، با ورود رجوی به خاک این کشور رخ داده است!! ( بهار ایرانی )

ــ عراق تشدید محاصره اردوگاه اشرف را رد کرد ( بی بی سی )

ــ آخرین خبرها از اشرف ( بهزاد علیشاهی )

ــ مریم رجوی به فروپاشی تدریجی فرقه در قلعه اشرف اعتراف می کند ( یادداشت روز ـ ایران قلم )

ــ شل شدن میخ فرقه گرایی در عراق  ( علی جهانی فر )

 

 سایت ایران قلم از انتشار مطالب و مقالاتی که در آن کلمات توهین آمیز استفاده شده، معذور است

مسئولیت مطالب درج شده بر عهده نویسندگان آن می باشد